کتاب"جای امن گلوله‌ها" راوی محکم و حاشیه‌های مهمی دارد



مرتضی سرهنگی، مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت گفت: کتاب "جای امن گلوله‌ها" از راوی جدی و محکمی برخوردار است که حوادث خیابان 40 متری خرمشهر را در 24 مهر 59 به تصویر می‌کشد. همچنین حاشیه‌هایی دارد که به اندازه متن مهم‌اند و یکی از آن‌ها روبه‌رو شدن با علی سورانی (دریا قلی)، معروف به ناجی آبادان است./


به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) آیین رونمایی از کتاب "جای امن گلوله‌ها"، خاطرات عبدالرضا آلبوغبیش از نخستین روزهای مبارزه در خرمشهر به قلم جواد کامور بخشایش، عصر امروز (یکم آبان 89) در تالار مهر حوزه هنری برگزار شد.

محسن مومنی، رییس حوزه هنری، مرتضی سرهنگی، مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری، جواد کاموربخشایش، تدوین‌گر این اثر، عبدالرضا آلبوغبیش، راوی کتاب "جای امن گلوله‌ها"، رضا سورانی، فرزند دریاقلی (ناجی شهر آبادان) و توران جوکار، همسر آلبوغبیش در این مراسم سخنرانی کردند.

مومنی، سخنرانی خود را با تشکر از تدوین‌گر و راوی کتاب آغاز کرد و اظهار داشت: از نظر امام خمینی (ره)، بزرگترین دستاورد انقلاب، تحولی بود که در انسان‌ها به وجود آمد و این موقعیت جدید مردم در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، به نمایش گذاشته شد و تعریف دیگری برای این ملت به وجود آورد.

وی با اشاره به کتاب دفاع مقدس، به عنوان جایگاهی مملو از رشادت‌ها، درباره کتاب "جای امن گلوله‌ها" گفت: این اثر، علاوه بر خاطرات عبدالرضا آلبوغبیش، در بردارنده خاطرات و نام قهرمانانی است که بیش از 30 سال از آن‌ها غفلت کرده‌ایم.

مرتضی سرهنگی، مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری در ادامه این مراسم تصریح کرد: جمله‌ای می‌گوید، "اگر مرگ نبود، من چیزی را یادداشت نمی‌کردم." پس این یادداشت، معدن زندگی است. بنابراین سربازی که خاطراتش را می‌نویسد تا ابد 20 ساله می‌ماند.

وی با ارایه توصیفی درباره خاطرات اظهار داشت: خاطرات، به ما زبان می‌دهند تا درباره جنگ حرف بزنیم. خاطرات شبیه خود ما هستند و نباید از خودمان قهر کنیم. در واقع اگر خاطرات جنگ آینده‌ای داشته باشند، که دارند! باید خودمان از آن‌ها نگهداری کنیم.

خالق کتاب "پاره‌هایی از آنچه اتفاق افتاد"، درباره آینده جنگ‌دیدگان گفت: ما جزء نیاکان محسوب می‌شویم و بعدها می‌گویند، نیاکان ما جنگ 8 ساله را اداره کردند و چنین خاطراتی را به جای گذاشتند. بر همین اساس، اغلب مردم دوست دارند با مطالعه خاطرات جنگ، از زندگی افرادی مانند خودشان در وضعیت دشوار جنگ آگاهی پیدا کنند.
سرهنگی اضافه کرد: بسیاری از جنگ‌ها به خاطر مرزها اتفاق می‌افتند، اما ادبیات آن به دلیل انسانی بودنش، بی‌ مرز است. با این وجود و در خوشبینانه‌ترین شرایط 20 سال بیشتر برای گردآوری خاطرات جنگ فرصت نداریم. بنابراین زمان دزد خاطرات است و به زیان ما حرکت می‌کند.

وی در ادامه درباره کتاب "جای امن گلوله‌ها"، خاطر نشان کرد: این اثر، ضمن خاطره و شخص محور بودنش که از راوی جدی و محکمی مانند، عبدالرضا آلبوغبیش برخوردار است، حادثه محور است و حوادث خیابان 40 متری خرمشهر را در 24 مهر 59 به تصویر می‌کشد.

مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری با اشاره به دیگر شخصیت‌های این اثر، تصریح کرد: کتاب "جای امن گلوله‌ها"، حاشیه‌هایی دارد که به اندازه متن مهم‌اند و یکی از آن‌ها روبه‌رو شدن آلبوغبیش با علی سورانی (دریا قلی)، معروف به ناجی آبادان است.

مرتضی سرهنگی، سخنرانی‌اش را با نخستین جمله‌اش پایان داد و گفت: اگر مرگ نبود، من چیزی را یادداشت نمی‌کردم. بنابراین آنچه نوشته می‌شود، زندگی ابدی پیدا می‌کند و حادثه‌ای مانند جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، مستحق این است که در این آب و خاک تا ابد زنده بماند.

در ادامه این مراسم، جواد کاموربخشایش، تدوین‌گر کتاب "جای امن گلوله‌ها" به توضیح درباره چرایی تدوین این اثر پرداخت. عبدالرضا آلبوغبیش نیز یادداشتی را درباره روزهای مبارزه در خرمشهر و همرزمی با شهیدان قرائت کرد.

کتاب "جای امن گلوله‌ها" در برگیرنده خاطرات عبدالرضا آلبوغبیش است که در 34 روز اول دفاع مقدس و در مقاومت شهر خرمشهر نقش بارزی داشته است.

انتشارات سوره مهر این اثر تولید شده در دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری را در قطع رقعی و 280 صفحه، با شمارگان 2500 نسخه و بهای 45 هزار ریال در هفته دفاع مقدس روانه بازار نشر کرده است.


خبرنگار : نسترن پورصالحی

 



 
تعداد بازدید: 4623


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 94

حادثه دیگر که باعث شد تصمیم آخرم را برای پیوستن به نیروهای شما بگیرم حماسه‌ای بود که آن سرباز گم شده آفرید. روزی یکی از گروههای گشتی ما یک سرباز شما را که گم شده بود اسیر کرد به موضع آورد سرباز جوانی بود در حدود بیست تا بیست و دو ساله. محاسن زیبایی داشت، وقتی سرباز را به موضع آوردند چند نفر جمع شدند. سرباز آرام بود و حرف نمی‌زد اما نارضایتی از اسارت کاملاً از چهره‌اش پیدا بود. سعی می‌کرد خونسردی خود را از دست ندهد. در همان ساعت یک کامیون ایفا آماده بود که چهل پنجاه تن از پرسنل را به مرخصی ببرد. مقصدش بصره بود.