داده‌های حاصل از مصاحبه، تاریخ یا تاریخ‌نگاری

سید ابوالفضل رضوی


چکیده

تاریخ شفاهی، به عنوان رویکردی مسبوق به سابقه در جمع‌آوری داده‌های تاریخی، از نیمه قرن بیستم توجه محققین علوم انسانی را به خود جلب کرده و در شناخت عمیق‌تر وجوه مختلف تاریخ عصر حاضر سهم به سزایی ایفا نموده است. داده‌های حاصل از مصاحبه‌های متخصصین به لحاظ زنده‌بودن، برخورداری از پویایی بیشتر و توانایی در انتقال گفتمان حاکم بر زمان رخداد وقایع، اهمیت قابل توجهی دارد و از این منظر که مدارک متکثری را پیش روی مورخ قرار می‌دهد و او را در شناخت ابعاد مختلف کنش انسآن‌ها ـ و وجوه ساختاری که این کنش‌ها در آن شکل گرفته است ـ یاری می‌نماید، حائز اهمیت است. با وجود این، آنچه که با عنوان «تاریخ شفاهی» از آن یاد می‌شود تا حدودی مفهومی نارساست و دارای ایهام بلکه ابهام است. حداقل در حوزه مطالعات تاریخی و آنچه که مورد نظر دانش تاریخ و مطمح نظر مورخین است، این ابهام از اینجا سرچشمه می‌گیرد که اصولاً در عالم واقع، چه در وجه نظری (آنتولوژی) و چه در وجه معرفت‌شناسی (اپیستمولوژی)، واقعیتی به نام تاریخ شفاهی وجود ندارد. این سخن به معنای بی‌اهمیتی دستاوردهای «تاریخ شفاهی» در حوزه وسیع مطالعات علوم انسانی و درک بین‌رشته‌ای پیرامون حوادث و پدیده‌های مورد نظر این علوم نیست؛ بلکه بدین معناست که مفهومی با چنین عنوان و چنان کارکردی که بعضاً بیش از حد بر آن تأکید می‌کنند در مورد علم تاریخ مصداق ندارد و تنها رویکردی در جهت جمع‌آوری بخشی از داده‌های تاریخی محسوب می‌شود که بخش اندکی از موضوعات مورد نظر این علم را که همانا مربوط به عصر معاصر است، دربرمی‌گیرد. به ویژه این‌که مصاحبه‌ها و داده‌های حاصل از آن‌ها در فضای گفتمانی زمان حال انجام گرفته که هنوز صورت ثابت پیدا نکرده و مصاحبه کننده (بر خلاف مورخ) خود در بطن وقایعِ مورد نظر نبوده و بیشترین ابتکار عمل را به راوی می‌سپارد؛ متون حاصله از چنین رویکردی با متون تاریخ‌نگاری که مورخِ دخیل در حادثه یا شاهد بر واقعه آن را به رشته تحریر در آورده است، قابل قیاس نیست. از این حیث داده‌های تاریخی حاصل از رهیافت شفاهی در آینده اهمیت پیدا می‌کنند و پس از این‌که با گذشت زمان فضای گفتمانی ثابتی پیدا کرد به عنوان یک منبع تاریخی و یا تاریخ‌نگاری مورد استفاده قرار ‌می‌گیرند. می‌توان گفت داده‌های به دست آمده از چنین رویکردی اگر تاریخ به حساب آیند اما تاریخ‌نگاری محسوب نمی‌شوند. مسئله مورد نظر در این مقاله پرداختن به همین مهم یعنی نسبت میان متون حاصله از مصاحبه‌ها با متون تاریخ‌نگاری است. در این جهت ضمن اشاره به اهمیت و جایگاه رویکرد شفاهی در مطالعات تاریخی، سابقه کاربرد و زمینه‌های کارآمدی بیشتر آن در قرن بیستم بررسی می‌شود و سپس نقطه نظراتی انتقادی پیرامون میزان کاربرد آن در حوزه دانش تاریخ مورد نظر قرار می‌گیرد.

کلیدواژها: تاریخ شفاهی، تاریخ‌نگاری، مصاحبه، مدرنیسم، پست مدرنیسم، فمنیسم.

 

مقدمه

تاریخ‌نگاری در شکل مرسوم به ثبت وقایع تاثیرگذار در سیر تحول زندگی جمعی پرداخته و با توجه به گفتمان حاکم بر جامعه در هر عصری، وجوه خاصی از حیات اجتماعی انسان‌های آن عصر را به تصویر کشیده است. هر چند که تاریخ‌نگاران در این جهت از منابع مختلفی از جمله تلقی و تصورات عمومی مردم هم‌عصر خویش بهره گرفته‌اند، اما واقعیت این است که بنا بر ویژگی‌های ذاتی متون تاریخ‌نگاری، تمامی وجوه ساختاری جامعه در قالب این متون تجلی نوشتاری پبدا نکرده است. از این حیث بهره‌گیری از رویکرد شفاهی در جمع‌آوری داده‌های تاریخی و تدوین متونی که تمامی اقشار و گروه‌های اجتماعی بتوانند در پیدایش آن سهیم باشند و لذا حوزه شمول گسترده‌تری نسبت به متون کلاسیک تاریخ‌نگاری داشته باشد، اهمیت شایان توجهی پیدا می‌کند. با این حال به لحاظ ابتکار عملی که مصاحبه‌شوندگان در خلق متون حاصل از رویکرد شفاهی دارند، متون حاصله از مصاحبه‌ها با متون تاریخ‌نگاری (که شخص مورخ به عنوان کسی که در صحنه اجتماعی وقوع حوادث حضور داشته است، آن‌ها را به رشته تحریر درآورده است) قابل مقایسه نیست.

داده‌های به دست آمده از رویکرد شفاهی بخش مهمی از تاریخ هر قومی و ملتی را تشکیل می‌دهند،اما این داده‌ها تنها تاریخ‌اند نه تاریخ‌نگاری. مهم‌تر بهره‌گیری از این شیوه در محدوده تاریخ معاصر است و در مطالعات رشته‌های دیگری همچون جامعه‌شناسی، قوم‌شناسی، انسان‌شناسی، روان‌شناسی و علوم سیاسی بیشتر از تاریخ به کار می‌آید. به لحاظ مفهومی نیز اصطلاح تاریخ شفاهی «Oral history» تعریف مشخصی ندارد و فن و ابزاری در جهت گردآوری داده‌ای تاریخی است تا این‌که تاریخ به مفهوم نظری (آنتولوژی) یا معرفت شناسی (اپیستمولوژی) آن. آنچه که در این مقاله مورد نظر است، پاسخ‌گویی به این دو سوال است که آیا مفهومی به نام تاریخ شفاهی وجود دارد یا خیر؟ آیا متون حاصل شده از رویکرد شفاهی را می‌توان تاریخ‌نگاری قلمداد نمود یا خیر؟ در این جهت پس از بررسی اهمیت موضوع و سابقه بهره‌گیری از رویکرد شفاهی در مطالعات تاریخی، به چیستی موضوع و حدود کاربردی آن پرداخته می‌شود و در آخر هم نقطه نظرات انتقادی پیرامون نسبت تاریخ شفاهی با تاریخ‌نگاری مطرح می‌گردد.

 

اهمیت موضوع و سابقه کاربرد آن

تاریخ، کنش جمعی آدمیان در دوران گذشته است و علم تاریخ شناخت و تحلیل این کنش‌ها در راستای بهتر شدن حیات آدمیان در زمان حال را مورد نظر دارد. شناخت و تحلیل کنش گذشته انسان توسط مورخین انجام می‌گیرد و متخصصین تاریخ این مهم را با تفسیر مدارک به انجام می‌رسانند. مورخین از راه اندیشیدن درباره مدارک (اسناد) و تفسیر آن‌ها سعی در پاسخ‌گویی به پرسش‌های خویش در خصوص رویدادهای گذشته می‌کنند، از این‌روی هر چقدر که دامنه مدارک مورد استفاده مورخین گسترده‌تر باشد و به منابع بیشتری دسترسی داشته باشند، وسعت اندیشه آن‌ها در خصوص گذشته و میزان سوالاتی که در این ارتباط مطرح می‌کنند بیشتر خواهد بود و این مهم در ارتقای دانش تاریخ و پیوستگی بیشتر حال و گذشته سهم به سزایی ایفا می‌کند. تاریخ شفاهی (و البته به زبان صحیح‌تر منابع تاریخی مأخوذ از رویکرد شفاهی در جمع‌آوری مدارک تاریخی) نیز از همین‌جا اهمیت خود را در مطالعات تاریخی نشان می‌دهد.

صرف‌نظر از میزان بهره‌گیری از این مدارک در شناخت و تفسیر گذشته، از این منظر که رویکرد شفاهی مدارک متکثری را پیش روی مورخ قرار می‌دهد و او را در شناخت ابعاد مختلف کنش انسآن‌ها (و وجوه ساختاری که این کنش‌ها در آن شکل گرفته است) یاری می‌دهد، ارزشی دو چندان پیدا می‌کند. داده‌های تاریخی زمانی به ماهیت علمی تاریخ کمک می‌کنند که مورخ را در پاسخ‌گویی به پرسش‌هایی که پاسخ آن‌ها را نمی‌داند یاری کنند؛ از این منظر داده‌های حاصل از ضبط مصاحبه‌ها و فیلم‌برداری‌ها و شرح و بسط‌های پیرامون وقایع و آثار و ابنیه به لحاظ زنده بودن، برخورداری از پویایی بیشتر و توانایی انتقال گفتمان حاکم بر زمان رخداد واقعه یا زمان ساخت آثار، بهره بیشتری نصیب محقق تاریخ می‌کنند و با هموار کردن زمینه‌های گفت‌وگو و تعامل بیشتر مورخ (مصاحبه‌کننده یا استفاده کننده از حاصل مصاحبه) با طرف مقابل (مصاحبه‌شونده‌ای که خود درگیر واقعه بوده یا شاهدی بر وقوع آن یا ساخت اثری بوده است) امکان پاسخگویی مناسب‌تر به سوالات مطرح شده او را فراهم می‌آورند.

