تاریخ شفاهی از منظر همسانی در زبان و گفتار
سیدمحمد میرکاظمی
چکیده
شناخت و آگاهی، هدف غایی در ثبت خاطرات و نگارش تاریخ شفاهی است. نقش زبان، گویش و لحن در ادراک مفاهیم و مضامین ذهنی به تحقیق دریافته شده است.
دریافت مضامین کلمات و مفهوم جملات در زبان مصاحبهشونده بسیار مهم است؛ و این دریافت نمیتواند به طور کامل صورت پذیرد مگر اینکه مصاحبهکننده با عنایت به موقعیت شخص از همسانی زبانی نیز بهره ببرد.
گفتوگوی دو نفری با توجه به منشاء و ساختار روانشناختی آن باید مشخصات دستور زبانی ویژهای داشته باشد. زیرا گفتوگوی دو نفری از انگیزه و اندیشه درونی آمادهای نزد مصاحبهشونده مایه نمیگیرد.
زبانهای گفتاری رمزگانهایی هستند که با به کارگیری مجرای صوتی و در مدتی بس دراز شکل گرفتهاند. تفاوتهای فرهنگی و عدم همسانی زبانی موجب بدفهمی نشانههایی میشوند که ظاهراً روشن به نظر میرسند.
دو همزبان احساس نزدیکی بیشتری به همدیگر دارند و در نتیجه همزبانی یا همسانی زبان در طرفین مصاحبه از ضروریات یک مصاحبه کامل و منطقی میباشد.
مقدمه
مصاحبه همیشه از فنون تاریخ نویسی بوده است. دکتر خلیل خطیب رهبر در پیشگفتاری که بر تاریخ بیهقی نگاشته است، این شیوه را یکی از منابع مهم در تدوین و تصنیف آن کتاب ذکر کرده: «مندرجات کتاب بیهقی یا از مشهودات خود اوست که در طی روزگار با دقت تمام تعلیق میکرده یا اطلاعاتی است که با کنجکاوی بسیار از اشخاص مربوط و مطلع به دست میآورده و یا منقولاتی است از کتابها که غالباً نام آنها را ذکر میکند.»1
همچنین «خاطرات» در ردیف تاریخهای عمومی، تذکرههای رجال، کتیبهها، یادداشتهای روزانه و جز آن، به عنوان اسناد و مأخذ تاریخی به شمار رفته و همواره محل حاجت و مورد رجوع مورخان و محققان قرار گرفته است.2
بر اساس آنچه مشهور است «در سال 1948 پروفسور آلننونیز3 در جریان مطالعه اسناد تاریخی در دانشگاه کلمبیایی آمریکا به فکر جمعآوری خاطرات با استفاده از ضبط صوت افتاد»4؛ و در ایران بر اساس آنچه دکتر عبدالحسین زرینکوب در مقدمهی کتاب «تاریخ ایران بعد از اسلام» آورده: «یادداشتهای روزانه و خاطرات از عهد تیموریان بیش و کم جزو مأخذ مهم تاریخ ایران به شمار میآید.»5 ابداع تاریخ شفاهی و ثبت خاطرات، ریشه در اندیشهای دارد که تاریخ را تنها سرگذشت فرمانروایان و نامآوران نمیداند؛ بلکه آنرا سرگذشت زندگی انسان میشناسد.
این شیوه تاریخ نگاری که امروزه مورد توجه محافل علمی و مراکز پژوهش تاریخی قرار گرفته از مناظر مختلف قابل بررسی و دقت نظر است. از میان دهها موضوع بر آنیم که تاریخ شفاهی را از منظر هم سانی و هم سویی مصاحبهشونده و مصاحبهکننده در زبان و گفتار برکاویم. اگر شناخت و آگاهی را هدف غایی در فن نگارش تاریخ بدانیم، نقش زبان، گویش و لحنِ نقشآفرینان و شاهدان تاریخ، اهمیت به سزایی پیدا میکند؛ زیرا زبان نقش عمده در شکلگیری آگاهی دارد. جان الکس6 این تجربه را به دست داده که «این جهان عینی که انسآنها در آن زندگی میکنند همه واقعیت نیست. واقعیت اساسی همان است که انسانها در درون خودشان تجربه میکنند و از دسترس دیگران به دور است.7 انسان، جهان بیرونی و محیط پیرامونی خود را تنها از راه بینایی ادراک نمیکند بلکه آن را به واسطه روابط و پیوند اشیاء دریافته؛ و فراتر از آن، قادر به ساختن مفاهیم انتزاعی و غیرحسی ساخته است.
زبان در جریان تاریخ اجتماعی به صورت ابزار مهمی درآمد که انسان را قادر ساخت از مرز تجربه حسی پای فراتر گذاشته، نمادهایی وضع کند و دست به ضابطهمندی تعمیمها یا مقولههای خاصی بزند.8
«نظام تاریخ» و «نظام گفتار»
بنونیست فرانسوی در مقالهای در باب موضوع این مضمون را آورده است که: تاریخ نقل وقایع گذشته بدون هیچگونه دخالت گوینده در آن است. به محض اینکه وقایع در یک بیان زمانی ثبت شوند به عنوان گذشته در نظر گرفته خواهند شد. قاعده اساسی این است که «نيّت تاریخی، خود یکی از مهمترین عملکردهای زبان است.»
بیان تاریخ با صورتهای مشخص تعریف میشود:
الف) فقدان هر گونه صورت زبانی شرح حال گونه که در آن ضمایر «من» و «تو» وجود ندارد و تنها صورت «سوم شخص» به کار میرود.
ب) ترتیب شرح وقایع شامل سه زمان گذشته ساده، گذشته استمراری و گذشته بعید میشود و در آن، زمان حال، حذف میشود. بنونیست به عنوان مثال دو اقتباس از اثر تاریخی و یک اقتباس از رمان را نقل میکند که در آنها زبانها یکی هستند، زیرا سخن یکی است. مؤلف به هیئت مورخ در آمده و ناپدید میشود به گونهای که هیچکس در اینجا سخن نمیگوید و به نظر میرسد که وقایع خود به خود روایت میشوند.
دومین نظام « نظام گفتار» است به مثابه «هر گونه بیان که مستلزم یک گوینده و یک شنونده بوده و نزد اولی نيّت، تحتتأثیر قرار دادن دیگری است. این گفتارها ممکن است شفاهی و در مواردی که سخن از نامه، خاطره، نمایش و آثار ارشادی است ممکن است نوشتاری باشند. موضوع تمایز گذاشتن بین زبان گفتار و زبان نوشتاری نیست؛ گفتار به هر دو قلمرو تعلق دارد. گفتار از همه صور استفاده میکند اما در آن نسبت اوّل شخص و دوم شخص برتری دارد و همچنین از همه زمانهای فعلی استفاده میکند جز زمان گذشته. با این وجود گفتار دارای سه زمان اساسی است؛ سه زمانی که در روایت تاریخی یافت نمیشوند: زمان حال، آینده و کامل. ماضی نقلی زمان کسی است که با مشارکت در حوادث به عنوان شاهد آنها را نقل میکند. بنابراین این زمان، زمان برگزیده کسی است که میخواهد حوادث نقل شده را به ما انعکاس داده و آن را به زمان حال ما ارتباط دهد.9
مارتینه10 زبانشناس معاصر فرانسوی بین زبان و گفتار تفاوت قائل است و این تفاوت را به این شرح مشخص میکند: «لازم است با دقت بین پدیدههای گوناگون زبانشناختی، آن طور که در جملهها رخ مینمایند از یک سو و پدیدههای زبانشناختی ویژه، متعلق به شخصی که در صدد ارتباط است از سوی دیگر تفاوت قائل شویم.»
