هشت سال اینگونه گذشت


کتاب مصور «هشت سال اینگونه گذشت» روایت آغاز تا پایان هشت سال دفاع مقدس، با تلفیقی از تصویر و متن درباره دفاع مقدس را جعفر شیرعلی نیا تدوین کرده است.
این کتاب در واقع پاسخگوی خلایی است برای مخاطبانی که چندان با جنگ هشت ساله آشنایی نداشته اند. اکثر کتاب هایی که درباره جنگ نوشته می شوند، فرضشان این است که مخاطب با جنگ آشنایی دارد، ولی مخاطبان زیادی هم هستند که اطلاع دقیقی از جنگ و وقایع آن ندارند که در این کتاب جنبه های سیاسی و نظامی و لحظات خاص دفاع مقدس با تلفیقی از عکس و متن، بازگو شده اند.
در کتاب حاضر، فضای کلی هشت سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با سه وجه جذابیت، جامعیت و مستند بودن برای مخاطبان فراهم شده است.
برای جذابیت کتاب از تصاویری استفاده شده که گویا باشند. برای جامعیت کار هم تحقیقات گسترده ای انجام شده و برای مستند کردن آن هم نظرات برخی فرماندهان دفاع مقدس منتشر شده است. همچنین کتاب در هشت فصل تدوین شده که بر اساس وقایع و فراز و فرود جنگ تدوین شده اند.
بخش بندی کتاب هم بر اساس نقاط عطف جنگ است. در بخش اول چند صفحه عکس از آغاز، آزادی خرمشهر و پایان جنگ آمده است. بعد در مرحله دوم از فروردین 1359 تا خرداد 1367 در هشت صفحه با تیتر «روزی جنگی بود» آمده است. در روایت سوم هم تمام حوادث هشت سال دفاع مقدس با تاریخ های مشخص آمده است. پرونده اول یک برهه هفت ماهه از فروردین 1359 تا آبان 1359 است، روایت دوم از آذر 59 تا خرداد 60، روایت سوم از تیر 60 تا فروردین 61، روایت چهارم از اردیبهشت 61 تا مرداد 62 و روایت پنجم از شهریور 62 تا اسفند 63، روایت ششم از فروردین 64 تا فروردین 65، روایت هفتم از اردیبهشت 65 تا اسفند 65 و روایت هشتم هم از فروردین 66 تا مرداد 67 است. در این پرونده ها تمام حوادث مهم، عملیات ها و سخنان شخصیت ها که به نوعی در جنگ مؤثر بوده آمده است. به این صورت که یک توضیح کلی در ابتدای پرونده ها آمده و بعد روزشمارها به ترتیب روز وقوع آمده اند.


کتاب هفته شماره 261 شنبه 20آذر 1389 صفحه 13


 
تعداد بازدید: 4286


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»