درباب چیستی تاریخ از کار و التون تا رورتی و وایت
بهزاد کریمی دانشجوی دکتری تاریخ ایران اسلامی دانشگاه تربیت مدرس
کیت جنکیز، استاد بازنشستهی نظریهی تاریخی دانشگاه چیچستر انگلیس و یکی از تأثیرگذارترین نظریهپردازان پُستمدرن در حوزهی تاریخ و تاریخنگاری است. او در ابتدای دهه 90 میلادی، با انتشار نخستین کتاب خویش با نام «بازاندیشی تاریخ»[1] که با استقبال فراگیر مخاطبان روبرو شد ـ تا آنجاکه در ردیف آثار کلاسیک انتشارات Routledge قرار گرفت ـ نظرات رادیکال خود را دربارهی چیستی تاریخ برملا کرد. او همصدا با نظریهپردازان پُستمدرن دیگری همچون هایدن وایت[2] و فرانک انکراسمیت[3] بر این باور است که تاریخ، بیش از آنکه فعالیتی تجربی و تحلیلی باشد، یک «بازنماییِ روایتیِ فرهنگیِ حالگرا»[4] است.[5]
وی در کتاب «درباب چیستی تاریخ، از کار و التون تا رورتی و وایت»[6]، که البته عنوان آن برگرفته از کتاب معروف ای.اچ. کار است، نظرات پُستمدرنیستی خود را دربارهی تاریخ و تاریخنگاری ضمن بررسی آثار و آرای چهار متفکر برجستهی تاریخ ابراز داشته است. این کتاب برای اولین بار در سال 1995 بطور همزمان در بریتانیا و ایالات متحده آمریکا چاپ شد، در سال 1996 به چاپ دوم رسید و در سال 2006 بهصورت دیجیتال و برای سومین بار منتشر شده است. کتاب از یک مقدمه و 5 فصل به ترتیب زیر تشکیل شده است:
وضعیت کنونی تاریخ؛ درباب ادوارد کار[7]؛ در باب جئوفری التون[8]؛ درباب ریچارد رورتی[9]؛ درباب هایدن وایت
کیت جنکینز در مقدمه خاطرنشان میسازد که کتاب، ادامهی مباحث کتاب «بازاندیشی تاریخ» است و مخاطبان آن متخصصان و دانشجویان مقاطع عالی هستند. آنچنان که مؤلف میگوید، هدف از نگارش کتاب، بیشتر پرداختن به مباحث جدلی مربوط به مسألهی چیستی تاریخ است.[10] او به چرایی انتخاب کار و التون به عنوان مبداء حرکت شناخت چیستی تاریخ میپردازد و سپس اینگونه پاسخ میدهد که از آنجاکه «تاریخ چیستِ؟» کار و «حرفهی تاریخ»[11] التون به مسأله چیستی تاریخ میپردازند[12]، پرفروشترین آثار در این حوزه بودهاند و برای نزدیک به چندین سال متمادی بدون بازنگری باقی ماندهاند.[13] جنکینز در ادامه مقدمه، فلسفه انتخاب رورتی و وایت را اینگونه توضیح می دهد که طی 30 سال اخیر نظریات جدیدی درباب چیستی تاریخ مطرح شده است. ازجمله میتوان به هرمنوتیک، پدیدارشناسی، ساختارگرایی[14]، پساساختارگرایی، شالودهشکنی[15]، تاریخگرایی جدید[16]، فمینیسم، پُست ـ فمینیسم، پُست ـ مارکسیسم، پراگماتیسم جدید و پُستمدرنیسم اشاره کرد. این مباحث را کسانی مانند ریکور[17]، فوکو، بارت[18]، آلتوسر[19]، دریدا، گرین بلات[20]، کریشتوا[21]، بنت[22]، لاکلاو[23]، فیش و لیوتار ارائه کردهاند. بهزعم جنکینز، بررسی این نظریات جدید، پرداختن به آراء این دو را اجتنابناپذیر میسازد.[24] بهنظر مؤلف کتاب، رورتی بیشتر و وایت کمتر، واجد عنوان مورخ نیستند اما بهدلیل پرداختن به مسائل متعدد از جمله تاریخ با رهیافت پساگرایانه در کنار کار و التون قرار گرفتهاند. کتاب، به گفتهی جنکینز، متنی جدلی[25] است که تلاش شده است در حد امکان بهصورت کوتاه و فشرده نوشته شود تا خواندن آن آسانتر باشد اگرچه به قول مؤلف، کوتاهنویسی در آثار جدلی ممکن است باعث بروز مشکلاتی در فهم مطالب شود.[26]