اهمیت مدارک حاصل شده پیرامون کنش انسان‌ها و سهم آن‌ها در رویکرد جامع و واقعی‌تر به کنش و تعاملات جمعی انسان‌ها، زمانی ملموس‌تر می‌شود که به خاطر داشته باشیم سپیده‌دم تاریخ‌نگاری بشر در یونان قرن پنجم پیش از میلاد (در پرتو تاریخ‌نگاری هرودت و سپس توسیدید به طریقی که زمینه‌های تکوین علم تاریخ و ظهور منابع تاریخ‌نگارانه را فراهم کرد) مبتنی بر چنین روشی بود. در یونان باستان مدارک تاریخی‌ای که مورخینی همچون هرودت و توسیدید، بنای تفاسیر خویش از گذشته را بر آن گذاشته‌اند عبارت از گزارشی بود که شاهدان عینی پیرامون وقایع می‌دادند. مدارک، روایات شاهدان عینی و روش تاریخی استخراج مطالب تاریخی از بطن آن‌ها بود. با این حال هرودت و توسیدید چشم بسته این روایات را نمی‌پذیرفتند و با بهره‌گیری از روش‌های مرسوم در دادگاه‌های حقوقی و نقد شاهدان حاضر در این دادگاه‌ها (از راه نقد این شاهدان عینی و سوال‌پیچ کردن ایشان در جهت ایجاد تصویر تاریخی کامل و منسجمی در جهت روشن شدن زوایای مختلف گزارش‌ها) داده‌های خویش را حاصل می‌کردند.(مفهوم کلی تاریخ، صص37 ـ 36)

البته این وجه از اهمیت داده‌های شفاهی در تاریخ‌نگاری، مربوط به سهم آن در تکوین علم تاریخ و ظهور اولین نمودهای تاریخ‌نگاری است. پیش از قرن پنجم قبل از میلاد نیز، خواه از زمان اختراع خط که انسان به فرهنگ نوشتاری دست یافت و منابع تاریخی مکتوبی از خود به جای گذاشت و خواه پیش از آن‌که میراث حیات جمعی انسان صورت غیرمکتوب داشت؛ سهم رویکرد شفاهی در تاریخ بشر و اهمیت آن در حفظ مواریث او پر رنگ بود و دستاوردهای فرهنگی و تمدنی وی در این چارچوب محفوظ می‌ماند. انسان چه پیش از اختراع خط و چه پس از آن تا دیر زمانی بنا بر انگیزه‌های اعتقادی و نوع تقدسی که برای آموزه‌های عقیدتی خویش قائل بود و مکتوب‌کردن آن‌ها را حرمت شکنی تلقی می‌نمود، حفظ سینه به سینه میراث دینی و اجتماعی خویش را رسالتی مهم بر می‌شمرد و چندان میلی به مکتوب‌کردن آن‌ها نداشت. به علاوه در تمامی اعصار سلوک طبقات حاکمه، مستقیم یا غیرمستقیم مانع از مکتوب‌شدن بخش مهم و تأثیرگذار وقایع تاریخی می‌شدند و یا به طریق دلخواه خویش آن‌ها را مکتوب می‌کردند.

از این جهت انسان‌های هر عصری گویی که به نوعی مقاومت منفی در برابر حکام مبادرت کرده‌اند، حفظ سینه به سینه یاد و خاطره این دسته از وقایع را بر خویش فرض می‌دانستند و از هیچ تلاشی در این جهت خودداری نمی‌کردند. اتخاذ رویکرد شفاهی در شناخت گذشته از برداشت‌های متفاوت افراد و گروه‌های مختلف هر دوره‌ای پیرامون وقایع نیز تأثیرپذیر بود و لذا در کنار منابع مکتوب هر دوره، استنباط‌‌های عمومی نیز در قالبی شفاهی به عصر بعدی منتقل می‌شد. بدون شک این استنباط‌های عمومی که مستقیم یا غیرمستقیم در هنجارهای رفتاری مردم خود را نشان می‌داد و بخشی از فضای گفتمانی جامعه از آن تأثیر پذیر بود اگر نه در نوشته‌های همان دوره، در چگونگی تحریر منابع تاریخی عصر یا اعصار بعدی تأثیر خاص خود را می‌گذاشت.

از این منظر منابع مکتوب هر دوره و فرهنگ نوشتاری هر عصر، خواه ناخواه با فرهنگ شفاهی آن عصر یا عصر پیشین (که البته در حکم حلقه‌های زنجیر به هم‌پیوسته و نمی‌توان به طور کامل آن‌ها را از هم جدا دانست) در هم آمیخته و این نیز اهمیت رویکرد شفاهی در تاریخ و جایگاه مهم آن در تکوین مدارک تاریخی را نشان می‌دهد. با این اوصاف بخش مهمی از میراث تاریخ بشری که در قالب اسطوره‌ها باقی‌ مانده و نگرش اعتقادی ـ اجتماعی انسان را در خود دارد نیز مهم‌تر می‌نماید. هر چند اسطوره‌های بیشتر ملل چیزی جز روابط میان خدایان مختلف نبود و یا عناصر دارای ماهیت معنوی را در بر می‌گرفت. اما با اندک تسامحی می‌توان اسطوره‌ها را تاریخ، بدون زمان و مکان معین به شمار آورد و سیر اعتقادی بشر از ابتدای امر تا فهم توحید را پروسه‌ای دانست که بخش مهم آن از راه اسطوره‌ها حاصل شده و میراث آن سینه به سینه نقل گردیده است. (تاریخ در ترازو، صص38 ـ 32)

از این منظر آداب و سنن جمعی انسان از جمله آنچه که با عنوان فولکلور و یا هنجار‌های رفتاری ـ روانی موسوم است نیز جزئی از همین میراث اسطوره‌ای و یا اعتقادی او به‌شمار می‌رود.

این اسطوره‌ها و افسانه‌ها (یکی به عنوان شرحی از وقایع گذشته بدون داشتن زمان و مکان مشخص و دیگری شرح اغراق‌آمیز وقایع با همین مشخصات که جنبه‌های مبالغه‌آمیز، آن را از واقعیت دور ساخته است) به عنوان میراث‌دار فرهنگ بشری در دورانی که انسان به فرهنگ مکتوب نائل آمده بود پررنگ‌تر جلوه می‌کند و در میان تمام اقوام و ملل باستان اعم از چین و هند و ایران و بین‌النهرین و مصر و ایونیا و حوزه مدیترانه نمودهای مشخصی از خود به جا گذاشته و در اسطوره خلقت نزد بابلی‌ها، عبریان، منظومه‌های «ایلیاد» و «اودیسه» هومر و «کارها و روزها»ی هزیود، اسطوره‌های ایرانی و هندی‌ها، به وضوح قابل ردیابی است. همچنان که آمد پس از هرودت که تاریخ‌نگاری با ویژگی‌های علمی رو به رشد نهاد نیز ماهیت اصلی تاریخ‌نگاری یونانی که همانا عبارت از تأکید بر مدارک حاصل از روایت شاهدان عینی بود، بر منابع شفاهی تأکید داشت. تاریخ‌نگاران بزرگ یونانی (اعم از هرودت، توسیدید و پولی بیوس یونانی‌الاصل که البته برای رومی‌ها می‌نوشت) جنگ را به عنوان موضوع تاریخ‌نگاری انتخاب کردند و این امر به آن‌ها امکان می‌داد تا با بهره‌گیری از اطلاعات جنگجویان که مثل تمامی ازمنه، تعداد آن‌ها نیز کم نبود مدارک مورد نیاز را در شناخت وجوه مختلف موضوع مورد نظر خویش به دست آورند.

