یاد شماره 97 و 98

محسن کاظمی


روش شناسی تاریخ شفاهی، معمای بازسازی گذشته، این تیتر و زیر تیتر فصلنامه شماره 97 و 98 (پاییز و زمستان 1389) یاد است.
این نشریه با بحثی تحت عنوان «پیش ازهر چیز» آغاز می شود. علت انتخاب تیتر روش شناسی تاریخ شفاهی را باید در این بحث جست:

ضعف تاریخ نگاری اسلامی و ایرانی – در وضع موجود- در حوزه و دانشگاه، ریشه در عقب افتادگی ما –با نگاهی معطوف به مقوله ای چون روش شناسی- دارد. به عنوان نمونه:
در حالی که در یکی از کتابخانه های پرآوازه در غرب، شمار کتاب هایی که مربوط به روش شناسی تاریخ است، فزون بر 7 هزار گزارش شده است، یک کتاب را هم سراغ ندارم که در این زمینه چشم را بنوازد!

در نگاه به همین نقیصه است که این نشریه به طور مصداقی به سراغ یکی از موضوعات تاریخی انقلاب اسلامی رفته است. فراز و فرود گروه فرقان و روایت های آشفته ای که پیرامون و عملکرد آن وجود دارد. به عبارتی یاد به روایت های فراهم آمده در نشریه یادآور شماره های 6، 7 و 8 (از موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران) که در آن به پرونده فرقان پرداخته شده است، نقدی ناتمام دارد.
در خصوص وضعیت این گروه اسنادی از دادستانی کل انقلاب نیز ارائه شده است و یاد، در صفحات آخر پرسشی را مطرح می کند؛

روش رایج در «تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی» آوردن خاطره ها به صورت جداگانه است؛ چنان که این مخاطب است که باید خود خاطره ها را در ترازوی مقایسه ارزیابی کند. آیا چنین بار گرانی را می توان بر دوش کسانی گذاشت که پیچ و خم های راه تاریخ پژوهی را تجربه نکرده اند؟ آیا با این همه خاطره های متعارض و گاه نا متناقض «بازار مسگر»هایی با شبه هیاهو شکل نگرفته است که چشم را تار، گوش را منگ و و اندیشه را زمین گیرمی کند؟

عبدالمجید معادیخواه مدیرمسئول فصلنامه یاد در پس از حرف آخر به نقد میزگردی تحت عنوان «نقش تاریخ شفاهی در توسعه تاریخ اجتماعی» پرداخته است. این میزگرددر 15 دی 1389 در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران برگزار شد.
پیش تر گزارشی از این نشست در هفته نامه الکترونیکی تاریخ شفاهی (شماره 9) به تاریخ 22 دی 1389 منتشر شده است.
معادیخواه می گوید وقتی در مهتاب (مجمع هماهنگی تاریخ پژوهی و بانک های اطلاعاتی) قرار شد برای روش شناسی تاریخ شفاهی چاره ای اندیشیده شود، آقای اشعری (رئیس وقت سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران) داوطلب برگزاری چنین میزگردی شدند. اما دریغ از یک کلمه حرف مربوط به آن چه «مهتاب» در پی آن بود.



 
تعداد بازدید: 3955


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»