جنکینز آنچنان که خود در مقدمه اشاره کرده است، در فصل اول تلاش کرده است تا مسألهی چیستی تاریخ را از نظرگاه پستمدرنیسم با تأکید بر چند بُعد بهصورت خلاصه بررسی کند.[27] این فصل از چهار بخش تشکیل شده است. در بخش اول ابعاد مختلف تاریخ با رهیافتهای متنگرا و پساگرا بررسی شده است. جنکینز در این بخش میان «گذشته» و «تاریخ» تفاوت قائل میشود. وی این تفاوت را از نظرگاه تونی بنت، انکراسمیت و هایدن وایت بررسی کرده است.[28] در بخش دوم چهار کاربرد ایدئولوژی، تاریخگرایی، واقعیت تاریخی و تجربهگرایی در تاریخهای سنتی مبتنی بر تفاوت میان «گذشته» و «تاریخ» مطالعه میشود.[29] در بخش سوم برخی مقاومتها نسبت به چهار مقوله طرح شده در بخش دوم که از سوی مورخان سنتی صورت گرفته است و نیز برخی پاسخها به آن مبتنی بر رهیافتهای متنگرا و پساگرا بررسی شده است.[30] و درنهایت در بخش چهارم نظریات کار، التون، رورتی و وایت دربارهی چهار مقولهی مورد بحث بهصورت تفصیلی مطالعه میشود.[31]
جنکینز در ابتدای فصل دوم، اشاره میکند که درواقع پاسخ کار به سؤال تاریخ چیست؟ جوابی ناکافی و در عین حال ناظر به عینیتگرایی است و تفاوت چندانی با پاسخ التون به این پرسش ندارد. درحالیکه عموماً اینگونه تصور میشود که در مباحثهی معروف کار ـ التون، شاهد دو طرفِ نسبیگرا و عینیتگرا هستیم.[32] این فصل از سه بخش تشکیل میشود. در بخش اول، دیدگاههای رایج در زمانهی کار، دربارهی چیستی تاریخ که در سه جریان رانکهای، اثباتگرا و تجربهگرا نمود مییابد، بررسی میشود. جنکینز عقیده دارد کار از سه طریق به این سه جریان پاسخ داده است که بهزعم مؤلف کتاب، شامل یک پاسخ معرفتشناسانه و دو پاسخ ایدئولوژیک است[33]. بخش دوم به بررسی نظرات کار دربارهی آرای کالینگوود اختصاص یافته است. جنکینز در این بخش دو مقوله عینیتگرایی تاریخی و واقعیت تاریخی را ضمن پرداختن به رهیافت کار نسبت به کالینگوود مورد تأمل قرار داده است. [34] و بخش سوم که درواقع انتقادیترین مواضع جنکینز نسبت به کار در آن آورده شده است، این نظر را مطرح میسازد که پاسخ کار به پرسش از چیستی تاریخ، راهنمای خوبی برای امروز نیست. مؤلف در اثبات این مدعا، بر این باور است که کار در چاپهای بعدی کتاب خویش درحالیکه مباحث جدیدی دربارهی مسألهی چیستی تاریخ مطرح شده بود، هیچ اشارهای به آنها نمیکند. اثر کار در نظر جنکینز یک اثر تاریخِ مصرف گذشته است. کتابی که برای زمانهی خودش جذاب و گیرا بوده است.[35]
فصل سوم آنچنان که اشاره شد، به بررسی آرای جئوفری التون، مورخ شهیر بریتانیایی اختصاص دارد. جنکیز این فصل را بر اساس نظریات التون در دو کتاب وی با نامهای «حرفهی تاریخ» و «بازگشت به اصول»[36] سامان داده است. این فصل مشتمل بر پنج بخش است. در بخش اول جنکینز، این انتقاد را به التون وارد میکند که بهصورت مستقیم به سراغ تعریف چیستی تاریخ نرفته است و به جای آن همانند کار به توصیف آنچه تاریخ نیست پرداخته است. همچنین به گمان جنکینز، وی نه تنها به سراغ اصول نرفته است بلکه در موارد متعددی لیست بلندبالایی از رهیافتهای نامناسب نسبت به تاریخ و نیز مورخان دوست نداشتنیاش بهدست داده است. مؤلف در این بخش این لیست را به بخشهای مختلف، تفکیک و به شرح هر کدام میپردازد.