تعاملات مصاحبه‌گر و مصاحبه‌شونده در تاریخ شفاهی

نصرت‌الله محمودزاده


 

چکیده

نویسنده پس از مقدمه، در قالب عناوینی، چند تفسیر از تاریخ و تاریخ شفاهی و تحریف تاریخ را مرور کرده است. سپس به تهدید‌های تاریخ شفاهی و فرضیه‌هایی در این باره پرداخته است. او نتیجه‌گیری از این فرضیه‌ها را با معرفی سه تجربه خود همراه کرده است. ادامه مقاله، دو شخصیت اصلی دارد: مصاحبه‌گر و مصاحبه‌شونده و نویسنده به شرح رابطه این دو در حالتی که منجر به نتیجه ایده‌آلی شود، پرداخته است. وظایف مصاحبه‌گر، وظایف مصاحبه‌شونده و عواملی که مصاحبه‌گر در حین مصاحبه باید رعایت کند، چکیده تقسیم این بخش است. به نظر نویسنده: تعالی جامعه، رسیدن به وضع مطلوب در آینده است که در این زمان چگونگی بیان حوادث واقعه و ثبت تاریخ شفاهی نقش تعیین‌ کننده‌ای دارد. عدم انجام به موقع و با شرایط خاص تاریخ شفاهی برای هر واقعه‌ می‌تواند عاملی در تحریف تاریخ به حساب آید. تاریخ شفاهی بایستی برعکس تاریخ‌نویسی در زمان نزدیک به واقعه انجام شود. انجام تاریخ شفاهی با دو عنصر مصاحبه‌گر و مصاحبه‌شونده شکل می‌گیرد.

1- هدف

راه تعالی چیست؟ نگاهی عمیق به آینده تا چراغ راه فردایی شود که دیروز و امروز نباشد.

تعالی چیست؟ گذر از وضع موجود، برای نیل به وضع مطلوب.

تاریخ ناب، واقعیت دیروز است.

اما، وضع موجود، واقعیت امروز است.

2- تاریخ نگاری را چند تفسیر کرده اند.

1ـ رسوب اطلاعات یک واقعه (تا پنجاه سال) جهت پیوستن به تاریخ (گذر زمان).

2ـ ورود به نسل بعد از آن واقعه و ایجاد امنیت اجتماعی جهت بیان حقایق (گذر زمان).

آنچه مهم است، میزان و چگونگی ثبت وقایع از گذشته است.

 

3ـ بخشی از تاریخ برای ثبت و تکمیل خود به تاریخ شفاهی رجوع می‌کند.

در مواقعی تاریخ شفاهی آغازگر بخشی از تاریخ است، اما همه تاریخ نیست، جامع تاریخ نیست.

تاریخ شفاهی، خلاء تاریخ را پر می‌کند و حتی در مواقعی به آن جهت می‌دهد.

تاریخ شفاهی دو بعد دارد.

1ـ3ـ فرصت: بیان ناگفته‌ها آن طور که بود (به عنوان تنها منبع باقی مانده)

2ـ3ـ تهدید: بیان ناگفته‌ها آن طور که راویان تمایل دارند. (چون افراد محدودی شاهد آن قسمت از تاریخ هستند، احتمال این انحراف وجود دارد.)

 

4ـ تحریف تاریخ از کجا شروع می‌شود؟

درست است که باید برای ثبت تاریخ، واقعه را به زمان سپرد، اما آیا ثبت آثار آن واقعه هم نیاز به زمان دارد؟

تاریخ شفاهی برعکس تاریخ، هر چه به زمان واقعه نزدیک تر باشد، پربارتر و مستندتر است. (بسیاری از رزمندگان پس از 20 سال بعضی از وقایع جنگ را فراموش کرده و یا خود از دنیا رفته‌اند.)

