مصاحبه در تاریخ شفاهی جنگ با محوریت زنان
لیلا محمدی
چکیده
نویسنده در آغاز مقاله خبر میدهد که اثر او حاصل تجربههای شخصیاش در طول چند سال کار مصاحبه و تدوین است. او براساس ویژگیهای اخلاقی و رفتاری زنان در مصاحبهشونده بودنشان، آدابی را برای مصاحبه کنندگان برمیشمرد که نتیجه مشترک همه آنها ارتباط نزدیکتر با مصاحبهشونده و کامل و عمیق شدن خاطرات ارائه شده توسط اوست. دایره این آداب از آشنایی با مصاحبهشونده باز میشود و تدوین خاطرات یا گفتوگوی او را در برمیگیرد. برای تأیید این آداب و راهگشا بودنشان، نمونههایی بازگو میشود.
□
حُسن السؤالِ نِصفُ العِلم؛ خوب پرسیدن یک نیمه از دانش است. (حضرت رسول (ص)، نهجالفصاحه 1057)
مقدمه
مقاله حاصل تجربیات نگارنده در طول چند سال کار مصاحبه و تدوین است. چون حوزه کاری بنده درارتباط با خانمهایی بوده که در دفاع مقدس حضور و نقش داشتهاند، به بیان نکاتی در ارتباط با آنها، ویژگیهای شخصیتی خانمها و رعایت نکاتی در مصاحبه با آنها پرداختهام. مقاله به سه بخش تقسیم شده و در هر بخش سعی شده برای روشنشدن ذهن مثالی از تجربیات شخصی آورده شود.
آنچه مسلم است اینکه نمیتوان شیوه و قانون کلی برای تمام مصاحبهها و مصاحبهشوندهها ارائه کرد. چون هر مصاحبهشوندهای دنیایی است با ویژگیهای منحصر به خودش. نمیتوان دو انسان که در تمام خصوصیات اخلاقی و رفتاری عین هم باشند، پیدا کرد.
میتوان گفت به تعداد آدمهایی که با آنها مصاحبه میشود شیوه و شگرد وجود دارد. با این حال یک سری کلیات اخلاقی و رفتاری مشترک هست: مثل نوع بیان، چگونگی ارتباطگیری، اجتماعی یا منزوی بودن، خونگرمی یا سردمزاجی و...
ارائه شیوه و روش مصاحبه هم با تکیه بر این مشترکات است. مواردی که در ذیل میآید، تجربههای شخصی نگارنده در طول چندسال کار مصاحبه و تدوین است.
عنوان مقاله «مصاحبه در تاریخ شفاهی جنگ با محوریت زنان» است. به خاطر اینکه گستره کاری بنده خاطرات شفاهی زنان در دفاع مقدس است و در مورد خاطرات مردان تجربه مختصری دارم. با این حال میتوان موارد ذکر شده در مصاحبه را تعمیم داد.
زنان در لایههای پنهان جنگ حضور چشمگیری داشتهاند؛ چه به عنوان امدادگر، پرستار، پزشک یا همسر و مادران رزمندگان، شهدا و یا در خدمات پشت جبهه. اهمیت خاطراتشان هم اگر به اندازه اهمیت خاطرات مردان نباشد کمتر از آن نیست.
باتوجه به ویژگیهای اخلاقی و رفتاری زنان، در مصاحبه با آنها رعایت یکسری اقتضائات لازم است:
1ـ زنان زودتر از مردان به مصاحبهگر اعتماد میکنند و به همان نسبت هم سریع اعتمادشان از مصاحبهگر سلب میشود.
در مصاحبههای تکمیلی که برای تدوین کار به آن نیاز داشتم و مصاحبهها را کس دیگری انجام داده بود، مصاحبهشوندهها اظهار میکردند که: «کاش از ابتدا شما از من مصاحبه میگرفتید.» در حالی که مصاحبهگرهای قبلی در توانایی مصاحبه از من به مراتب قویتر بودند. این قضاوت در مورد خود من هم بودهاست؛ مصاحبههای اولیه خانمی بر عهده من بود. اما به دلایل شخصی من کار را واگذار کردم. همکار دیگری از ایشان مصاحبه گرفت. خانم مصاحبهشونده به ایشان گفته بود: کاش از ابتدا شما با من مصاحبه میگرفتید!
