شرح ارسال نامه امام‌(ره) به 26 هزار نشانی



کتاب "خاطرات مصطفی حائری‌زاده" توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ رسیده است. در این اثر علاوه بر بیان فعالیت‌های مبارزاتی راوی در سال‌های قبل از پیروزی انقلاب، چگونگی انتشار نامه ای از امام خمینی‌(ره) شرح داده شده که به 26 هزار نشانی ارسال شد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) غلامعلی پاشازاده، "خاطرات مصطفی حائری‌‌زاده" را در 13 فصل تدوین کرده است.

خانواده و دوران جوانی، گذری بر دولت مصدق، محورهای شکست 28 مرداد، دیکتاتوری شاهانه، ورود به جرگه مبارزه، جمعیت موتلفه اسلامی، نهضت امام خمینی‌(ره) در محرم سال 1342، تهران در روز پس از پانزده خرداد، موتلفه و نهضت اسلامی، مبارزه در دوران تبعید رهبر، عوامل شتاب‌دهنده انقلاب ایران، تاریخچه سازمان مجاهدین خلق از بدو تشکیل تا سال 1350 و حزب جمهوری اسلامی ایران، عناوین فصل‌های این اثر را تشکیل می‌دهند.

تصویر 32 سند، بخش دیگری از کتاب "خاطرات مصطفی حائری‌زاده" را دربر می‌گیرد. نامه امام خمینی(ره) به امیرعباس هویدا (یکی از نخست‌وزیران دوره پهلوی)، یکی از اسناد منتشر شده در این کتاب است.

در پاورقی صفحه 215 این اثر در شرح چرایی نگارش نامه امام ‌(ره) به هویدا آمده است: "امام(ره) نخستین اعلامیه خود را پس از تبعید به عراق در تاریخ 27 فروردین 46 خطاب به حوزه‌های علمیه صادر کرد و کمی بعد پیام دیگری خطاب به امیرعباس هویدا نوشت. این نامه آخرین پیامی است که امام خمینی‌‌(ره) برای نصیحت و اتمام حجت به یکی از مسوولان رژیم شاه فرستاده و در این نامه نوشته است "من وظیفه دارم شما را نصیحت کنم."

حائری‌زاده در همین صفحه درباره چگونگی انتشار این نامه گفته است: "این نامه به ایران رسید. با اطلاع از موجودیت نامه، همراه شهید رجایی به ملاقات شهید باهنر رفتیم و موضوع انتشار آن را مطرح کردیم، اما به دلیل صراحت بیان امام خمینی‌(ره)، هیچ چاپخانه‌ای حاضر به انتشار آن نشد. سرانجام چاپخانه‌ای تاسیس کردیم. پس از انتشار نامه‌ها، آن‌ها را داخل بسته‌های چندتایی پاکت قرار دادیم و سپس بر اساس 26 هزار اسم و آدرس‌ به دست آمده، پاکت‌ها را تمبر زده و آماده کردیم..."

کتاب "خاطرات مصطفی حائری‌زاده" در قطع وزیری و 353 صفحه, با شمارگان 1500 نسخه و بهای 49 هزار ریال توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ رسیده است.



 
تعداد بازدید: 3657


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 96

آفتاب داشت غروب می‌کرد که پیرمرد و پسربچه در مقابل چشمان حیرت‌زده ما اسلحه‌ها را زمین گذاشتند، تیمم کردند و رو به قبله ایستاده نماز خواندند، انگار که در خانه‌اند. با طمأنینه و به آرامی نماز خواندند، در مقابل 550 نفر از نظامیان دشمن. نمی‌دانم خداوند چه قدرتی به نیروهای شما داده است که ذره‌ای ترس در دلشان نیست. بعد از تمام شدن نماز، پیرمرد سفارشات دیگری به ما کرد و گفت:‌ «به هیچ عنوان به کسی ساعت، پول، یا انگشتر ندهید. هر کس از شما خواست، بدانید که از رزمندگان اسلام نیست و بگویید که آن پیرمرد بسیجی به ما سفارش کرده است که به هیچ کس چیزی ندهیم. زیرا اینها لوازم شخصی است.»