تهدیدهای تاریخ شفاهی: 1- محدود شدن منابع (افراد شاهد) در اثر مرور زمان 2- از بین رفتن حال هوای واقعه 3- مشغله زیاد در دنیای پس از واقعه 4- تغییر باورها و اعتقادات. (میزان اعتقادات رزمندگان به باورهای روزهای جنگ نسبی است پس قابل رسوب شدن است.) 5- فراموشی و پایین آمدن اطلاعات حافظه درازمدت در اثر مرور زمان در افراد.

برای این بخش از تاریخ شفاهی می‌توان سه فرضیه ارائه داد. بایستی این فرضیه را در بستر یک تحقیق علمی دنبال کرد تا در صورت درست بودن به نظریه تبدیل شود.

فرضیه 1 ـ هر چه زمان انجام تاریخ شفاهی به وقوع تاریخ نزدیک تر باشد، تاریخ آن واقعه غنی‌تر خواهد بود.

فرضیه 2- هرچه جزییات (مسائل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، مردم‌شناسی، و خرده فرهنگ‌های جوامع مختلف حاضر در واقعه) از طریق تاریخ شفاهی بیشتر ثبت شود تاثیر تاریخ شفاهی روی مورخین تاریخ از چگونگی ثبت تاریخ بیشتر خواهد بود.

فرضیه 3- هر چه فرهنگ سازمانی ثبت‌کنندگان تاریخ شفاهی به فرهنگ سازمانی شرکت کنندگان در واقعه شباهت بیشتری داشته باشد ثبت وقایع غنی‌تری حاصل خواهد شد.

باید روی این سه فرضیه کار شود. در جریان سه کتابی که تحقیق و مصاحبه انجام داده‌ام، این نتایج کسب شد.

1- کتاب شب های قدر کربلای 5 (سال 1365):90% مصاحبه و مشاهداتم 45 روز طول کشید که با حضورم در صحنه‌های عملیات کربلای 5 صورت گرفته است. علاوه بر مشاهدات شخصی در منطقه عملیاتی، مصاحبه‌ها، خیلی آسان بود. (مصاحبه‌شونده و مصاحبه‌گر همراه بودند.) حجم وسیع جمع‌آوری اطلاعات در کوتاه‌ترین زمان انجام شد و اعتبار کتاب بسیار بالا و مستند بود.

2- کتاب عقیق (1366): این کتاب زندگی‌نامه شهید خرازی است. کل جمع‌آوری اطلاعات در 3 ماه حضور در پادگان اصلی لشکر امام حسین (ع) (دارخویین) و برقراری ارتباط مستقیم با کسانی که در طول 7 سال با ایشان همراه بودند، طول کشید.

3- کتاب پای گلدسته کوهستان (86 ـ 1384): این کتاب زندگی‌نامه برادرم است، با این وجود جمع‌آوری اطلاعات 2 سال طول کشید و بیشترین انرژی صرف شد تا همراهان شهید در آن زمان (59-1358) را شناسایی کنم. (برقراری ارتباط و بردن آن‌ها به حال و هوای سال 59) و امکان مصاحبه فراهم شود. (مراجعه شود به مقدمه طولانی همین کتاب.)

انجام تاریخ شفاهی با دو عنصر فعال شکل می‌گیرد:

1- مصاحبه‌گر: فردی که در مرحله شکل‌گیری مصاحبه نقش کلیدی دارد.

2- مصاحبه‌شونده: شخصی که در حین مصاحبه نقش کلیدی دارد.

 

1ـ مصاحبه‌گر

مصاحبه‌گر نقش یک رهبری پنهان دارد که بایستی مصاحبه را در جهتی که لازم است هدایت کند.

1-1- چرا رهبری پنهان ؟

1-1-1- عدم ایجاد حساسیت در مصاحبه‌شونده؛ در برخورد اول باید طوری جلوه دهد که «من فردی هستم نیازمند به اطلاعات شما که از شاهدان این واقعه هستید.»

2-1-1- آمادگی جهت انجام یک مصاحبه حرفه‌ای؛ «من برای این مصاحبه به وقت شما و خودم احترام قائل هستم و این مصاحبه برایم مهم است.»