مدتی بعد وقتی تدوینگر برای تدوین کار از ایشان مصاحبه تکمیلی گرفته بود، این خانم همین آرزو را در مورد ایشان هم کرده بود: کاش شما از ابتدا از من مصاحبه گرفته بودید!
جالب است که این خانم در مصاحبههایی که بنده از ایشان گرفته بودم، مسائل و خاطراتی را که جنبه کاملاً خصوصی داشت بازگو کرده بود!
2ـ زنان به جهت روحیات خاصی که دارند در روایت خاطراتشان به اندازه آقایان عمیق نمیشوند.
اگر بانویی در بیمارستانهای مناطق جنگی در کار درمانی، شاهد تعدادی مجروح بدحال بوده، هنگام بازگو کردن آن خاطره سریع از قضیه رد میشود. اما اگر مردی شاهد همین صحنه باشد، شاید در مورد تک به تک مجروحان بتواند صحبت کند.
بعد از تدوین مصاحبههای خانم توانا (مدیرکل دفتر پرستاری وزارت بهداشت از سال1360 تا 1368) خلاءهای زیادی در کار دیده شد. تصمیم گرفته شد علاوه بر مصاحبههای تکمیلی که از ایشان گرفته شده و در تدوین اعمال شده بود،ازایشان برای پرکردن خلاءهای کار مجدداً مصاحبه گرفته شود.
در مصاحبههای تکمیلی، خانم توانا بعد از سوالات متعدد یکسری مسائل را بازگو کرد که در مصاحبههای ابتدایی و همینطور در مصاحبههای تکمیلی یا خیلی سطحی مطرح کرده بود و یا اصلاً به آنها اشارهای نکرده بود.
3ـ روایت خاطره برای زنان گاهی حکم دردل را پیدا میکند و نمیتوانند مرزی بین این دو قائل شوند. مصاحبهگر ناچار است برای همراهی با مصاحبهشونده و گرفتن نتیجه دلخواه از مصاحبه ضبط صوت را خاموش و گاهی حتی ساعتها شنونده صحبتهایی باشد که در بیشتر مواقع هیچ ارتباطی با موضوع مصاحبه ندارد. تا بتواند بعداز آرامشدن راوی سوالات هدفمندش را از او بپرسد.
این اتفاقی است که در همه مصاحبهها و برای همه مصاحبهگرهایی که از راویان زن، مصاحبه گرفتهاند، پیش آمده است.
4ـ زنان به جهت اینکه کمتر از مردان در زندگی، در معرض حوادث بودهاند، بهخصوص حوادثی که در دفاع مقدس پیش میآمده، صحنههایی که در آن دوران دیده و برایشان اتفاق افتاده، اهمیت زیادی برای آنها دارد. گاه به مراتب بهتر از مردان از آن خاطرات صیانت کرده و در نقل آن ممکن است خست به خرج دهند.
خانم رسولی استاد دانشگاه و بانویی است که در جبهههای غرب حضور مؤثر داشتهاست اما حاضر به روایت کامل آن خاطرات نیست. هر چند بنده در تلاش برای مجاب کردن ایشان برای روایت خاطراتش هستم.
علاوه بر ایشان بانوان بسیاری هستند که خاطرات شنیدنی از حضورشان در جنگ دارند، اما حاضر به بیان آن نیستند.
5ـ اگر در روند زمانی مصاحبه به دلایلی از سوی مصاحبهگر وقفهای ایجاد شود، ممکن است در اولین دیدار آن خانم راوی، تمایل به همکاری نشان ندهد. گاهی حتی برخورد تندی هم با مصاحبهگر داشته باشد. اما مصاحبهگر نباید ناامید شود.راوی با صحبتهای مصاحبهگر خیلی زود تسلیم شده، برای ادامه همکاری اعلام آمادگی خواهد کرد. البته مواردی هم بوده که راوی از مواضعش کوتاه نیامده اما این موارد استثناست و اغلب بعداز برخورد تند اولیه، آرامشده و با مصاحبهگر هماهنگ میشوند.
