جایگاه مصاحبه‌کننده در بازشناسی اطلاعات مصاحبه

نورالدین حسین سنابادی عزیز


 چکیده

در پروژه‌هایی که بُعد زمانی بر آن حاکم است، به دلایل گوناگون، از جمله کاهش قدرت یادآوری (به اعتراف اغلب مصاحبه‌شوندگان) اختلاف در اقوال وجود دارد. مصاحبه کننده اصرار بر سؤال دارد و مصاحبه‌شونده به هرشکل آنچه را به یاد می‌آورد بیان می‌کند یا به علت این‌که ناظر بر جریانی بوده، برداشت خود را از آنچه دیده، اظهار می‌دارد. همچنین قضاوت‌های شخصی، حبّ و بغض و دیگر عوامل، روایت مختلفی را از یک واقعه پیش روی ما می‌گذارد.

در پروژه‌ای مانند زندگی و سیره استاد بی‌نظیر حضرت آیت‌الله حاج شیخ محمدهاشم مدرس قزوینی(ره) به دلیل محدود بودن ارتباط استاد با دیگران، نبودن منابع و اسناد، دستیابی به واقعیت یارسیدن به نزدیک ترین نظر به واقعیت، در وقایعی که بین اقوال مصاحبه شوندگان اختلاف وجود داشت، هم برای مصاحبه کننده و هم برای استفاده کنندگان از مصاحبه‌ها، مشکل بود.

در این مقاله تلاش شده است به این گونه مشکلات و جایگاه مصاحبه کننده به عنوان مدیریت پروژه پرداخته شود.

اختلاف در اقوال مسائل تاریخی همیشه وجود داشته است. تعصّب، عشق و نفرت به اشخاص و وقایع در بیان خاطرات تاریخی تأثیر می‌گذارد. پنجره نگاه‌ها به جریانات گاه بسته و گاه باز است و ناظران یک جریان، هر کدام با عینک مخصوصِ افکار خود، نظاره‌گر هستند و طبعاً تفاوت در تعریف و تمجید مشاهده می‌گردد. آن چنان که قرآن می‌فرماید: تفکر هر قوم از یک جریان، بسته به نگاه او خواهد بود.

کنکاش در اختلاف اقوال و روشن شدن واقعیت‌ها، قاعدتاً با رجوع به پیشینه واقعه تا حد زیادی ممکن می‌باشد. این پیشینه می‌تواند در کتاب‌ها، اسناد یا نقل قول‌ها وجود داشته باشد. آن چه در این مقاله مورد توجه قرار گرفته، عدم وجود پیشینه است و چگونگی روشن ساختن مسائل، تا این‌که مراجعه‌کنندگان به این پروژه تاریخی یا مشابه آن، بتوانند از نتیجه زحمات انجام شده، پاسخ سؤالات خود را پیدا کرده یا به نتیجه دلخواه خود نزدیک شوند.

به نظر می‌رسد در این جریان تنها کسی که بیشتر از همه به پروژه و محتویات آن تسلط یافته، مصاحبه کننده است که مصاحبه‌ها را هدایت می‌کند. اوست که تمام اقوال را شنیده و آنچه سوال برایش پیش آمده، مطرح و به هرشکل جوابی دریافت کرده است. بر او لازم است که همانند سایر پروژه‌ها، نتیجه کار را اعلام کند. گرچه در این پروژه، دستیابی به اسناد ممکن نبوده است. ولی باید از آن چه به دست آورده، قضاوت خود را اعلام نماید تا استفاده کننده از این پروژه به نتیجه برسد. حتی اگر بداند که این نتیجه‌گیری بوده و پیشینه مستدلی ندارد. این مصاحبه کننده بوده که از بررسی جمیع مصاحبه‌ها، عقیده و قضاوت خود را اعلام نموده است و در واقع مصاحبه‌کنندگان باید این توان را داشته باشند.

