نقدی بر کتاب تاریخ نگری و تاریخ نگاری جنگ ایران و عراق


در معنای تاریخ نگاری و تاریخ نگری
 تاریخ در مفهوم گذشته، رویدادهایی را شامل می شود که در پرتو شرایط ساختاری جوامع و البته تحت تأثیر شرایط جهانی محقق می شود و سیر تحول زندگی جمعی آحاد جامعه را جهت می دهند. این رویدادهای اثرگذار در مسیر حیات جمعی که می توان با عنوان کنش انسانی از آنها یاد کرد، وجوه مختلفی دارد که نمودی از وجوه ساختاری جامعه قلمداد می شوند. علم تاریخ به معنای معرفت انسانی نسبت به گذشته، مطالعه کنش ها و مهمتر، بستر و فضای ساختاری که این کنش ها در‌آن محقق می شود را مورد نظر دارد و چنین امر مهمی تنها از عهده مورخین برمی آید. مورخین چنین امری را که همانا پیوند مستمر و پویای حال و گذشته را در خود دارد با رعایت ضوابط علمی به انجام می رسانند و تحقق پژوهشی متدیک و معطوف به هدف را مورد نظر دارند. مورخین تحت تأثیر گفتمان حاکم بر زمان حال و بر اساس ضرورت های مطروحه، گذشته را مطالعه می کنند و از این روی از همان آغاز به صورت گزینشی به مطالعه گذشته می پردازند. هرچقدر که مورخین با ساختار جامعه و سیر تحول آن آشناتر باشند به همان اندازه در درک بهتر گفتمان و یا خرده گفتمان های حاکم بر اعصار مختلف موفق ترند و پژوهش کارآمدتری را ارائه می دهند. حیات اجتماعی انسانها در هر عصری کلیت به هم پیوسته ای است که وجوه مختلف ساختاری آن هم زمان و در ارتباط متقابل با یکدیگر معنا پیدا می کند. اگر این ساختار جوامع که محققین تاریخ در کلی ترین معنای آن، مورد مطالعه قرار می دهند را در حکم خطی متداوم بگیریم که از گذشته تا حال ادامه داشته است و‌آنگاه شرایط فعلی (زمان حال) را با عنوان گفتمان و شرایط هر یک از اعصار قبلی را (در مقایسه با شرایط فعلی) خرده گفتمان تلقی کنیم، مورخین نوعی نگاه گفتمانی به تاریخ خواهند داشت که به تعبیر «گادامر» حاصل امتزاج افق هاست و پیوستگی مستمر حال و گذشته را در پناه انضمام مورخ به گذشته در خود دارد. چنین امتزاج و انضمامی که در مرحله نخست در ذهن مورخین صورت می گیرد، هنگامی که صورت نوشتاری به خود بگیرد تاریخ نگاری نامیده می شود که علاوه بر این که در مرحله ذهنیت، تداخل حال و گذشته است، در مرحله عینیت یا همانا صورت مکتوب پیدا کردن نیز با شرایط موجود جامعه در تقارن قرار می گیرد و در قالب زبان و کتابت واقعی تر و به روزتر جلوه می کند. از این حیث تاریخ نگاری در پی آن است که شرحی منضبط، منسجم و درک شدنی را درباره وقایع تاریخی ارائه دهد و دانش تاریخ را از بازگویی حوادث پراکنده به سمتی هدایت کند تا در خدمت شرح و تفسیر سرگذشت جمعی انسان در سیر تکاملی اش قرار دهد. بر این اساس، علم تاریخ و تاریخ نگاری بر دگرگونی ها و تحولاتی که در مقاطع مختلف تاریخی یک قوم و ملت رخ داده و تحول و تداوم تاریخی آن قوم و ملت را در خود دارد تأمل می کند و شرح ساختاری حیات اجتماعی آن را مد نظر دارد. به بیانی مورخین در قالب تاریخ نگاری در تعقیب این هدفند که با شناخت و تحلیل نظام مند دوره های گذشته ی جوامع و تبیین علّی تحولات تاریخی (تبیین معطوف به زمان حال) ، پاسخی برای مسائل موجود جامعه ای که در آن زندگی می کنند بیابند و مانع از ضعف خاطره تاریخی و در نتیجه ضعف هویتی جامعه شوند. این که مورخین چگونه چنین امر مهمی را محقق می سازند قبل از هر چیز بسته به جامعه ای است که مورخین در آن زندگی می کنند و بینش و نگرش آنها در‌آن رقم خورده و مسائل خاصی را پیش روی مورخ قرار داده اند. این که چه وجهی از گذشته برای جامعه اهمیت دارد و این وجه پر اهمیت مربوط به چه دوره ای است را شرایط گفتمانی جامعه تعیین می کند. از این روی محقق تاریخ از همان آغاز آگاهانه به سراغ گذشته و موضوع مربوط به گذشته می رود و لذا خاطره تاریخی جامعه و تلقی خاصی که از تاریخ دارد در کار مورخ تأثیرگذار است. از همین جا هم مفهوم دیگری موسوم به «تاریخ نگری» (historicism) به منزله امری متوازن و متداخل در تاریخ نگاری موضوعیت پیدا کرده و رخ می نمایاند.