6ـ زنان در جلسات آغازین مصاحبه برخورد نسبتاً سردی دارند، اما به مرور اعتمادشان به مصاحبهگر بیشتر شده، راحتتر خاطراتشان را روایت میکنند.
گاهی این اعتماد تا آنجا پیش میرود که حتی خصوصیترین اتفاقاتی که در حین حضور در مناطق جنگی برایشان پیش آمده را برای مصاحبهگر بازگو میکنند. حتی ابایی هم از ضبط خاطراتشان بر روی نوار کاست ندارند. اما اگر این خاطرات را مصاحبهگری که کار تدوین را هم انجام میدهد، در تدوین خاطرات بگنجاند، معترض شده از او میخواهند این خاطرات را حذف کند.
این مشکل را بنده جز در خاطرات خانم میرزایی، در تدوین خاطرات بقیه سوژههایم داشتهام.
7ـ خانمها به لحاظ روحیات لطیفی که دارند، در روایت خاطراتشان ملاحظهکارتر و محافظهکارتر از آقایان هستند.
یکی ازدلایلی که خانم رسولی حاضر به بیان خاطرات انقلابش نیست،این است که با این روایت ممکن است فرد یا افرادی زیر سوال بروند.
خانم توانا بیشتر خاطراتش رابا جمله «بچهها … کار را انجام دادند» تعریف کرده است.
خانم کمایی، بخشهایی از خاطراتش را بعد از تدوین و در بازبینی نهایی حذف کرد. چون ممکن بود افرادی که در مورد آنها صحبت شده بود، از خواندن آن خاطرات مکدر شوند.
8ـ روایت خانمها معمولاً منظم و منسجم نیست. ممکن است در حین روایت خاطرهای، خاطره دیگری مرتبط با آن به ذهنشان خطور کند. خاطره دوم را تعریف کنند و خاطره اولی فراموش شود.
در مصاحبههای خانم توانا، این اتفاق زیاد رخ داده و در تدوین کار مجبور بودم برای جمعآوری اغلب خاطرهها به متن پیاده شده چندین نوار مراجعه کنم تا یک خاطره منسجم ازآن رخدادها تدوین شود.البته دراین بین صحبتهای ارزشمندی هم بود که ابتر رها شده بود و در مصاحبههای تکمیلی بهطور کامل بیان شد.
9ـ خانمها به خصوص وقتی مخاطبشان مصاحبهگر خانم است، معمولاً با تعریف بخشهایی از زندگی خصوصیشان ذهن مصاحبهگر را مشغول و منحرف میکنند تا خاطرات و حرفهایی را که برای کار مصاحبهگر ارزشمند است، بیان نکنند.
زمانی که از همسر شهید مدِق مصاحبه میگرفتم، ایشان با زیرکی از بیان قسمت زیادی از خاطراتش که تمایلی به بیان آن نداشت، به صورتی که در سطور بالا عرض کردم، طفره رفت.آن زمان ذهن من آنقدر درگیر سایر خاطرات شده بود که متوجه این زیرکی ایشان نشدم.اما با گذشت حدود 6 سال از آن زمان با مطالعه متن پیادهشده نوارها، سوالات زیادی برایم پیشآمده که میبایست در همان زمان این سوالات مطرح شده و برای آنها پاسخ میگرفتم.
اولین دیدار
وقتی مصاحبهشونده برای مصاحبه معرفی میشود،اولین قدم ارتباط تلفنی با ایشان و قرار دیدار حضوری است. نخستین دیدار برای مصاحبهگر و پروژهی او اهمیت زیادی دارد. چون اگر نتواند با مصاحبهشونده ارتباط برقرار کند،اعتماد اولیه او را جلب کند و زمان مشخصی در طول هفته یا روز برای انجام مصاحبه تعیین کنند، از همان ابتدا پروژه وی با شکست روبهرو شده است.
1ـ زمانی که مصاحبهگر، تلفنی با مصاحبهشونده قرار دیدار حضوری میگذارد، در همان تماس تلفنی باید اشتیاق خودش را برای شنیدن خاطرات او نشان دهد.
