ذکــــر نـام اشخـــاص زنــده، بـدعتـی تــازه در دایره المعارف نویسی

حسن فسایی


چند سالی بود که از گوشه و کنار می شنیدیم و می خواندیم که به مدد اوقاف سوداگر و حاج آقا ملک، دایرة المعارفی، موسوم به دانش گستر، در دست تألیف است. در ◦138، که ظاهراً سال شروع این کار بود، از سرپرست وقت کار در مصاحبه اش با روزنامه ها خواندیم که این دایرة  المعارف قرار است ظرف یک سال به انتشار درآید. البته ادعایی نبود که بتوان به جدّ گرفت. یکی از دوستان ظریف طبع در همان ایام می گفت که یا کار دایرة المعارفی نکرده اند یا اساساً نمی دانند که دایرة المعارف چه موجودی است!
باری، چند سال گذشت تا به گمانم در گرامی نامة بخارا خواندیم که سرپرستی کار به کامران فانی سپرده شده است. خوشحال شدیم، چون دیدیم که کار به کاردان سپرده شده است. و خوشحال تر شدیم وقتی در همان مجله از قول آقای فانی خواندیم که دانش گستر ادامه کار دایرة المعارف مصاحب و روزآمد شده آن است (نقل به مضمون).
چه خبر بهجت اثری بود. چون اهل فن و نظر می دانند که دایرة المعارف نویسی کاری پیوسته و مداوم است؛ اطلاعاتی که در یک کتاب مرجع می آید — یعنی آنچه مثلاً درباره کشورها، علوم و فنون، اختراعات، و حتی افراد نوشته می شود— طبعاً پس از مدتی کهنه شده و لزوماً باید به هنگام گردد. و اگر قرار بود چنین کاری نسبت به دایرة المعارف فارسی، مشهور به دایرة المعارف مصاحب، که علاوه بر نقش پیشگامی تا کنون جامع ترین و قابل استنادترین دایرة المعارف عمومی در ایران است، صورت گیرد، طبعاً باعث راحتی خیال اصحاب نظر و محققان و نویسندگان و مترجمانی می شد که در هر روز مجبورند بارها به این کتاب مرجع مراجعه کنند.
در ارتباط با ضرورت به هنگام شدن کتاب های مرجع، از جمله به دو دایرة  المعارف معروف و موجه امروز اشاره می کنم: دایرة المعارف بریتانیکا،که چاپ نخست آن در سه جلد در سال 1771 منتشر شد؛ و دایرة المعارف امریکانا،که اولین چاپ آن در 13 جلد در 1883 به انتشار درآمد. تردیدی نیست که از آن چاپ ها اکنون احتمالاً فقط آنچه به موضوعات باستانی مربوط است، آن هم تا حدودی، قابل استفاده تواند بود، و هر آینه اگر چاپ ها یا ویراسته های روزآمد بعدی از این مراجع منتشر نمی شد، هر دو به تاریخ پیوسته بودند.
در کشورهای «راقیه»، با کمک دانشگاه ها و مراکز علمی و تحقیقاتی، تشکیلاتی بسامان برای به هنگام کردن این دایرة المعارف ها شکل گرفت و تاکنون که حدود دو قرن از نخستین چاپ آنها می گذرد، با فاصله های نسبتاً مرتب پنج ساله یا ده ساله، متن روزآمد آنها منتشر شده و با توجه به علائق و نیازها مورد تجدید نظر قرار گرفته است. مثلاً بریتانیکا اکنون شامل دو بخش عملاً مجزاست. چندین جلد به چاپ مقالات موجز و کوتاه اختصاص دارد و چندین جلد به مقالات بلند و تفصیلی، تا نیاز طالبان علم و مراجعه کنندگان در مراتب مختلف برآورده شود.
می دانیم که دایرة المعارف های مهم به دو نمونة فوق منحصر نیست. علاوه بر زبان انگلیسی، از جمله به زبان های فرانسوی و آلمانی هم دایرة المعارف های جامع و سودمندی داشته ایم و داریم: لاروس در فرانسه و تسدلر و بروکهاوس در آلمان.
دایرة المعارف های معروف انگلیسی زبان دیگری هم داریم: کولومبیا، چیمبرز، و ... .
افزون بر این ها که مراجعی عمومی اند، دایرة المعارف های موضوعی یا تخصصی نیز وجود دارد، از جمله دایرة المعارف اسلام، دایرة  المعارف کاتولیکی، و دایرة المعارف پاولی   واسووا که مشتمل است بر معارف و تاریخ و ادب کلاسیک (نک: دایرة المعارف فارسی).