3-1-1- ایجاد فضای مصاحبه حرفه‌ای؛ «من قادرم شرایطی را برای شما فراهم کنم که شما را از زمان انجام مصاحبه دور ساخته و به زمان انجام واقعه نزدیک کند.»

4-1-1- انتخاب صحیح مصاحبه‌شوندگان؛ «من می‌دانم که شما در این واقعه فلان نقش را داشته‌اید، اما نمی‌دانم چه کردید. پس بهتر است راجع به همان موضوع صحبت کنید.»

این رهبری پنهان زمانی برای مصاحبه‌شونده روشن می‌شود که در جریان انجام مصاحبه متوجه اشراف مصاحبه‌‌گر (به عنوان سوم شخص یا عقل کل) شده و می‌پذیرد که او صلاحیت ثبت این خاطرات را دارد.

آیا نقش فرد جمع‌آورنده اطلاعات یک واقعه، کمتر از نویسنده است؟ آیا نبایستی به این نکته ظریف بیشتر بپردازیم ؟ آیا روح یک واقعه تنها از این کانال وارد اسناد تاریخ نمی‌شود؟ باید روی این مسئله کار شود.

مدادالعلما افضل من دماء الشهدا.

2-1- وظایف مصاحبه‌گر در برابر مصاحبه‌شونده

1-2-1- شناخت: میزان تسلط مصاحبه‌گر به موضوع تا حدی که مصاحبه‌شونده بپذیرد که او فردی مسلط است. شناخت حتی نحوه طرح سوال را کیفی خواهد کرد. شناخت به مصاحبه‌شونده اجازه می‌دهد که مصاحبه‌گر را با خود همراه بداند. شناخت در مرحله مقدماتی یعنی قبل از ورود به مصاحبه بسیار مهم است هر چه مرحله مقدماتی پر محتواتر شود، انجام مصاحبه پربارتر خواهد شد.

مثال: میزان شناخت از یک شهید و باور قلبی به آرمآن‌های شهید. (شناختم از شهید ردانی‌پور در جریان تحقیق کتاب عقیق و تاثیر آن روی مصاحبه‌شوندگان)

2-2-1- انتقال هدف: میزان باور مصاحبه‌شونده از نیاز و هدف مصاحبه‌گر و میزان انسجام در هدف مندی کار مصاحبه‌گر و انتقال آن به مصاحبه‌شونده.

مثال: انتقال رفتارهای شهید به جامعه به عنوان الگوی کاربردی، ادای دین بازماندگان واقعه نسبت به ثبت وقایع.

3-2-1- اعتمادسازی: احساس امنیت کردن مصاحبه‌شونده نزد مصاحبه‌گر.

بستر ایجاد اعتماد سازی به ظاهر جزء مصاحبه نیست، اما اصل است. ممکن است نیاز باشد ماه‌ها با مصاحبه‌شونده ارتباط داشت تا این اعتماد برقرار شود. قبل از اعتمادسازی هر گونه ورود به بحث اصلی ارزش محتوایی نداشته و مصاحبه‌شونده برحسب رفع تکلیف حرف می‌زند که از اعتبار چندانی برخوردار نیست.

بسیاری از مصاحبه‌های رفع تکلیف از این نوع است. (استفاده از صفات عالی مثل: شجاع ترین، باتقواترین، پاک ترین و ...)

مثال: در جریان تدوین کتاب مسیح کردستان حدود 5 هزار صفحه مصاحبه پیاده شده تحویلم دادند. 80% فاقد اعتبار بود. زیرا به جای بیان رفتارها به بیان صفات بروجردی پرداخته بودند بروجردی صبور بود. فکور بود. معتقد به ولایت بود. اسلام را فقاهتی دنبال می‌کرد. به نماز اهمیت می‌داد. این نوع مصاحبه‌ها ارزش ندارد. زیرا رفتارهای منجر به فکور بودن و صبور بودن بروجردی را توضیح نمی‌دهد.