زبان یک نظام، مجموعهای از نشانهها و گفتار یک پیام است. زبان وسیلهای جمعی ولی گفتار یک کاربرد ویژه است؛ به عبارت فنیتر، گفتار کاربرد وسیلهای جمعی است. هدف پیام برقراری ارتباط است و هر ارتباطی با گزینش همراه است؛ یعنی هر گویندهای مقدار دلخواهی از نشانههای آماده زبان را برمیگزیند و طبق قواعد آن را سامان میدهد.11
تاریخ، زبان، جامعه
علم تاریخ اغلب یک نهاد اجتماعی یا پدیده اجتماعی را از آغاز پیدایش توصیف میکند؛ و علم جامعهشناسی با بهرهگیری از تاریخ، امور و وقایع اجتماعی را تجزیه و تحلیل میکند. برای شناخت یک پدیده در جامعه (پدیده اجتماعی یا پدیده انسانی) آگاهی و شناخت زبان آن جامعه ضرورت دارد. زبان نهادی اجتماعی است و میان مردم یک جامعه ارتباط چندگانه ایجاد میکند. لذا زبانشناسی با جامعهشناسی و مردم شناسی ارتباط بسیار نزدیک دارد.12
ساختار «کلمه» در زبان
هر «کلمه» به یک چیز، صفت، فعل یا ارتباط دلالت میکند. به عبارتی هر کلمه دارای یک مصداق است. اگر کلمات نبودند انسان تنها با اشیاء پیرامونش سر و کار داشت. به کمک کلمات در زبان است که انسان میتواند آنچه را که حتی به صورت غیرمستقیم هم ادارک نکرده، برای دیگران بیان کند. مهمترین خصوصیات زبان این است که انسان را قادر میسازد که دانش و ذهنیات خود را به کمک کلمات به دیگران منتقل کند.
البته ساختار کلمه پیچیدهتر از آن است که صرفاً به یک مصداق دلالت میکند. برخی از کلمات در هر زبان معانی متعدد دارند؛ مثل کلمه «شیر» که معانی متفاوت دارد. در اینجاست که تشخیص مصداق و انتخاب معنای معین از میان معانی متعدد پیش میآید.
کارکرد دیگر کلمه پیوند واژگانی است؛ به این معنی که با شنیدن یک کلمه معانی دیگر به ذهن متبادر میشود. مثلاً کلمه «پزشک» دریافت کلمه «درمان» را هم مقدور میسازد.13 با عنایت به آنچه ذکر شد مصاحبه کننده باید توجه کند که ممکن است در کلمات به کار گرفته شده توسط مصاحبهشونده، واژگانی به کار رود که به مصادیق متعدد دلالت نماید. اگر مصاحبهشونده کلمه «خار» را در گفتار خود به کار گرفت، ناچار به تعیین معنی خواهیم بود.
«او در چشم من خار بود». در معنی «باعث آزار من شد.»
«او در چشم من خوار بود». در معنی «او را حقیر میدیدم.»
«معنی» و «مضمون» کلمات
هر «کلمه» دارای «معنی» و «مضمون» است. «معنی» عبارت از نظام روابط سمانتیک وابسته به کلمه است. ولی «مضمون»14 پیوندهایی است که در یک موقعیت معین مورد توجه سخنگو میباشد.
مثلاً معنی کلمه «زغال» جسمی است که از چوب به وجود آمده و ترکیب شیمیایی مشخص دارد و رنگش سیاه است؛ ولی «مضمون» این کلمه از نظر افراد مختلف و با توجه به موقعیتهای مختلف تفاوت دارد. مضمون زغال برای آشپز «چیزی برای سوزاندن» و برای کودک «چیزی برای خط کشیدن روی زمین» و برای هنرمند «چیزی برای انجام یک طرحواره» است.
دریافت مضامین کلمات در زبان مصاحبهشونده بسیار مهم است؛ و این دریافت نمیتواند به درستی صورت پذیرد مگر اینکه مصاحبهکننده با عنایت به موقعیت شخص از همسانی زبان نیز بهره ببرد.
«روان» و «زبان»
بررسیهای روانشناسی در مصاحبه موضوع این پژوهش نیست. با توجه به اینکه زبان پدیدهای ذهنی ولی متأثر از عواملی برون ذهنی است، به سادگی نمیتوان آن را در قلمرو زبانشناسی مطالعه کرد.15 نزدیکی این دو مبحث تا جایی است که میتوان گفت مصاحبهکنندهای که به امر تاریخ شفاهی میپردازد باید همزمان از علوم زبانشناسی و روانشناسی بهره ببرد.
«درون نگری اساساً روشی است برای دستیابی به فرایندهای ناپیدا و غیرقابل مشاهده ذهن. در این روش مبنای تحلیل دادهها از طریق گزارشهای شفاهی است که فرد از طریق بیان وقایع حادث در ذهن خود در اختیار محقق قرار میدهد. این گزارشهای شفاهی توسط محقق ضبط گردیده و سپس تحلیل میشود. در دوره قبل از مکتب رفتارگرایی، محققین بر این نظر بودند که افراد به تجربیات خود دسترسی دارند و از اینرو درجه درستی تجربیات را محک درستی گزارشها میدانستند. با ظهور مکتب رفتارگرایی فرضیه دسترسی افراد به تجربیات شخصی مورد سؤال قرار گرفت و غیر علمی قلمداد شد.»16 لذا محققین به این نکته رسیدند که دسترسی به ذهنیت افراد باید تحت شرایطی باشد که کاملاً در کنترل محقق و مصاحبه کننده باشد.
قبلاً اشاره شد که گفتار یک پیام است. فنون سخن همچون مصالح است که هر گوینده بهطوری ویژه در ساختار زبان و گفتار به کار میبرد. مثلاً از فن استعاره، گویندگان معانی و اندیشههای متفاوت میآفرینند. روانکاوی گفتار ممکن است به همین دلیل خطرناک باشد. چرا که روانکاوان در برابر هر نشانه زبانشناختی یک محتوای محتوم روانی قرار میدهند و حال آنکه نشانههای زبانی برای همه یکسان است.17
درک گفتار
فرآیند تولید گفتار با قصد و انگیزهای آغاز و به یک پیام گفتاری ختم میشود؛ و طی آن گوینده اطلاعاتی را به شنونده میرساند.