 تاریخ نگری که با عناوین تاریخگرایی، تاریخ نگری، تاریخگروی، مکتب اصالت تاریخ و یا تاریخ باوری نیز از آن یاد می شود و میان آن با «تاریخمندی» (historicality) و «تاریخیت» (historicity) فرق می گذارند از جمله مفاهیم پرکاربردی است که استفاده از آن محدود به مورخین نبوده و اندیشمندان رشته های مختلف علوم انسانی و اجتماعی بر حسب مضمون و نیاز از آن بهره می گیرند. با این حال مفهومی پرمناقشه است که ارائه تعریف و شاید تعبیر صریح از‌آن امکان پذیر نیست اما مشخصاً مربوط به حوزه علوم غیر طبیعی است و به لحاظ ارتباط با بستر تحول تاریخی معارف بشری بار تاریخی پررنگتری دارد. این هم که اصطلاح و مفهوم تاریخ نگری از چه زمانی به کار رفته و چه برداشت دقیقی از آن مدّ نظر بوده است چندان مشخص نیست و شاید کاربردهای این اصطلاح در قرن 19 میلادی را بتوان نقطه عطفی در تاریخ کاربرد این مفهوم به شمار آورد. (بنگرید به: پل ادواردز، فلسفه تاریخ، ص80- 179) اندیشمندانی چون «ترولتش»، «کارل مانهایم»، «ماینکه»، بندیتو کروچه» و دیگران هریک تعبیر خاص و تقریباً متفاوتی را از این مفهوم ارائه کرده اند. (بنگرید به: پل ادواردز، همان، ص85- 180؛ مایکل پین، فرهنگ اندیشه انتقادی، ص215- 209) با این حال می توان تاریخ نگری را عقیده به نگرش کاملاً تاریخی به هستی و محاط دانستن کل عالم واقعیت در تاریخ؛ اعتقاد به لزوم اهتمام به زمانمندی در تحلیل وقایع تاریخی، عقیده به تحول و صیرورت اندیشه بشری، عقیده به این که کسب هرگونه معرفتی منوط به فهم شناخت تاریخ و سیر تکاملی آن است، اعتقاد به نوعی ارزش داوری در تاریخ و نگرش کیفی به آن در هر عصر، و مهمتر عقیده به این که در فهم متون و شرایط گذشته می بایست نوعی نگرش فعلی و تلقی کنونی را به کار برد قلمداد کرد. برداشت اخیر به ویژه با بخشی از برداشت های هرمنوتیکی در تقارن است که معتقد به فهم گذشته و همه چیز در چارچوب معیارهای زمان مفسّر است. (واعظی، درآمدی بر هرمنوتیک، ص86، 100، 218، 66- 261) البته چنین برداشتی به خصوص از سوی عینی گرایان که در پی رسیدن به چارچوبی ثابت در حیطه تحقیق اند و شناخت معیارها و شاخص های معرفت ثابت و غیر سيّال را پی جویی می کنند مورد نقد واقع شده و تاریخگرایی را ضدیت با عینی گرایی و در غلتیدن در ورطه نسبی گرایی و جبر باوری می دانند. (ر.ک: هوی، حلقه انتقادی،‌ص80- 74) از این حیث کسانی همچون «کارل ریموند پوپر» هم به تاریخگرایی تاخته و آن را نگره ای جبر باورانه دانسته اند که تحمیل شرایط موجود را اصالت تاریخ نام نهاده اند (مایکل پین، همان، ص209)
