سیصد و بیستمین برنامه شب خاطره -1
تخریب و انفجار در سوریه و عراق
سایت تاریخ شفاهی
10 دی 1399
سیصد و بیستمین برنامه شب خاطره، در چهارم دی 1399 به صورت برخط در وبسایت آپارات برگزار شد. در این برنامه، «مهدی زمردیان» و «دکتر فنی» خاطرات خود را از مبارزه در کنار سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بازگو کردند. در این برنامه، داود صالحی به عنوان مجری حضور داشت.
اولین راوی این برنامه، مهدی زمردیان از فرماندهان تخریب در سوریه و عراق، دوست و همرزم حاج قاسم سلیمانی بود. او ابتدا خود را سرباز سی ساله این سردار بزرگ معرفی کرد و گفت: سردار سلیمانی فرمانده دلیری بود که همه ما به خاطر بصیرت، شجاعت، مردانگی، دانایی و ذکاوتش مطیع امر ایشان بودیم. شهید سلیمانی فردی بود که به معنای واقعی کلمه، انقلاب ما را به تمام دنیا صادر میکرد. یکی از اخلاق ایشان این بود که کسی نمیتوانست به ایشان دروغ بگوید.
زمردیان در ادامه صحبتهایش از شروع همکاری خود با شهید سلیمانی در قرارگاه خاتمالانبیا(ص) گفت و بیان کرد: بهترین گزینه برای فرماندهی آنجا سردار سلیمانی بود که به دستور رهبر انقلاب این اتفاق افتاد و باعث ایجاد تحول مثبت در این قرارگاه شد. او در ادامه به اعزام خود به سوریه اشاره کرد و گفت: طبق بررسیهایی که انجام شد، متوجه شدیم 95 درصد عامل شهادت نیروها، تلههای انفجاری بود و با توجه به تخصص 35 سالهای که داشتم، حدود یک سال پس از درگیریهای سوریه به این کشور اعزام شدم. من در آنجا علاوه بر خنثی کردن بمبهای کنار جادهای، به آموزش و تربیت نیروها پرداختم. زمردیان در ادامه به شجاعت سردار سلیمانی اشاره کرد و گفت ایشان گاهی بدون هیچ حفاظتی، با شجاعت تا نزدیکی دشمن میرفتند تا بتوانند اوضاع را بررسی کرده و تصمیمات درستی بگیرند.
راوی شب خاطره در ادامه صحبتهایش به نحوه اعزام خود به عراق اشاره کرد و گفت: یک بار که قصد داشتم از مرخصی برگردم و به سوریه بروم، به دستور حاج قاسم و معاونینشان بهجای سوریه به عراق اعزام شدم. در اولین جلسه توجیهی در بغداد که شهید سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس هم حضور داشتند، بیان شد که داعش در جاده سامرا، به ده کیلومتری بغداد رسیده است و باید هرچه سریعتر برای جلوگیری از سقوط بغداد اقدام کنیم. در آنجا به جز تعدادی نیرو از گروههای مقاومت که از قبل آموزش داده شده بودند، نیرو و امکاناتی وجود نداشت. در آن جلسه به من دستور داده شد که به هر طریقی جلوی دشمن سد شود تا امکان پیشروی نداشته باشد.
زمردیان در ادامه گفت: پس از آن من در یک جلسه با یکی از فرماندهان ارتش عراق صحبت کردم و از او خواستم به ما تعدادی مین داده شود تا بتوانیم جلوی دشمن را بگیریم. او در پاسخ گفت طبق منشور سازمان ملل ما نمیتوانیم از مین استفاده کنیم. من به ایشان گفتم بغداد در حال سقوط است و اگر سریعتر اقدام نکنیم اتفاقات ناگواری به وقوع میپیوندد. ایشان به ما قول همکاری دادند و روز بعد تعداد بسیار کمی مین ضد نفر واکسی در اختیار ما گذاشتند که به هیچ وجه پاسخگوی کار ما نبود؛ لذا من تصمیم گرفتم با مبلغی که از سردار سلیمانی دریافت کردم خودم نسبت به تولید این مینها اقدام کردم و با آنها جلوی دشمن را گرفتیم.
راوی در ادامه برنامه از یکی دیگر از خاطرات خود در عراق گفت: سردار سلیمانی به ما اعلام کرد که تعدادی از نیروها در حرم امام حسن عسکری (ع) در محاصره قرار گرفتهاند و جاده بغداد سامرا هم در دست داعش است؛ همچنین امامزاده محمد در «بلد» هم محاصره شده و این جاده باید هر چه سریعتر باز شود. وقتی حاج قاسم تأکید میکرد این جاده باید باز شود دیگر کسی نمیتوانست «نه» بگوید. او در ادامه گفت: زمانی ما دیدیم سردار سلیمانی شخصاً با یک ماشین هامر وارد آن جاده شد؛ جادهای که از هر طرف از جمله نخلستانها و زمینهای کشاورزی اطرافش مورد حمله داعش قرار داشت. همه ما وحشتزده شدیم و این شجاعت حاج قاسم باعث شد ما انگیزه پیدا کنیم و حدود سی – چهل کیلومتر از آن جاده را باز کنیم. درگیری در آنجا آنقدر زیاد بود که این جاده دو ساعت در اختیار نیروهای ما بود و دو ساعت دست نیروهای دشمن. در آنجا ما هر روز از صبح تا شب عملیاتهای پشت سر هم داشتیم تا بالاخره به سامرا رسیدیم و جاده به صورت کامل در اختیار نیروهای خودی قرار گرفت.