بهره‌گیری از اطلاعات شفاهی در خصوص شناخت رویدادها تنها به تاریخ‌نگاری یونان و روم منحصر نبود. بخش مهمی از منابعی که تاریخ‌نگاران مسلمان از آن بهره‌گرفته و زمینه‌های تکوین تاریخ‌نگاری اسلامی را هموار کردند نیز ماهیت غیرنوشتاری داشت. این رویکرد مسلمانان به گذشته، خواه تحت تأثیر سنت انساب و ایام‌العرب جاهلیت و خواه تحت تأثیر ملاحظات ناشی از گستردگی امپراتوری اسلامی و بینش و نگرش متفاوت مذاهب و فرق و قبایل و اقوام، تا دیر زمانی نگاه مسلمین را به خود معطوف کرده و نقش پررنگی در سیر تحول تاریخ‌نگاری اسلامی داشت. البته تعالیم اصیل اسلامی و نوعی جهان‌نگری و مدارای نهفته در این تعالیم که به اقوام و ملل تابع مسلمین و ادیان و مذاهب غیراسلامی نیز اجازه عرض اندام می‌داد و زمینه‌های گونه‌ای از جهان وطنی فرهنگی را در قلمرو اسلامی فراهم می‌نمود که تعدد آراء و برداشت‌های متفاوت از واقعیت‌ها را در خود داشت، در رویکرد شفاهی به تاریخ تأثیر داشت. به هر ترتیب نوعی وسواس دانشمندان مسلمان آن‌ها را بر آن می‌داشت تا برای ممانعت از ورود جعل و تحریف و تقلب در اخبار تاریخی، حتی در مراحلی که اشکال نوشتاری اخبار رایج شده بود، اطلاعات تاریخی را جز از طریق نقل مستقیم و سماع شخصی از آگاهان صاحب‌نظر نپذیرند. از این منظر صرف‌نظر از مرحله نخست توجه مسلمانان به گذشته که صرفاً کاری شفاهی بود و بیشتر اطلاعات تاریخ اسلام را در خود داشت، در مراحل بعدی که ثبت و ضبط وقایع نیز مورد توجه قرار گرفت، نویسندگان مسلمان سعی می‌کردند که نخست پیرامون وقایع، اطلاعات شفاهی را داشته باشند و سپس به تحریر آن‌ها ـ در راستای اطمینان بیشتر ـ بپردازند. (علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، ج1، صص 32 ـ 121)

تحولات پس از رنسانس که تاریخ‌نگری انسان عصر جدید را دگرگون و او را محور تأثیر گذار در سیر تحقق وقایع تاریخی قلمداد کرد، همچنان که در پیدایش فلسفه علم تاریخ، تعالی این دانش و ظهور تاریخ‌نگاری متعالی از عصر روشنگری به بعد مؤثر واقع شد، در فراهم کردن امکاناتی که مورخین را در دستیابی به اطلاعات بیشتر برای شناخت وجوه مختلف حیات اجتماعی یاری کرد و نوعی رویکرد اجتماعی و عدول از تاریخ‌نگاری صرف سیاسی و نظامی را در دستور کار اهل تاریخ قرار داد نیز تأثیرگذار بود. بدون شک انسان محوری عصر جدید حداقل تا عصر خرد و دورانی پس از آن، چنین می‌پنداشت که انسان‌ها به لحاظ برخورداری از خرد و اراده بخردانه با یکدیگر برابرند و لذا هر کسی قادر است با بهره‌گیری از خرد و اراده خویش در سیر تحول تاریخ تأثیر گذار بوده و تاریخ‌ساز باشد. چنین برداشتی برای مورخین این پیغام را داشت که می‌توان از منابع انسانی متعددی در شناخت بهتر تاریخ بهره برد و این منابع در هر کجا که به سر برند می‌توانند معتبر باشند. چنین بینشی که جز رویکرد اجتماعی در تاریخ بدان‌گونه که «ولتر» عنوان «فلسفه تاریخ» را برای آن به کار برد چیز دیگری نبود، زمینه را برای سهیم بودن انسان‌های یک عصر که تمامی آن‌ها از فرصت لازم برای نگارش وقایع برخوردار نبودند و بنا بر مقتضیات زندگی این مهم را به مورخین سپرده بودند، فراهم می‌کرد و منابع متکثری را در راستای شناخت دقیق‌تر و کامل‌تر گذشته فراهم می‌آورد.

 

زمینه‌های کارآمدی رویکرد شفاهی در تاریخ

با درنظرداشتن مطالب قبلی، سابقه اهتمام جدی‌تر به آن‌چه که امروز در عبارتی نارسا، «تاریخ شفاهی oral history» نامیده می‌شود، به تحولات پس از رنسانس و به ویژه پس از انقلاب صنعتی برمی‌گردد. هر چند دستاوردهای تکنولوژیک بشر این عصر نمی‌توانست به مانند آنچه که در قرن بیستم به دست آمد در خدمت بهره‌گیری از منابع شفاهی برای رویکرد جامع در خصوص گذشته کارآیی داشته باشد اما زمینه‌های فکری پرداختن به این مقوله از همین ایام آغاز شد. انسان عصر جدید اگرچه رویکردهای قبلی به تاریخ و از جمله نگرش‌های اسطوره‌ای ـ افسانه‌ای را (که گونه ناقصی از تأثیرگذاری شفاهیات در تاریخ بود) به نقد می‌گرفت، با بینش انسان مدارانه خویش امکان بروز رویکردهای مختلف و بهره‌گیری از دیدگاه‌های متفاوت در این جهت را فراهم می‌کرد و این آغاز نگرش علمی برای استفاده از شفاهیات در تاریخ‌نگاری بود.

شاید این مهم که «فرانسیس بیکن» در همین ایام ـ البته به گونه‌ای قابل نقد ـ نظر به وجود سه قوه تخیل، حافظه و فهم در انسان علوم را به سه دسته بزرگ شعر، تاریخ و فلسفه تقسیم می‌کند و مبنای تاریخ را حافظه می‌داند با این برداشت از جایگاه شفاهیات در تاریخ‌نگاری عصر جدید بی‌ارتباط نباشد. (فلسفه علم، صص75-74؛ مفهوم کلی تاریخ، صص79- 78)

در همین خصوص اهمیت تاریخ‌نگاری «ویکو» را نباید از نظر دور داشت. ویکو که به حق باید او را بانی واقعی فلسفه تاریخ با تعبیر امروزی آن قلمداد کرد در نگاه خاص فلسفی خویش به تاریخ، به اعصار حماسی و اسطوره‌ای تاریخ بشر توجه جدی داشت و اسطوره‌های پیشین ملل را بازنمایی حیات سیاسی، اقتصادی، خانوادگی و اجتماعی آن‌ها می‌دانست و مطالعه آن‌ها را در فهم هرچه بیشتر تاریخ با اهمیت می‌شمرد. اهمیتی که وی برای زبان‌شناسی و ساختار زبانی هر عصر و ارتباط آن با گذشته زبانی هر قوم و ملت قائل بود نیز در همین جهت قابل تفسیر است. (مفهوم کلی تاریخ، صص94- 93)

با این همه، آن‌چه که با عنوان تاریخ اجتماعی معروف است و با نقد جدی رویکرد آن دسته از مورخین آلمانی که «لئو پولد فون رانکه» در رأس آن‌ها قرار داشت، ضرورت خود را مطرح کرد، در قرن بیستم به وجود آمد و در پرتو چنین نگرشی بهره‌مندی از طرق شفاهی را در شناخت تاریخ سرلوحه کار قرار داد. در این بین هرچند تلاش‌های مورخینی همچون «کارل لامپرشت» در نهضت ضد «رانکه»ای به جایی نرسید، اما در آمریکا و فرانسه رویکرد اجتماعی به تاریخ با اقبال بیشتری مواجه شد.

«فردریک جکسن ترنر» و «جیمز‌هاروی رابینسون» مورخین آمریکایی که نوعی درک بینابینی از تاریخ را مد نظر داشتند پرداختن به تمامی فعالیت‌های انسان با رویکرد و دیدگاه خاص علومی همچون مردم‌شناسی، اقتصاد، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی را سرلوحه کار قرار دادند. آنالیست‌های فرانسوی چنین رویکردی را جدی‌تر در پیش گرفتند و تحلیل ساختاری گذشته را در یک چارچوب بین رشته‌ای مورد مداقه قرار دادند که برای تاریخ جایگاه رفیعی قائل بود. برخی مورخین همچون «گیلبرتو فِریرِه» برزیلی که مدتی با «فرنان برودل» مورخ معروف آنال گذرانده و از آراء او تأثیر پذیرفته بود در بررسی تاریخ برزیل به موضوعات به روزتر و اجتماعی‌تری پرداخت و تاریخ زبان، تغذیه، بدن، طفولیت و مسکن را به عنوان بخشی از گذشته مورد مطالعه قرار داد. در همین جهت با تهیه و ارسال پرسش‌نامه برای هزاران نفر که در حد فاصل سال‌های 1850 تا 1900 متولد شده بودند، به طور جدی از روش شفاهی در گردآوری داده‌های خویش بهره گرفت. (رابطه جامعه‌شناسی و تاریخ، صص32- 428)

پیروان مکتب آنال نیز که از زبان‌شناسی، روان‌شناسی، مردم‌شناسی، جامعه‌شناسی و اقتصاد و حقوق در تحلیل تاریخ بهره می‌گرفتند، بخش مهمی از اطلاعات مربوط به موضوعات معاصرتر خویش را از طریق مصاحبه‌ها و یا نتایج پرسش‌نامه‌ها به دست می‌آوردند و ظهور شیوه نوین تاریخ‌نگاری «سوبالترن» که پرداختن به طبقات و گروه‌های پایین دست جامعه اعم از کارگران و مهاجران را موضوع اصلی کار خویش قرار می دهد از روش‌‌شناسی خاص آن‌ها تأثیر پذیرفته است. همین طور تاریخ فرهنگی نیز که مورد توجه اصحاب آنال بود و به موضوعات عینی‌تر و در عین حال فرهنگی‌تر جامعه می‌پرداخت راه پرداختن به تاریخ با بهره گیری از روش‌های شفاهی گردآوری داده‌ها را هموار می‌کرد. از این منظر پرداختن به تاریخ فرهنگی که به وجوه کیفی جامعه می‌پرداخت و لذا خود به خود مفهوم ارزشی داشت تنها از طرق کیفی و ارزشی‌تری همچون مصاحبه و مشاهده و دیگر طرق شفاهی مطالعه تاریخ و جمع‌آوری داده‌ها امکان‌‌پذیر بود. در این بین تأثیرات گسترده ناشی از ایدئولوژی فمنیسم را نباید از خاطر دور داشت.