[37] در بخش دوم، مؤلف دو کارکرد اصلی تاریخ از نگاه التون ـ کمک کردن به انسان امروز برای وسعت دادن و تعمیق زندگی و نمودار ساختن فکر و عمل گونه بشری ـ را با نگاهی انتقادی بررسی میکند. از نگاه جنکینز، این دو کارکرد یا دو درس تاریخ، برخلاف محتوای آثار خود التون است. زیرا این این دو کارکرد، وجهی آیندهمحور به تاریخ میبخشد در صورتی که از مطالب التون خلاف این موضوع فهمیده میشود.[38] بخش سوم به مطالعه سه وجه هستیشناختی، معرفتشناختی و روششناختی آرای التون اختصاص یافته است. جنکیز در این بخش آنچنان که خود اشاره میکند، التون را مورخی مییابد که در بهدست دادن تعریف ایدهآل از تاریخ دارای نوعی معرفتشناسی و روش است. اما برخلاف دیگر نظریهپردازان، اثر التون وجه دیگری نیز دارد و آن بعد هستیشناختی است. مؤلف در این بخش به بررسی این وجوه میپردازد و با آوردن نقلقولهای متعددی از آثار التون به تأمل انتقادی دربارهی آنها مینشیند.[39] در بخش چهارم این فصل که «درباب نگارش تاریخ» نام یافته است، جنکینز دستورالعملهای محدودکنندهی التون را به مورخان جوان مورد انتقاد قرار میدهد و بر این باور است گرچه التون به قهرمان تاریخنگاری روایی شهره است؛ اما دراصل و بنابر تعاریفی که وایت بهدست میدهد، اینگونه نیست.[40] بخش پنجم و نهایی این فصل کاربرد امروزین التون: فقر تجربه نام دارد. در این بخش، مؤلف پاسخ قدیمی التون را به چالشها و پرسشهای پساگرای امروزین از چیستی تاریخ بلااستفاده میداند و عکسالعمل التون را به پرسشهای جدید بررسی میکند.[41]
فصل چهارم به مطالعهی آرای ریچارد رورتی، نظریهپرداز فقید آمریکایی تعلق دارد. این فصل از شش بخش تشکیل شده است. در بخش اول با نام «درباب حقیقت»، جنکیز به رهیافت رورتی دربارهی حقیقت میپردازد. رورتی از نگاه جنکینز به درستی حقیقتی که برآمده از تعامل با واقعیت باشد بیاعتناست. جنکینز تأثیر این عقیده را در شیوهی فلسفی رورتی بررسی میکند.[42] در بخش دوم به چگونگی تبیین حقیقت از سوی رورتی میپردازد. رورتی از دو طریق به مقولهی حقیقت نگریسته است: اول نگاه حقیقتشناختی و دوم بهوسیلهی بررسی آثار ویلیام جیمز که تعریف خاصی از حقیقت بهدست داده است. جنکینز در این بخش نشان داده است که رورتی چگونه با استفاده از مفهوم خاصی از حقیقت، با اندیشههای مرتبط با حقیقت مقابله کرده است و معرفتشناسی، علم، روش و مانند اینها را به چالش کشیده است.[43] در بخش چهارم، جنکینز مسأله زبان را در اندیشهی رورتی بررسی میکند. در زمانهای که بر اهمیت زبان بیش از پیش تأکید میشود، رورتی بر این عقیده است که زبان ابزاری جهت انتقال خواستههای انسانی است. وی بر این عقیده است، چنین نظری نسبت به زبان اگر از رهیافت استعاری باشد، خلاقانه تر خواهد بود و از طریق خلق مفاهیم و کلمات جدید، موجب پیدایش جهانهای تازهای خواهد گردید.[44] در بخش چهارم به اندیشههای سیاسی رورتی پرداخته میشود. رورتی به عنوان یکی از مدافعان سیاست و زندگی آمریکایی، ایدهآلهای سیاسیاش را در جامعهی غنی و بورژوایی آمریکای شمالی جستوجو میکند. جنکینز در این بخش همچنین به انتقادات مطرح شده نسبت به اینگونه اندیشههای سیاسی رورتی میپردازد.[45] در بخش ششم، جنکینز از رورتی به عنوان فردی که به عنوان مخالف اندیشههای چپ در آمریکا تصویر شده است دفاع میکند.[46] در بخش ششم و نهایی این فصل، جنکینز آرای رورتی در زمینهی تاریخ را بررسی و بهویژه ارتباط آن را با اندیشههای وایت سنجیده است.[47]
