نیروی هوایی در دفاع‌مقدس


عملکرد نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی در طول جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به قلم امیرسرتیپ خلبان علیرضا نمکی و در قالب کتاب "نیروی هوایی در دفاع‌مقدس" منتشر شده است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، این اثر 4 فصلی که توضیح مبانی و اصول و اصطلاحات نبردهای هوایی را دربر دارد با بیان مختصری از گذشته نیروی هوایی ارتش و اولین‌های این نیرو مانند "نخستین هواپیما در آسمان تهران"، "نخستین سازمان هواپیمایی کشور" و "نخستین خلبان ایرانی که پرواز آموزشی را انجام داد"، آغاز می‌شود.

در فصل دوم کتاب "نیروی هوایی در دفاع‌مقدس"، 14 تن از فرماندهان نهاجا در سال‌های جنگ تحمیلی عراق علیه ایران معرفی شده‌‌اند که از جمله آن‌ها می‌توان به امیران سرتیپ، خلبان شهید "مصطفی اردستانی"، "عباس دوران" و "جواد فکوری" اشاره کرد.

شرح حضور نیروی هوایی ارتش در عملیات‌های مشترک، ارتباطات فرماندهی عملیات هوایی در قرارگاه مشترک و روش‌های هماهنگی و اجرا در فصل سوم کتاب "نیروی هوایی در دفاع‌مقدس" جای گرفته ‌اند.

علیرضا نمکی در فصل چهارم و پایانی کتاب "نیروی هوایی در دفاع‌مقدس" که حجم بیشتری از این اثر را شامل شده، پس از تعریف استراتژی، به تشریح راهبرد نظامی نهاجا و تاکتیک‌های این نیرو در طول جنگ تحمیلی عراق علیه ایران پرداخته است.

شرح "طرح نبرد البرز" و اجرای آن توسط نیروی هوایی ارتش در روز اول مهر سال 1359 در پاسخ به تجاوز ارتش بعثی عراق به خاک ایران، عملیات‌های هوایی مانند انهدام نیروی هوایی و پادگان‌های دشمن، پشتیانی از عملیات‌هایی چون "فتح‌المبین"، "بیت‌المقدس" و "طریق‌القدس"، بخش دیگری از محتوای فصل پایانی کتاب را به خود اختصاص داده‌اند.

تصاویر جذابی از سوخت‌گیری هواپیماهای جنگی در آسمان و عکس‌هایی از خلبانان شهید در میان صفحات این اثر به چشم می‌خورد.

کتاب "نیروی هوایی در دفاع‌مقدس: آشنایی با توانایی و عملکرد نیروی هوایی ارتش در دفاع‌مقدس" در قطع رقعی و 334 صفحه، با شمارگان 3 هزار نسخه و بهای 50 هزار ریال، به همت هیات معارف جنگ سپهبد شهید علی صیادشیرازی و انتشارات ایران‌سبز، وارد بازار نشر شده است.



 
تعداد بازدید: 4608


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 97

یک ربع یا نیم ساعت به حمله نیروهای شما مانده بود. به اتفاق سرباز وظیفه عزیز زهیر، اهل بغداد، در سنگر نشسته بودیم. چند شب بود آماده‌باش کامل داده بودند و ما می‌ترسیدیم استراحت کنیم. شبها با ترس و دلهره زیادی صبح می‌شد. داخل سنگر مسلح نشسته بودیم و از ترس نمی‌توانستیم حرف بزنیم. گاهی چرت می‌زدیم،‌ گاهی یکدیگر را نگاه می‌کردیم، گاهی سرمان پایین بود و به حمله نیروهای شما فکر می‌کردیم و از خود می‌پرسیدیم «چه خواهد شد؟ آیا امشب آخرین زندگی است؟ آیا زخمی خواهیم شد؟ فرار خواهیم کرد؟