برای جبران این فقدان مجدداً با بازماندگان بروجردی ارتباط و مصاحبه‌ای طولانی در یک فضای صمیمی برقرار شد، طوری که این مصاحبه‌ها منجر به شناخت بیشتر یاران بروجردی از یکدیگر شد.

اعتمادسازی می‌تواند به اعتبار همراه شدن (آن هم قلبی) با سرعت صورت پذیرد. پس بهتر است فردی برای هر موضوعی که به آن اعتقاد دارد، انتخاب شود. مصاحبه‌گر خنثی یکی از عوامل انتقال اطلاعات بدون روح است. مصاحبه‌شونده در حال بیان رشادت یک شخصیت است، ولی مصاحبه‌گر به صورت خنثی گوش می‌دهد و تاثیری در روحیه او ندارد. به طور طبیعی این مصاحبه‌گر از سوالات کلیشه‌ای استفاده کرده و قدرت ایجاد سوال ابتکاری در حین مصاحبه را نخواهد داشت.

اعتمادسازی گاه بیشتر از خود مصاحبه طول خواهد کشید. (به ویژه در مواقعی که موضوع مصاحبه پیرامون مسائل ارزشی باشد. مهم این است که مصاحبه‌شونده به باور قلبی برسد که حرف‌هایش نزد مصاحبه‌گر ارزشمند است و برای آن احترام قائل است.

مثال: در عملیات کربلای 5 مصاحبه با پسر 14 ساله‌ای به نام فوادیان راجع به آثار خواندن آیه و جعلنا در زیر آتش. (پیرامون این مصاحبه توزیع داده خواهد شد.)

4-2-1- ایجاد بستر مصاحبه: آمادگی روحی مصاحبه‌شونده، نیاز به بستری دارد که باید فراهم شود. 1- اگر فکرش جای دیگر است، 2- اگر در آن شرایط نتوانسته با آن واقعه تاریخی ارتباط برقرار کند و در حال و هوای فعلی است، 3- اگر از موضع اعتقادی فعلی، گذشته را تفسیر می‌کند و. ... این شرایط بستر مناسبی نیست. لذا لازم است: 1ـ فضای محیط عوض شود. 2- زمانی دیگر تعیین شود. 3- از عکس‌های دوستان آن زمان استفاده شود. 4- چند خاطره از آن واقعه بیان شود که مطابق میل مصاحبه‌شونده باشد. 5- فردی که در آن زمان با او همراه خوبی بوده را در جلسه بیاورید.

مثال: مصاحبه با رئیس بخش ارتوپدی بیمارستان شریعتی و حساسیت شغل فعلی و بیان خاطره‌ای از آن زمان که در برابر مجروحین آن واقعه ناتوان بود.

5-2-1- همراهی با مصاحبه‌شونده: لازم است مصاحبه‌گر تا حدی با مصاحبه‌شونده همراه شود که احساس تعلق او اثبات شود. (بیان بعضی از مسائل مهم آن واقعه).

مثال: مصاحبه با فرمانده لشکر در خصوص اهمیت آن واحد در جزیره مجنون و بردن فرمانده لشکر در حوزه‌ای که آن شب مسئولیت داشت.)

وارد بحث شدن در مواقعی که مصاحبه‌شونده حاشیه می‌رود و قصد فرار دارد. لازم است مصاحبه‌گر وارد بحث شود تا جایی که مصاحبه‌شونده در حد مسئولیتش در آن واقعه جدی شود.

6-2-1- جدیت مصاحبه‌گر در حین مصاحبه: طرح سوال به گونه‌ای باشد که مصاحبه‌شونده احساس کند واقعا این موضوع نیاز واقعی مصاحبه‌گر است.

بیان صحنه‌های حساس واقعه با لحن سوال برانگیز و مبهم به‌گونه‌ای که مصاحبه‌شونده در صدد دفاع بربیاید.

بیان موضوعاتی که برای مصاحبه‌شونده اهمیت دارد، به صورت بحث برانگیز.