نقش مصاحبه‌کننده به عنوان ایجاد کننده سؤال، روشن ساختن نقاط مبهم یک قضیه و جمع‌آوری مطالب گاه از شارحان همان قضیه مهم‌تر است. خصوصاً در مصاحبه‌هایی که به صورت پروژه انجام می‌گیرد. زیرا در مصاحبه‌هایی که در یک یا چند جلسه صورت می‌گیرد و شخصی موضوع خاصی را بیان می‌کند تطبیق محتویات آن موضوع با آنچه در منابع و مأخذ وجود دارد نشان از صحت و سقم گفتار مصاحبه‌شونده است، اما هنگامی که مصاحبه‌ها در قالب پروژه با موضوع خاص انجام می‌شود مصاحبه‌کننده به عنوان نفر اول پروژه دارای جایگاهی می‌شود که خود از طرف استفاده‌کنندگان مصاحبه‌های آن پروژه مورد سؤال قرار می‌گیرد. زیرا استفاده‌کنندگان از یک پروژه، انتظار دریافت نتیجه را دارند نه یک مشت سؤال و جواب بدون نتیجه‌گیری و مغایر با یکدیگر.

می‌دانیم تسلط مصاحبه‌کننده و علاقه او به موضوع پروژه یکی از علت‌های انجام مصاحبه‌های خوب و مفید است. از طرفی هم اوست که مصاحبه را با تسلطی که دارد هدایت کرده و هرگاه کلام از مسیر خود خارج می‌گردد به‌گونه‌ای به مسیر اصلی‌اش بازمی‌گرداند که به ذوق مصاحبه‌شونده برنخورد و از لطف مصاحبه کاسته نشود. او باید نقاط ابهام در موضوع را با سؤال‌های دقیق، روشن سازد. حضور ذهن خوب، او را یاری می‌دهد تا از تکرار مکررات جلوگیری کرده، بداند چه چیزهایی گفته شده و حال جای چه سوالی است تا مجلس از گرمی نیفتد. دهان گرم او و تسلسل در گفتار و سؤال تا جایی که در حوصله مصاحبه‌شونده است استرس را از فضای حاکم بر مصاحبه دور کرده با روانشناسی خوب، آن چه را که ممکن است تولید هراس کند برطرف نماید تا شخص در محیطی آرام به آن چه موردنظر است ما را رهنمود کند. این‌ها هنر مصاحبه کننده است (به یکی از مصاحبه‌های پروژه پست و تلگراف اشاره می‌کنم که تا اسم شاه به میان آمد و این که خوانین شهرهای کوچک که بی‌سواد بودند چگونه به شاه ابراز علاقه می‌کردند در جریان تاجگذاری و دیگر مناسبت‌ها و پرسیده شد: تو به عنوان یک فرد باسواد باید برایشان هم متن را می‌نوشتی و هم ارسال می‌کردی. ناگاه ترسید و تقاضای توقف مصاحبه را کرد و مصاحبه شوند از اتاق خارج شد. وقتی برگشت به بهانه‌های مختلف از ادامه مصاحبه سرباز زد. او را آرام کردم و با سوال دیگری مصاحبه ادامه یافت. سنگینی فضا را با صحبت‌های دیگر سبک و همان سؤال ر ابه شکل دیگری مطرح کردم و پیرامون آن کلی صحبت کردیم. ترس او برطرف شد و لذا مصاحبه را ادامه داد.

اما حال که پروژه به اتمام رسیده و مثلاً 30 مصاحبه پیرامون موضوع موردنظر سازمان انجام گرفته، وظیفه مصاحبه کننده چیست؟ همین که این تعداد مصاحبه را انجام و تحویل داده کافی است؟

در سازمان متبوع ما (آستان قدس رضوی) مسئول بخش به عنوان ناظر بر حُسن انجام کار، از مصاحبه کننده نتیجه را می‌خواهد. چه اتفاقی افتاده است؟ چه نکاتی به دست آمده است؟ جواب سؤال‌هایی که در ابتدای کار و زمان آماده سازی بستر پروژه مهیا شده، چه بوده است؟ چه گفتی و چه شنیده‌ای؟

ما به عنوان مدعی ارائه اطلاعات باید جواب گوی مراجعان باشیم. استفاده‌کنندگان از مصاحبه‌های انجام شده در مراکز، قاعدتاً مسئولان را مورد بازخواست قرار می‌دهند که نتیجه این پروژه چه بوده است؟ این جاست که جایگاه مصاحبه‌کننده به عنوان مدیر پروژه مشخص می‌شود. او وظیفه دارد در پایان کار، گزارش مبسوطی از روند کار پروژه ارائه دهد و در پایان، نتیجه آن همه زحمت را گزارش کند.