اکنون لازم است که کاملاً مختصر به فرآیند مهم دیگر که «درک گفتار» یا رمز گشایی است پرداخته شود. برخی محققان به این نکته پای فشردهاند که برای درک مضمون هر کلامی کافی است معنای کلمات و قواعد دقیق و دستورهای حاکم بر ترکیب کلمات را فهمید. در این نگرش درک پیام گفتاری از سویی به وجود مفاهیم و از سوی دیگر به درک قواعد دستوری زبان بستگی دارد.
محققان اخیر اگر چه عوامل فوق را برای درک گفتار لازم دانستند اما تأکید کردند که این عوامل به تنهایی نمیتواند فرایند استنباط مضمون بیان گفتاری یا نوشتاری را توضیح دهد. به نظر آنان شنونده برای درک گفتار، نخست میکوشد انگارهی کلّی مربوط به کلام را دریابد و در مراحل بعدی به سطح واژگانی (تعیین معنای تکتک کلمات) و سطح نحوی (رمزگشایی معنای جمله) میپردازد.
درک گفتار همیشه متوجه دستیابی به بافت کلام است. گاه این بافت بافتی زبانی یا وابسته به معنا و گاه بافتی غیرزبانی یا موقعیتی است. بدون توجه به این بافت درک درست و کامل متن و گفتار یا ارزیابی عناصر آن ناممکن است.
عامل دیگر در درک گفتار، آگاهی نسبت به زیرساخت معنایی و یا ژرف ساخت نحوی است. این ساختارها شالودهی هر جزیی از کلام را تشکیل میدهند و بیانگر نظامهای عاطفی یا منطقی روابطاند. این جنبه از درک گفتار مخصوصاً موقعی اهمیت پیدا میکند که ژرف ساخت نحوی با رو ساخت بیرونی فرق داشته باشد. میلر (1967) تأکید کرد که درک کامل جمله یا پیام بدون گشتار رو ساخت دستوری آن به ژرف ساخت معنایی امکانپذیر نیست.
گروه سوم از محققان مانند دیگوتسکی (1943) پا را از این فراتر گذاشته و اعتقاد دارد که گام مهم دیگر در درک واقعی گفتار عبارت از گشتار ساخت بیرونی هر متن به زیر متن یا «مضمونی» است که در گفتار وجود دارد. به عبارتی لازم است مضون درونی که در ورای این معانی نهفته است نیز شناخته شود. بنابراین مضمون هر گفتاری ممکن است متفاوت از معنای عینی (خارجی) آن گفتار باشد.
درک «کلمه»، درک «جمله» و درک «مضمون» موضوعات پردامنه و پیچیدهای در انتقال معنی و پیام هستند که در این مقاله از پرداختن به هر یک صرف نظر کرده و علاقهمندان باید برای کسب اطلاعات بیشتر به منابعی در این زمینه مراجعه نمایند.
زبان و تفکر کلامی
کلمه و جمله به عنوان دو شکل اساسی زبان صرفاً وسیله انعکاس واقعیت یا بیان اندیشه نیست بلکه انتقال از سطح تجزیه و تحلیل جسمی به سطح تجزیه و تحلیل عقلانی را هم ممکن میسازد. به واسطه زبان انسانها قادر میشوند در ذات اشیاء نفوذ پیدا کنند، از محدودههای تأثرات مستقیم پای فراتر بگذارند، رفتار هدف مندانه خود را سازمان بخشند، روابط و مناسبات پیچیدهای را که به ادراک مستقیم نمیآیند از هم باز شناسند و اطلاعاتی که طی نسلها اندوخته شده است را به دیگران منتقل کنند. وجود زبان و ساختارهای منطقی و دستوری پیچیدهی آن، انسان را قادر میسازد که بر مبنای استدلالهای منطقی، نتایجی را استخراج کند. وقتی چند کلام با هم ترکیب می شوند، کارافزاری پدید میآورند که تفکر منطقی را ممکن میگرداند. قیاس، چنین کار افزاری است و در حکم مدلی در مورد تکنیکهای زبانی عمل میکند.18
«شناخت همزمانی» بدون «شناخت در زمانی» معنی ندارد. باید وضعیت زبان هر دوره را در مقایسه با دورههای دیگر شناخت تا بتوان هر گوینده را به درستی داوری کرد.19 مثلاً اگر بخواهیم متن تاریخ بیهقی را به درستی دریابیم باید وضعیت زبان فارسی در سده چهارم را بدانیم تا بتوانیم موقعیت نویسنده را نسبت به متن بسنجیم. باید بدانیم گزینش ابوالفضل بیهقی از کدام سرمایه فراهم آمده؟ چه سهمی از متن و زبان متعلق به نویسنده است؟ چه تغییراتی در آن پدیده آورده؟ گفتار نویسنده تا چه اندازه در زبان جذب شده؟ و غیره.
انگیزههای گفتار
انگیزه آغازی هر گفتار سه چیز است که یکی از این سه انگیزه ممکن است در ورای هر بیان گفتاری نهفته باشد و اگر هیچکدام از انگیزههای مزبور در کار نباشد گفتار صورت نخواهد گرفت.
1ـ ابراز نیاز 2ـ تبادل اطلاعات 3ـ ضابطهمندی اندیشه
نکته قابل ذکر آن است که انگیزه فقط عامل آغازی در تولید گفتار است و به خودی خود محتوای خاصی ندارد.
دومین مرحله در فرآیند تولید گفتار طرحبندی کلام است که عدهای از زبانشناسان آن را «نمودار آغازین معنایی» نامیدهاند. محتوای کلام در این مرحله تعیین میشود و طرح واره کلی آن استقرار مییابد. در این مرحله موضوع کلام (یعنی آن چه گفتار درباره آن است) از خبر کلام (یعنی مطلب جدیدی که در کلام به آن اشاره میشود) جدا میگردد.
هرگز نباید تولید گفتار را عمل سادهای بدانیم که طی آن اندیشه از پیش آماده شده در قالب ضابطهبندیهای گفتاری به یک متن بسط یافته تبدیل میشود. اندیشه در گفتار صورت خارجی پیدا نمیکند بلکه کامل میشود.
دو شکل در بیان گفتاری
الف) زبان گفتاری
زبان گفتاری به سه صورت اصلی مشاهده میشود؛ باید توجه داشت که کلامهای فوقالعاده ساده مانند بیانهای عاطفی یا پاسخهای کلامی در برابر محرکهای ناگهانی مستلزم انگیزه خاصی نیستند.
1ـ گفتوگوی دو نفری (دیالوگ)
گفتوگوی دو نفری مهم ترین نوع گفتار است. نمونهای از گفتار دو نفری مکالمهای است که در آن کسی به پرسشهایی که از او به عمل میآید پاسخ میدهد. خصوصیت متمایز کننده این نوع گفتار آن است که بین دو شخص صورت میپذیرد. یکی سؤال میکند و دیگری جواب میدهد. انگیزه برای کلام سؤالی است که مطرح میشود. پاسخ دهنده برای تولید کلام نیازی به انگیزهی درونی و مستقل ندارد. یعنی در دیالوگ، گفتار یک فرآیند واکنشی است تا فرآیند فعال.