مثال: کوتاهی یک فرمانده هنگام مقاومت بسیجی‌ها (عدم تدارک لازم، امدادرسانی ضعیف، عدم‌تصمیم به موقع و یا عدم عقب‌نشینی به موقع، به رخ کشیدن شجاعت شهیدی که خودش در طول مصاحبه بیان کرده بود.)

7-2-1- در حین مصاحبه، مصاحبه‌گر تا جایی پیش می‌رود که خود را در آن واقعه شریک می‌داند و شاهدی از جنس سوم شخص تصور می‌شود. (زیرا مصاحبه شوندگان هر یک بخشی از واقعه را بیان می‌کنند، ولی مصاحبه‌گر به یک عقل کل تبدیل می‌شود و به همه موضوع اشراف پیدا می‌کند.)

مصاحبه‌گر در حین مصاحبه با افراد کلیدی، طوری برنامه‌ریزی کند که انجام مصاحبه طی چند مرحله صورت گیرد، طوری که آن‌ها نیز مشتاق این موضوع شوند. (از طریق بیان ابعاد دیگر آن واقعه که مصاحبه‌شونده از آن موضوع بی خبر است.)

8-2-1- در هر مصاحبه، مصاحبه‌گر در پایان برداشت خود را از بیانات مصاحبه‌شونده به صورت جمع‌بندی بیان و به عکس‌العمل مصاحبه‌شونده دقت کند تا در درک مفاهیم اصلی به زبان مشترک برسند.

9-2-1- مصاحبه‌گر در حین مصاحبه با مصاحبه‌شونده به افراد جدیدی دست خواهد یافت که به زوایای پنهان آن واقعه اشراف دارند. لذا بهتر است همان فرد معرف مصاحبه‌گر نزد افراد جدید باشد. برای کتاب مربوط شهید علم‌الهدی در حین مصاحبه با افراد جدیدی آشنا شدم که در لیست نبودند. لذا انتخاب افراد مصاحبه‌شونده به صورت خوشه‌ای حول هر موضوع زایش خواهد داشت که مصاحبه‌گر بایستی تا انتها این افراد خوشه‌ای را دنبال کند.

10-2-1- انتخاب موضوع از طرف مصاحبه‌گر ارتباط مستقیمی با میزان تعلق خاطر مصاحبه‌شونده با موضوع دارد. لذا نباید توالی خاص به روند مصاحبه داد. بهتر است مصاحبه با موضوعی شروع شود که مصاحبه‌شونده با آن ارتباطی صمیمی داشته و به آن اشراف دارد.

11-2-1- در مواقعی ممکن است موضوعی از آخر شروع شود. یعنی اطلاعات اولیه از آخر موضوع روشن باشد و به ترتیب به اول بیاید زندگی شهید علم‌الهدی از نحوه شهادتش در هویزه که شاهد بودم را شروع کردم و این جذابیت باعث شد بازگشت به گذشته ایشان با همان جدیت حماسه هویزه دنبال شود و تا سن 13 سالگی ایشان به عقب برگشته و وقایع مهمی ثبت شد. (هنگام بازنویسی این اسناد، فرصتی است که موضوع اصلاح شود.)

12-2-1- گرفتن روح واقعه زمانی عملی می‌شود که مصاحبه‌گر با تمام وجود موضوع را پی بگیرد. بهتر است خود را با آن شخصیت همراه و از برداشت‌های شخصی پرهیز کند.

13-2-1- مصاحبه‌گر همیشه آمادگی داشته باشد که سر فصل جدیدی از واقعه باز شود و موضوع جدید را دنبال کند. (این موضوع باعث می شود که ناگفته‌ها آشکار شده و زوایای مختلف واقعه بیان شود.)

 

2ـ مصاحبه‌شونده

مصاحبه‌شونده پس از ایجاد فضای نقش کلیدی پیدا می‌کند.