وقتی سراغ سوژهای میرویم،اطلاعات ولو اندک از او داریم. با تکیه بر همان اطلاعات اندک و شناخت مختصری که از او پیدا کردهایم، در تماس تلفنی یکی از ویژگیهای مثبت او را پررنگ کرده و از این طریق اولین قدم را برای اعتمادسازی برداشتهایم.
به عنوان مثال اگر خانمی علاوه بر اینکه در دفاع مقدس حضور داشته، در حماسه 34 روزه خرمشهر هم از مدافعان این شهر بوده، در تماس تلفنی با او این موضوع را پررنگ نشان میدهیم و عنوان میکنیم تمایل شخصی داریم از آن روزها در دیدار حضوری صحبت کند.
2ـ گام بعدی برای اعتمادسازی این است که انتخاب مکان اولین دیدار بر عهده راوی باشد؛ با حفظ ویژگی آرام بودن محیط و مناسببودن بودن فضا برای صحبت کردن. نباید اولین قرار را در پارک، رستوران و یا محلهای عمومی دیگر گذاشت. هر چند محل کار راوی اگر آرام و محیط مناسبی باشد،ایرادی ندارد. اگر مکان اولین دیدار را مصاحبهگر تعیین کند و راوی در آنجا احساس آرامش و امنیت نکند، ممکن است اصلاً همکاری نکرده و از ادامه ارتباط سرباز زند.
3ـ گام دیگر برای اعتمادسازی این است که در اولین ملاقات، مصاحبهگر با یک شاخه یا یک دسته گل و یا یک جعبه شیرینی برای برقراری ارتباط دوستانه به دیدن مصاحبهشونده برود. این کار به خصوص برای خانمها به خاطر روحیات خاص و عواطفشان اهمیت زیادی دارد. با این کار در واقع مصاحبهگر به راوی غیرمستقیم القاء میکند که هدف از این ملاقات صرفاً کاری نبوده و دیدار با خود راوی به عنوان صاحبخاطره برای او ارزشمند است.
4ـ در اولین جلسه لزومی ندارد مصاحبهگر با ابزار کار، یعنی ضبط صوت (واکمن)، میکروفن، نوار و حتی قلم و کاغذ نزد مصاحبهشونده برود. عرضه نمودن این ابزار در جلسه اول بیانگر این است که غیر از مصاحبهگر و مصاحبهشونده، حضور سومی هم هست و همین حضور سوم باعث میشود مصاحبهشونده نتواند ارتباط مناسبی که مصاحبهگر دنبال آن است، با او برقرار کند.
اگر همه شرایط برای انجام مصاحبه در جلسات بعد فراهم بود، مصاحبهگر مصاحبهشونده را برای استفاده از واکمن و در صورت نیاز قلم و کاغذ توجیه میکند.
5ـ در اولین دیدار رفتارهای راوی به دست مصاحبهگر میآید که او چه جور آدمی است؟ اجتماعی یا منزوی است، پرحرف یا کمحرف است، پرخاطره یا کمخاطره است، صمیمی یا سرد مزاج است، متواضع یا از خود متشکر است، علاقهمند به روایت خاطراتش است یا تمایلی به خاطرهگویی ندارد و...
شناخت هر کدام ازاین ویژگیها به مصاحبهگر کمک میکند تا در مورد انجام یاعدمانجام مصاحبه تصمیم بگیرد و در صورت انجام مصاحبه نوع رفتار خود را با راوی براساس رفتار واخلاق او هماهنگ کند.
وقتی اولین بار به دیدن خانم کَمایی رفتم،ایشان مدیریت یک دبیرستان غیرانتفاعی را داشت و در عین رعایت احترام، برخورد سرد و مدیرانهای نشان داد. در همان جلسه اول متوجه شدم ایشان بااین که تمایل به خاطرهگویی دارد،اما به لحاظ مسئولیتی که دارد به هیچوجه خودش زمانی را برای مصاحبه تعیین نخواهد کرد و من باید ایشان را برای گرفتن مصاحبه در معذورات اخلاقی قرار دهم. بهخصوص که از سوی واحد زنان دفترادبیات هم محدودیت زمانی داشتم.