فمنیسم نهضتی سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است که فعالیت‌های خود را از ابتدای قرن 15م آغاز کرد، در قرون 17و 18م به سامان رسانید و در قرون 19 و 20م به یک ایدئولوژی فعال تبدیل شد. فمنیست نهضتی فعال و دارای رویکرد انتقادی است که مبارزه‌طلبی آن تنها به سطوح آکادمیکی و سیاسی محدود نمی‌شود، فراتر برخی اعتقادات عمیق جوامع، الگوهای اندیشه‌ای و بعضاً روابط شخصی و نزدیک آحاد جامعه را به چالش کشیده و تمامی حوزه‌های علمی و فرهنگی را دربرگرفته است. (ایدئولوژی‌های مدرن سیاسی، صص43- 242)

تلاش برای کسب حق برابری با مردان، رویکرد انتقادی و شکاکانه در خصوص منابع تاریخی و بعضاً تاریخ، تغییر نگرش در خصوص معیارهای خانوادگی و اجتماعی، چگونگی رابطه زن و مرد، میزان آزادی‌های زنان و نگرش به جامعه و حکومت و اقتصاد با رویکرد جنسیتی، تمامی به معنای رسوخ اندیشه‌های فمنیستی در ابعاد مختلف زندگی جمعی است. بخصوص در دهه‌های اخیر که حوزه فعالیت‌های فمنیستی رو به رشد نهاده و متناسب با رویکرد فمنیستی فرانسوی و نگرش پسا ساختارگرایی و فروپاشی، رویکردی فرهنگی، روان‌شناختی و زبان شناختی در پیش گرفته و در عین حال در پرتو ملاحظات اقتصادی و اجتماعی به فقرا و اقشار ضعیف، اقلیت‌های قومی و دینی و زنان جهان سوم بذل توجه کرده و مکاتبی با رویکردهای لیبرال، مارکسیست ـ سوسیالیست و رادیکال را به وجود آورده است (ایدئولوژی مدرن سیاسی، صص54- 253) به استفاده از تحقیقات میدانی برای القای اندیشه‌های خود و هدایت افکار روی آورده، به گسترش شیوه‌های شفاهی در جهت گردآوری اطلاعات مورد نیاز کمک کرده و در تثبیت جایگاه این رویکرد تاریخی کمک بسیار نموده است.

جریان تأثیرگذار دیگری که به تعالی بهره‌گیری از رویکردهای شفاهی در انجام پژوهش‌های علوم‌انسانی کمک کرده و در فمنیسم نیز اثرگذار بوده، پست مدرنیسم و مهم‌تر جهانی‌شدن است. اصطلاح پسامدرن که نخستین بار در دهه‌های چهارم و پنجم قرن بیستم در بحث پیرامون ادبیات اسپانیایی پیش از جنگ جهانی دوم و یا ادبیات امریکای لاتین در دوران میان دو جنگ به کار رفت، در مرحله بعدی در معماری مورد استفاده قرار گرفت و نوعی گسست از ایده‌های معماری عصر مدرنیسم و نپذیرفتن تداوم مدرنیسم را در خود داشت. پس از آن «توین بی» این اصطلاح را در وجهی تحقیر‌آمیز برای زوال تمدن غرب در ورطه نابخردانگی و عینیت‌گرایی به کار برد و از زمان استفاده از سوی «لیوتار» نوعی خصلت مبهم پیدا کرد. در تعبیر وی پسامدرن یک عصر فترت بود که نشان می‌داد دوران مدرن عصری است که در لوای آن دوران مدرن به سر آمده اما روزگار جایگزین آن هنوز نام مشخصی به خود نگرفته است. در حالی‌که در این تعبیر در کنار ضرورت گسست، ضرورت تداوم نیز مطرح بود، تعبیر دیگری موسوم به پساساختارگرایی که از دهه 1960 به وجود آمد و ناکارآمدی ساختاری را مطرح کرد، نه به تداوم بلکه صراحتاً به نوعی گسست توجه داشت.

به‌طور کلی پسامدرن را می‌توان نقد فرهنگ در معنای گسترده آن دانست که درصدد است دستاوردهای متفاوتی که محصول مدرنیته‌اند اما در کنار هم گرد نمی‌آیند و قیاس و شناخته نمی‌شوند را در کنار هم جمع کند. از دید آن‌ها مرجعیت‌های قابل ترجیح وجود ندارد و لذا با هرگونه پیوند دادن و تمامیت بخشیدن به گفتمان و از بین بردن تمایزها مخالفند. آن‌ها به حقیقت، عقلانیت، دانش یا هرگونه جست‌وجو برای یک شناخت‌شناسی منسجم اعتقاد ندارند و وظیفه پست مدرن را ایجاد نابسامانی و بی‌اعتبار کردن کلیه کوشش‌هایی که جهت ایجاد یقین، بستن و ترکیب صورت بگیرد قلمداد می‌کنند. از نظر آن‌ها هیچ گزارش عینی پیرامون واقعیت وجود ندارد و همه چیز بی‌یقینی است. (مدرنیته و اندیشه انتقادی، صص61- 258؛ ایدئولوژی‌های مدرن سیاسی، ص264)

چنین بینشی شاید از یک منظر سلبی بوده و در تاریخ که نیازمند ثبات و رویکرد ایجابی است کاربرد نداشته باشد. اما از این منظر که از استقلال و ثبات گفتمان هر عصر سخن می‌گوید و به جای تداوم به گسست قائل است، اجازه شناخت کامل گفتمان هر عصر و نوعی تکثیر و تبدیل مربوط به آن عصر را در خود دارد که برای کلیت علوم انسانی و از جمله تاریخ و رهیافت شفاهی در جمع‌آوری داده‌های تاریخی، به عنوان روندی که در مطالعه جامع‌تر جریانات معاصر کارآمدی دارد، مفید است، حائز اهمیت می‌باشد. جهانی‌شدن نیز به عنوان پارادایمی که از میان بردن مرزهای تصنعی و محدودکننده سیاسی، اقتصادی و فرهنگی که در دوره مدرنیته ایجاد شده بود را در دستور کار دارد، با روند پسامدرن به طور کلی هم‌آوازه است و افق جدیدی را پیش روی بشر گشوده که هم فرصت‌زا و هم تهدید برانگیز است.

جهانی‌شدن به عنوان یک فرصت (و روی مقابل جهان‌گرایی به معنای تهدید)، درصدد است معانی ثابت و از پیش تعیین شده را درهم نوردد و نوعی مفهوم سیال و در عین حال نسبی را از جوانب مختلف حیات جمعی و ارزش‌ها و هنجارهای آن ارائه دهد که هویت‌های بومی و نگرش‌های محلی را محترم می‌شمرد و نوعی وحدت، همگرایی و عام‌گرایی جهانی را در کنار آن تبلیغ می‌کند. جهانی شدن در درون خود تعدد زبآن‌ها و اندیشه‌ها، تکثر افکار و تساهل سیاسی و فرهنگی، ساختار دموکراتیک، حاکمیت کثرت‌گرا و مدارای فرهنگی و تعاملی را مطرح می‌کند و در قالب «فکر جهانی و کارکرد محلی» به افراد و گروه‌ها، قومیت‌ها و صاحبان آراء و عقاید و نژادهای مختلف مردم اجازه می‌دهد که با شکستن مرزهای تصنعی و بهره‌مندی از امکانات ارتباطی و تکنولوژی الکترونیکی در سرنوشت خویشتن و جهانیان سهیم باشند. بدون شک این دسته از ویژگی‌ها که بیشتر هم مرهون رشد صنعت و فن‌آوری دوران مدرنیته است زمینه‌های هرچه پویاتر عمل‌کردن پژوهشگران را هموار کرده و موجبات ظهور رویکرد شفاهی در تاریخ را با باز کردن افق‌های گسترده‌تر بهره‌گیری از آراء و عقاید مختلف فراهم نموده است.

با این اوصاف در تمامی ازمنه بهره‌گیری از منابع شفاهی در تحریر تاریخ وجود داشته است. اما از دوران پس از رنسانس تحت تأثیر جریانات مهمی همچون اومانیست و خردگرایی لایتجزای آن که دگرگونی در بینش و نگرش تاریخی انسآن‌ها را در خود داشت، رویکرد اجتماعی در تاریخ که از قرن 18م آغاز و در قرن بیستم شایع شد و به جامعیت بیشتر در پژوهش‌های تاریخی انجامید، مقابله با رویکردهای پوزیتیویستی خاص مورخین آلمانی که بر شناخت فاکت‌ها و وجود اسناد مکتوب در خصوص آن‌ها اعتقاد داشتند، سهم آنالیست‌ها که با رویکرد جامع و رویکرد اجتماعی و فرهنگی‌تری به تاریخ پرداخته و درک بین رشته‌ای را مدنظر دارند، فمنیسم که با رویکردی انتقادی و اخیراً ساختارشکن سعی در برجسته کردن نقش زنان در ساختارهای ملی و فراملی داشته و رویکرد فرهنگی و اجتماعی کارآمدی را در پیش گرفته، مدرنیسم و آن‌چه که با عنوان پسامدرن مطرح است و ثبات و یقین و انسجام و وحدت را در تمامی عرصه‌ها زیر سوال برده و درهم می‌شکند، رشد تکنولوژی و به ویژه تکنولوژی ارتباطات که زمینه‌های انتقال پیام‌ها و داده‌ها را به طرق سمعی و بصری هموار نموده است و بالاخره جهانی‌شدن که امکان بودن را برای همه هموار کرده و مؤثر واقع‌شدن را به اصلی پذیرفته تبدیل کرده است، استفاده از منابع شفاهی را به عنوان یکی از منابع اصلی تاریخی که می‌توان در تاریخ‌نگاری از آن بهره برد به الزامی گریز ناپذیر تبدیل شده است.