 در تاریخگرایی، همه اندیشه ها و اعتقادات اموری تاریخی اند و فهم آنها تابعی از شرایط تاریخی به شمار می رود. از این حیث هنگامی که تاریخگرایی در مقابل عینی گرایی قرار می گیرد و عینی گرایی از فهم صادق و معیارهای ثابت فهم بحث می کند، تاریخگرایی، فهم و معیارهای تحقق آن را سيّال و تابع شرایط تاریخی تلقی می نماید. حاصل این که منظور از تاریخگرایی در یک برداشت هرمنوتیکی که موضوع بحث ما در نوشتار حاضر نیز می باشد، بدین معناست که هریک از موضوعات تاریخی که مورد پژوهش واقع می شود می تواند در دو مفهوم موضوعیت پیدا کند، یکی وجه تاریخی و به اصطلاح عینی قضیه یعنی مجموعه حوادث مربوط به موضوع آنچنان که رخ داده اند (که البته بر سر این که آیا چنین امری امکان پذیر است یا خیر میان هرمنوتیک های سنتی و فلسفی و عینی گرا تفاوت فراوان است) و دیگر برداشت کنونی و تلقی پسینی جامعه نسبت به رخداد یا رخدادهای مربوط موضوع است. از این جهت می توان تاریخ نگری را نگرش عمومی جامعه و برداشت محققانه اندیشمندان جامعه از موضوعی خاص دانست. منتها باید در نظر داشت که در حیطه دانش تاریخ، هنگامی که از تاریخ نگاری سخن به میان می آید و ماهیتاً تاریخ نگری نیز در جوف این مفهوم نهفته است، خود گذشته به خودی خود و به اصطلاح وجه عینی تاریخ (تا حد ممکن) همراه با برداشت های پسینی نسبت به آن مورد نظر است و این دو وجه در کنار هم موجبات تحقق علم تاریخ و وجه نوشتاری آن یا همانا تاریخ نگاری را فراهم می کنند. بنابر این هر تاریخ نگاری فی حد ذاته، تاریخ نگری نیز در خود دارد و مفهومی اعم بر آن قلمداد می شود.
درباره تاریخ نگری و تاریخ نگاری جنگ ایران و عراق
 تاریخ نگری و تاریخ نگاری جنگ ایران و عراق، مجموعه مقالاتی که درباره یکی از مهمترین تحولات دوران معاصر تاریخ ایران و یکی از اثرگذارترین دوره های تاریخی تاریخ انقلاب اسلامی، به رشته تحریر درآمده به همت آقای علیرضا کمری گردآوری و تدوین شده و از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ مرکز اسناد دفاع مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای بار نخست در سال 1387 در سه هزار نسخه به چاپ رسیده است. قبل از این که مجموعه حاضر و بخش ها و فصل های آن مورد معرفی قرار گیرد، می بایست به اهمیت موضوع و جایگاه آن در مطالعات تاریخی اشاره ای شود. صرف نظر از این که در پی دگرگونی های قرون جدید و خاصه پس از عصر روشنگری تاریخ نگاری سیاسی و نظامی، هنگامی که شیوه مسلط و مستقر تاریخ نگاری باشد، مورد نقد جدی فلاسفه انتقادی تاریخ واقع شده است، به این نکته مهم توجه کنیم که «جنگ» و «برخوردهای نظامی» از ابتدای تاریخ تاکنون ملموس ترین چهره زیست جمعی بشر بوده و پرداختن به برخوردهای نظامی از سوی ملل مختلف، در حالت اجبار،طریقی برای ماندن یا رفتن، انفعال یا بالندگی و صعود یا سقوط بوده است. تجربه تاریخی بشر نشان داده است که شکل گیری نظام های جمعی زیست بشری و تکامل و تعالی هر کدام از این نظام ها در برابر دیگران و مهمتر تکوین ساختار هر کدام از این نظام ها و از جمله تکوین و تحول ساخت قدرت در بین جوامع با مقوله جنگ بی ارتباط نبوده است. با وجود تبعات منفی و بازدارنده جنگ در تاریخ هر قوم و ملتی نکته ای که نباید آن را به فراموشی سپرد نقش مثبتی است که جنگها و حتی شکست های نظامی در خود دارد و گاه سیر تاریخی یک جامعه را دگرگون می