می‌دانیم که در اکثر مصاحبه‌ها این سؤال وجود دارد که تا چه میزان باید به گفتار مصاحبه‌شونده اعتماد نمود؟ چه کسی می‌تواند صحت و سقم گفتار مخاطبین ما را ثابت کند؟ این مشکل در پروژه‌هایی که مخاطبین جزء رجال مذهبی، علمی، سیاسی و اجتماعی هستند، مشکل‌تر خواهد بود. چرا که به صورت معمول یا حتی ادب ایجاب نمی‌کند که پس از اتمام مصاحبه با یک شخص شخیص، به او مراجعه و تناقض یا اشتباه مسلم را یادآوری کرد. بنابراین ناچار هستیم همه فرمایشات مصاحبه‌شوندگان خاص را بشنویم و بپذیریم. یا حداکثر به نحوی اشاره کنیم که همه جوانب امر رعایت گردد. با این توضیحات وظیفه مصاحبه‌کننده چیست؟ و چگونه باید به نوعی این ابهامات را برطرف سازد؟

مصاحبه‌کننده بایددر طول مدت کاری، شنیده‌ها را با رجوع به منابع و مأخذ، تطبیق نماید. این کار سبب می‌شود تا همان نتیجه را در جلسه بعد مطرح کند و نظر بعدی را بخواهد. بررسی نظرات مختلف قاعدتاً ما را در روشن‌سازی مطالب کمک خواهد کرد. پس در پایان کار از مجموع نظرات و گفتارهای مصاحبه شوندگان (به عنوان مثال در یک مطلب خاص)، می‌توان درستی آن را یا آنچه قریب به یقین است اعلام نمود. در ابتدای کار چند سوال مورد نظر ما بوده است؟ چه جواب‌هایی دریافت کرده‌ایم ونتیجه چه بوده است؟ ناگفته نماندکه شاخصه‌هایی در این موارد مدنظر می‌باشد، مانند مقام و جایگاه علمی شخص مصاحبه‌شونده، دور یا نزدیک بودن آن شخص به موضوع مصاحبه، اهمیت موضوع و جایگاه تاریخی آن و از این دست شناسه‌ها که کار را در رسیدن به هدف کمک می کند.

در گزارش پایانی مصاحبه‌کننده با اعلام این نتایج، قدرت و تسلط خود را به موضوع و پروژه اعلام نموده است. چه در کلام استفاده‌کنندگان همیشه قضاوت وجود داشته است.

اما مشکل در این روند نیست و بحث این مقاله تبیین جایگاه مصاحبه‌کننده، با چارچوب فوق‌الذکر نمی‌باشد. این چارچوب استانداردی است که غیر از این رفتار کردن، وقت تلف کردن و تنها مصاحبه نمودن است. گره کار در جای دیگری است.

پروژه‌ای با موضوع زندگی و رفتار سیاسی، اجتماعی مرحوم آیت‌الله حاج شیخ محمدهاشم مدرس قزوینی مشهور به «حاج شیخ‌هاشم» اعلی‌الله مقامه الشریف که زمستان 1385 در دستور کار بخش تاریخ شفاهی کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی قرار گرفت و بیش از شصت مصاحبه پیرامون این پروژه در شهرهای مشهد، تهران، قم و مسقط الراس آن مرحوم یعنی قلعه هاشم خان (شهرک مدرس) از توابع شهرستان بویین زهرا، انجام شده است، کاری بسیار سنگین و حائز اهمیت می‌باشد. در تمام ایران کسی نیست که در حوزه علمیه مشهد مقدس و در زمان تدریس آن مدرس بی‌نظیر، درس خوانده باشد و جزء شاگردانش محسوب نشود. از مقام معظم رهبری گرفته تا دیگر رجال و اندیشمندان و فرهیختگان‌ که هر کدام امروز منشاء خدمات و آثار ارزشمند و مفید هستند. به فرموده خود استاد 65 تا 70 دوره درس گفته و به نقل از فرمایشات حضرت آیت‌الله واعظ‌زاده خراسانی و آیت‌الله خزعلی، حدود یک هزار طلبه فاضل پرورش داده است.