در سادهترین نوع گفتار دو نفری با پاسخها سر و کار داریم که در آنها قسمتی از خود سؤال به عنوان جواب تکرار یا بازآفرینی میشود و هیچ گونه فعالیت بکر و خلاقآنهای در پاسخها به چشم نمیخورد.
گفتوگوی دو نفری با توجه به منشاء و ساختار روانشناختی آن باید مشخصات دستور زبانی ویژهای داشته باشد. زیرا همانگونه که اشاره شد گفتوگوی دو نفری از انگیزه و اندیشه درونی آمادهای نزد مصاحبهشونده مایه نمیگیرد. در این گفتار میزان قابل توجهی از نقص دستوری جایز شمرده میشود. واقعیت زبانی دیگر در گفتوگوی دو نفری این است که شخصی که به سؤال پاسخ میدهد از نکته اصلی و یا موضوع کلی مکالمه آگاهی دارد و این آگاهی به بیان گفتاری او حاکم است. مشخصه دیگر در این نوع گفتوگو آن است که مصاحبهشونده و مصاحبهکننده هر دو میتوانند عناصر غیر زبانی مثل «اشاره»، «مانندسازی»، «آهنگ» و «مکث» را به کار برند، تا جایی که ممکن است قسمتهای مختلفی از یک کلام بسط یافته، کامل حذف شده و به جای آن از عناصر مزبور و «حالتهای اشاره» استفاده شود.
2ـ تکگویی (مونولوگ)
تنها به دلیل مقایسه این نوع بیان، با دیالوگ اشاره مختصری به ویژگیهای تکگویی خواهیم داشت. مهمترین تفاوت این گونه گفتاری آن است که گوینده هم مسؤول انگیزه کلام و هم مسؤول طرحواره کلی آن است. این گونه گفتار بدون پرسش و به صورت خود خواسته پدید میآید و حاصل تحقق اندیشهای است. اگر شخص نتواند انگیزه گفتار را شخصاً در درون خود ایجاد کند هرگز قادر به بیان گفتار نخواهد بود.
ب) زبان نوشتاری
هر مصاحبهای نهایتاً باید نوشته شود؛ به عبارتی از زبان گفتار به زبان نوشتار تبدیل گردد. لذا پرداختن به موضوع ضروری است. ساختار زبان نوشتاری از بیخ و بن با زبان گفتاری تفاوت دارد. این تفاوتها مبتنی بر تعدادی عوامل روان شناختی است.
در زبان نوشتاری نویسنده به تنهایی مسؤول انگیزه و طرح اولیه بوده و نیز مسؤول کنترل فعالیتی است که در تولید متن دخالت دارد. حتی اگر انگیزه گفتار این باشد که مفهومی دقیق ارائه شود، در این حالت هیچ محرک خارجی در کار نیست که بتواند در نقش اصلاح اشتباههای او عمل کند.
زبان نوشتاری تقریباً از هیچ کارافزار بیانی غیر زبانی استفاده نمیکند. هیچ پیش انگاشتی مبنی بر این که مخاطب اطلاعی از موقعیت دارد مطرح نمیشود و در نتیجه از حالتها، مانندسازیها، آهنگ و مکث نمیتواند بهره ببرد.
همچنین فرآیند درک زبان نوشتاری فرق اساسی با فرآیند درک زبان گفتاری دارد. آن چه نوشته میشود میتواند همیشه بازخوانی گردد. شخص میتواند به اراده خود به بندهایی از پیام رجوع کند. در حالی که چنین کاری در درک زبان گفتاری ممکن نیست.
زبان نوشتاری بر اثر یادگیری مخصوص پدید میآید. شروع آن به فرآیند آگاهانه تسلط بر همه کار افزارهای فنی که در بیان نوشتاری اندیشه دخالت دارند، ارتباط دارد؛ ولی زبان گفتاری در فرآیند کنش متقابل عملی شکل میگیرد.20
نقل در فرهنگ و زبان ایرانی
«فرهنگ ایران، فرهنگی شفاهی است، تا کتبی. وقایع تاریخی، همه قبل از آن که مدون شوند، سالها نقل محافل بودهاند و زبان به زبان گشتهاند و به نسلهای دیگر رسیدهاند. برخی از این افسانهها، داستآنها و امثال هنوز مکتوب نشدهاند؛ ولی همچنان در بین اقشار مختلف، به ویژه جوامعی که از هجوم ماشین تا حدی در امان ماندهاند سینه به سینه میگردد. سینه مردم ایران همواره لوح سپید برای ضبط و ثبت وقایع بوده و هست و زبان آنان بیانگر بیبدیل است. ویژگی دیگر فرهنگ ایرانی مشارکت در نقل شفاهی همدیگر و کمک به یاد آوردن وقایع است.21
بر این اساس میتوان تاریخ شفاهی را زمینهساز ایجاد فرهنگ مشترک دانست و عنصر اصلی این فرهنگ مشترک همان زبان است. بدون زبان مشترک و دیالوگ قابل فهم امکان ایجاد فرهنگ مشترک وجود نخواهد داشت. مصاحبهگر در تاریخ شفاهی هنگام مصاحبه با شخص مصاحبهشونده در حقیقت مشغول مشارکت در ساخت فرهنگ مشترک است.
مایکل اپل22 در کتاب خود «دانش رسمی» مطرح کرده است که «فرهنگ مشترک هرگز به این معنا نیست که آنچه را اقلیتی به آن اعتقاد دارند و آن را درست میدانند در میان همه گسترش دهیم. آنچه ما را تصریح و یکدست میکند، فراهم کردن شرایط لازم برای مشارکت همه مردم در آفرینش و بازآفرینی مفاهیم و ارزشهاست. این امر، مستلزم طی فرآیند آزاد منشآنهای است که در آن همه مردم در تبادل نظر مشارکت دارند.23
رمزهای زبانی24
رمز و رمزگشایی از جمله موارد مهم در همسویی و همسانی زبانی میان مصاحبهکننده و مصاحبهشونده است. رمز، نظامی از نشانهها و قواعدی است که چگونگی ترکیب آنها، معنایی را تعیین میکند. رمزگان، نظامی از نشانههاست که قواعدی بین آنها حاکم و اعضای یک اجتماع در مورد شیوه به کار بردن آن توافق دارند. رمزگان اساساً برای تبادل معناها در زمان و مکان به کار میرود.
اگر یکی از مسائل اصلی در مصاحبه انتقال اندیشه باشد میتوان گفت که اندیشهها باید برای انتقال رمزگشایی شوند.
زبانهای گفتاری رمزگانهایی هستند که با به کارگیری مجرای صوتی و در مدتی بس دراز شکل گرفتهاند. تفاوتهای فرهنگی و عدم همسانی زبانی موجب بدفهمی نشانههایی میشوند که ظاهراً روشن به نظر میرسند.