زمردیان پس از آن اشارهای هم به عملیات «عزیز بلد» کرد که منطقهای وهابینشین در حومه شهر بلد بود. او گفت در عزیز بلد حدود هفتصد نفر از شیعیان بلد را شهید کرده بودند و قصد تخریب امامزاده محمد را داشتند که با دستور حاج قاسم و انجام عملیات عزیز بلد، اطراف سامرا به صورت کامل پاکسازی شد. او همچنین از دستور سردار سلیمانی برای آزادی «تکریت» و «مکیشفه» گفت و نحوه آزادسازی این دو منطقه را بیان کرد. راوی برنامه در ادامه به پایگاه هوایی اسپایکر[1] و کشتار جمعی که به دست نیروهای داعش در این پایگاه رخ داد اشاره کرد و گفت: در آن اتفاق 1700 دانشجوی شیعه غیر مسلح به طور جمعی قتل عام شدند و به رودخانه ریخته شدند. او گفت: این بخشی از جنایات داعش بود که شهید سلیمانی آنها را به خواری انداخت.
زمردیان در ادامه صحبتهایش گفت: یکی از آرزوهای من این بود که ضربه مهلکی به منافقین بزنم. وی سپس از مشاهدات خود از پادگان اشرف[2] خاطراتی بیان کرد و به تشریح این پادگان پرداخت. او گفت: قرارگاه اشرف یک پادگان با مساحت حدود 20 کیلومتر در 20 کیلومتر بود که سازمان مجاهدین سعی کرده بود نامگذاری اماکن، میادین و خیابانهای آن را بر اساس نامهای موجود در تهران انجام دهد. وی سپس مشاهدات خود را از کاخ رجوی و مجموعه زیرزمینی ضد انفجاری که در آنجا ساخته شده بود بیان کرد و گفت: در آن مجموعه امکان زندگی هزاران نیرو با کلیه امکانات وجود داشت. او در ادامه خدا را شاکر شد که به برکت خون شهدای مدافع حرم، قدرت شیعیان آنقدر زیاد شده بود که منافقین با آن همه امکانات نتوانستند کاری از پیش ببرند.
راوی برنامه در ادامه، به بیان خاطرهای از انفجار یک پل در عراق در ایام ماه رمضان پرداخت که در آنجا حدود 350 نفر از نیروها با داعش درگیر بودند و به وی دستور داده شده بود به هر طریقی شده باید این کار انجام شود. زمردیان گفت در ابتدای کار من برای بررسی اوضاع به محل رفتم و تعدادی عکس گرفتم و پس از برگشت، با عتاب معاون حاج قاسم روبرو شدم که ایشان به من گفت فرصتی برای بررسی وجود ندارد و فقط باید برای انهدام پل اقدام میشد. او سپس به بیان نحوه انفجار پل در روز بعد پرداخت و گفت: پس از انجام این عملیات، تازه به محل استراحت برگشته بودم که حاج قاسم مرا احضار کرد و پس از درآغوش کشیدن من، از آرامشی گفت که با این کار پیدا کرده بود.
زمردیان در پایان صحبتهای خود از همه کسانی که یاد شهیدان دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم و مدافع سلامت و همچنین یاد شهید حاج قاسم سلیمانی را را زنده نگاه میدارند تشکر کرد.
[1] پایگاه هوایی مجد التمیمی که در گذشته به عنوان فرودگاه هوایی الصحرا و پس از حضور نظامیان آمریکایی به نام پایگاه هوایی اسپایکر (Speicher Airbase) نامگذاری شد؛ یکی از فرودگاههای نظامی عراق است که در نزدیکی تکریت و در شمال عراق واقع شده است.
[2] قرارگاه اشرف یا پادگان اشرف، اردوگاهی بود که سازمان مجاهدین خلق ایران در ۸۰ کیلومتری مرزهای ایران در استان دیاله عراق برقرار کرده بودند.
تعداد بازدید: 6162
آخرین مطالب
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 125
- خاطرات منیره ارمغان؛ همسر شهید مهدی زینالدین
- خاطرات حبیبالله بوربور
- آثار تاریخ شفاهی دفاع مقدس را نقد کنیم تا اشتباهات گذشته، تکرار نشود
- سیصد و پنجاه و نهمین شب خاطره - 3
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 124
- آینده تاریخ شفاهی چگونه است؟
- خاطرات حسین نجات
پربازدیدها
- سیصد و پنجاه و نهمین شب خاطره - 2
- تاریخ شفاهی به دنیای ادبیات، تعلق ندارد
- آینده تاریخ شفاهی چگونه است؟
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 123
- خاطرات حسین نجات
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 124
- آثار تاریخ شفاهی دفاع مقدس را نقد کنیم تا اشتباهات گذشته، تکرار نشود
- سیصد و پنجاه و نهمین شب خاطره - 3