رصد تحولات دو فضای متفاوت از دل خاطرات
نگاهی به کتاب «سرگروهبان»
فریدون حیدری مُلکمیان
05 اردیبهشت 1400
«سرگروهبان» خاطرات شفاهی کاظم نظری است که کار گفت و گو و نگارش آن به همت محمود رنجبر انجام گرفته و چاپ نخست آن در 1399 زیرنظر حوزه هنری استان گیلان، انتشارات نکوآفرین، در 123 صفحه و شمارگان 500 نسخه و با قیمت 30000 تومان راهی بازار شده است.
یادداشتی از حوزه هنری گیلان، مقدمه، دیباچه، متن خاطرات، صفحات مربوط به تصاویر و نمایه پایانی، مندرجات کتاب حاضر را تشکیل می دهند.
اگر همچنان که در یادداشت ابتدای کتاب تصریح میشود، «خاطرههای دور، گذشته از شخصی بودن، گاهی متعلق به یک ملت است؛ هویت تاریخی و آیینه تمام نمای زندگی، که چراغ راه فرداست.» و نیز اینکه «آنچه در تاریخ شفاهی اهمیت دارد جزئی نگری و دنبال کردن گام به گام رخدادها و شناخت هرچه بیشتر پدیده هاست که میتواند کمکی برای تحلیل درست تاریخ قلمداد شود» می توان امیدوار بود که گروهبان از این نظر نمونه خوب و قابل اعتنایی است که تا حد مطلوبی به مقصد نزدیک شده و برای آشنایی نسل جوان با تاریخ معاصر موفق بوده است. به ویژه آنکه در کتاب «سرگروهبان» به خاطرات کسی پرداخته شده که در دورههای حساس و خاصی از تاریخ و تحولات این سرزمین جزو نیروهای ارتش بود و هم ارتش دوره پهلوی و هم ارتش پس از انقلاب اسلامی را تجربه کرده و به عنوان شاهدی ناظر و درگیر، تحولات جامعه و ارتش را در دو فضای کاملا متفاوت رصد کرده است. پیداست این تفکیک و مقایسه به خودی خود میتواند واجد ارزش و توجه مستمر و نیز منبع مستندی برای پژوهندگان امروز و فردا باشد که علاقهمند به کاوش در باره تاریخ پدران خود هستند.
محمود رنجبر، نویسنده، که در سالهای پایانی حیات کاظم نظری به دلیل حشر و نشرش با وی فرصت همدلی و همزبانی بیشتری پیدا کرد، مدتها مصر و مترصد فرصتی بود تا قرار گفت و گویی با او بگذارد؛ زیرا با توجه به شناختی که از حاج کاظم داشت، معتقد بود خاطرات او میتواند برای آیندگان مفید باشد. با این همه هربار به دلایلی قرار گفت و گو به تعویق می افتد، تا اینکه با بیماری و بستری شدن نویسنده و راوی تقریباً در یک دوره زمانی و در یک بیمارستان و از قضا کنار هم قرار گرفتن تختهایشان سرانجام این فرصت به دست میآید. بدین ترتیب این کتاب محصول گفت و گو در شبهایی است که آنها دیگر از مراجعان و عیادتکنندگان فارغ میشدند.
نویسنده در دیباچه کتاب، حاج کاظم را اینگونه وصف میکند: «خوی معلمی و اندرزهای حکیمانه او حاصل آموختههای تجربی و مواجهه عملی او بود. حاج کاظم مردی خودساخته و عامل به سخنان هم بود، رفتار او برآمده از دقت و انگارهای بود که درونیِ وجودش شده بود.»
از سوی دیگر، آنچه که در این خاطرات برجسته مینماید، حضور حاج کاظم نظری در پارهای از بزنگاههای تاریخی کشور در گذار از تحولات بنیادین است؛ تحولاتی که با تحقیق و تفحص در آنها میتوان تصویری درست یا حداقل نزدیک به واقعیت از فضای جامعه ترسیم کرد. به عنوان مثال، یادکردهای حاج کاظم نظری به عنوان سرگروهبان رکن یک گردان توپخانه لشکر 16 زرهی قزوین و خاطراتش از اعزام ارتش ایران در دهه 50 به شمال عراق و پس از آن نخستین زمزمههای انقلاب و سپس روزهای پیروزی انقلاب اسلامی در شهر قزوین واجد نکاتی تاریخی و آموزنده است. همچنان که در مقدمه اشاره میشود «حاج کاظم و مجموعه سربازان تحت امرش از سوی فرماندار نظامی قزوین مأمور دور کردن مردم از خیابانها و پیشگیری از راهپیمایی آنان بودند، اما به دلیل نارضایتی درونی آنان از ساختار قدرت، همدل با مردم، تنها نظارهگر خیزش ملت انقلابی بودند.» و مثلاً «خاطره وی از شب 22 بهمن برای مقابله با تاراج اسلحه و مهمات پادگان از سوی گروههای معتقد به جنگ مسلحانه، نقطه عطفی از یادکردهای اوست. برخی از نقل قولهای وی میتواند واجد روایتی از تاریخ انقلاب اسلای در شهر قزوین، حضور لشکر 16 زرهی در جنگ و همدلی، همراهی و صبوری خانوادههای آنان در فراق سرپرستان خود باشد.
خاطرات روزهای آغازین جنگ به ویژه حضور قدرتمند ارتش در کردستان و جنوب کشور از نکات بارزی است که میتواند به عنوان مدارک قابل استناد مورد مداقه قرار گیرد.»
باری، کتاب «سرگروهبان» با وجود اینکه میتواند به عنوان اثری در خور اعتنا در رده آثار ارزشمند تاریخ شفاهی ایران معاصر جای شایستهای به خود اختصاص دهد، اما متأسفانه از برخی کاستیها نیز مبرا نمانده است. اگرچه این کاستیها تقریباً قابل اغماض هستند ولی وقتی قرار است خواننده با اثر جدی در زمینه تاریخ شفاهی رو در رو شود، حداقل انتظار میرود شاهد ارائه مستندات متقن و موثق در متنی از هر نظر پیراسته باشد. حال آنکه گویا کتاب «سرگروهبان» در مرحله چاپ دچار نوعی سهلانگاری و غفلت شده که در اینجا حداقل به دو نمونه آن اشاره میشود:
یک نمونه، وجود مقدمه و دیباچهای مجزا در آغاز کتاب است که احتمالاً هر دو به قلم نویسنده به رشته تحریر درآمده و میتوانست در هم ادغام شود و در کلیتی واحد و منسجم تر ارائه شود.
نمونه دیگر، بخش ضمائم است که در پانوشت پارهای از صفحات کتاب ( 68، 86، 93) بدان ارجاع داده میشود، اما گویا این ضمائم در مرحله چاپ به کتاب الحاق نشده و در نتیجه خواننده کنجکاو سردرگم مانده و از کسب اطلاعات تکمیلی محروم میشود.
تعداد بازدید: 4332
آخرین مطالب
پربازدیدها
- سیصد و پنجاه و نهمین شب خاطره - 2
- تاریخ شفاهی به دنیای ادبیات، تعلق ندارد
- آینده تاریخ شفاهی چگونه است؟
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 123
- خاطرات حسین نجات
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 124
- آثار تاریخ شفاهی دفاع مقدس را نقد کنیم تا اشتباهات گذشته، تکرار نشود
- سیصد و پنجاه و نهمین شب خاطره - 3