رمزگانهای مربوط به زبان و رمزگانهای گفتاری، که به تولید معنا کمک میکنند جزو رمزگانهای منطقی میباشند، مانند آهنگ گفتار و ایماء و اشاره25. هر دو اندام «گوش» و «چشم» قادر به رمزگشایی هستند و به درک رمز کمک میکنند.
البته رمزگشایی پیامها نیازمند مهارت و شناخت است. به قول ویلبر شرام: «گوش دادن همان اندازه زحمت دارد که حرف زدن؛ و خواندن همان اندازه زحمت دارد که نوشتن.»26
ممکن است متن حاصل از مصاحبه زمانی «گفتمان کاوی» شود و به عبارتی معنای مکالمات به روشهای علمی تحلیل گردد. در این فرآیند است که رمزگشاییها در پردازش اطلاعات به کار خواهد آمد. اگر فردی به طور مثال در حین مصاحبه گفته باشد: «این روزها نمیتوان به جوانان اعتماد کرد»؛ و این جمله را در حالی که خنده به لب دارد بیان کرده باشد میتوان نتیجه گرفت که فرد به جای محکوم کردن جوانان به نوعی اغماض تکیه کرده است. نشانه شناسی27 به معنای مطالعهی شیوههای تولید معنا در نظام نشآنهای نیز مقولهای مهم و در حدود یک علم قابل مطالعه است. نمادها و نشانههای آوایی زبان را پیچیده میکنند و گاه عدم شباهت یک نماد به مرجع خود این پیچیدگی را چند برابر میکند. برای فهم گفتار طرف مقابل ناچار به شناخت نمادهای موجود در زبان وی هستیم.
گویش
زبان28 مجموعهای از نشانههای معنادار است که مردم در مورد چگونگی کاربرد آن اتفاق دارند. زبان گفتاری نظامی از آواهاست. بیشتر زبانها از 30 تا 50 آوای پایه ساخته شدهاند. برخی زبانهای ایرانی به این شرحاند: فارسی، عربی، ترکی، کردی، ارمنی، آسوری، گیلکی، طبری و البته خرده زبانهایی هم در ایران وجود دارد.
گویش29 اصطلاحی است که برای اشاره به گونههای متفاوت یک زبان در تمام جنبههای آن به کار میرود. همه زبانهای دنیا گویشهای مخصوص به خود دارند. مثلاً در زبان انگلیسی گویش ساسکس، یورک شایر، نیوکاسل و چند گویش دیگر وجود دارند. گویشها به یک حلقه اجتماعی و منطقه جغرافیایی خاص تعلق داشته و عبارتهای محلی خاص خود را دارند. بسیاری از مردم بسته به اینکه با چه کسی و در چه موقعیتی حرف میزنند ممکن است از زبان معیار یا گویش خاصی استفاده کنند.
در ایران گویشهای گیلکی، کردی، لری، لکی، تالشی، ترکی، بلوچی و.... وجود دارند. گویش بسته به اینکه در چه موقعیتی به کار گرفته میشود به ارتباط بینا فردی تأثیر میگذارد. گویش بخشی از هویت جمعی است. مردمی که به یک گویش حرف میزنند، احساس نوعی همبستگی میکنند.30 این احساس مطلوب به برقراری یک ارتباط خوب کمک میکند.
البته گویش میتواند کارکردی منفی نیز داشته باشد. گاه آمیزهی لهجه، آهنگ و دستور زبان یک گویش محلی، ناآشنا بوده و رمزگشایی و درک مفاهیم و مضامین آن بسیار دشوار است. در این شرایط ممکن است گویشوَر (کسی که حرف میزند) هم از اینکه نمیتواند منظورش را بفهماند سرخورده شود.
از همه بدتر آنکه عدم آشنایی به یک گویش ممکن است قضاوت غلط و سوء تعبیر را در پی داشته باشد. لذا گویش تا آنجاکه ارتباط مصاحبهشونده و مصاحبهکننده را تحکیم بخشیده و در القاء معانی مؤثر باشد مجاز است. ولی چنانچه به سست شدن ارتباط طرفین و سوءتفاهم بینجامد غیر مجاز شمرده میشود. گویشها در کتابت معمولاً الفبای ویژهای نداشته و به الفبای زبان رسمی نوشته میشوند.
لهجه31
به ویژگیهای گفتار هر فرد که موجب تفاوت آن با زبان معیار میشود و نشان میدهد که فرد به کدام منطقه جغرافیایی تعلق دارد یا خاستگاه اجتماعی او چیست لهجه میگویند.
هنگامی که کسی لهجه دارد به این معنی است که او به یک گویش محلی هم تعلق دارد. به طور کلی همه افراد لهجه دارند. لهجهای که به یک منطقهی خاص تعلق نداشته باشد. «تلفظ رسمی» خوانده میشود. باید مراقب بود که بین لهجه و گویش فرق زیادی است. گویش گستردهتر از لهجه است و گاه شبیه به نوعی زبان میشود. لهجه یکی از مؤلفههای گویش است.
هیچ لهجهای رساتر و بهتر از لهجه دیگر نیست؛ ولی افراد در مقابل لهجههای همدیگر واکنشهای متعدد نشان میدهند. عدم فهم یا دشواری فهم یک لهجه بر فرایند ارتباط بینا فردی (ارتباط مصاحبهکننده و مصاحبهشونده) تأثیر منفی دارد. هر لهجه واژگان و دستور زبان خاص خود را هم دارد. بنابراین یک متن میتواند به لهجههای متعدد نوشته شود. لذا این تصور که لهجه فقط در بیان گفتاری بوده و با گوش شنیده میشود نادرست است. برخی لهجههای ایرانی را میتوان به این شرح نام برد: تهرانی، اصفهانی، شیرازی، کازرونی، لری، بوشهری و مازندرانی.
زبان عامیانه32
زبان عامیانه در مقابل زبان خاص، یکی از گونههای کاربردی زبان است. پس از ذکر ویژگیهای این زبان به نتیجه خواهیم رسید که کاربرد زبان عامیانه در تاریخ شفاهی به صلاح نیست؛ ولی مصاحبهکننده برای درک این زبان و تبدیل آن به زبان رسمی و متن نوشتاری نیاز به آشنایی با فن اینگونه زبان دارد؛ هر چند در مرحله انتخاب مصاحبهشونده کمتر به موردی برمیخوریم که زبان عامیانه داشته باشد. یکی از ویژگیهای این زبان آن است که به منطقه جغرافیایی خاصی محدود نیست و در عین حال که از حیث تلفظ، آهنگ جملات و دستور زبان ویژگیهای خاصی دارد ولی دارای واژگان مخصوص به خود است.
ویژگی دیگر این زبان آن است که فرد ممکن است در ساعات خاصی از شبانهروز مثلاً در ساعات فراغت پس از کار از آن استفاده کند.