با بهره‌گیری از «پادکاست pad casts»‌ها و «وب کاست web casts»‌ها و دیگر وسایل شنیداری و دیداری زمینه‌های دخالت فراگیر انسان‌ها در پیدایش بخشی از منابع تاریخی هموار شده و به پرباری دانش تاریخ و رشته‌های هم‌عرض افزوده است. بخصوص از دهه هفتم قرن بیستم بهره‌گیری از این شیوه مورد توجه محافل آکادمیک قرار گرفته و تا به امروز برخی دانشگاه‌های معتبر دنیا در این خصوص سرمایه‌گذاری قابل توجهی کرده و نتایج پرباری گرفته‌اند. بهره‌گیری از این شیوه به‌گونه امروزی برای نخستین بار در سال 1948م در دانشگاه کلمبیا پایه‌گذاری شد و پس از تشکیل انجمن تاریخ شفاهی در سال 1966م و سپس بخش تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد در سال 1967م رو به رشد نهاد و به عنوان مبحثی جدی در محافل پژوهشی و تاریخی جهان مورد قبول واقع شد. بنابر اتفاق نظر عمده مورخین «آلان نوینز Allan Nevins» نخستین کسی بود که بهره‌گیری از این شیوه را در دستور کار قرار داد. «نوینز» استاد دانشگاه کلمبیا، در دهه 1940م تلاش بی‌وقفه‌ای را برای جمع‌آوری داده‌های تحقیقی و ضبط آن بر روی نوارهای مومی آغاز کرد. همین طور انجمن تاریخ شفاهی ـ بزرگ‌ترین مجموعه بایگانی شده مصاحبه‌های تاریخ شفاهی در جهان ـ را ایجاد نمود.

اولین پروژه‌های تحقیقی انجمن تاریخ شفاهی دانشگاه کلمبیا و دیگر گروه‌های دانشگاهی، مصاحبه با برگزیدگان جامعه اعم از سیاستمداران، اقتصاددانان، تجار بزرگ و نخبگان را مورد نظر داشت، اما از دهه شصت و هفتاد قرن بیستم همگام با دگرگونی‌هایی که در عرصه فکر و اندیشه جهانی به وجود آمد، حیطه موضوعی پژوهش‌های تاریخ شفاهی نیز رو به گسترش نهاد. در این خصوص توجه به اقشار پایین دست جامعه و اقشار و گروه‌هایی که نقش چندان تعریف‌شده‌ای در سیاست و اقتصاد و جامعه و حکومت نداشتند مورد اهتمام جدی قرار گرفت. به ویژه در حدفاصل دهه‌های هفتم و هشتم قرن بیستم کسانی همچون «الساندرو پرتللی Alessandro Portelli»، «مایکل فریش Michael Frisch» و «توماس دوبلین Thomas Dublin» در پرباری این رویکرد سهم به سزایی ایفا کردند. از دهه نهم قرن بیستم بهره‌گیری از این رویکرد استفاده گسترده‌تری پیدا کرد و از دهه آخر این قرن در محافل آکادمیک مورد توجه جدی قرار گرفت.(Linda Shopes, p.2-5)

 

چیستی تاریخ شفاهی و جایگاه مصاحبه

«تاریخ شفاهی» مجموعه تلاش‌هایی است که با بهره‌گیری از تکنیک‌ها و ابزارهای خاص خود، به جمع‌آوری و حفظ داده‌های تاریخی حاصل از تجارب شخصی افراد و گروه‌های اجتماعی می‌پردازد. داده‌های تاریخ شفاهی به گزارش‌هایی اطلاق می‌شود که در یک بستر پذیرفته شده فرهنگی، از تعامل مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده حاصل شده است. تاریخ شفاهی در بنیان خویش یک گفت‌وگو است. اما گفت‌وگویی است که در یک فضای مشترک گفتمانی صورت گرفته است. هر چند که مصاحبه‌گر موضوعات مورد نظر خویش را از پیش طراحی کرده است اما شرایط حاکم بر مصاحبه و سلسله سؤالاتی که مطرح می‌شود و پاسخ راوی به آن‌ها، در هدایت گفت‌وگو و ماحصل آن تأثیر جدی دارد. (Linda shopes, Ibid. P.2-3)

تاریخ شفاهی مجموعه منظمی از بیانات مردم عصر حاضر در خصوص تجربیاتشان است و در پرتو آن، محققین، خاطرات تمامی مردم ـ و نه تنها ثروتمندان و مشاهیر و برگزیدگان ـ را جمع‌آوری و سازماندهی می‌کنند. خاطرات هر یک از افراد جامعه منحصر به فرد است و اگر جمع‌آوری نشوند به عنوان بخشی از میراث جامعه برای همیشه از بین می‌روند. در عین حال نظر به انعطاف‌پذیری تاریخ شفاهی و عدم شخصیت سالاری در این طریق، که تمامی مردم در هر سن و موقعیتی با آن وفق پذیرند، زمینه‌های ضبط و ثبت این خاطره‌ها هموارتر است.

عمده ابزارهای مورد استفاده پژوهشگران فعال در این حوزه ضبط صوت‌ها و دوربین‌های فیلمبرداری، میکروفن‌های ضبط صدا، کاست‌های صوتی و تصویری، کامپیوتر و اینترنت، سایت‌های شخصی و عمومی و وسایلی از این قبیل است که امکان ذخیره اطلاعات و سپس حفظ و پیاده کردن آن‌ها را فراهم می‌کند، تا پس از انجام این مراحل در امر پژوهش مورد استفاده قرار بگیرند. (AudioTechnology / Recording / Recording.p.1)

چنین رهیافتی یک پروسه کیفی است که مصاحبه با افراد مطلوب و فهم نوع برداشت و تفسیر آن‌ها با واقعه مورد نظر و ارتباط میزان سهم ایشان در واقعه را در خود دارد. چنین رویکردی از زمان تصمیم‌گیری در خصوص انجام تحقیق پیرامون یک موضوع و تلاش برای جمع‌آوری داده‌های آن آغاز می‌شود و تا زمانی که اطلاعات به دست آمده از طریق مصاحبه‌ها و پرسش‌نامه‌ها (و دیگر طرق مرسوم) پیاده شده و به جزئی از منابع تاریخی تبدیل شود را دربرمی‌گیرد. در اصل رویکرد شفاهی از دیالوگ مصاحبه کننده و مصاحبه‌شونده (که البته طرفین و خصوصاً مصاحبه‌کننده در تمامی مراحل نقشی پویا و تأثیر گذار دارند) قوام می‌گیرد اما محدود به این امر نیست. (what is oral history p.1,' Why oral history? P.1) چرا که افراد عادی نیز می‌توانند با ایجاد وبلاگ‌های شخصی یا مراجعه به سایت‌های عمومی در خصوص خانواده، اطرافیان، فولکلور، هنجارها و سنن رفتاری، مسائل سازمانی، قومی، نژادی، حزبی، حرفه‌ای، تجارب شخصی، تصاویر، اسناد، آوازها، حکایات و مسائلی از این قبیل اطلاعاتی را بر جای گذارند و با رعایت حدود اخلاقی و قانونی در حفظ میراث کنونی جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند کوشا بوده و زمینه‌های بهره‌گیری پژوهشگران را از داده‌های خویش فراهم نمایند. (Linda Shopes, Ibid, p.4ـ 5) در این بین به خصوص اقشار عمومی‌تر جامعه که معمولاً امکان کمتری برای تأثیر‌گذاری در جریان پیدایش اسناد و دیگر منابع مکتوب دارند می‌توانند نقش مؤثری ایفا کنند؛ سربازان دوران جنگ، کارگران (و به‌ویژه آن‌هایی که در مراحلی خاص همچون دوران اعتصابات، انقلابات، جنبش‌ها و غیره مشغول کار بوده‌اند)، زنان و مهاجران و اقشاری از این قبیل بیشتر از دیگران نظر پژوهشگران این عرصه را به خود جلب کرده‌اند.