کند. جنگها در عین حال سردی و رخوت ناشی از دشمنی و جدال، گرمی و رونق فرهنگی و تکنولوژیک را نیز در خود دارند و انسانها را مجرب تر و در برابر خطرات آبدیده تر می کند. نقش جنگ به گونه ای است که گاه تمدنها را تهدید می کند و ایده ای برای جنگ تمدنها می شود و گاه بهانه ای را برای شکل گیری تمدنها می آفریند و فرهنگ سازی می شود، گاه پل های ارتباطی میان ملل را می بُرد و مانع از تعامل اقوام و تبادل تجربیات آنها می شود و گاه خود زمینه برای تعالی و تعاطی ملتها فراهم می کند و تجربیات و میراث تمدن بشری را انتقال می دهد. گاه با خود ایدئولوژی و جهان بینی می آورد و گاه به نام ایدئولوژی و یا رویکردی مکتبی به جان ملت ها می افتد. جدای از نمونه های بی شماری که در تاریخ اقوام و ملل مختلف وجود دارد و مشمول یکی از وجوه مذکور جنگ است، تاریخ پر فراز و نشیب کشور ما که بخش مهمی از تاریخ آن را جنگهای داخلی و خارجی پر کرده اند و راز ماندگاری آن با این بی شمار جنگها ارتباط مستقیم دارد، یکی از طولانی ترین جنگهای تاریخ دنیا را در دوران هشت سال تجاوز طلبی همسایه غربی از سر گذراند که بار دیگر استقامت و ماندگاری خویش را در یکی از حساس ترین دوران تاریخی جهان امروز به اثبات رسانید. جنگ ایران و عراق با تمامی سختی ها و مشکلاتی که با خود داشت، به مانند بسیاری از جنگهای طول تاریخ اما با شعاعی گسترده، رهاوردهای نیکی داشت که حداقل آن تثبیت هویت ملی و حفظ میراث دینی و تداوم بخشی ارزشهای انقلابی بود. پرداختن به دستاوردهای مثبت یا منفی جنگ خارج از حیطه این نوشتار و البته تخصص نگارنده است اما پرداختن به تاریخ جنگ و موضوعیت تاریخ نگاری آن به بهانه نقد کتابی که از‌آن یاد شد، امری است که نگارنده نیز مانند هر هم وطنی دیگر ضرورت آن را گوشزد می کند و آرزو دارد تا با رویکردی متدلوژیک هرچه بیشتر به آن پرداخته شود و زمینه های بهره گیری از تجارب آن و خاصه فضای حاکم بر دوران جنگ هموار تر گردد.
 مجموعه مقالات تاریخ نگری و تاریخ نگاری جنگ و ایران که مقالات آن به تصریح گردآورنده اثر، در گذشته در مجلات و فصلنامه های دیگر به چاپ رسیده و اکنون با ویرایش و نظمی جدید به کتاب تبدیل شده است، با پیش گفتار مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ مرکز اسناد دفاع مقدس و مقدمه آقای علیرضا کمری گردآورنده و البته مؤلف چند مورد از مقالات (که به حق هم با رویکرد علمی و ساز و کار متدلوژیک فراهم آمده اند) آغاز شده و سپس در قالب سه بخش و نه فصل مطالب را در بر گرفته است. مقدمه کتاب با یک پردازش معرفت شناسی پیرامون دانشواژه تاریخ و شقوق معرفتی آن بحث را‌آغاز کرده و ساز و کار تکوین و تحول معرفت تاریخی را به خصوص آنگاه که در یک مفهوم گفتمانی به کار رود، تحلیل نموده است. هرچند تعریف یا بازتعریفی از مفاهیم «تاریخ نگری» و «تاریخ نگاری» به گونه ای که بیانگر جایگاه آن در مطالعات مربوط به جنگ تحمیلی چرایی گنجاندن آنها در عنوان مجموعه حاضر باشد از سوی