اینگونه زبان اغلب مربوط به دوره اخیر بوده و به سرعت ایجاد و سپس از گفتمان مردم خارج میشود. ویژگی دیگر این زبان آن است که بیشتر توسط جوانان به کار میرود و افراد سالخورده و جا افتاده از این زبان استفاده نمیکنند. حوزههای کارخانجات، مواد مخدر، زندان و حوزههای مشابه اینگونه زبان را به شکلی غنیتر از سایر حوزهها دارند. زبانهای عامیانه غیررسمیترین گونه زبان است و کاربرد آن در متون نوشتاری به صلاح نیست.
زبان صنفی33
زبان صنفی (جارگن) زبان طبقات خاص یا گروههای اجتماعی خاص یا زبان حرفهها و اصناف است. واژههای این زبان متأثر از واژههای پر کاربرد آن حرفه است. این زبان، ساختگی و دامنه کاربرد آن بسیار محدود (از نظر مکانی و زمانی) است. شوخطبعی رزمندگان جبهههای جنگ از گونههای این زبان است.34
برای نمونه به پارهای اصطلاحات و تعبیرات رزمندگان اسلام در جبهههای دفاع مقدس که در کتاب فرهنگ جبهه35 نقل شده اشاره میشود.
حال و حول کردن: راز و نیاز و استغاثه کردن
پالگد کردن: نماز شب خوان
حلواخور: کسی که از عملیاتهای مختلف جان سالم به در برد
داماد خدا: شهید
عزرائیل: خمپاره شصت
کانال پر کن: بسیجی
کلاغ کیش کن: کلاشینکف
گونی: لباس جبهه که گشاد و زمخت و بیرنگ و رو است.
زبان مخفی36
زبان مخفی (آرگو) زبان خاص گروههای اجتماعی است که در محافل خاص ابداع و به کار برده میشود. این زبان زبان قانون گریزان و هنجارشکنان است. گاه واژههای این زبان خلاف عرف و ادب است. گاه که معنای مخفی آن فاش و عبارتی رمزشکنی شد واژه دیگری را جایگزین میکنند. ممکن است بتوان زبان صنفی و زبان مخفی را زیرمجموعه زبان عامیانه تلقی کرد ولی حقیقت این است که اینگونهها اختلافات زیادی دارند. عمر واژههای این زبان بسیار کوتاه است و استفاده از آن در نوشتار به صلاح نیست و باید معنی واژه جایگزین شود.
اسپید: هروئین
سوتی: پرت و پلا ـ آبروریزی
سه: اسباب شرمندگی
علف: حشیش
پنیر: هروئین
تیتی: مأمور مخفی37
زبان محاوره (گفتوگو)38
اینگونه زبانی متداول، همانگونه گفتاری معیار است که معمولاً در گفتوگوهای رسمی به کار میرود. این زبان متأثر از زبان گفتاری مردم پایتخت است و در رسانههای دیداری و شنیداری کاربرد دارد. این زبان در محاوره، مبادله پیام و در گفتوشنودهای روزانه به کار میرود.
با توجه به رعایت اختصار کلمه و کمکوشی در بعضی واژههای گفتاری، تعدادی از حرکات یا حروف حذف میشود. به این دلیل به این زبان زبان شکسته نیز گفتهاند. این زبان گونه غالب مراکز علمی و دانشگاهی است. در جملهبندی تا حدی به زبان عامیانه مکتوب نزدیک است. سخته و سنجیدهتر از دیگر گونههای زبان شفاهی است و از قاعده اقتصاد کلمه بهره میگیرند.39 با توجه به آنچه گفته شد از بین تمام گونههای متداول زبانی (معیار علمی، ادبی، رسانهای، اداری، لهجهای، گویشی، عامیانه، صنفی و مخفی) مناسبترین زبان برای انجام مصاحبه همین زبان است.
واژههای محاورهای در مصاحبه
در هر زبان بین گفتار و نوشتار تفاوتهایی دیده میشود و این تفاوتها در زبانهای گوناگون فرق میکند. برخی تفاوتها مربوط به تلفظ است مثل «میره» /mire/ به جای «میرود» / mirarvd/. برخی کلمات را هم تلفظ میکنیم ولی هرگز نمینویسیم یا لااقل در نوشتار رسمی از آن استفاده نمیکنیم مثل «چاخان» به جای «دروغ».
علاوه بر این برخی واژهها در گفتار یک وظیفه و در نوشتار وظیفه دیگر بر عهده دارند. به ذکر چند نمونه از این کلمات میپردازیم.
که: که در زبان گفتاری کاربرد عاطفی دارد. حذف «که» ساختار جمله را به هم نمیریزد و آن را ناقص نمیکند، ولی معنای جمله را به کلی از آن سلب میکند.
معنی نارضایتی: «این اتاق که سرد است» یا «ما که از شما دعوت کردیم.»
گرفتن تصدیق از شنونده: «شما در راهپیمایی شرکت میکنید که؟»
دیگر: این واژه در زبان فارسی یک قید است ولی نسبت به ساختمان فعلی جمله معانی متعددی میگیرد.
معنی بیتفاوتی: «پیش آمد دیگر (دیگه).»
اعتقاد کامل: «خوب شد دیگر (دیگه).»
برای اینکه: چرا نرفتی؟ «کار داشتم دیگر (دیگه).»40
کلمات و کاربردهای متعدد دیگری در زبان فارسی شناسایی و تشریح شده و ما به دلیل اختصار از توضیح بیشتر پرهیز میکنیم ولی محققین میتوانند به منابعی که در این خصوص است مراجعه نمایند. همانگونه که ملاحظه میشود در هیچ فرهنگ لغتی واژهها را با این تفضیل و مشتمل بر معانی متعدد شرح نکردهاند و صرفاً آشنایی شنونده و گوینده به یک زبان میتواند منجر به درک و فهم معانی واژهها شود.
لحن و آهنگ در مصاحبه
لحن و آهنگی که مصاحبهگر در موقع انجام مصاحبه با آن ارتباط برقرار میکند تأثیرگذارتر از کلمهها و واژههایی است که با آنها پیام به مصاحبهشونده منتقل میشود. البته منظور این نیست که کلماتی که شخص به کار میبرد مهم نیستند بلکه این لحن و آهنگ صدا است که کلمهها را از معنا انداخته یا به آن کیفیتی خاص میبخشد.41 البته همیشه لحن ممکن است نتواند تمام احساس و تمایل شخص را در خصوص یک پدیده بروز دهد، ولی در بیشتر مواقع لحن، کیفیت پیامرسانی و فهم مطالب را تقویت میکند.
نقش زبان در خودگشودگی42
خودگشودگی اصطلاحی است که بیشتر موارد برای توجیه توانایی فرد در عرضه و ارایه خود برای دیگری است.43 خودگشودگی یک فراگرد ارتباطی است و در مصاحبه تاریخ شفاهی نیز مصاحبهگر به دنبال برقراری رابطه عمیق و نهایتاً وادار مصاحبهشونده به خودگشودگی است. این اصطلاح معمولاً برای اظهاراتی به کار میرود که فرد به گونهای آگاهانه و تعمدی و اختیاری به شخص مقابل ارایه میدهد نه تحت فشار و اجبار. تعداد افرادی که به راحتی صحبت کنند و مسائل دور از نظر را بیان کنند بسیار کم است و با عنایت به ویژگیهای فرهنگی کشور ما این ویژگی در افراد بسیار معدودی یافت میشود؛ لذا مصاحبهگران تاریخ شفاهی باید با استفاده از فنون مختلف فرد را به خودگشودگی و خودافشایی ترغیب نمایند و به خانههای کور افراد دست یابند. برخی از عوامل خودگشودگی به شرح زیر است:
1ـ خودگشودگی در صورتی انجام میشود که فرد نسبت به طرف مقابلش احساس نزدیکی و یگانگی کند.
