فصلنامه مطالعات تاریخی شماره 30

محمد کریمی


شمارۀ سی ام (پائیز 89) فصلنامه مطالعات تاریخی در قالب ویژه نامه ای با موضوع تسخیر لانۀ جاسوسی در روزهای پایانی سال 1389 منتشر شد. در این شماره 9 مقاله همراه با چند سند بدون شرح از اسناد سفارتخانۀ آمریکا در تهران گرد هم آمده است.
مقالۀ نخست با عنوان: «نقش امام خمینی در مدیریت بحران گروگان‌گیری در لانه جاسوسی آمریکا» به قلم حسن بهشتی‌پور به ماجرای تصرف سفارت آمریکا در تهران توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام و مدیریت بحران ناشی از این حرکت و تبدیل آن به فرصت تاریخی بزرگ برای کشور و انقلاب اسلامی توسط امام خمینی، می پردازد. در این مقاله سعی شده است با تکیه بر خاطرات کسانی که نقشی کلیدی در این ماجرا بر عهده داشته‌اند، سیر تحولات با محوریت امام خمینی و مدیریت ایشان بررسی شده است. جهت‌گیری کلی در این مقاله بر اساس این فرضیه شکل گرفته است که امام خمینی در طراحی و اجرای تصرف سفارت آمریکا در تهران هیچ نقشی نداشتند، اما در همان آغاز ماجرا بلافاصله پس از اطلاع از اقدام دانشجویان تلاش کردند از این اقدام که می‌توانست کشور را با یک جنگ روبرو سازد به عنوان فرصتی تاریخی در جهت تثبیت انقلاب اسلامی بهره بگیرند.
دو مقالۀ بعد دو مصاحبه با دوتن از شخصیت های درگیر در این واقعه است که یکی با عنوان «گفت و گو با مهندس رضا سیف‌اللهی» و دیگری با عنوان «گفت و گو با مهندس ابراهیم اصغرزاده» در فصلنامه درج شده اند. در گفت و گوی نخست سیف اللهی دلیل دست زدن به چنین اقدامی را چنین بیان می کند:
«اقدام به تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، یک اقدام انقلابی، ولی در موضع کلی، دفاعی بود. گر چه ما با این کار یک اقدام انقلابی درست را انجام دادیم؛ و از تحقیر یک ملت در مقابل سیاست‌های ابرقدرت دفاع کردیم، حال این که چرا این اقدام ماهیتاً دفاعی به شکل انقلابی صورت گرفت، به سابقة روابط ایران و آمریکا و سیر تاریخی مداخلات آمریکا برمی‌گردد. بدون بررسی سابقه روابط ایران و آمریکا، امکان پیدا کردن مبانی تسخیر لانه جاسوسی وجود ندارد. اگر سابقه تاریخی رابطة آمریکا با ایران را از 28 مرداد 32 مرور کنیم، مشاهده می‌کنیم که آمریکایی‌ها با مداخله غیرقانونی در امور ایران، یک حکومت قانونی و مردمی را برکنار کردند و فردی به نام محمدرضا را بر مقدرات این کشور حاکم کردند و در قالب یک کودتا، از او حمایت کردند و بعدها او را مسلح هم نمودند. آمریکایی‌ها چندین سال بر سرنوشت اقتصادی، نظامی، سیاسی و ملی ما حکمرانی کردند، آن هم از طریق یک دست‌نشاندة غیرقانونی. نکته بعد این که با پیروزی انقلاب اسلامی، این جنبة مداخله‌جویانه آمریکایی‌ها در قالب ستیز با اهداف انقلابی ملت و اهداف کلی انقلاب اسلامی استمرار پیدا کرد.»
در ادامه مقاله ای با عنوان «پیش‌زمینه‌های داخلی تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ایران» به قلم سیدمحمدهاشم پوریزدان‌پرست آمده است که در آن نویسنده با پرداختن به عملکرد دولت موقت در دورۀ تصدی حکومت در ماه های پس از انقلاب، این روند را تا استعفای این دولت پس موضوع تسخیر لانه دنبال می کند.
حمیدرضا اسماعیلی نیز در مقاله با عنوان «بررسی پدیده «جنبش دانشجویی» در ایران و مباحثی درباره تسخیر لانه جاسوسی بر اساس دیدگاه محمود احمدی‌نژاد، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در سال 1358»، تلاش می کند پنج موضوع مرتبط با جنبش دانشجویی را از نگاه محمود احمدی‌نژاد مورد بررسی قرار دهد.
«شکست در بیابان» از شمارۀ 5ام می 1980 و «بحث داغ دربارۀ عملیات نجات در بیابان» از شمارۀ12ام می 1980 از نشریه تایم و با ترجمۀ مصطفی امیری عنوان دو مقاله بعدی است که ماجرای شکست نظامی آمریکا در طبس تصویر شده است.
علی اشتری در مقاله ای با عنوان «سه تن از شهدای لانه» تلاش کرده است با استناد به آثار مکتوب و خاطرات پراکنده‌ای که دربارۀ حسن وزوایی، مهدی رجب‌بیگی و حسین شوریده وجود داشته، مختصری دربارة هر یک از آنها تحریر کند. این سه، شهیدانیهستند که در اشغال سفارت آمریکا شرکت داشته و بعدها در تهران و در درگیری با منافقین یا در جبهه‌ها شهید شدند.
«تصرف مجسمه آزادی» عنوان مقاله بعدی است که تنظیم و بازنویسی آن را مهدیه داوودی بر عهده داشته است. «ابوالفضل ناهیدیان» یکی از دانشجوهاست که در ماجرای تصرف مجسمة آزادی در نیویورک شرکت داشت و بعد از سال‌ها ماجرای اقدام آن روزشان را بازگفته است. گفت‌وگو را مجید ذوالفقاری با او انجام داده است.
در بخش پایانی مطابق با سنت همیشگی این فصلنامه «سند بدون شرح» قرار دارد که در آن یکی از اسناد سفارت آمریکا در سال 1356 آورده شده که شرح مسافرت ویکتور تامست کنسول آمریکا در شیراز وتحقیق او در مورد دوگونه بودن ایرانیان و شرح مسافرت او به کرمان است.



 
تعداد بازدید: 3925


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»