آقای کمری صورت نگرفته است، اما مضامین بحث به گونه ای است که حاق مطلب را ادا می کند و به ویژه رهنمودهای روش شناسانه ای را به مخاطبین ارائه می دهد. البته طرح مبادی و مبانی نظری دانش تاریخ آن هم در چارچوبی متدلوژیک در یک مقدمه کاملاً فشرده که مؤلف مجبور رعایت نهایت اختصار بوده و مخاطب آن این محدودیتها را برنمی تابد به نحوی طبیعی با سوالات بسیار همراه خواهد بود؛ خاصه این که وجه هرمنوتیکی نوشته اخیر با عنوان مقدمه پررنگتر است و همانند برداشتهای سيّال و نسبی در تاریخ، نوعی سيّالیت و اختلاف نظر در خصوص این گونه نوشته ها موضوعیت پیدا می کند، طرح سوالاتی انتقادی درباره بحث طبیعی است و البته نقطه قوت به حساب می آید. اگر قرار است متنی خواه با رویکرد مؤلف محور و یا مفسّر محور مفید به حال جامعه علمی باشد قدرت آن در طرح سوالاتی است که مخاطبین را به تأمل وادارد. از این حیث شاید مهمترین نکته ای که پس از خواندن اثر به ذهن مخاطب بیاید این است که مقدمه ای چنین نظری، با تمامی مطالب کتاب همخوانی ندارد و مقدمه (به لحاظ مفهومی و محتوایی) بر متن سنگینی می کند. این همان ایرادی است که بر کار بسیاری از محققین حوزه تاریخ حتی آنهایی که در دنیای آکادمیک غرب می زیند و پیش از اندازه در دامان الگو پردازی های نظری درمی غلتند وارد است. شاید هم گریزی برای چنین واقعیتی نباشد، چراکه اگر بود بزرگترین و معروفترین مورخ و جامعه شناس دنیای اسلامی، عبدالرحمن بن خلدون، گرفتار آن نمی شد. این مهم نکته ای است که خود آقای کمری نیز در پاراگراف اول صفحه چهارم مقدمه (ص20) به آن اشاره کرده و سامان یافتن پژوهش آکادمیک با در نظر داشتن چارچوب نظری را «... با تشبّه منفعلانه و قیاس مع الفارق میسر... » شدنی ندانسته است. به هر ترتیب تحریر چنین مقدمه ی گران سنگی، جای مسرت فراوان داشته و ستودنی است. مقدمه کتاب با تمامی اختصار به خوبی از عهده اهمیت موضوع و ضرورت اهتمامی تاریخگرایانه به موضوع پژوهش برآمده و دین خود را ادا کرده است.

بخش اول کتاب، با عنوان : «تاریخ نگاری جنگ، چالش ها، محدودیت ها، آسیب ها» در دو فصل مقالات و گفت و گوها تنظیم شده است. در فصل مقالات، مقاله: «تاریخ و تاریخ نگاری جنگ ایران و عراق؛ دقایق و درنگها» آقای محمد درودیان با طرح برخی مباحث نظری پیرامون هستی تاریخی و نسبت آن با جنگ، سعی در طرح نظرات مختلف درباره شأنیت تاریخی جنگ و موضوعیت تاریخ نگاری آن کرده اما نتیجه ای از بحث حاصل نکرده است که آیا پرداختن به حوادث مربوط به جنگ تاریخ است یا تاریخ نگاری؟ در یک برداشت کلی، این مقاله سعی در ارائه بایسته های تاریخ نگاری جنگ کرده اما شاید به لحاظ اختصار و عدم ورود اندیشه مؤلف به موضوع موضوعیت یا عدم موضوعیت جنگ در جرگه مباحث تاریخ نگاری روشن شده است. به علاوه تعریفی که از وجوه هستی شناسانه تاریخ، در تنها پی نوشت مقاله، داده است چندان گویا نیست و نسبت آن با معرفت تاریخ یا وجه هستی شناسانه تاریخ (تاریخ از منظر آنتولوژیک) روشن نیست. در مقاله دوم فصل اول این بخش با عنوان «جریان های تاریخ نگری و تاریخ نگاری جنگ ایران و عراق»، آقای علیرضا کمری بدون ارائه تعریفی از تاریخ نگاری و تاریخ نگری، به شیوه های تاریخ نگاری مرسوم در ایران دوران اسلامی و ذکر نمونه هایی از اشکال تاریخ نگاری سنتی (نقلی – روایتی) و تاریخ نگاری نقدی ـ تحلیلی در دوره معاصر پرداخته و در آخر نسبت آن را با تاریخ نگاری جنگ بررسی کرده است. دو نکته قابل تأمل درخصوص این مقاله، یکی این است که به لحاظ روش شناسی، حال و گذشته همواره در پیوند با یکدیگر در تاریخ نگاری تجلی پیدا می کنند و این قاعده ای همیشگی است، از این روی نمی توان گفت نگرش خاصی که در یک دوره بر تاریخ نگاری غالب می شود «تعلق و نسبت تاریخ را با زمان حال از هم» گسسته است. (ص39) شاید نگرش غالب جای نقد داشته باشد اما از منظر دانش تاریخ، آنچه که در پرتو آن نگرش حاصل می شود تاریخ نگاری معطوف به پیوستگی گذشته و حال است و شرایط گفتمانی زیست – بوم مورخ در آن تأثیر دارد. نکته دیگر این که علم تاریخ در مفهوم امتزاج افق ها و تداخل فضاهای گفتمانی، رویکردهای پوزتیویستی، هرمنوتیکی و پدیدارشناختی را در جای خود به کار می گیرد و لذا در پیوند میان رشته ای و کارکردی نیز هریک از این حوزه ها اثرگذاری خاص خود را دارند و لذا محدود کردن مبانی معرفتی تاریخ به یکی از این حوزه ها چندان پذیرفته نیست. (ص41-40)
سومین مقاله فصل اول بخش اول به قلم آقای محمد درودیان سعی در بررسی تنگناهای پیش رو در پرداختن به تاریخ نگاری جنگ کرده که در جای خود جالب است. در عین حال به جای طرح تنگناها به عواملی که ضرورت پرداختن به مقوله جنگ را مهم جلوه می دهد و محورهایی که پژوهش های مرتبط به جنگ می تواند در قالب آنها انجام گیرد پرداخته است.

مقاله «آسیب شناسی تاریخ نگاری جنگ» از خانم فرانک جمشیدی به لحاظ متدلوژیک یکی از مقاله های خوب و قابل تأمل است که با طرح مسأله و رعایت چارچوب روشی، نقطه نظرات خویش را پیرامون ضرورت و بایسته های پرداختن به تاریخ جنگ را طرح کرده است. نویسنده با ارائه ربطی وثیق میان تاریخ و هویت و نسبت آن با گزینش و تفسیر تاریخی جنگ را حادثه ای مهم تلقی کرده که می تواند به عنوان بخشی از هویت جامعه ایرانی با رویکرد معاصریت در تاریخ مورد نظر قرار گیرد. هرچند بسط برخی نقطه نظرات روشی در مواقعی موجب تطویل کلام شده است اما رویکرد فرهنگی نویسنده به موضوع و طرح آسیب هایی که می تواند تاریخ نگاری جنگ را با شائبه همراه سازد از نقاط قوت مقاله است. در جمع بندی و نتیجه گیری هم که ادغام آنها مشکلی در چگونگی مقاله ایجاد نمی کرد  نقطه نظرات مثبتی جمع شده است.

فصل دوم بخش اول به گفتگوهایی درباره خاطره گویی و سبک تاریخ شفاهی در هنگام پرداختن به تاریخ نگاری جنگ مجموعه گفتگوهایی را در خود جای داده که قابل تأمل و البته همچون مطالب مطرح در نشست های علمی و مصاحبه ای جای بحث فراوانی دارد تا به پروردگی هرچه بیشتر موضوع کمک کند.