2ـ خودگشودگی بستگی به طول مدت گفتوگو دارد و هر چه گفتوگو بیشتر طول بکشد خودگشودگی بیشتر میشود.
3ـ هر چه طرفین گفتوگو از نظر سن و سال به هم نزدیکتر باشند خودگشودگی بیشتری ایجاد میشود.44
اگر توجه داشته باشید در هر سه عامل فوق زبان و همزبانی نقش عمده دارد. دو همزبان احساس نزدیکی بیشتری نسبت به همدیگر دارند. وقتی میگوییم همدلی از همزبانی بهتر است نشان دهنده این است که همزبانی هم خوبیها و ویژگیهایی در یکی شدن دارد. همچنین در طول مدت گفتوگو اصطلاحاً حرفها گُل میاندازد و لذا خود افشایی بهتر میشود. در باب بند سوم نیز باید توجه داشته باشیم که یکی از ویژگیهای افراد هم سن و سال این است که زبان نزدیک به هم دارند. افراد مسن پختهتر از جوانان صحبت میکنند.
زبان غیرکلامی
بیردویسل45 که در زمینه ارتباطات غیرکلامی پژوهشهای دامنه داری انجام داده، مشخص کرده که: «تنها 35 درصد از معنی در یک وضعیت خاص با کلام به دیگری منتقل میشود و 65 درصد باقیمانده آن در زمره غیرکلامی است.»46
پیامهای غیرکلامی میتوانند از طریق «زبان علامات»47 و «زبان عمل»48 منتقل شود و گاه این پیامها از نظر صحبت بر پیامهای کلامی ارجحيّت دارد.
لبخند، اخم، چین بر پیشانی آوردن، چشمک زدن، حرکات و حالات چهره هستند که در زمره زبآنهای غیرکلامی هستند. سایر اندامهای بدن نیز همین گونه علامات غیر کلامی دارند که این علامات به درک و فهم کامل طرف مقابل کمک میکند. این زبان را باید طرف مقابل بشناسد؛ چون در فرهنگها و جوامع مختلف زبآنهای غیرکلامی مختلفی به کار میرود که معانی عمیقی دارند. مثلاً حرکت جلو یا عقب یا چپ یا راست سر در هر فرهنگ بار ارتباطی و معنایی خاصی دارد. پژوهشی نشان داده است که اگر مصاحبهگر، مصاحبهشونده را کاملاً نگاه کند و گاه با لبخندی نکات مطروحه وی را تأیید کند و با حرکت سر (در جهت مثبت) به گفتههای او مهر صحت بگذارد، مصاحبهشونده بیشتر تشویق به سخن گویی میشود و سعی در تشریح بیشتر خود و سؤال خواهد داشت. در مقابل عقب رفتن روی مبل و قیافه جدی به خود گرفتن و زدن خودکار بر روی میز از نظر مصاحبهشونده فضای مصاحبه را سرد میکند.49
استنباط از کلام
«احساس» ناشی از وقایعی است که علل مادی ولی اثر ذهنی دارد. هنگامی که گوینده، وقایع خاصی را تعریف میکند بیگمان آثار ذهنی آن واقعه (احساس) را هم از طریق زبان به گوینده منتقل میکند. باید شنونده (مصاحبهگر) بتواند تا حد امکان احساسات موجود در گفتار گوینده را از واقعیات جدا کند و در این رابطه باید کمی شامّه روانشناسی و علم زبانشناسی داشته باشد و این کار زمانی مشکل میشود که ندانیم مطلبی که گفته شده احساس است یا تخیل. «حقیقت امر این است که به حدی تعبیر و استنباط با تجربیات آمیخته است که هسته خالص را باید به زحمت و دقت از آنها جدا ساخت. فرض کنید که در کشور خودتان به تماشاخانه میروید. در این جا چه در ردیفهای عقب باشید و چه در جلو، همه مکالمات بازیگران را به خوبی میشنوید. اما اگر در یک کشور خارجی که به زبان آن آشنایی دارید به تماشاخانه بروید احساس میکنید که گوشتان کمی سنگین شده و باید محل نشستن خود را به صحنه نزدیک کنید. علت آن است که هنگام شنیدن زبان مادری به سرعت و به کمک استنباط و قیاس آنچه را بازیگران باید قاعدتاً بگویند میفهمید و هرگز متوجه نمیشوید که آنچه بر حسب استنباط فهمیدهاید در حقیقت اصلاً به گوش نشنیدهاید50...» پس اگر بخواهیم از واقعه معینی که در بدو نظر چیزی جز احساس نمینماید به آنچه که واقعاً احساس است دست یابیم باید هر چه را که حاصل عادت یا انتظار ذهنی یا تعبیر و استنباط باشد کنار بگذاریم.
جی وینتر که جنگ جهانی اول را در تاریخ فرهنگی اروپا برکاویده و نتایج کاوش خود را در کتاب «در قلمرو سوگ و خاطره» آورده است. در پیش گفتاری به این اثر نگاشته شده که: «به تعبیر هایدگری، افراد به کمک زبان از عینیت به ذهنیت و از ذهنیت به عینیت قدم میگذارند. بنابراین میتوان به صورت انتزاعی شرایطی را تصور کرد که زبان، عینیت جنگ را به جهان ذهنیت فرد وارد میکند و سپس این مفهوم ذهنی را به مدد خلق و ابداع زبانِ مراسم و آیین سوگ و پاسداشت و یادمآنها و گفت و نوشت خاطرات، به عینیت و تحقق میرساند.»
در پیشگفتار کتاب همچنین آمده است: «در این حالت، عملکرد زبان، عملکردی غربالکننده است که جهان واقعی جنگ درون آن جا میگیرد. اما آن چه از روزنههای غربال میگذرد، ذهنیتِ زبان ساخته جنگ است که البته به محض فرود آمدن از روزنههای غربال به عینیتِ زبان ساخته جنگ تبدیل میشود.»50
جی وینتر نیز در مقدمه خود آورده است: «دیر زمانی قبل از جنگ، اندیشهها و انگارههای کلاسیک، رمانتیک یا مذهبی در فرهنگ نخبگان و فرهنگ مردمپسند بهطور گستردهای اشاعه یافته بود. تعبیر من از این مجموعههای ارزشی، رویکرد سنتی به ارایه تصویر جنگ است.»