از میان آن همه شاگرد، تنها به حدود 60 نفر در مشهد، تهران و قم دسترسی پیدا کردیم و توانستیم مصاحبه‌های بسیار خوبی با آن‌ها انجام دهیم. چرا که مصاحبه‌شوندگان از جمله اقشار فرهنگی و اهل علم و فضل این مرز و بوم می‌باشند که هیچ‌کدام مشکلی در بیان کردن مسائل و جواب دادن به سؤال‌ها نداشتند. تنها نقطه ابهام این مصاحبه‌ها مانند تمام مصاحبه‌ها این است که قاعدتاً بنا به اعتراف همه مصاحبه‌کنندگانی که میانسالی را پشت سر گذاشته‌اند، فراموشی معضلی است همه‌گیر و جمله معترفند که به دلیل بُعد زمانی نمی‌توانند به درستی به سؤال‌ها جواب بدهند. تنها آنچه به یاد می‌آورند بیان می‌کنند. ما نیز چاره‌ای جز شنیدن آن‌ها را نداریم. چرا که اگر بخواهیم به این مطلب که صد در صد گفته‌ها درست نیست تکیه کنیم قاعدتاً هیچ مصاحبه‌ای قابل قبول نمی‌باشد.

بنابراین با آن‌چه در اختیار می‌باشد مصاحبه کننده وظیفه دارد نتیجه و اظهارنظر نهایی‌اش را در فرم شرح انجام مصاحبه (نظر کلی در مورد مصاحبه) به همراه مسائل و مشکلات پروژه اعلام نماید؛ خواه در تطبیق با منابع و ماخذ و خواه با مصاحبه و پرس‌وجو.

مشکلی که در این پروژه لاینحل می‌باشد این است که مرحوم استاد به جز تدریس و به حرم رفتن هیچ کار دیگری در برنامه روزآن‌هاش وجود نداشته است و با هیچ کس دوستی و مراوده منزل به منزل نداشته است. از طرفی اهل قلم هم نبوده است و هیچ اثر مکتوب به جز وصیت‌نامه مشهور ایشان، در دست نمی‌باشد. در این ارتباط تاکنون به جز موارد معدود، سندی در اختیار نیست.

آنچه موجود می‌باشد مربوط به حوادث سیاسی است که روحانیت در آن‌ها نقش عمده داشته اند، مانند اجتماع آیات عظام و روحانیون در منزل آیت‌الله سید یونس اردبیلی و در واقعه مسجد گوهرشاد مربوط به دوران پهلوی اول و وقایع 28 مرداد 1332 و 15 خرداد 1342 که شیخ نقش پر رنگی در آن حوادث داشته است. به غیر از این موارد، هیچ منبع و مأخذی در اختیار نیست. در مورد نقش شیخ در امور خانواده، تنها می‌توان از خاطرات نوه‌های محترمه مرحوم شیخ استفاده کرد. زیرا همسر شیخ فوت کرده و از تنها دختر خود که او هم فوت کرده است، 3 نوه دختری باقی مانده است. از این 3 نفر تنها فرزند ارشد خاطرات مختصری از پدربزرگ خود دارد.

با این توضیحات معلوم گشت که در ارتباط با شیخ، منابع و مأخذ بسیار محدود و معدود است، لذا مصاحبه‌کننده (مدیر پروژه) در پایان کار گزارشی که ارائه نموده، نتیجه تطبیق و مقایسه مصاحبه‌های مختلف و برداشت او از جمیع گفتارهاست. برای روشن نمودن این جریان به چند تناقض نظرتان را جلب می‌کنم.

در جواب سؤال ارتباط مرحوم شیخ با مرحوم میرزا مهدی اصفهانی چگونه بوده، به چند جواب اشاره می‌کنم:

1ـ از میرزا به نام استاد نام می‌برد و در کنار او مانند شاگرد متواضعی قرار می‌گرفت. (آیت الله عبدالجواد غرویان)1

2ـ در علوم عقلی و فلسفه و کلام و سیر و سلوک عرفانی و اخلاقی و معارف اسلامی از فقیهی بزرگ به نام میرزا مهدی بهره برده بود. (آیت الله حبیب‌الله مهمان‌نواز)2

3ـ شیخ اگر از میرزا اعلم‌تر (ملاتر) نباشد قطعاً کمتر نیست ولی چطور است که آن‌قدر نسبت به او متواضع و ابراز خلوص و علاقه می‌کند. (مرحوم آیت‌الله حاج سید هاشم میردامادی نجفی)3

4ـ به لحاظ احترام به میرزا مهدی اصفهانی هر از گاهی پای درس او می‌نشست در صورتی که عالم‌تر از ایشان بود. (آیت الله سیدحسن شمس)4

5ـ شیخ در محضر میرزا مهدی برای اولین بار تقریرات میرزای نائینی و پاره‌ای از علوم خاص که مخصوص خواص است و را فرا گرفت. همیشه به چشم استاد به او می‌نگریست و به ایشان بسیار علاقه‌مند بود و اغلب در درس ایشان حاضر می‌شدد و گر نه مقام علمی شیخ دست کمی از میرزا نداشت، اگر بالاتر نبود.