در واقع، تعداد دایرة المعارف ها در کشورهای مختلف اکنون از شمار بیرون است. اشاره به آنها از باب تذکر لزوم تداوم و روزآمد شدن مرتب آنهاست. حتی اگر مالکیت دایرة المعارفی دست به دست شده باشد یا حتی از کشوری به کشور دیگر رفته باشد، همچنان که در سال ∘192 یک شرکت امریکایی حقوق دایرة المعارف بریتانیکا را از صاحبان بریتانیایی آن خرید و بعد، در 1933، آن را به دانشگاه شیکاگو منتقل کرد که هنوز در آنجا برقرار است، روند به هنگام کردن آنها مختل نشده است. این کتاب های مرجع وسیلة دست محققان و نویسندگان اند و آنان را از مراجعة روزمره به آنها گریزی نیست. بنابراین، روزآمد کردن آنها ضرورتی است که دانشگاه ها و مؤسسات انتشاراتی بزرگ به آن پاسخ می دهند.
اما در ایران، متأسفانه، چنان که رسم معهود ماست، گویا قرار بر تداوم و پیگیری کارهای علمی نیست؛ حتی جلد آخر دایرة المعارف مصاحب نیز پس از چندین سال تأخیر و با «حک و اصلاحات»، که خوشبختانه زیاد و چندان ویرانگر نبود، به همت مسئولان وقت انتشارات امیرکبیر در سال 1374 منتشر شد! (جلد اوّل: 1345؛ جلد دوّم (بخش اوّل): 1355؛ و جلد دوّم (بخش دوم و پایانی): 1374).
بر این قرار بود که گفته آقای فانی را در این باب که دانش گستر ادامه و روزآمد شدة مصاحب است، خبری بهجت بخش خواندم؛ و امیدوارم به همین ترتیب هم باشد و بهره مند شویم.
در عین حال، در شماره دوّم گرامی نامه مهرنامه، مورخ اردیبهشت ماه 1389، در مصاحبه کوتاهی که با آقای فانی شده بود خواندم که «معمولاً دایرة  المعارف ها به افراد زنده نمی پردازند اما ما تصمیم گرفتیم که با همه مشکلاتی که این کار در پی خواهد داشت آن را به جان بخریم و برای اضافه کردن نام افراد ایرانی و خارجی در قید حیات اقدام کنیم» (مهرنامه، همان، ص 11).
خب، بدیهی است که باعث تعجب شد. چون دایرة المعارف ها معمولاً به اشخاص زنده نمی پردازند. از جملة مهمترین دلایل این کار اجمالاً می توان به دو نکته اشاره کرد: در حین حیات افراد روشن نیست که وضع آنها از جهات دستاوردهای علمی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، و اقتصادی به چه مراتبی منجر خواهد شد: تمایز و اهمیت دایرة المعارفی   و چه بسا، سقوط و انحطاط   آنان چه صورتی به خود خواهد گرفت؛ و مهم تر آن که، برای نوشتن در باب اشخاص مهم، به خصوص سیاستمداران و رهبران ملی و اقتصادی و فرهنگی شاغل، آزادی عمل وجود ندارد و بسا که ملاحظات مختلف یا فشار و اعمال نفوذِ آنان و اعوان و انصارشان احیاناً باعث ابتر شدن یا غیر دقیق شدن مدخل مربوط به آنها شود؛ واقعیتی که عملاً در همة کشورها خود را تحمیل می کند.
این دو نکته و نیز سایر نکاتی که تاکنون غالب دایرة المعارف های مهم را از نوشتن مقاله درباره رجال و متشخصان زنده بازداشته است، مسلماً نکات ظریفی نیست که آقای فانی از آنها بی اطلاع باشد. به حدس و گمان ما، این شیوة دایرة المعارف دانش گستر احتمالاً میراثی است که از سوی متصدیان اولیه، یعنی همان هایی که
می خواستند چندین جلد این دایرة المعارف را ظرف یک سال تدوین و چاپ و منتشر کنند، به آقای فانی رسیده و در واقع گردن گیر ایشان شده است.
با تمام اینها، با اتکا به دانش و سابقة آقای فانی، از حالا نمی توانیم داوری قطعی کنیم. شاید هم این مهم را به گونه ای مطلوب و مورد قبول محافل علمی و دانشگاهی به سرانجامی مناسب رسانده باشند. چشم به راه انتشار دایرة المعارف ◦2 جلدی دانش گستر هستیم، و برای پایه گذاران و متولیان و هیئت علمی آن آرزوی توفیق داریم.


فصلنامه نقد و بررسی کتاب تهران- شماره 30- مهر1389- صفحه 81


 
تعداد بازدید: 3775


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»