تاریخ شفاهی در قالب مصاحبه‌ها ـ به عنوان معمول‌ترین ابزار گردآوری اطلاعات ـ نمود پیدا می‌کند. از این‌روی حدود استفاده از رویکرد شفاهی در جمع‌آوری داده‌ها و میزان اهمیت آن در جریان تحقیق به وسیله محققین مشخص می‌شود. اگرچه در انجام مصاحبه‌ها و پیدایش متون حاصل از آن‌ها ابتکار عمل از آن مصاحبه‌شونده و به اصطلاح راوی‌ای است که با حوادث تاریخی ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم داشته است، اما نقش مصاحبه‌گر و یا محققی که فرایند مصاحبه را در حکم یک پروسه طراحی و اجرا می‌کند را نباید کم اهمیت دانست. کیفیت مصاحبه و طرح و تعدیل سوالاتی که جنبه‌های کیفی موضوع را ملموس‌تر نموده و در یک فضای تعاملی امکان باز نمایی واقعیت‌ها را هموارتر می‌کند، تا حد زیادی به شخصیت محقق و میزان دانش و نوع بینش او بستگی دارد.(Linda shopes.bid.p.8)

زمینه‌ها و علل گزینش موضوع مصاحبه از طرف مصاحبه‌گر، نوع سوالات و چگونگی طرح آن‌ها، میزان آمادگی برای مصاحبه، موقعیت و هویت اجتماعی وی، افرادی که برای مصاحبه برمی‌گزیند، روابط قبلی او با مصاحبه‌شونده، تاثیر این روابط بر مصاحبه، چگونگی طراحی ساختار مصاحبه، جسارت یا محافظه‌کاری وی، اهداف مورد نظر از انجام مصاحبه، تلاش در جهت همکاری متقابل و تعامل با مصاحبه‌شونده، رویکرد انتقادی داشتن در تمامی مراحل کار، توجه به ویژگی‌های فیزولوژیکی زنان و مردان مورد مصاحبه، توجه به ویژگی‌های روانی افراد مورد مصاحبه، برقراری هماهنگی میان سوالات مورد نظر و افراد برگزیده شده برای مصاحبه، تمامی از اندیشه و تجارب مصاحبه‌کننده تأثیر می‌پذیرد.(oral history oroject,p.11-13 / step by step ,p .18 - 19)

آنچه که با عنوان مصاحبه فعال از آن یاد می‌شود، در پرتو تلاش و میزان دقت مصاحبه‌گر در مراحل مختلف کار نمود پیدا می‌کند. ایجاد محیط آرامی که مصاحبه‌شونده در آن احساس امنیت کند، احترام به عقاید مصاحبه‌شونده و رفتار صادقانه با او، ارتباط دوستانه و سعی در نزدیکی هر چه بیشتر با وی، آشنایی اجمالی با افراد مورد مصاحبه قبل از ملاقات و آغاز مصاحبه، تلاش در جهت دست‌یابی به منابع اطلاعاتی و مجموعه‌هایی که مصاحبه‌شوندگان در نزد خود نگهداری می‌کنند و استفاده بهینه از آن‌ها در هنگام مصاحبه، سعی در جلب اعتماد افراد مورد مصاحبه، تنظیم زمان مصاحبه و تکرار آن در صورت لزوم و انتخاب افرادی که در هنگام مصاحبه بیشترین همکاری را می‌نمایند، توسط مصاحبه‌گر نمود واقعی پیدا می‌کند. مصاحبه‌هایی که با هدف گردآوری داده‌های تاریخی انجام می‌شود، با مصاحبه‌هایی که روزنامه‌نگاران و خبرنگاران انجام می‌دهند، متفاوت است و شخص مصاحبه‌کننده در جریان مصاحبه حضوری فعال داشته و حاصل کار از تعامل فعال او با مصاحبه‌شونده به دست می‌آید.

مصاحبه‌های تاریخی با مصاحبه‌هایی که مردم‌شناسان و روان‌شناسان و جامعه‌شناسان و غیره در جهت شناخت فرهنگ و وجوه ساختاری جامعه انجام می‌دهند نیز فرق دارد و حساسیت و رویکرد انتقادی‌تری را می‌طلبد. با این حال محقق تاریخ با رویکردی بین‌رشته‌ای از دستاوردهای تحقیقی دیگر شاخه‌های علوم انسانی نیز بهره می‌گیرد. (بنگرید به: Documentaries of centeral Taxes, p.1)

این محقق است که یافته‌های قبلی را می‌داند و مشخص می‌کند چه اطلاعاتی باید جست‌وجو شود؛ تصمیم مناسب و انتخاب افراد مطلوب برای دادن اطلاعات لازم نیز توسط او انجام می‌شود. در پروژه‌هایی که به صورت گروهی انجام می‌شود مسئولیت برنامه‌ریزی، طرح یا نظارت بر سوالات و پرسش‌نامه‌ها و هدایت گروه تحقیق بر عهده اوست؛ اوست که با دخالت مؤثر در جریان مصاحبه و جهت دادن به مصاحبه‌شونده در مواقع لزوم، جریان مصاحبه را به سمت اهداف مطلوب هدایت می‌کند، نحوه پیاده‌کردن داده‌ها و چگونگی استفاده از آن‌ها هم توسط وی انجام می‌گیرد. تعیین جای مطلوب موضوع در متون تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی و گردآوری داده‌ها از منابع مکتوب نیز تحت‌نظر او انجام می‌گیرد.

این محقق است که شکاف‌های موجود در اسناد را می‌شناسد و افراد مطلوب را در جهت پرکردن این شکاف‌ها جست‌وجو می‌کند و زمینه‌های مصاحبه با آن‌ها و دیگر مراحل جمع‌آوری داده‌ها را فراهم می‌نماید. تعیین موضوع تحقیق با ویژگی‌های قابل تحقیق نیز بر عهده محقق است. (Managing and oral history project, p.1)

در عین حال باید در نظر داشت که موضوع مورد نظر می‌بایست با ملاحظات سازمانی یا فردی محقق و با علایق فردی و سازمانی او متناسب بوده و با ملاحظات مصاحبه‌شونده همخوانی داشته باشد. همین‌طور در زمان مقتضی قابل انجام و پتانسیل لازم برای جمع‌آوری اطلاعات با رویکرد شفاهی را در خود داشته باشد. به علاوه حدود و ثغور مفهومی آن نیز روشن باشد.

یک سازمان، یک مهارت، یک منصب، یک زندگی‌نامه، یک دوره مشخص، افسانه‌ها، فولکلورها، حوادث خانوادگی، ویژگی قوم‌شناسی، نژاد‌شناسی، مسائل اخلاقی، اقتصادی، امنیت، اقلیم‌شناسی و جغرافیا و جنبش‌ها و اعیاد، تمامی، بخشی از موضوعاتی هستند که محقق می‌بایست دقیقاً آن‌ها را بازکاوی کند و به تحقیق پیرامون آن‌ها بپردازد.(Developing A research Focus, p.1-2)

محقق می‌بایست ملاحظات اخلاقی و قانونی مصاحبه‌ها و نتایج حاصل از آن‌ها را بداند و آن‌ها را به کار بندد و در صورتی که کار به صورت گروهی انجام می‌گیرد آن‌ها را به رعایت این ملاحظات وادار کند. (ethical 8 Legal considerations. P.1)

 

نقطه نظرات انتقادی

رویکرد شفاهی در جمع‌آوری داده‌های تاریخی، اگرچه به لحاظ ویژگی‌های مثبتی که از آن برخوردار بوده و در مطالب قبلی بدان پرداخته شد حائز اهمیت است، اما به سبب نوبودن موضوع و ماهیت چندگا‌نه‌ای که از آن برخوردار است، تا حدی ابهام آمیز بوده و در خصوص استفاده وسیع از آن در مطالعات تاریخی می‌بایست نکاتی را مورد نظر قرار داد. برخی از این نقطه نظرات را می‌توان چنین بیان کرد:

1 ـ به نظر می‌رسد عبارت «تاریخ شفاهی oral history» مفهومی نارساست و دارای ایهام بلکه ابهام است. این ابهام از اینجا سرچشمه می‌گیرد که اصولاً در عالم واقع، واقعیتی به نام تاریخ شفاهی وجود ندارد. تاریخ در وجه نظری (آنتولوژی Ontology) به رخدادهای عهود ماضی صرف‌نظر از هرگونه ارتباط با مورخ اشاره دارد و از این منظر برای علمای رشته‌های مختلف (اعم از مورخین و غیر مورخین) که در پی استخراج مطالب مورد نظر خویش در گذشته‌اند ارزش یکسان دارد. وجه معرفت‌شناسی (اپیستمولوژی Epistemology) به برداشت مورخ با هر دیدگاهی که آن را از جامعه عصر خویش به عاریت گرفته اشاره دارد و صورت نوشتاری این برداشت‌ها در هر دوره‌ای (چه عصر وقوع رخداد که مورخین دست اول برداشت خود از آن‌ها را به رشته تحریر درمی‌آورند و چه اعصار بعدی که مورخین بر اساس گفتمان زمانی خویش، که البته میراث گفتمانی گذشته را نیز در خود دارد آن‌ها را می‌نویسند) تاریخ‌نگاری آن دوره را به وجود می‌آورد. در این میان مشخص نیست آن‌چه که به عنوان تاریخ شفاهی به کار می‌رود کدام یک از این وجوه دوگانه را شامل می‌شود. قدر مسلم تاریخ شفاهی نمی‌تواند تاریخ در وجه نظری (history- as- event) به شمار آید. همچنان که از تاریخ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی، رجال طبقاتی تاریخ جهانی، عمومی، محلی و غیره یاد می‌شود، مفهومی به نام «تاریخ شفاهی» وجود ندارد.