تنها این که شیخ چند درس را در محضر میرزا فرا گرفته، علت این همه احترام نمی‌شود. در حوزه‌‌های علمیه رسم می‌باشد کسی که مقطعی را می‌خواند مجاز است تا آ ن را تدریس نماید. به عنوان مثال شاگردی که سطح یک را تمام کرده و حال مشغول تحصیل در مقطع سطح دو می‌باشد اجازه دارد سطح یک را تدریس کند. طلاب در حوزه‌های علمیه همیشه در حال تعلیم و تعلم هستند و این یک کار عادی در حوزه‌ها به شمار می‌رود. میرزا برای شیخ استادی بوده که برخی از علوم خاص را که برای خواص بود به شیخ یاد داده. علوم غریبه و سیر و سلوک عرفانی، رابطه شاگرد و استاد را معمولاً این گونه که تعریف شده است می‌کند. خود میرزا در یکی از کلاس‌ها می‌گوید: علوم غریبه چون نقل و نبات در جیب عده‌ای (شاگردانش) در مشهد می‌باشد. او به چند نفر از شاگردان خاصش که این استعداد را داشتند این نوع علوم را تدریس می‌کند و همان گونه که گفته شد رابطه استاد و شاگرد در این علوم این گونه می‌باشد که شیخ در مطلع نامه‌ای به میرزا خطاب می‌کند. بابی انت و اُمّی. اگر بدانم کجا ساکن خواهی شد بنده نیز زندگی را جمع کرده و تا پایان عمر در کنار شما خواهم بود.5 رابطه این دو نفر فراتر از شاگرد و استادی بود. ولی هیچ گاه شیخ به این که تبحر در چنان علومی داشته تظاهر نمی‌کند و علی‌الظاهر صحبتی نیز به میان نمی‌آورد.

سؤال دیگر: آیا شیخ در حین درس به سؤال شاگردان جواب می‌داد؟

1ـ سر درس هیچ‌گاه عصبانی نمی‌شدند. حتی از سؤال‌های بی‌جای بعضی طلاب. در پاسخگویی به سؤالات بسیار گشاده‌روی و با محبت بودند به گونه‌ای که شخص را تشویق به سؤال می‌کردند. (محمد خرقانی)6

2ـ در برابر سؤال یک طلبه می‌فرماید: من مطلب را می‌گویم تطبیق با شماست. این‌جا اصفهان نیست که کان و یکون را توضیح بدهند. این‌جا مهدعلم است. خودت باید زحمت بکشی تا بفهمی. (حجت الاسلام والمسلمین سید ابراهیم محدث)7

به جزجناب آقای محمد خرقانی هیچ کدام از شاگردان تصدیق نمی‌کنند که شیخ در میان صحبت، به کسی جواب دهد. اما یک نفر از مصاحبه‌شوندگان8 اذعان می‌دارد که اگر طلبه‌ای اشکال درستی می‌گرفت شیخ جواب می‌داد و با روحیه شاگردپروری که او داشته و حتی به عیادت شاگردان بیمار خود می‌رفته و گاهاً دروس عقب افتاده را جداگانه برای او می‌گفته است به نظر صحیح می‌آید که اگر طلبه‌ای درست سؤال می‌کرد و یا سؤال به جایی می‌کرد شیخ پاسخ او را با عطوفت می‌داد.

سؤال دیگر: در درگیری میرزا احمد کفایی9 و میرزا علی اکبر نوغانی10 بر سر مدیریت و اداره حوزه علمیه مشهد، شیخ جانب کدامین را می‌گرفت؟

1ـ در این موارد مداخله نمی‌کرد و از کسی هم طرفداری نمی‌کرد. (آیت‌الله علی‌اصغر معصومی)11

2ـ آقای شیخ احمد کفایی مرتبط بود با دستگاه شاه. یکی از کسانی که در مقابل میرزا احمد بوده شیخ هاشم بوده، به عنوان یک فرد مستقل مبارز و علاقه‌مند به جریان مبارزات آن روز. .. (آیت الله عباس واعظ طبسی)12