1-2- وظایف مصاحبه‌شونده:

1-1-2- پرداخت همه جوانب واقعه همراه با اطلاعات جامع

2-1-2-          انتقال حس و حال زمان واقعه

3-1-2-         پرداخت عوامل محیطی (مکان، اشیاء، موانع طبیعی، آب و هوا، فرهنگ و خرد، آدم‌ها و. ..)

4-1-2-         پرداخت سیر زمانی واقعه.

5-1-2- بیان زوایای مختلف نقاط کلیدی واقعه.

2-2- مواردی که مصاحبه‌گر بایستی در این مرحله رعایت کند:

1-2-2- در این مرحله مصاحبه‌گر کمتر دخالت می‌کند. (به ویژه وقتی مصاحبه‌شونده وارد متن موضوع شد.)

2-2-2- مصاحبه‌گر هوشیارانه سراپا گوش باشد و موارد مهم را یادداشت کند.

3-2-2- مصاحبه‌گر نقاط کور مصاحبه را یادداشت کند و بعداً بپرسد.

4-2-2- در صورتی که مصاحبه‌شونده از موضوع منحرف شد، تا زمان معینی مانع این انحراف نمی‌شود و سپس با ظرافت مصاحبه را به موضوع اصلی هدایت ‌می‌کند. مثال: حین مصاحبه در مورد شهید بروجردی، فردی که با او صحبت می‌کردم به جایی رسید که خاطرات خودش در آن مقطع به مرحله سرنوشت سازی رسیده بود. احساس کردم بدون بیان آن خاطره چندان رغبتی به عبور از آن مقطع ندارد. لذا با دل و جان گوش دادم و مانعش نشدم. (همراهی صمیمانه با مصاحبه‌شونده، بالابردن اعتماد و. ..)

5-2-2- مصاحبه‌گر در مواردی کمک کند که موضوع یادش بیاید. (مثل کمک در به یاد آوردن نام منطقه یا فرد یا موضوع خاص) طوری که مصاحبه‌شونده همچنان احساس رهبری در مصاحبه داشته باشد.

6-2-2- اگر مصاحبه‌شونده قادر به بیان همه واقعه نمی‌شود، مصاحبه‌گر بلافاصله نقشه‌ای که از قبل پیش بینی کرده جلو او بگذارد تا از روی نقشه بهتر توضیح دهد.

7-2-2- میزان گوش‌دادن مصاحبه‌گر تا حدی جدی باشد که ارتباط (رودررو) هیچ‌گاه قطع نشود.

8-2-2- یادداشت مصاحبه‌گر به صورت رمز و مختصر باشد تا تمرکزش متوجه صحبت‌های مصاحبه‌شونده.

در مواردی که مصاحبه‌شونده به نقطه‌ای حساس از واقعه می‌رسد، مصاحبه‌گر عکس‌العملی طبیعی نشان دهد که موضوع برای او هم مهم است و حتماً یادداشت کند.

مثال: نجات شهدا در کربلای 5 سخت بود. یک فرمانده مجبور شد شهدا را در میان بیل لودر قرار و از زیر آتش نجاتشان دهد. مصاحبه‌شونده در آن لحظه خیلی در خودش فرو رفت. بعد گفت: این حرف که می‌زنم امانت شهداست. اگر درست استفاده نکنی، به شهدا خیانت کرده‌ای؟

عکس‌العمل من (مصاحبه‌گر) به گونه‌ای شد که سکوت کردم و گفتم: «کاش بتوانم.» یا در مواردی که مصاحبه‌گر می‌خواهد از مبانی ارزشی بیشتر حرف بزند، در واقع احترام به اعتقادات اوست. (احساس همراهی)

9-2-2- در مواردی که مصاحبه‌شونده واقعه‌ای را از حالت دست اول (یعنی خود شاهد مستقیم بوده) به حالت دست دوم (یعنی از کسی شنیده و یا می‌خواهد تحلیلی ارائه دهد) می برد، بهتر است به نحوی ظریف به او فهمانده شود که روایت او خیلی مستند نیست. (از انتقاد مستقیم پرهیز شود.) همچنین آدرس راوی اصلی را از او گرفته شود.

