خاطره‌نویسی از کاغذ تا وبلاگ


گفتگو با ابوالضل زرویی نصرآباد

گاهی اوقات ما به خاطر این که رسانه‌ها متفاوت می‌شوند، دچار اشتباه می‌شویم؛ برای مثال در زمان‌های قدیم افراد و به ویژه جوان‌ها برای خودشان دفترچة خاطرات از انواع و اقسام مختلف داشتند، اما حالا دیگر چنین اتفاقی نمی‌افتد. به نظر من نوع مکتوب کردن خاطرات در این دوره تغییر کرده است و دیگر از این شیوة قدیمی استفاده نمی‌شود، یعنی وقتی نگاهی به وبلاگ‌ها می‌اندازیم، متوجه می‌شویم که خاطره‌نویسی، سفرنامه‌نویسی و دل‌نوشته بسیار پررنگ شده و هنوز جریان دارد.
طبیعتاً این نوع نگارش حالت کتابی ندارد، کما این که خاطراتی که من نوعی در سررسید دوره جوانی‌ام نوشتم هم قابلیت کتاب شدن ندارد، چون خاطرات ارزشمندی نیست و از طرف دیگر بسیار شخصی است و فقط مبتلا به خودم در آن زمان بوده است، کما این که امروزه همین اتفاق در وبلاگ ها در حال رخ دادن است. هر اتفاقی جزئی را به رشتة تحریر درمی‌آورند که قابلیت کتاب شدن را ندارند، گو این که همة ما نوعی کنجکاوی در وجودمان داریم که دوست داریم از اسرار دیگران سردربیاوریم و از دل آن‌ها باخبر شویم.
من فکر می‌کنم که خاطرات، خاطره‌نویسی و سفرنامه که بخشی از خاطره‌نویسی است، هم‌اکنون به بهترین شکل در حال منعکس شدن است که قبلاً به صورت علمی‌تر و کاربردی‌تر بود؛ همچون سفرنامة ناصرخسرو، سفرنامة ابن بطوطه، سیاحت‌نامة ابراهیم‌بیک که بیشتر تخیلی است و خاطرات حاج سیاح و سفرنامة او به کل کشورهای دنیا. این نوع خاطرات، حیات‌شان را تا به امروز حفظ کرده‌اند و افرادی چون کیومرث صابری (که خاطراتش را از سفر به مسکو نوشته) و رضا رفیع چندین عنوان سفرنامة خوب دارند.

رواج خاطره‌نویسی سیاسی
بعد از تأثیری که از خاطره‌نویسی فرنگی‌ها گرفتیم، خاطرات سیاسی کماکان جاندار باقی مانده‌اند؛ در ایران خاطره‌نویسی سیاسی تقریباً از دورة قاجاریه شروع می‌شود. برای مثال زمانی که ناصرالدین شاه به سفر فرنگ رفته، اطلاعات ارزشمندی از این سفر به جا گذاشته و روایت صادقانه‌ای از سفر به کشوری دیگر دارد که نگاه ما را به کشورهای اروپایی شکل می‌دهد و وضعیت آن‌ها را با نگاهی بدون تعارف و ترس بیان کرده است. اما خاطره‌نویسی سیاسی امروز را می‌توانیم در کاری که آقای هاشمی رفسنجانی به تازگی در مورد خاطرات بعد از انقلاب کرده و آن‌ها را به دقت نوشته‌اند، مشاهده کنیم. از وقایعی که محرمانه و واقعاً سری بوده، سخن به میان آورده است.
این‌ها مجموعه‌های ارزشمندی هستند که در سیر دورة جدیدش، با تأثیر از خاطره‌نویسی فرنگی‌ها صورت گرفته است. مثلاً هر رئیس جمهوری که در آمریکا به روی کار آمده است، واقعاً سعی کرده که از همان ابتدای ورودش به کاخ سفید و حتی قبل از آن را تا آخر دورة ریاست جمهوری‌اش، به عنوان گزارش کاری، خاطراتش را نزد خودش داشته باشد. بعدها هم که به چاپ رسیده برایشان درآمد سالیانه‌ای ایجاد کرده است؛ کاری که در ایران هم به تدریج در حال پا گرفتن است.

خاطره‌نویسی ساده اما دشوار
خاطره‌نویسی علی‌رغم این که خیلی ساده به نظر می‌آید، کار بسیار سختی است، چون بیان حس و حال شخصی و صادقانة ماست. خاطره نوشتن به این مفهوم است که ما یک موضوع یا رخداد را گزارش کنیم، طوری که پیش از هر کسی خودمان وقتی سال‌ها بعد آن گزارش را خواندیم، دقیقاً بتوانیم حس و حال آن روز را درک کنیم. وقتی شخصی در حال نامه نوشتن است، طبیعتاً تمام حواسش باید به مخاطب باشد تا هر کدام از جمله‌ها تأثیر بجایی داشته باشند، اما در خاطره‌نویسی، چیزی که ذهن نویسنده را مشغول می‌کند، باید بتواند همان شدت وحدت را نشان دهد. برای مثال اگر خیلی غمگین و ناراحت هستم، باید شدت ناراحتی‌ام را در خاطره نشان دهم. گاهی اوقات پیش می‌آید که ناراحتی‌ام در آن روز را که به عنوان خاطره نوشتم، در خاطرة روزهای بعد توضیح می‌دهم، اما سعی می‌کنم به گونه‌ای گزارش دهم که بعدها بهترین ارتباط را با آن برقرار و حس و حال آن روز را درک کنم. بنابراین خاطرات باید به گونه‌ای نوشته شوند که فارغ از خواندن خاطره توسط دیگران، برای خودم ملموس باشد. این مورد مذکور در خاطرات سیاسی بسیار نمود دارد.