3ـ مرحوم آقازاده کفایی با شاگردانش سردرس حاج شیخ هاشم حاضر می‌شدند. (حجت‌الاسلام والمسلمین رسول اسدی)13

راستی ارتباط شیخ با میرزا احمد کفایی چگونه بود؟ میرزا احمد کفایی ریاست حوزه علمیه مشهد را برعهده داشت و بنا به گفته مصاحبه‌شوندگان از کفایت و لیاقت بالایی برخوردار بود. البته با دستگاه شاه مرتبط بوده و شاید یکی از علل با نفوذ بودنش نیز همین بوده است. شیخ تحت مدیریت میرزا احمد در چند مدرسه تدریس می‌کرد و هیچ گاه کسی نشنیده بود که له یا علیه او چیزی بگوید یا در نزاع بین او و نوغانی جبهه بگیرد. ولی سوابق مبارزات سیاسی حاج شیخ هاشم چه در دوران پهلوی اول و به خصوص در واقعه مسجدگوهرشاد که به زندان و حبس و تبعید محکوم می‌شود و چه در دوران پهلوی دوم که شاه را سگ توله و اطرافیان را شغال‌الدوله و... خطاب می‌کرد، نشان می دهد که حامی امام خمینی بخصوص در جریان خرداد 42 بود و پس از آن واقعه به دیدار امام در قم می‌شتابد. در شهادت نواب صفوی، طی خطابه‌ای کوتاه ومعترضانه با چشمان اشک‌آلود، درس را تعطیل می‌کند. چگونه می‌تواند رابطه با میرزا احمد با آن مشخصات را داشته باشد. بنا به فرموده آیت‌الله شمس او سیاست را کاملاً می‌شناخت، ولی لازمه عریان شدن و مبارزه، طرفدار می‌باشد. کسی به دور شیخ نبوده و گرنه مبارز بی‌نظیری بوده است. او به علت این که حامی و طرفدار و هم‌رزم نداشت سکوت اختیار می‌کرد و خصوصاً در موارد مشاجره، از هیچ کدام طرفداری نمی‌کرد. نتیجه این که او جانب میرزا احمد را نداشت و با این که میرزا کرارا جهت احترام سر درس او حاضر می‌شد ولی هیچ گاه شیخ کاری نکرد که او را برجسته یا احترام کند. لازمه حضور رئیس حوزه در درس یک استاد، احترام گذاشتن به او با جای دادن او در صدر مجلس و خطابه احترام‌آمیز به خاطر تشریف‌فرمایی به درس اوست. شیخ هیچ گاه از این کارها نکرد. البته مخالفت علنی هم نمی‌توانست بکند. چرا که شیخ علاقه وافری به تربیت شاگرد داشت و مخالفت با میرزا احمد یعنی تعطیلی درس. بنابراین در آن برهه از زمان و با آن شرایط همین که شیخ، میرزا احمد را تحویل نمی‌گرفت، نشان‌دهنده مخالفت با او بوده تا شاگردان بفهمند که نظر شیخ چه می‌باشد.

در اکثر مصاحبه‌های از این دست ابهامات بسیار دیده می‌شود. در برخورد با این تناقضات چه باید کرد؟ آیا باید تمامی آن‌ها را ضبط کرد و از کنار آن‌ها گذشت؟ آیا باید با توجه به تسلطی که بر منابع اطلاعاتی و دسترسی به مصاحبه‌شوندگان می‌باشد در رفع این تناقضات کوشید؟ مصاحبه‌کننده وظیفه دارد هنگام اتمام کار پروژه نظرات خود را در فرم مخصوص اعلام دارد و گر نه محتویات پرونده پروژه جز یک مشت سؤال و جواب بی‌نتیجه نخواهد بود و در واقع ما گره‌ای از کارهای قبلی باز نکرده‌ایم. شاید استفاده‌کنندگان را به نتیجه نزدیک کرده‌ایم، ولی باز هم باید او به دنبال نتیجه تلاش کند. از این‌رو مصاحبه‌کننده را به رگبار سوال می‌بندد. زیرا او بوده که با تعداد قابل توجهی افراد نسبتاً مطلع رودررو مصاحبه و گفت‌وگو نموده است. به هر حال اعتقاد براین است بهترین کسی که می‌تواند با اظهار نظرات خود در پایان یک پروژه پرده از بسیاری از ابهامات بردارد، مصاحبه کننده است.