بخش دوم مجموعه اخیر با عنوان «تاریخ نگاری جنگ،‌ظهور و بروز، رشد و شکل گیری» از سه فصل با عناوین «تاریخ نگاری جنگ در مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ»، «تاریخ نگاری جنگ در ارتش» و «مقالات» ترکیب یافته است. در فصل اول چگونگی شکل گیری بخش تاریخ جنگ در سپاه پاسداران از سال 1360 را توضیح داده و سپس به چگونگی پرداختن به جنگ از سوی این مرکز در قالب تشریح مبانی تاریخ نگاری جنگ، ضرورتها و اهداف تاریخ نگاری جنگ در بخش جنگ دفتر سیاسی سپاه، مقدمات اولیه شکل گیری بخش تاریخ جنگ در دفتر مذکور و در نهایت انتقال بخش تاریخ جنگ از دفتر سیاسی به مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران پرداخته است. این فصل تاریخچه ای از آنچه که در سپاه پاسداران و خاصه دفتر سیاسی سپاه پیرامون جنگ و تاریخ نگاری آن صورت گرفته در خود دارد. همین طور مقالات یا مانیفست هایی درخصوص اهمیت و چگونگی پرداختن به تاریخ و تاریخ نگاری جنگ به قلم آقایان مجید نداف و امیر رزاق زاده آمده که در جای خود جالب و در روشن کردن عملکرد و سابقه فعالیت دفتر سیاسی سپاه و دیدگاههای مورد نظر در پرداختن به تاریخ نگاری جنگ قابل تأمل است. تاریخ نگاری جنگ در ارتش، گزارشی است به قلم آقای مسعود بختیاری فعالیت های تاریخنگارانه درباره جنگ که در ارتش جمهوری اسلامی ایران انجام شده است را در خود دارد: تلاش های آغازین برای پرداختن به تاریخ جنگ در ارتش، روش شناسی تاریخ نگاری جنگ در دافوس، ادامه و استمرار حیات تاریخ نگاری جنگ در ارتش، انعکاس تاریخ جنگ در کتب آموزش دانشکده افسری نیروی زمینی و ... از جمله مباحث این گزارش است . فصل سوم بخش دوم، دو مقاله با عناوین «فراشدن از تبلیغ و رسیدن به تبیین در تاریخ نگاری جنگ/ دفاع مقدس» و «تاریخ نگاری جنگ، ناگفته ها و نانوشته ها» اولی به قلم آقای علیرضا کمری و دومی به قلم آقای کاوه بیات را در خود جای داده است. آقای کمری در مقاله خود باز با پرداختن به اشاره ای به تاریخ نگاری در یونان باستان و سپس سیر تاریخ نگاری در ایران دوران اسلامی به سراغ موضوع رفته و ضمن مهم شمردن ضرورت داشتن اندیشه تاریخی برای پرداختن به تاریخ نگاری و نقد تقدیر گرایی حاکم بر اندیشه عمومی؛ موضوع را دنبال کرده است. همین طور راهکارهایی برای بهتر شدن وضعیت تاریخ نگاری جنگ در ایران پیشنهاد کرده و ضمن شرح چیستی تاریخ نگاری جنگ به چگونگی عملکرد سپاه پاسداران در این خصوص پرداخته و برخی از‌آثار منتشر شده را معرفی کرده و در نتیجه گیری کافی نبودن پژوهش های حاضر و لزوم غور بیشتر در این مقوله را یادآوری کرده است. کاوه بیات در تاریخ نگاری جنگ، ناگفته ها و نانوشته ها، ضمن بیان اهمیت جنگ به عنوان یک حادثه به چگونگی پرداختن به این مهم در محافل خارجی و داخلی پرداخته و سهم هر دسته از این تحقیقات را با در نظر داشتن فضای زمانی دوران جنگ و پس از آن را تحلیل کرده است. سپس به معرفی آثاری که از طرف مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ منتشر شده پرداخته و از کتابهایی همچون «نبرد فاو»، «از خرمشهر تا فاو»، «راهنمای عملیات جنگ هشت ساله» و ... یاد کرده است. در ادامه تحقیقات صورت گرفته پیرامون عملکرد ارتش و به خصوص «مجموعه ارتش جمهوری اسلامی ایران در هشت سال دفاع مقدس» پرداخته و در ادامه مسائل بحث نشده جنگ را با توجه به جایگاه ارتش در شروع جنگ، عملکرد نیروهای نظامی اشاراتی کرده و نیم نگاهی به نگرش عمومی در خصوص ادامه یا عدم ادامه جنگ در مراحلی از تاریخ جنگ پرداخته است.

فصل چهارم بخش سوم، گفتگویی درباره تاریخ جامع جنگ، چیستی مبانی، ضرورت ها و ملاحظات آن را به میزبانی فصلنامه نگین و حضور آقای میر فیصل باقر زاده در خود جای داده است.
