تمرکز بر سه وجه تاریخ شفاهی - سخنرانی علیرضا کمری در مراسم افتتاح سایت تاریخ شفاهی


سلام علیکم ـ دیدار مجدد دوستان موجب خوش‌وقتی و مسرت است، از این‌که قبول زحمت کردید و تشریف آوردید از شما ممنونم و به نیابت از مدیریت مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری، برادر ارجمندم جناب آقای سرهنگی و همکاران واحد تاریخ شفاهی به شما خوش‌آمد می‌گویم. همچنین ولادت امام موسی کاظم علیه السلام و فرارسیدن ایام دهه فجر و سی سالگی انقلاب را تبریک عرض می‌کنم. مناسبت و موضوع این جلسه افتتاح رسمی سایت تاریخ شفاهی ایران است که با پی‌جویی و تلاش جناب آقای محسن کاظمی پایه‌گذاری شده است و امیدوارم با مساعدت شما خوبان و فعّالان این عرصه به یک پایگاه علمی، اطلاع‌رسانی و آموزشی فراگیر در زمینه تاریخ شفاهی تبدیل شود. به همین سبب مقرر کرده‌اند دقایقی خدمت شما باشم و به ایراد چند نکته بپردازم.

با عنایت به این که کلیّات مباحث مترتب بر تاریخ شفاهی ـ کم و بیش ـ تا به حال در اظهارنظرها، مقالات، کنفرانس‌ها و بعضاً یکی دو کتاب و نشریه انتشار‌یافته اظهار‌شده و شما هم واقف به آن‌ها هستید؛ تنها به این مطلب اشاره می‌کنم که آگاهی به مسائل مربوط به دانش/ روش/ رویکرد و رشته تاریخ شفاهی مستلزم تمرکز و توجه بر سه وجه یا بعد این مقوله است:

الف: لزوم آگاهی به جایگاه شناخت و مبنایِ معرفت در تاریخ شفاهی، که این مهم از طریق ره‌یافت‌ها و آموزه‌های دینی، فلسفی و علمی امکان‌پذیر است. برای ورود به این عرصه به مطالعات گسترده‌ای نیازمندیم. بخش قابل توجه و معتنابهی از تأملات و مطالعات انجام‌شده در این موضوع خارج از ایران صورت پذیرفته و براساس اندیشه‌ها و مکتب‌های فکری متنوع به آن نظر شده است. از باب مثال آراء پل ریکور درباره‌ی روایت، تاریخ، خاطره و فراموشی و حکایت، نور تروپ‌فرای راجع به متن‌شناسی و زبان، کارل گوستاویونگ در باب یاد و رویا و خاطره و میرچاه الیاده درباره‌ی نسبت اسطوره و یاد قابل توجه است. بایسته است همه این درنگ‌ها و نظرها خوب دیده و مطالعه شوند. البته مقصد من این نیست که ما به شکل منفعلانه و یک سویه و ترجمه‌زده تحت تأثیر هر آنچه دیگران گفته‌اند قرار بگیریم، اما شیوه‌ی دانشوری اقتضا می‌کند که آراء اهل نظر در این مسئله به درستی و جامعیت ملاحظه شود. مطالعه این آثار و آراء به نحوی که ما بتوانیم در زمینه‌های معرفتی و نظری ـ فراخور فرهنگ، دانش و اندیشه و ظرفیت‌ها و موضوعات خودمان ـ به دانش و روش درست دست یابیم و آفاق نگاه‌مان را گسترش بدهیم ضرورت دارد. از نظر من امکاناتِ بالقوه‌ی این جدّ و جهد علمی وجود دارد ـ اگرچه به درستی این ممکنات شناخته نشده و حتی بهای اقل هم به آن داده نشده است ـ بنابراین تا این امر مطلوب صورت عملی و عینی به خود بگیرد و فعلیّت پیدا کند راه درازی در پیش داریم.

ب: مسئله‌شناسی و موضوع‌یابی در قلمرو تاریخ شفاهی، نیازمند مطالعات جدی و مشاهدات دقیق و داشتن یا احرازکردن گوش و چشم حساس تاریخ‌شناختی است. می‌دانید که توجه به تاریخ شفاهی در ایران به شکل جدّی تقریباً طی بیست سال گذشته رخ داده است، البته باید یادآوری کنم مبنای توجه ما به این عرصه نوظهور و مفهوم‌شدگی آن در ذیل توجه به خاطره/ خاطرات از رهگذر واقعه انقلاب اسلامی و دوران جنگ و دفاع مقدس، براساس بن‌مایه‌های روایت‌خواهانه‌ی اعتقادی، دینی، عاطفی، احساسی شکل گرفته است. فی‌الواقع طبع و طینت و پسند ما در توجه به خاطره‌ها وجه گذشته‌گرا، یادبودی، نوستالژیک و یادکردی داشته است و به همین دلیل شاخصه‌ی غالب در خاطرات ما به جنبه‌های ادبی نسبت بیشتری می‌رساند تا وجوه شناختی تاریخی.