وی در ادامه مینویسد: «برای بیان احساس فقدان، نیاز به زبان مناسبی میبود که جنگ جهانی اول ظرف جستوجوی چنین زبانی شد و آن را در محوریت حیات فرهنگی و سیاسی نشاند. در فرآیند این جستوجو، معانی و قالبهای جدیدی بر قامت مضامین کهنهتر پوشانده شد ... لبه تیز خاطره مدرن، حس چند وجهی آشفتگی، پارادوکس و طعنههای آن میتوانست بیانگر خشم و یأس باشد و چنین نیز کرد.»
این پژوهشگر سپس نتیجه میگیرد که زبانهای سنتی سه کشور اروپایی متخاصم (انگلستان، فرانسه، آلمان) از آسیب جنگ جهانی اول و سالهای پس از آن در امان نماندند و تجلیات میهنپرستانه، یا انگارههای آرمانگرایانه غیرانسانی درباره پیکار، رنج و مرگ که افتخار تلقی میشدند به کندی ولی به طور قطعی رنگ باختند.»
از آنچه گفته شد به این نتیجه دست مییابیم که زبان حامل احساسات خاص است و معانی واقعی با احساسات ممزوج است و گاه واژههای زبان کاملاً در هالهای از احساس قرار گرفتهاند و البته شناخت آن احساس و توان جداسازی مفاهیم واقعی از احساسات پیرامونی، به شناخت همه جانبه تاریخی کمک میکند و این فنّ را شاید بتوان «استنباط» نام نهاد. دکتر غلامحسین یوسفی در کتاب ارزشمند خود «دیداری با اهل قلم» وقتی ابوالفضل بیهقی مشهورترین تاریخنویس پارسی را توصیف میکند بر این خصیصه او دست میگذارد و میگوید: «علاوه بر این همه اطلاعات که بیهقی در طول عمر دراز خود با کنجکاوی و همّت و کوشش بسیار اندوخته، آنچه مشهودات و معلومات او را تألیف کرده و به صورت تاریخی استوار و دلپذیر در آورده است قدرت فهم و حسن استنباط اوست. یعنی اگر بیهقی این همه اخبار و روایات سودمند و گرانبها را بیهیچ تلفیق و اظهار نظری یکسر میآورد کتاب او به این درجه پرفایده و خواندنی و دلاویز نبود. اما تاریخ وی بدین صورت که هست نشان میدهد نویسنده مردی است مردمشناس، دانا و بیدار دل و از رموز سیاست ملک آگاه و بصیر.»52
نتیجه
از آنچه که به اختصار و اشارهوار گفته شد و به جهت اعتبار بخشیدن به مقاله از منابع متقن و متعدد بهره گرفته شد، این نتیجه حاصل میگردد که زبان و انشعابات آن از جمله گویش، لهجه و لحن در گفتار دو نفری (دیالوگ) منشاء اثر بوده و هر چه زبان طرفین مصاحبه به هم نزدیکتر باشد القاء مفاهیم و درک معانی سهلتر و کاملتر خواهد بود.
پینوشتها:
1ـ تاریخ بیهقی، به کوشش دکتر خلیل خطیب رهبر، (جلد اول) ص26.
2ـ. مقدمه تاریخ ایران بعد از اسلام، دکتر زرینکوب.
Allan Nevnis-3
4ـ نشریه زمانه شماره 28 ـ محسن کاظمی.
5ـ تاریخ اسلام بعد از این ـ عبدالحسین زرینکوب ص 20.
Eccles,J-6
7ـ زبان و شناخت، الکساندر لوریا، ص 57.
8ـ همان.
9ـ نقد ادبی در سده بیستم ـ ژان اِیودتادیه ص 293.
. Andermartinet (1908)-10
11ـ غیاثی، محمدتقی غیاثی، درآمدی بر کتب شناسی ساختاری.
12ـ وثوقی، منصور و نیکخلق، علیاکبر، مبانی جامعهشناسی، ص 43.
13ـ برگرفته از کتاب زبان و شناخت، الکساندر لوریا.
Sense-14
15ـ دکتر بهزاد قنسولی به نقل از کوردر (1973) مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی مشهد ش 140 ص 122.
16ـ براساس نظریه اریکسون و سایمون 1993.
17ـ غیاثی، محمدتقی غیاثی، درآمدی بر کتب شناسی ساختاری، ص 46.
18ـ برگرفته از کتاب زبان و شناخت/ الکساندر لوریا .
19ـ غیاثی، محمدتقی، درآمدی بر سبک شناسی ساختاری، ص 47.
20ـ برگرفته از کتاب زبان و شناخت/ الکساندر لوریا.
21ـ کتاب فرهنگ ایثار و شهادت (مجموعه مقالات) دبیرخانه شورای هماهنگی و نظارت برای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت مقاله استراتژی نقل سینه به سینه ـ ایرج گلشنی.
Michael Apple-22
23ـ به نقل از کتاب هنر قصهگویی خلاق رجکزا یپس مینو پرنیانی.
Code-24
25ـ رمزگانهای دیگری هم مثل رمزگانهای اجتماعی و زیبایی شناختی وجود دارند.
26ـ گیل، دیوید و آدمز، بریجت، الفبای ارتباطات، ترجمه رامین کریمیان و مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها ص160ـ147.
Semiltics – Semiology-27
Language-28
Dialect-29
30ـ الفبای ارتباطات دیوید گلیل و برجیت آدمز ص 223.
31- الفبای ارتباطات ص 223.
Slang language-32
Jargon language-33
34ـ نیکوبخت، ناصر، مبانی درستنویسی، ص 29.
35ـ فهیمی، سیدمهدی، فرهنگ جبهه (اصطلاحات و تعبیرات).
Argot Language-36
37ـ سلمانی، مهدی، فرهنگ لغات زبان مخفی،انتشارات نشر مرکز، 1382.
Colloquial Language-37
38ـ نیکوبخت، ناصر، مبانی درستنویسی، ص 26.
39ـ باطنی، محمدرضا، چهار گفتار دربارهی زبان، ص 98 تا 112.
40ـ گیلهام، بیل، ترجمه امین، محمد و نیازی، محسن، مصاحبه پژوهشی، ص 42.
Self – disclosure-41
42ـ فرهنگی، علیاکبر، ارتباطات انسانی، ص 183.
43ـ همان.
Birdwhistell-44
45ـ فرهنگی، علیاکبر، ارتباطات انسانی(ج 1)، ص 272.
Sign languge-46
Action Language-47
48ـ فرهنگی، علیاکبر، ارتباطات انسانی(ج 1)، ص 290 .
49ـ راسل، براتراند، ترجمه منوچهر بزرگمهر، تحلیل ذهن، ص 161.
50ـ وینتر، جی، ترجمه علی فتحعلی آشتیانی، در قلمرو سوگ و خاطره، انتشارات سوره.
51ـ یوسفی، غلامحسین، دیدار با اهل قلم (جلد اول)، ص 27.
52ـ مظفر، محمدرضا، المنطبق دارالاحیاء لتراث، بیروت 1986 ص.
تعداد بازدید: 7665