رویدادهای دوران گذشته ماهیتاً یکی از وجوه چندگانه فوق را در بر می‌گیرند و این وجوه واقعیت‌های زندگی جمعی‌اند که کاربرد مفهوم شفاهی یا کتبی در مورد آن‌ها صدق نمی‌کند. به لحاظ اپیستمولوژیک، تاریخ از انضمام مورخ با گزارش واقعیت‌های تاریخی (و یا تلقی و طرز برداشت مورخین زمان وقوع حادثه یا اندک زمانی پس از وقوع آن) حاصل می‌شود و بسته به این که مورخ به کدام وجه از زندگی جمعی (فرهنگی، اقتصادی، نظامی و غیره) منضم می‌شود حاصل کار که همانا علم تاریخ و تاریخ‌نگاری (در وجه نوشتاری) است ماهیت متفاوت به خود می‌گیرد و با یکی از همین عناوین (فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، نظامی و غیره) معرفی می‌شود. در این‌جا نیز کاربرد مفهومی با عنوان «تاریخ شفاهی» صادق نیست. در بهترین حالت آنچه که با عنوان تاریخ شفاهی از آن یاد می‌شود (و البته بهتر است آن‌ها را اطلاعات شفاهی پیرامون رویدادها و یا عنوان دیگری بنامیم) در هنگامی که انضمام مورخ با موضوعات تاریخی (فرهنگی، سیاسی، نظامی و غیره) انجام می‌شود و برداشت آن‌ها از وجوه گذشته شکل می‌گیرد، قابلیت استفاده دارد و مورخ زمان وقوع رویدادها یا نزدیک به این زمان را کمک می‌کند تا برداشت صحیح‌تر و جامع‌تری از وقایع داشته باشد. از این‌روی چنین رویکردی تنها یکی از منابع تاریخ‌نگاری محسوب می‌شود که نظرگاه‌ها و تلقی‌های مختلف جمعی را به پروسه تاریخ‌نگاری وارد می‌کند و مفهوم گفتمانی بودن علم تاریخ و تاریخ‌نگاری را به واقعیت نزدیک‌تر می‌سازد. به عبارتی عینیت‌های تاریخی و آنچه که با عنوان «فاکت Fact» از آن یاد می‌شود در پناه ذهنیت مورخین صورت معرفت‌شناسی به خود گرفته و به تاریخ‌نگاری تبدیل می‌شود و منابع حاصل از رویکرد شفاهی تنها روند این جریان را پویاتر می‌کند.

2ـ رسا یا نارسا، آن‌چه که با عنوان تاریخ شفاهی از آن یاد می‌شود، به هیچ‌وجه تاریخ‌نگاری نیست. تاریخ‌نگاری مفهومی سیال و نسبی است که با فضای گفتمانی جامعه و به ویژه گفتمان حاکم بر عصر وقوع حادثه ارتباط دارد. در این خصوص ذکر این نکته مهم لازم است که اصولاً هرچه در گذشته رخ داده است تاریخ (به مفهوم مطرح در حوزه دانش تاریخ) نیست. این فضای گفتمانی جامعه (که بینش، دانش، روش و ارزش‌های خویش را از این فضا گرفته است) و نگرش مورخ است که بخشی از گذشته که در زندگی جمعی تأثیرگذار بوده است را به عنوان تاریخ برگزیده و با توجه به وجوه ماهیتی آن، با عناوین فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و غیره برای آیندگان به رشته تحریر درآورده است. از همین منظر است که تاریخ از حوزه وقایع جزئی و منفرد فاصله گرفته و ماهیت جمعی پیدا می‌کند و الگوهای حاکم بر جامعه را در هر عصری متناسب با خود آگاهی جمعی جست‌وجو می‌کند تا در زندگی معاصر مورد استفاده قرار گیرد.

در این معنا تاریخ‌نگاری هر عصری چیزی جز انعکاس وقایع مهم هر دوره که به وسیله مورخین برداشت شده‌اند نخواهد بود. هر چند ممکن است سهم گروه‌هایی همانند اصناف، کارگران، زنان، خانواده‌ها، اوسط‌الناس و جوانب مهم حیات فرهنگی و اجتماعی برخی دوره‌ها مورد توجه مورخین قرار نگیرد اما واقعیت این است که مورخین شرایط موجودی را که برای این اقشار و یا جوانب حیات جمعی اهمیتی قائل نبوده است به رشته تحریر در آورده و لذا از این منظر تجلی واقعی تاریخ به شمار می‌روند. این که رویکرد شفاهی را تلاشی در جهت پر رنگ کردن سهم این گروه‌ها و اقشار بدانیم صحیح است، اما نمی‌توان رویکرد شفاهی و متون حاصل شده از آن‌ها را تاریخ‌نگاری (به مفهومی که از آن یاد شد) قلمداد کرد. همین طور نمی‌توان آن چنان که برخی تصور می‌کنند از مفهومی به نام «مورخ شفاهی» یاد کرد. (Step-by-Step to oral History. P.2؛ درآمدی بر پاره‌ای مشکلات نظری در تاریخ شفاهی، ص151)

3ـ به یاد داشته باشیم که رویکرد شفاهی در جمع‌آوری داده‌ها و متون حاصل از این طریق در هر حال خصلت گفتاری دارد و تحت تأثیر دیدگاه‌ها، ویژگی‌های روانی و احساسی راویان و محققان، منفعت طلبی‌های اجتماعی آن‌ها و نوعی فاصله زمانی و مکانی با وقوع رویدادها متعین می‌شود. (Step by-Step Guide to oral history, p.2, p.11)

این تعین پذیری ماهیتاً یک برداشت پسینی از واقعیت‌های تاریخی است و از این منظر که فضای گفتمانی اعصار جدید مدام در حال دگرگونی است و خرده گفتمآن‌های هر عصر نیز در سیر وقوع حوادث تأثیرگذاری خاص خویش را دارند، ممکن است چنین برداشت‌هایی تحت تأثیر این امور کاستی و فزونی به خود گرفته و برداشتی باشند که متناسب با شرایط زمان تعین خویش ـ که الزاماً برداشت زمان وقوع حوادث نیست ـ نمود یافته‌اند.

به عبارتی متون حاصل از مصاحبه‌ها، متونی هدایت‌شده‌اند که هم مصاحبه‌کننده و هم مصاحبه‌شونده از پیش خود را برای خلق آن آماده کرده‌اند. اگر چه حاصل مصاحبه‌ها منابع دانش به‌شمار می‌روند و کار نسلی از مورخین که از آن بهره می‌گیرند را راحت‌تر کرده است، اما باید دانست که صدای راوی، به طور جدی، در ستیز با نقش مصاحبه‌گر است و نظر به ابتکار عمل وی در شرح تصورات خویش پیرامون حوادث و طنین احساسی بیانات او ارزش متون حاصله از دیگر متون تاریخی کمتر است. (Lind shopes. P. 4-70) از این رو داده‌های حاصل از مصاحبه‌ها در شناخت حوادث گذشته کاملاً دقیق نیستند و برگردان صحیحی از وقایع محسوب نمی‌شوند. به علاوه حوزه کاربردی محدودی در تاریخ داشته و به اندازه عمر مردمی که در عصر معاصر به سر می‌برند قابلیت کاربرد دارند. همین طور اتکای بیش از حد مصاحبه شوندگان بر حافظه، انگیزه‌های جانبی، منفعت‌طلبی‌ها، ارتباط با ساخت قدرت، فاصله میان مطالب بیان شده با نوشته‌های استخراج شده از مصاحبه‌ها و محافظه‌کاری راوی نیز می‌تواند بر نوع و میزان اهمیت متون حاصله تأثیر منفی بگذارد. (Step by- step- p.11- 77) از این منظر متون حاصل از رویکرد شفاهی در تاریخ را می‌توان نوعی تاریخ‌سازی قلمداد کرد تا این‌که تاریخ‌شناسی و بازنگری تاریخی. هرچند می‌توان با درنظرداشتن رابطه میان ذهن و زبان، فرهنگ شفاهی و متون حاصل از آن را عقلانی و از یک منظر پویاتر از فرهنگ نوشتاری (که بستری تعریف شده و محدود دارد و رابطه ذهن و زبان در آن ثابت‌تر است) دانست. اما باید در نظر داشت که آنچه راویان بیان می‌کنند در قالب زبانی ملفوظی است که هرچند ممکن است با زبان ملفوظی زمان وقوع رویداد یکی باشد الزاماً با زبان مفهومی زمان وقوع رویداد یکی نیست. متون حاصل شده از رویکرد شفاهی تا حد زیادی با میزان درک و قدرت حافظه افراد مورد مصاحبه ارتباط دارند و صرف نظر از منفعت طلبی‌های احتمالی و برداشت‌های قومی، سیاسی، حزبی، دینی و غیره، از این منظر که ذهن و زبان افراد مورد نظر یک مقوله نسبی است، حاصل کار نیز در مقایسه با متون تاریخ‌نگاری از‌ جنبه‌های نسبی برخوردار است.