هایدن وایت، نظریهپرداز ادبی و تاریخی، بر این باور است که تاریخ یک گفتمان روایی است. گفتمانی که محتوای آن بیش از آنکه حاصل تعامل مورخ با واقعیت گذشته باشد، حاصل تصویرپردازی و ابداع مورخ است. جنکینز با آوردن این جملات در ابتدای فصل پنجم، پرداختن به اندیشههای وایت را از دو منظر پاسخ او به مسألهی چیستی تاریخ و کاربردهای این پاسخ در مطالعات تاریخی ضروری میداند. او آنگونه که خود میگوید، این فصل را حول محور این دو منظر سامان داده است.[48] این فصل، چهار بخش را دربرمیگیرد. در بخش اول با نام سیاستهای تفسیر تاریخی، این مبحث به میان کشیده میشود که نظریات وایت درباب تاریخ ریشه در موقعیت سیاسی و اندیشههای آرمانی او دارد. بهنظر وایت، گذشته به هیچ روی نمیتواند بهصورت کامل در شکل روایی بهدست آید. جنکینز معتقد است این اندیشه وایت و نیز انتقاداتی که وی بر ناکامل بودن گفتمان روایی وارد میکند، مبتنی بر نوعی ایدهآلپردازی سیاسی است. [49] بخش دوم به بررسی آرای وایت دربارهی روایت اختصاص دارد. وایت در چارچوب یک تحلیل ساختاری بر این باور است که تاریخهای فراتر از سطح گزاره/ واقعه نگاری بصورت فرم (شکل)، مفصلبندی میشود. وی اینگونه فرمها را فراتاریخ نامگذاری میکند. جنکینز در این بخش به فراتاریخ و کاربردهای آن میپردازد.[50] دو بخش پایانی این فصل، درواقع دربرگیرندهی نظرات جنکینز دربارهی مباحث کلی کتاب با محوریت اندیشههای وایت است. در بخش سوم، جنکینز، خوانش خود از وایت را به خوانندگان عرضه میکند.[51] بخش چهارم که کوتاهترین بخش این کتاب است بصورت خلاصه، دربرگیرندهی پاسخ جنکینز به مسألهی چیستی تاریخ با اتکاء به اندیشههای وایت است.[52]
کیت جنکینز، غریبهای میانِ مورخان
کیت جنکیز، استاد بازنشستهی دانشگاه چیچستر[53] انگلیس و هماکنون عهدهدار کرسی نظریهی تاریخ همین دانشگاه است. وی از جمله نظریهپردازان پُستمدرن در حوزهی تاریخ است که در بیست سال گذشته همراه با دیگر نظریهپردازان پُستمدرن از جمله فرانک انکر اسمیت[54] و هایدن وایت[55] همواره پای ثابت مجادلات پیرامون چیستی تاریخ بوده است. او متولد سال 1943 میلادی است و تمام دورهی تحصیلی خود در رشتهی تاریخ را در دانشگاه ناتینگهام[56] گذراند و در سال 1975 با نگارش پایاننامهای با عنوان: «ایدئولوژی و علم در اندیشهی سیاسی نیچه، فروید و سورل»[57] موفق به اخذ درجهی دکتری از همین دانشگاه شد. پس از فراغت از تحصیل، تدریس در دانشگاههای معتبر انگلیس از جمله ناتینگهام، شفیلد[58]، اوپن[59] و ساسکس غربی[60] را تجربه کرد، اما نهایتاً در دانشگاه چیچستر، آرام گرفت و کرسی نظریهی تاریخی را از آن خود کرد، سمتی که از سال 2002 میلادی به این سو آن را حفظ کرده است.
جنکینز از آن دسته از مورخانی است که به شدت علیه رهیافت مدرن تجربی و تحلیلی به تاریخ میشورد و اعتقاد دارد تاریخ یک «مصنوع زبانی»[61] یا یک «گفتمان روایی»[62] است.