 

نتیجه

تسلط مصاحبه‌کننده به موضوع پروژه از نظر داشتن معلومات یکی از علت‌های انجام یک مصاحبه مفید با نتیجه مطلوب است. هدایت مصاحبه، خارج نشدن از مسیر اصلی، شفاف‌سازی نقاط ابهام، تطبیق گفته‌های مصاحبه‌شوندگان با یکدیگر به جهت درستی نقل قول‌ها و مراجعه به منابع و اسناد و. .. برای اعلام نتیجه کارهای صورت گرفته در یک پروژه حائز اهمیت است. از طرف دیگر حضور ذهن او در آنچه گفته شده، جلوگیری از تکرار مکررات، ایراد سؤال و اشکال به موقع، از گرمی نیفتادن مجلس با تسلسل در کلام تا جایی که در حوصله مصاحبه‌شونده باشد و به وجود آوردن محیط آرام و عاری از استرس، تا شخص آنچه می‌داند بی‌محابا بیان کند جایگاه شخص مصاحبه‌کننده را تعیین می‌نماید.

در پروژه‌هایی که منابع و مأخذ قابل توجهی برای تطبیق با آنچه از مصاحبه‌ها به دست می‌آمد، وجود نداشته باشد تکیه بر خاطرات افراد تنها راه‌ جمع‌آوری اطلاعات می‌باشد. مصاحبه کننده در این گونه موارد با توجه به مقام و جایگاه علمی اشخاص، نزدیک بودن راوی به موضوع از نظر ابعاد زمانی و مکانی، اهمیت موضوع و جایگاه تاریخی آن و دیگر شاخصه‌ها باید اقوال گوناگون را بررسی و با یکدیگر تطبیق کند و در پایان، نتیجه‌ای قریب به یقین اعلام دارد. زیرا مراجعان به محتویات پرونده پروژه انتظار دارند مانند همه پروژه‌ها، نتیجه قابل قبولی ملاحظه نمایند و این انتظار را مصاحبه کننده می‌بایست برآورده سازد.

پی‌نوشت‌ها:

1ـ پرونده 276- ویدئو 1046-مورخ 31/2/1386

2ـ پرونده 3/334 – ویدئو 1056 – مورخ 19/3/1386

3ـ (1303- 1380ه.ق) فرزند سید محمد از علما و دانشمندان و مفسران قرآن مجید است.

4ـ پرونده 210 – ویدئو 974- مورخ 17/12/1385

5ـ این نامه نزد جناب آقای مدرس غروی فرزند مرحوم میرزا محفوظ می‌باشد.

6ـ پرونده 110-کاست 2034 – مورخ 7/12/1385

7ـ پرونده 2/358 – ویدئو 1005- مورخ 25/12/1385

8ـ آیت الله رجبعلی رضا زاده – پرونده 2/133- ویدئو 855- مورخ 23/1/1386

9ـ (1300 ـ 1391 ه.ق) فرزند سوم آخوند ملا محمد کاظم خراسانی

10ـ (1300-1370 ه.ق) فرزند حاج میرزا موسی از مشاهیر علمای مشهد

11ـ پرونده 1/355 – ویدئو 1009 – مورخ 20/1/1385

12ـ تولیت عظمای آستان قدس رضوی

13- پرونده 4/1 – ویدئو 1050 – مورخ 9و 8/3/1386

 

 



 
تعداد بازدید: 5189


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 96

آفتاب داشت غروب می‌کرد که پیرمرد و پسربچه در مقابل چشمان حیرت‌زده ما اسلحه‌ها را زمین گذاشتند، تیمم کردند و رو به قبله ایستاده نماز خواندند، انگار که در خانه‌اند. با طمأنینه و به آرامی نماز خواندند، در مقابل 550 نفر از نظامیان دشمن. نمی‌دانم خداوند چه قدرتی به نیروهای شما داده است که ذره‌ای ترس در دلشان نیست. بعد از تمام شدن نماز، پیرمرد سفارشات دیگری به ما کرد و گفت:‌ «به هیچ عنوان به کسی ساعت، پول، یا انگشتر ندهید. هر کس از شما خواست، بدانید که از رزمندگان اسلام نیست و بگویید که آن پیرمرد بسیجی به ما سفارش کرده است که به هیچ کس چیزی ندهیم. زیرا اینها لوازم شخصی است.»