مثال: در عملیات کربلای 5 یک شهید شیمیایی شده بود. مصاحبه‌شونده اعتقاد داشت در آن‌جاآثاری از بمب شیمیایی نبوده است، ولی یک فرد دیگر به این موضوع اعتقاد نداشت. وقتی موضوع از طرف آن فرد بیان شد، مصاحبه‌شونده اعتراف کرد که در آن ساعت از منطقه خارج شده بود. (چون با دقت آن زمان از خاطره را در ذهن مرور کرد و یادش آمد.)

10-2-2- اگر مصاحبه‌شونده حس و حال صحبت طولانی را پیدا کرد، مصاحبه‌گر مانع نشود. ملاک حس و حال مصاحبه‌شونده باشد، نه زمانی که از قبل تعیین شده است. بر عکس موضوع هم صادق است. ممکن است یک مصاحبه 5 ساعت و مصاحبه‌ای 5/0 ساعت طول بکشد.

11-2-2- زمانی از وسایل صوتی و تصویری استفاده شود که عامل سانسور به حساب نیاید. وقتی ضبط روشن می‌شود، مصاحبه‌شونده عکس‌العمل نشان داده و ناخودآگاه از بیان همه حقایق پرهیز می‌کند. لذا من هیچ‌گاه از ضبط استفاده نکردم. این موضوع باعث می‌شود که برای درک مباحث خیلی جدی وارد بحث شوم و با دقت واقعه را دنبال کنم.

صحبت‌های مصاحبه‌شونده باید به مرحله‌ای برسد که احساس کند بهترین اطلاعات خود را ارائه داده و برای آن اطلاعات ارزش قائل است، لذا کنجکاو می‌شود که مصاحبه‌گر چگونه از آن خاطرات استفاده می‌کند. این احساس تعلق زمینه‌ای می‌شود که در تداوم مصاحبه با او و دوستانش همراهی خوبی نشان دهد.

12-1-2- در هر مصاحبه بایستی به نکات کلیدی که برای مصاحبه‌شونده جنبه حیاتی دارد، دقت کرده و روی آن‌ها مانور داده شود. این کلید در ادامه مصاحبه نقش محوری خواهد داشت و از آن طریق می‌توان به زوایای پنهان مصاحبه‌شونده نفوذ کرد. (مثل مسائل خانوادگی، مشکلات شخصی، تفکرات درونی به آرمان‌های مقدس، ناگفته‌ها و. ..)

13-2-2- ممکن است از مرحله آشنایی تا پایان مصاحبه منجر به ایجاد دوستی و ارتباط تنگاتنگ شود که این موضوع نبایستی صرفاً به منظور گرفتن اطلاعات باشد، بلکه بایستی یک دوستی صمیمانه به حساب آید. (مثال: بسیاری از قهرمانان کتاب‌هایم با من رابطه دارند و حتی مهمانی خانوادگی داریم.)

14/11/1386

 

 



 
تعداد بازدید: 5197


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 96

آفتاب داشت غروب می‌کرد که پیرمرد و پسربچه در مقابل چشمان حیرت‌زده ما اسلحه‌ها را زمین گذاشتند، تیمم کردند و رو به قبله ایستاده نماز خواندند، انگار که در خانه‌اند. با طمأنینه و به آرامی نماز خواندند، در مقابل 550 نفر از نظامیان دشمن. نمی‌دانم خداوند چه قدرتی به نیروهای شما داده است که ذره‌ای ترس در دلشان نیست. بعد از تمام شدن نماز، پیرمرد سفارشات دیگری به ما کرد و گفت:‌ «به هیچ عنوان به کسی ساعت، پول، یا انگشتر ندهید. هر کس از شما خواست، بدانید که از رزمندگان اسلام نیست و بگویید که آن پیرمرد بسیجی به ما سفارش کرده است که به هیچ کس چیزی ندهیم. زیرا اینها لوازم شخصی است.»