4ـ متون حاصل شده از رویکرد شفاهی، در مطالعات تاریخی میزان استفاده مشخصی دارند و استفاده از آن‌ها در حکم بخشی از منابع تاریخی ـ و نه تاریخ‌نگاری ـ محدود به مطالعات دوران معاصر می شود که البته در این خصوص که آیا تمامی دوران معاصر در حوزه مطالعاتی رشته تاریخ و یا رشته‌های هم‌عرض است جای چون و چرا وجود دارد. هر چند مطالعه بین رشته‌ای و درک تحولات تاریخی در یک رویکرد بینابینی از دانش‌های مطرح در علوم انسانی از اوایل قرن بیستم مورد توجه جدی برخی مکاتب تاریخ‌نگاری قرار گرفته و به‌ویژه بهره‌گیری متقابل مورخین و جامعه‌شناسان از رویکرد و دستاوردهای علمی یکدیگر اصلی پذیرفته شده قلمداد می‌شود. اما نظر این‌گونه مکاتب، بیشتر به مطالعه موضوعاتی است که زمان تاریخی آن به سر آمده و به اصطلاح در حوزه علم تاریخ قرار گرفته‌اند. آنچه مربوط به زمان معاصر می‌شود که شاهدان حوادث آن تا هنوز زنده‌اند و بیشتر به حوزه مطالعاتی رشته‌هایی همچون جامعه‌شناسی، حقوق، اقتصاد، روان‌شناسی و علوم سیاسی مربوط می‌شود و تنها در یک حالت بین رشته‌ای، علوم تاریخی همچون جامعه‌شناسی تاریخی، روان‌شناسی تاریخی ـ اجتماعی می‌توانند به آن بپردازند. به کارگیری رویکرد شفاهی در مطالعات تاریخی به عنوان یک دانش نوظهور در شناخت گذشته‌های دوردست چندان استفاده‌ای ندارد.

این رویکرد به لحاظ نقشی که در مطالعات تاریخی اعصار آینده دارد، مهم می نماید. رویکرد شفاهی مواد خام و فاکت‌های تاریخی متکثری را بر جای می‌گذارد که مورخین دوران بعدی ـ زمانی که عصر حاضر در حوزه مطالعات تاریخی قرار گیرد ـ از آن بهره می‌گیرند. از این‌‌رو‌ ترغیب برای به کارگیری چنین رویکردی از سوی محققین رشته‌های هم‌عرض تاریخ به پرباری این دانش (تاریخ) در آینده می‌انجامد و مورخین عهود بعدی را در شناخت هرچه بهتر و بیشتر فضای گفتمانی جامعه امروزی و خودآگاهی حاکم بر آن یاری می‌دهد.

5ـ در بهره‌گیری از رویکرد شفاهی در جمع‌آوری داده‌ها، محققین می‌بایست در تمامی مراحل کار رویکردی کاملاً انتقادی داشته باشند و به‌طور فعال از راهکارهای نقد بیرونی و درونی که مورد استفاده در شناخت دقیق داده‌های منابع تاریخی‌اند، بهره بگیرند. نقطه نظراتی همچون نقد شواهد ارادی به وسیله شواهد غیر ارادی (که مصاحبه‌کننده را در تشخیص بهتر بیانات نادرست مصاحبه‌شونده از بیانات درست او کمک می‌کند)، در نظر داشتن فاصله زمانی و مکانی رخداد واقعه‌ای که مصاحبه‌شونده از آن سخن می‌گوید، مطالعه تطبیقی بیانات راوی با راویان مختلف، توجه به اصل همبستگی امور و بستر فرایندی که تحولات در قالب آن متحقق می‌شوند و تحلیل داده‌های مصاحبه‌شوندگان در چارچوب آن فضا، ارتباط یا عدم ارتباط و نوع ارتباط راوی با مطالبی که از آن سخن می‌گوید و راهکارهایی از این قبیل، از جمله مواردی هستند که محقق را در این مسیر یاری می‌کنند. البته به کارگیری این طرق در خصوص منابع تاریخ‌نگاری که فضای گفتمانی آن به سر آمده و به‌گونه‌ای ثبات رسیده که می‌توان مطالب آن‌ها را با این شیوه‌ها نقد کرد، در رویکرد شفاهی (به لحاظ فضای گفتمانی سیال‌تری که از آن برخوردار است) به‌طور کامل امکان‌پذیر نیست. از این‌رو داده‌های حاصل از رهیافت شفاهی ـ به شرط این‌که محقق در آن دخل و تصرف کرده و متناسب با فضای گفتمانی آن را تحلیل و تفسیر نموده باشد ـ پس از این‌که فضای گفتمانی ثابتی پیدا کرد و به اصطلاح در حوزه مطالعات علم تاریخ قرار گرفت، می‌تواند به عنوان یک منبع تاریخی و یا تاریخ‌نگاری مورد استفاده قرار بگیرد و پس از نقادی در شناخت و تحلیل کارآمدتر گذشته کاربرد داشته باشد.

 

جمع‌بندی مطالب

رویکرد شفاهی در جمع‌آوری داده‌های تاریخی و آنچه که اصطلاحاً با مفهوم «تاریخ شفاهی» از آن یاد می‌شود به عنوان شیوه‌ای که در مطالعات بین رشته‌ای کاربرد دارد و مورخین را نیز در شناخت بهتر نزدیک‌ترین گذشته به زمان حال یاری می‌کند حائز اهمیت بسیاری است. داده‌های تاریخی حاصل از چنین رویکردی ضمن این که مورخین را در شناخت بهتر وقایع دوران معاصر یاری می‌کند و امکان مشارکت گسترده‌تر اقشار مختلف جمعی را در روند کلی شناخت تاریخ فراهم نموده و به‌گونه‌ای زمینه‌های تقویت تعامل جمعی و کثرت‌گرایی فکری را هموار می‌نماید، داده‌های بی‌شماری (فاکت‌های تاریخی) را برای آیندگان به جای می‌گذارد که مورخین ادوار بعدی را در شناخت کامل‌تر ساختار جامعه عهود پیشین یاری نموده و به پرباری هرچه بیشتر دانش تاریخ یاری می‌رساند. بهره‌گیری ازرویکرد شفاهی در مطالعات تاریخی اگر چه سابقه‌ای طولانی داشته و عمر آن به دوران پیش از اختراع خط برمی‌گردد اما به دنبال تحولات دوران جدید و به خصوص از نیمه قرن بیستم، که تکنولوژی‌های شنیداری و دیداری رو به رشد نهاده، مورد توجه بیشتری قرار گرفته و به عنوان یکی از طرق کارآمد در جمع‌آوری داده‌های تاریخی مربوط به دوران معاصر، توجه مورخین را به خود جلب کرده است. در نظر داشته باشیم که داده‌های حاصل از این رویکرد در زمان پیدایش تاریخ‌نگاری نیستند و در آینده و به وسیله مورخین بعدی به این مفهوم نزدیک می‌شوند. در عین حال نظر به ویژگی‌های مثبت رویکرد شفاهی، می‌توان در یک حالت مقایسه‌ای میان اسناد و کتب، اهمیت داده‌های حاصل از این رویکرد برای مورخین آینده را در حکم اسناد دانست و در مقایسه با کتبی که همزمان با پیدایش این متون حاصل شده‌اند، مهم‌تر قلمدادشان کرد. با این حال در زمان ظهور از چنین ارزشی برخوردار نیستند و در بهترین حالت از شأنی هم‌مرتبه اسناد مختلفی برخوردارند که نهاد‌ها و احزاب و گروه‌های مختلف به طور عادی و ناخودآگاه ـ و البته شاید هم آگاهانه ـ از خود به جای می‌گذارند اما در آینده برای مورخین مهم جلوه می‌کنند.

 

منابع:

ـ آیینه‌وند، صادق، علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی،.1377.

ـ احمدی، بابک، مدرنیته و اندیشه انتقادی، تهران، نشر مرکز، 1373.

ـ برک، پیتر، ضرورت همگرایی نظریه اجتماعی و تاریخ: رابطه تاریخ و جامعه شناسی، در: گری جی همیلتون و دیگران، تاریخ‌نگاری و جامعه شناسی تاریخی، ترجمه هاشم آقاجری، تهران، کویر، 1385.

ـ زرین‌کوب، عبدالحسین، تاریخ در ترازو، چ5، تهران، امیرکبیر، 1377.

ـ کاپالدی، نیکلاس، فلسفه علم، ترجمه علی حقی، تهران، سروش، 1377.

ـ کالینگوود، آر. جی، مفهوم کلی تاریخ، علی اکبر مهدیان، تهران، اختران، 1385.

ـ نورایی، مرتضی، درآمدی بر پاره‌ای مشکلات نظری و کارکردی تاریخ شفاهی، در: گنجینه اسناد، فصلنامه تحقیقات تاریخی و مطالعات آرشیوی، س16، ش64، دفتر چهارم، زمستان، 1385.

ـ وینست، اندرو، ایدئولوژی‌های مدرن سیاسی،ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، تهران، ققنوس، 1378.

- Audio Technology/Recording/Recording Devices/Digital recorder…, in: www.historicalvoices.org/oralhistory/rec-intro-html

- Documentaries of central Taxes, In: http://www.baylor.edu/oral-history/index.php?

- Ethical 8 Legal considerations, In: http://www.baylor.edu/oral-history/index.php?-

- Linda Shopes, What Is Oral History?, in: http://historyma ters.gmu.edu

- Managing and oral history project, In: http://www.baylor.edu/oral-history/index.php?

- Martin J.Collins, Oral history on Space, Science, and Technology, in: http//www.nasm.si.edu/research/dsh/ohp-introduction.html

- step by-step Guide to oral history, in: oral history2oralhistory.htm

- Step-by-Step to oral History- What Is oral History, In; http://dohistory.org/on-Your-own/toolkit/oralhistory-

- What is oral history, In: http://www.baylor.edu/oral-history/index.php?

- Why oral History, In: http://genealogy.about.com/oral-history/ss/oral-history.htm

 Developing A research Focus, In: http://www.baylor.edu/oral-history/index.php? ـ

 



 
تعداد بازدید: 5947


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»