ما چنین ملتی هستیم



مرتضی سرهنگی، نویسنده و مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت: مردم جنگ دیده از موضوع‌هایی برخوردارند که به فراوانی در اختیار دارند. مردمی که همه چیز را بی‌واسطه تجربه کرده‌اند و علاقمندند روزی این حقایق منعکس شود تا دیگران بدانند چه بر سر آنان آمده است.

گرچه چنین مردمی دیر به گذشته خود برمی‌گردند و تن به این مهاجرت درونی نمی‌دهند، اما وقتی لب ار لب باز می‌کنند گوشه‌های تاریکی از جنگ را روشن می‌کنند و این باور را به وجود می‌آورند که جنگ با همه سرسختی‌اش همراه و همدمی جز انسان ندارد.

هم در ادبیات جنگ و هم در سینمای جنگ، بیشتر درام‌ها فردی است، اما مهندسان علوم انسانی بخصوص در تاریخ شفاهی از طرح‌هایی استفاده می‌کنند و اثر را طوری بیان می‌کنند که در چهره این فرد، سیمای یک ملت دیده می‌شود.

به بیان دیگر هر سرباز یا مردم عادی نمونه‌ای از ملتی است که می‌جنگد و از هر آنچه که دوست دارد دفاع می‌کند. آن‌ها می‌گویند ما چنین ملتی هستیم! درست می‌گویند، زیرا ملت‌ها را در زمان جنگ می‌توان شناخت.

گرچه ورق تقویم‌ها خاطرات جنگ را در موقعیت‌ فرّاری قرار می‌دهد، اما مهندسی تاریخ شفاهی می‌تواند با حصاری که دور خاطرات می‌کشد، جریان فراموشی را تا حد زیادی به سینه سپید کاغذها هدایت کند و آن‌ها را نگه دارد.

چنین رفتاری که ورق خوردن تقویم‌ها را ناکام می‌گذارد، یک منفعت هنگفت ملی را برای ادبیات و هنر به دنبال دارد.



 
تعداد بازدید: 3447


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 96

آفتاب داشت غروب می‌کرد که پیرمرد و پسربچه در مقابل چشمان حیرت‌زده ما اسلحه‌ها را زمین گذاشتند، تیمم کردند و رو به قبله ایستاده نماز خواندند، انگار که در خانه‌اند. با طمأنینه و به آرامی نماز خواندند، در مقابل 550 نفر از نظامیان دشمن. نمی‌دانم خداوند چه قدرتی به نیروهای شما داده است که ذره‌ای ترس در دلشان نیست. بعد از تمام شدن نماز، پیرمرد سفارشات دیگری به ما کرد و گفت:‌ «به هیچ عنوان به کسی ساعت، پول، یا انگشتر ندهید. هر کس از شما خواست، بدانید که از رزمندگان اسلام نیست و بگویید که آن پیرمرد بسیجی به ما سفارش کرده است که به هیچ کس چیزی ندهیم. زیرا اینها لوازم شخصی است.»