تذکاراً یادآوری می‌کنم گرچه «یاد»/ خاطره هسته کانونی و هویت‌بخش در تاریخ شفاهی است، باید دانست از «خاطره» تا «تاریخ» ـ با ملاحظه آنچه عرض شد به اجمال، فاصله کم نیست و در این جا توجه به دوره‌ی گذار از خاطره‌گویی، خاطره‌شنوی، خاطره‌خوانی، خاطره‌نویسی و خاطره‌کاری و خاطره‌پویی تا تاریخ شفاهی جای درنگ و توجه بسیار دارد. اما در باب موضوعات تاریخ شفاهی برآنم که موقعیت فعلی تاریخی اجتماعی ما ـ که در گیراگیر ورود به عالم جدید و عبور از دنیای سنت واقع شده است ـ مقاطع و برهه‌های سپری‌شده ماقبل دوران انقلاب و مابعد و پایان جنگ، حاوی انبوه مسائل و موضوعات گوناگون هستند که از طریق تحقیقات و مطالعات تاریخی اجتماعی می‌توان آن‌ها را شناسایی کرد و موضوع مطالعه قرار داد. از باب مثال، چند و چون و تبعات جابجایی طبقات اجتماعی و ترکیب جمعیتی در ایران و تبدیل و تغییر زیّ روستایی به شهری، در پی طرح اصلاحات ارضی (انقلاب سفید) شاه، حاوی مسائل و نکته‌های گوناگون فرهنگی، اقتصادی، سیاسی است. علی‌ای‌حال، رصد و احصای موضوعات درخور مطالعه از طریق تاریخ شفاهی، به خودی خود در حد رساله‌ها و کتاب‌های مستقل و تهیه فهرست‌واره‌ها سزاوار مطالعه و تأمل است؛ این که برخی ما را به کم‌حافظگی تاریخی متهم کرده‌اند، از جمله دلایلش بی‌تفاوتی و عبور از وقایع و موضوعاتی است که قابلیت تحقیق دارند و حس و رغبت و انگیزه‌ای در ما ایجاد نمی‌کنند. نبود چشم و گوش هوشمند تاریخ‌شناختی، سبب خُلَل و فُرَج بسیار شده است در متن تاریخ‌نوشته‌های گذشته؛ ... چند سال قبل به یکی دو تن از مسئولان بالارتبه آموزش و پرورش پیشنهاد دادم که ساعات تدریس معلمان را در سال آخر خدمت به نیم وقت تقلیل بدهند و براساس شیوه‌نامه‌ای مدون و منظم به راهنما ـ همراه با نظارت و مشورت ـ از آنان بخواهند که تجارب و مشاهدات و خاطرات خود را به مانند یک کارنامه، پایان‌نامه، رساله مکتوب کنند و از خود به یادگار بگذارند تا حاصل تجارب آن‌ها از جنبه‌های مختلف در سابقه‌ی تاریخی، علمی آموزش و پرورش باقی بماند و محل استفاده قرار بگیرد؛ اما این حرف و نظر در همان جلسه‌ای که گفته شد بیش از دقایقی یا ساعتی دوام نیاورد.

ج: مسئله یا وجه سوم، توجه به سازوکار عمل و اقدام در مراحل مختلف انجام مطالعات تاریخ شفاهی است، خصوصاً دست‌یابی به روش درست از سوی نهادها و سازمان‌هایی که به این مهم مبادرت می‌ورزند و یا به نحوی با آن مرتبط هستند اهمیت بسیار دارد. در این جا ما با دو صورت از عمل مواجه هستیم:

1/ بازشناسی و نقد کاروکرد و روش‌های موجود در کارهای صورت گرفته با نام تاریخ شفاهی و تدریجاً سمت و سو دادن «خاطره‌نویسی و خاطره‌شنوی وخاطره‌گویی» به تاریخ شفاهی. بالتبع با عنایت به لزوم توجه و جایگزینی تدریجی زمینه‌های پذیرش و اهتمام به نقد و شناخت به جای احساسات و عواطف و خیالات و تبعیت از ذهنیت تبلیغ‌گرا و مناسبت‌اندیش و موسمی‌پسند و رسانه‌ای شایع، ضرورت دارد مدیران و پای‌کاران و مشتغلان خاطره‌کار و خاطره‌نگار پذیرای نقد و نظر و راه‌بردهای «درایت در روایت» شوند. شاید ضرور بنماید و باشد که بر کرده‌ها و بوده‌ها و شده‌های خود از نو بنگریم و توجه کنیم که صرف انبوه‌کاری و کمیّت‌گرایی دلیل رشد و رجحان نیست. یادمان نرود که تاریخ شفاهی فی‌الواقع در اِعراض به تاریخ تک‌ صدایی رسمی و به فرموده به وجود آمد و اساس آن بر هنر و حکمت «خوب شنیدن» و «درست پرسیدن»، گفت و شنود فعّالِ روشمند و فراگیر و پیگیر نهاده شد.

2/ آموزش و فراگیر‌ساختن شناخت و پرداخت به تاریخ شفاهی در سطوح مختلف. همگانی‌کردن و آسان‌سازی ـ و نه البته سطحی‌کاری و تقلیل معنا و مقصود ـ دسترسی به آموزه‌های نظری و عملی در تاریخ شفاهی با توجه به وفور و گوناگونی موضوعات پیرامونی، در بقا و رونق و اعتلای تاریخ شفاهی اهمیت فراوان دارد. به تعبیر دیگر، فعّال کردن و توانمندساختن طیف وسیع لایه‌ها و طبقات اجتماعی به این که دیده‌ها و داشته‌ها و یافته‌های آنان برای ثبت و نگاه‌داری قابل اهمیت و ارزش است، و نیل به این مقصود همراهی نظام آموزشی در سطح ابتدایی و متوسطه و عالی و رسانه‌های جمعی را طلب می‌کند. اهتمام به عزم فراگیر به این امر ـ با عنایت به جهات هویت‌شناختی و فرهنگی و پیوستگی روح ملی و جمعی جای اقبال و توجه دارد. توجه‌دادن به سطوح مختلف اجتماعی از کودکان تا سالمندان به یادداشت‌نویسی و یادنوشت‌های روزانه و ثبت و نقل خاطرات گذشته تأثیر جدی در شکل‌گیری این جریان دارد. در حال حاضر که وضع نظام اطلاعاتی و ارتباطاتی صورتی دیگر و سرعتی شگفت‌آور یافته، نبود نشریاتی همچون «خاطرات وحید» را می‌توانند سایت‌ها، وبلاگ‌ها تاحدودی پر کنند. مع‌الوصف لزوم وجود نشریات خاص در این زمینه و جای خالی آن‌ها در شمار پرتعداد و عنوان نشریات کاملاً مشهود است. دانستنی است نسبت به آموزش فراگیر و نشر عمومی یادبوده‌ها و خاطرات و تاریخ شفاهی ـ کارهای قابل توجهی در خارج از ایران انجام گرفته و بانک‌های اطلاعاتی متعددی فعالیت دارند. از باب مثال دانستنی است که در سال 1985 در شهر استنانو ایتالیا، بانکی تأسیس شد که به جای پول به دریافت و سپرده‌گذاری خاطرات مردم می‌پرداخت. این شهر به مرور شهر خاطرات نامیده شد و به یکی از آرشیوهای مهم ملی ـ از جمله حاوی نامه‌ها، یادداشت‌ها، خاطرات، گفته‌های زنان و مردان و سربازان جنگ در سراسر دنیا ـ و جایی برای حضور و استفاده مورخان، هنرمندان، محققان و داستان‌نویسان تبدیل گردید. تاریخ معاصر ایران و دوران انقلاب و جنگ شایسته امعان نظر جدی است تا از منظر تاریخ شفاهی ابعاد و اضلاع این دو رخداد بزرگ به تمامی ثبت و ضبط شود.

امیدوارم به لطف خداوند و همه علاقه‌مندان و همکاری مستمر شما بزرگواران این سایت/ سایت تاریخ شفاهی ایران، بتواند در اهتمام به این امر بزرگ آغازگر تلاش و کوششی پیگیر و مفید باشد. والسلام علیکم و رحمه‌الله.

علیرضا کمری

15/11/87



 
تعداد بازدید: 7166


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»