بخش سوم با عنوان:« روایت و تاریخ نگاری جنگ، چیستی روایت و چرایی و چگونگی تغییر آن» در سه فصل «مقالات»، «گفتگو» و «ضمیمه ها و سخنرانی ها» مطالبی را درباره تاریخ و تاریخ نگاری جنگ در خود جای داده است. چهار مقاله ای که در فصل اول با عناوین «درآمدی بر مطالعه نشانه شناختی روایت» از آقای علیرضا کمری، «شناسایی زمینه ها و عوامل مؤثر بر تغییر روایت جنگ» از آقای محمد درودیان، «روایتگری (جنگ)؛ ملاحظات، آسیب ها و تهدیدها» از آقای محمد جان پور و «فرماندهان جنگ به روایت هم رزمان و هم رتبگان نظامی آنها» از خانم فرانک جمشیدی آمده است، هریک با رویکردی خاص به روایت و جایگاه آن در تاریخ شفاهی و اهمیت آن در شرح تاریخ و تاریخ نگاری جنگ پرداخته اند. مقاله آقای کمری از این جهت که به مفهوم روایت و لفظ و معنای آن دقیقتر پرداخته و در چارچوبی ادبی – تاریخی آن را دنبال کرده است برای اصحاب تاریخ کارآمدتر است. فصل دوم گفتگوهایی را پیرامون روایت و رویکرد روایتی به جنگ با حضور آقایان مرتضی سرهنگی، هدایت الله بهبودی و احد گودرزیانی و محمد درودیان آمده و در فصل سوم یک سخنرانی با عنوان «روایت جنگ در اردوهای راهیان نور» از آقای مرتضی مصطفوی و ضمیمه ای با عنوان «منشور روایتگری» از آقای حسن یکتا آمده است.

جمع بندی

در یک نگاه کلی مجموعه مقالاتی که با عنوان تاریخ نگری و تاریخ نگاری جنگ ایران و عراق تألیف شده است اگرچه در قسمت مقالات، مقالاتی را در برگرفته که قبلاً در فصلنامه نگین به چاپ رسیده اند و لذا همگرایی لازم را در خصوص موضوع و عنوان واحدی ندارند اما با تقسیم بندی که گردآورنده اثر انجام داده تا حدی این کاستی کم رنگ شده است. به علاوه برخی مقالات از حیث پرداختن به مباحث نظری و معرفت شناسی تاریخ قابل تأمل‌اند و در جای خود آموزنده می باشند. گفتگوها و خاطره‌گویی‌ها و روایت نگری‌ها نیز در جای خود اهمیت دارند. چراکه درباره حادثه مهمی از تاریخ این مرز و بوم به رشته تحریر درآمده اند که رویارویی نظامی صرف نبوده و جوانب مختلف حیات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه ما را تحت تأثیر قرار داده است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع
- ادواردز، پل، فلسفه تاریخ، مجموعه مقالات از دایره المعارف فلسفه، ترجمه بهزاد سالکی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1375.
- پین، مایکل (ویراسته)، فرهنگ اندیشه انتقادی از روشنگری تا پسامدرنیته، ترجمه پیام یزدانجو،چ3، تهران، نشرمرکز، 1386.
کمری، علیرضا، تاریخ نگری و تاریخ نگاری جنگ ایران و عراق، (مجموعه مقالات)، تهران، مرکز اسناد دفاع مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1387.
- هوی، دیوید کوزنز، حلقه انتقادی، هرمنوتیک تاریخ، ادبیات و فلسفه، ترجمه مراد فرهادپور، چ3،  تهران، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، 1385.
- واعظی، احمد، درآمدی برهرمنوتیک، تهران، چ4، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی،1386.

دکتر سید ابوالفضل رضوی



 
تعداد بازدید: 3685


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 96

آفتاب داشت غروب می‌کرد که پیرمرد و پسربچه در مقابل چشمان حیرت‌زده ما اسلحه‌ها را زمین گذاشتند، تیمم کردند و رو به قبله ایستاده نماز خواندند، انگار که در خانه‌اند. با طمأنینه و به آرامی نماز خواندند، در مقابل 550 نفر از نظامیان دشمن. نمی‌دانم خداوند چه قدرتی به نیروهای شما داده است که ذره‌ای ترس در دلشان نیست. بعد از تمام شدن نماز، پیرمرد سفارشات دیگری به ما کرد و گفت:‌ «به هیچ عنوان به کسی ساعت، پول، یا انگشتر ندهید. هر کس از شما خواست، بدانید که از رزمندگان اسلام نیست و بگویید که آن پیرمرد بسیجی به ما سفارش کرده است که به هیچ کس چیزی ندهیم. زیرا اینها لوازم شخصی است.»