"حبیب 7" با خاطراتی از محمدرضا کاتب منتشر شد



ویژه‌نامه سالانه جشنواره ادبی شهید حبیب غنی‌پور با عنوان "حبیب 7" منتشر شده است. خاطرات "محمدرضا کاتب" داستان نویس، درباره شهید غنی‌پور و جمع نویسندگان مسجد جوالائمه(ع)، یکی از بخش‌های خواندنی این ویژه‌نامه ‌است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) در بخش ابتدایی ویژه‌نامه امسال جشنواره شهید حبیب غنی‌پور با عنوان "روزنه"، داوران شاخه‌های مختلف جشنواره در 9 دوره اخیر معرفی شده‌اند.

متن گفت‌وگو با "امیرحسین فردی"، بنیان‌گذار شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه(ع) درباره چگونگی شکل‌گیری این شورا و مصاحبه با "شهرام شفیعی"، "گلعلی بابایی"، "محمد مهدوی شجاعی"، داوران دهمین دوره کتاب سال شهید غنی‌پور و "محمدرضا کاتب"، یکی از اعضای شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه(ع) در بخش دوم کتاب "حبیب 7" جای گرفته‌اند.

کاتب  در بخشی از این گفت‌وگو، درباره مسجد جوادالائمه(ع) و شهید غنی‌پور می‌گوید: "بچه‌های آن روز حالا بزرگ شده‌اند و رفته‌اند پی زندگی‌شان و شاید خیلی از چیزها را فراموش کرده باشند. محله‌شان را، مسجدشان را، کتابخانه‌ها را و حتی خود حبیب را. ولی فکر نمی‌کنم بتوانند یک لبخند را که یک جور خاصی هم بود، فراموش کنند. حبیب یک جور خاصی لبخند می‌زد که از همه چیزش بیشتر یاد آدم می‌ماند. توی عکسش که در کتابخانه پشت‌بام مسجد هنوز هست، تکه‌ای از آن لبخند دیده می‌شود."

در بخش سوم کتاب "حبیب 7"، یازده نقد بر برخی از کتاب‌های برگزیده دوره‌های قبلی جشنواره شهید غنی‌پور، منعکس شده‌اند که از این میان، سه نقد از آن‌ها توسط "علی‌الله سلیمی"، "ابراهیم زاده گرجی" و "ابراهیم زاهدی مطلق" درباره کتاب "دا" نوشته شده‌اند.

یاد‌نامه شهید کامبیز (یوسف) ملک شامران، شامل زندگی‌نامه و بخشی از یادداشت‌های روزانه این نویسنده شهید، در بخش چهارم کتاب "حبیب 7" جای گرفته است.

همچنین مطالبی به مناسبت یکصدمین سال درگذشت لئو تولستوی، به قلم علیرضا متولی و حبیب یوسف‌زاده در ادامه این کتاب منتشر شده‌اند.

کتاب "حبیب 7" با معرفی داوران، نویسندگان و آثار برگزیده دهمین دوره انتخاب کتاب سال شهید حبیب غنی‌پور و گزارش تصویری دوره‌های اخیر این جشنواره ادبی، به پایان می‌رسد.

این ویژه‌نامه، عصر (پانزدهم اسفند ماه) در حاشیه مراسم اختتامیه دهمین دوره انتخاب کتاب سال شهید حبیب غنی‌پور به مدعوین اهدا شد.



 
تعداد بازدید: 4164


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»