خوش اقبالی من این بود که محل کار خانم کمایی در نزدیکی منزلم قرار داشت. زمانهایی که ایشان وقت آزادتری داشت را جویا شدم و در این زمانها به دیدنش میرفتم. گاهی میشد که من ساعتی را به انتظار می ماندم تا ایشان وقتش برای مصاحبه آزاد شود و بتوانیم با هم صحبت کنیم. ایشان با سعه صدر و باوجود مشغله کاری مرا میپذیرفت. هر چند این اتفاق شاید برای مورد مشابه اصلاً نیفتد.
گاهی وقتها که امکان حضور در مدرسه و به انتظار نشستن را نداشتم. تلفنی باایشان هماهنگ میکردم. و در ساعت مقرر به آنجا میرفتم. هر چند زمانهایی هم پیش میآمد که با وجود هماهنگی و حضور در مدرسه فرصتی برای انجام مصاحبه پیش نمیآمد.
6ـ در همان جلسه نخست مصاحبهگر متوجه میشود که راوی تمایل به بیان خاطره دارد یا نه و با مصاحبهگر همراهی خواهد کرد و یا خیر.
اگر قصد همراهی و همکاری نداشته باشد، مثل یک مهمان از مصاحبهگر پذیرایی کرده و در معذورات اخلاقی ِمیزبان شاید چند سوأل مصاحبهگر را هم به اکراه پاسخ دهد. با پاسخهای سربالا و کوتاه، مصاحبهگر متوجه میشود که او قصد انجام مصاحبه ندارد.
در دیدار با همسر یکی از سرداران شهید، من چنین تجربهای دارم. ایشان به هیچوجه در جلسه اول همراهی نکرد. تنها به چند سوأل جواب کوتاه و مختصر داد و صحبت دیگری نبود. با این حال برای مصاحبه اعلام آمادگی کرد.
در روز تعیینشده، من سه ساعتی را در محل تعیین شده برای مصاحبه به انتظار ایشان نشستم. اما ایشان نیامد. به تماسهای تلفنی هم پاسخ نداد. چند روز بعد هم به واحد بانوان دفتر ادبیات اعلام کرد که به خاطر بیماری و مصرف داروهای آرامبخش آمادگی روایت خاطراتش را ندارد!
در مورد همسر یکی دیگر از شهدا، قضیه بر عکس بود. همسر شهید منوچهر مُدق، معاون تدارکات لشکر 27 محمد رسولالله(ص) در اولین جلسه مصاحبه قشنگترین خاطرهاش را برایم تعریف کرد تا مرا مشتاق شنیدن سایر خاطراتش بکند.
در همان جلسه اول قرار ملاقاتهای روزانه با ایشان گذاشته شد. خانم شهید مُدق در طی حدود 7 ماه مصاحبه مرتب و به موقع داشت و گاهی حتی زودتر از من سر قرار حاضر میشد.
7ـ در دیدار نخست مصاحبهگر از مصاحبهشونده میخواهد کلیاتی از خاطرات یا گوشهای از یکی از خاطراتش را برای او تعریف کند. با این درخواست، میزان حضور ذهن، نوع روایت، تسلط راوی به خاطرات، حافظه راوی، قدرت بیان و ... به دست میآید و مصاحبهگر با توجه به این ویژگیها تصمیم میگیرد که در جلسات مصاحبه با سوالات از پیش تعیین شده، پیش راوی برود و عنان صحبت را به دست راوی بسپارد و یا اینکه سوالات خود را هماهنگ با خاطرات او بپرسد.
8ـ اغلب صاحبان خاطره و مصاحبهشوندهها، تعریف درستی از خاطره ندارند، همینطور تاریخ شفاهی. وظیفه مصاحبهگر این است که در جلسه اول شمایی کلی از کار و خواستهاش از راوی را به او توضیح دهد. هدف خود را از انجام مصاحبه بازگو کند و او را توجیه کند که چرا چنین کاری باید انجام شود. به این ترتیب ذهن او را هم درگیر موضوع میکند.