ویژگی‌های خاطره
مهم‌ترین رکن خاطره‌نویسی در وهلة اول صادق بودن است؛ چون با دروغ گفتن نمی‌توان خاطره‌نویسی را پیش برد. خواننده با خواندن خاطره، نویسنده را قضاوت می‌کند و اگر نویسنده، صادقانه مطالبی را که نوشتته باور داشته باشد، خواننده هم هم‌ذات‌پنداری می‌کند. پس کسانی که خودشان در بیان عیب‌های خودشان پیش‌قدم می‌شوند، دست منتقدان را خواهند بست.
در وهلة دوم، تصویر کردن درست وقایع به طوری که حداقل نویسنده‌اش بتواند حس و حال آن روزی که خاطره را نوشته، روایت کند و اگر بتواند به شیوه‌ای غنی و متناسب بنویسد که با نبود خودش، دیگران بتوانند به همان اندازه که خودش با متن خاطره ارتباط گرفته، ارتباط برقرار کنند، طبیعتاً خاطرة خوبی خواهد بود.
از طرف دیگر، نویسندة خاطره همیشه در بیان شرح وقایع، نوعی دل‌نگرانی از آن چه ممکن است خواننده از آن تعبیر کند، دارد. بنابراین سعی می‌کند پیش از طرح هر موضوع، دلایل دفاع از حس و حال خودش را منتقل کند. بنابراین گاهی اوقات برای بیان احساس ناراحتی، خوشحالی و یا عصبانیت لحظه‌ای که در آن قرار دارید، باید نقبی به اتفاقات و حوادث گذشته بزنید تا حادثه‌ای را که در زمان حال اتفاق می‌افتد، با بیان آن اتفاقات توجیه کنید. مثلاً فردی به خاطر یک اتفاق کوچک با کسی جر و بحث می‌کند و وقتی دلیل آن را جویا می‌شوید، در تشریح عصبانیتش می‌گوید که فرد مقابل برای آزار رساندن تعمد دارد و قبلاً هم با ایجاد اتفاقاتی کوچک سابقه داشته است. بنابراین آن اتفاق تیر خلاصی برای جدل بوده است.
نکتة مهم دیگر، گزارش صحیح یک رویداد است. هر رویداد، اتفاق و واقعه‌ای، تلخ یا شیرین، باید به صورتی در خاطره‌نویسی روایت شود که مخاطب در جریان ریز ماوقع قرار بگیرد و در آن خاطره شریک شود؛ چرا که به صورت سربسته گفتن چیزی را روشن نمی‌کند. گاهی اوقات نمی‌توانیم رویدادی را به سادگی توضیح دهیم، باید آن‌قدر توضیح داده شود تا در ذهن خواننده جا بیفتد. برای مثال برای بازدید تابلوهای نقاشی موزه‌ای رفتید، وقتی بازدیدتان تمام می‌شود، به شما آلبوم همان تصاویر و برگة مشخصات آن‌ها داده می‌شود تا به این وسیله بتوانید آن‌ها را برای دیگران توضیح دهید. حالا اگر صد سال پیش می‌خواستید در مورد تابلوها به کسی توضیح دهید با چه مشقتی مواجه می‌شدید و چقدر باید توضیح می‌دادید؟
نکته‌ای که در پایان به آن اشاره می‌کنم این است که خاطره موضوعی خام است و می‌توان آن را در هر شرایطی نوشت. اما سفرنامه بخشی از خاطره است که در واقع خاطره‌نویسی از سفر را دربر می‌گیرد. خاطره نوشتن صرفاً می‌تواند بدون سفر رخ دهد و وقایع و رخدادهای روزمره گزارش می‌شود. مثلاً برای گزارش از یک جشنواره، مجبور می‌شوید سفر دو روزه‌ای به آذربایجان داشته باشید؛ به همین دلیل برای وضوح گفته‌هایتان از زمانی که پا را از در خانه بیرون می‌گذارید، گزارش می‌دهید، یعنی تمام اتفاقات ریز و درشت سفرتان را ذکر می‌کنید. به این گزارش، تحفة سفر می‌گویند؛ یعنی افرادی که در این سفر حضور نداشتند، در این سفر شریک می‌شوند و به صورت ناخوآگاه از خطرات و خوشی‌های سفر آگاهی می‌یابند.
بنابراین این نوع گزارش سفر، انتقال تجربه مسافرت است، اما خاطره‌نویسی صرف، اعم از این نوشتن است، یعنی ممکن است در سفر رخ ندهد.

آزاده فضلی


انشا و نویسندگی، ش 9، ص 4


 
تعداد بازدید: 5421


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»