بهتر است مصاحبهگر چند کتاب تاریخ شفاهی مرتبط با خاطرات راوی در اختیار او قرار دهد و از او بخواهد با مطالعه این کتابها ذهنش نسبت به موضوع جهتدار شود.
گاه پیش میآید که ممکن است راوی در یک جلسه به کار مصاحبهگر توجیه نشود و مصاحبهگر به ناچار باید زمان بیشتری را برای آمادهکردن ذهن راوی اختصاص دهد. دفعات دیدار حضوری و تعداد کتابها را بالا ببرد تا راوی را به خوبی نسبت به قضیه حساس و علاقهمند کند.
اگر راوی به این باور نرسد که خاطراتش ارزشمند بوده و در تاریخ شفاهی پرارزش و ماندگار است، هرگز مصاحبهگر در مصاحبهگرفتن از او موفق نخواهد بود.
مصاحبه
مصاحبه طی یک روند زمانی از پیش تعیین شده آغاز میشود.
الف ـ در مصاحبه با افراد پرخاطرهای که ذهن فعال و حافظه خوبی هم دارند، مشکلی وجود ندارد.
همسر شهید منوچهر مُدق به جهت پرخاطره بودن در جلسات مصاحبه، اغلب متکلم وحده بود و تنها در مواقعی که نیاز به ذکر جزییات بیشتر بود از ایشان سوال میکردم. سختی کار آنجایی رخ مینماید که راوی پرخاطره، اما کمحافظه است.
در این مورد مصاحبهشونده تنها کلیاتی از خاطره را در ذهن دارد و هنگام بیان آن هم فقط همان کلیات را بازگو میکند. وظیفه مصاحبهگر این است که از طریق اسناد و خاطرات مشابه و مرتبط با موضوع به راوی در به یاد آوردن خاطره کمک کند یا در تمام جملاتی که راوی بیان میکند به دنبال چرایی، چگونگی، کجا و کی باشد.
خانم توانا، مدیرکل دفتر پرستاری وزارت بهداشت از سال 60 تا 68 بود. ایشان از ابتدای جنگ تحمیلی چه به لحاظ مسئولیتی که داشت و چه داوطلبانه در مناطق جنگی حضور داشت اما متاسفانه تنها کلیات مختصری، آن هم از بعضی زمانهای حضورش به یاد داشت.
لازم بود مرتب از جزییات خاطراتش سوال شود. سوالات متعدد در ضمن نقل خاطره، برای بازشدن آن خاطره پرسیده میشد. با همدیگر عملیاتهایی که در طول هشت سال انجام شده بود را مرور کردیم، سر مکان و زمان خاطره با هم بحث کردیم، گاهی از کتابهای دیگر تاریخ شفاهی خاطرات مشابهی استخراج کرده وازایشان میخواستم با مطالعه آنها به ذهنش برای به یادآوری خاطرات فشار بیاورد.ایشان هم با بزرگواری تمام تاآخرین روز مصاحبه با من همراهی کرد و هر چند نتیجه آنطور که تصور میکردم نشد،اما همان خاطرات اندک هم پرمحتوا و مستند است.
ب ـ مصاحبهشونده وقتی به اقتضای نقل خاطره به بیان علایق سیاسی و حزبی خود میپردازد، مصاحبهگر مجبور است از خود سعه صدر نشان داده و هیچ واکنش مثبت یا منفی به اظهارات راوی از خود نشان ندهد.
هر گونه جبههگیری وابراز عقیده موجب میشود روند مصاحبه کُند شده، فضای کاری ایجادشده از بین برود.
پ ـ گاهی ممکن است مصاحبهشونده در حین نقل خاطره به سراغ حوادث و اشخاصی برود که ربطی به موضوع مصاحبه ندارد. در این وضعیت بهترین کاری که مصاحبهگر میتواند انجام دهد این است که به اواجازه دهد تا کلامش را به نقطه پایانی ولو موقت برساند. در این فرصت با پرسشی که حول محور موضوع مصاحبه است و ارتباطی هم با صحبت او دارد، ذهن و کلام راوی را به سمتی که خودش میخواهد هدایت کند.
خانم توانا وقتی در مورد بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک صحبت میکرد،اشارهای هم به حضور برادرش در آنجا کرد که آن زمان مسئول ستاد امداد و درمان جنوب بود. نقل خاطره از بیمارستان به سمت برادرش منحرف شد.
بعد از اتمام صحبت، در اولین مکثی که کرد، فوری از ایشان پرسیدم: شما فرمودید خانواده برادرتان هم در سوییتهای بیمارستان اقامت داشتند. شما هم مدتی را که به آنجا میرفتید در منزل برادرتان اقامت میکردید. میتوانید توصیفی از فضای بیمارستان به من بدهید؟
این سؤال در واقع تلنگری به ذهن ایشان زد بدون اینکه وسط صحبت ایشان پریده، موجب تکدر خاطر ایشان شوم.
ت ـ در مصاحبه موقعیتهایی پیش میآید که راوی مایل نیست گوشههایی از خاطراتش راکه به نظر خودش تاریک است بیان کند.اما به جهت اهمیتی که این خاطرات در بعضی مواقع دارند، لازم است که مصاحبهگر این خاطرات را از راوی بگیرد.این خاطرات اغلب مربوط به خاطرات پیش از انقلاب خانمهاست. به خصوص خانمهایی که در بعدازانقلاب مسئولیتی ولو کوچک به آنها محول شده است.
تقیدات به مسائل شرعی در دوره قبل از انقلاب تفاوت فاحشی نسبت به بعد از آن دارد. به خصوص که اغلب مردم متوسط به بالای جامعه در این فرهنگ نمیشود گفت حل، ولی وارد شده بودند. در این بین مردان و زنانی از همین طبقات بودهاند که در اثر مطالعه کتابهای بزرگان و ... متحول شده و در اعتراض به وضع حاکم زمانشان انقلاب کردند. بیان سیر این تحولات برای بسیاری از خانمها سخت است.
مصاحبهگر با آوردن شاهد مثال از خاطرات سایر زنان و گاهی حتی مایه گذاشتن از زندگی خود واطرافیانش ولو به صورت غیر واقعی و تخیلی باید مصاحبهشونده را نسبت به قضیه توجیه و به او اطمینان دهد که بابیان این سیرتحول نه تنها شخصیتش زیر سؤال نمیرود، بلکه در نزد خواننده به جهت حرکت در خلاف جهت شرایط حاکم ارزشمندتر هم خواهد بود.
ث ـ مصاحبهگر به هیچوجه نباید وارد حریمهای خصوصی زندگی راوی شود. حتی اگر خود مصاحبهشونده هم تمایل به بازگویی آن داشته باشد، مصاحبهگراز ثبت و ضبط آن خودداری کند. چون ممکن است مصاحبهگر بعداً پشیمان شده و برای مصاحبهگر ایجاد دردسر شود.
ج ـ مصاحبهگر نباید با راوی آنقدر صمیمی شود که نتواند تسلطی به کارش داشته باشد.
همیشه باید حریمی بین این دو باشد و راوی در عین این که مصاحبهگر را امین خود میداند، برایش احترام یک اهل فن را قائل باشد.
چ ـ مصاحبهگر در هنگام انجام مصاحبه به واکمن، ساعت و هر شیء دیگری که در اتاق مصاحبه، نگاه نکند. یا خود را با قلم و کاغذ مشغول نکند. عدم تمرکز به صورت راوی ضمن بیاحترامی به او، رشته افکار راوی را پاره کرده و ممکن است این تصور برای او ایجاد شود که خاطراتش ارزشمند و شنیدنی نیست و سعی کند یا زودتر از خیر تعریف آن خاطره بگذرد و یا این که آن را به درستی روایت نکند.
ح ـ درنهایت اینکه مصاحبهگر به عنوان امین مصاحبهشونده باید حافظ خاطرات تلخ و شیرین او باشد و تا زمانی که این خاطرات به صورت مکتوب در نیامده، بدون رضایت راوی آن را جایی نقل نکند.
تعداد بازدید: 6140