نخستین جلسه کارگاه بازخوانی مطالعات تاریخ شفاهی معماری بنا‌های تاریخی اصفهان

شکل گذشته شهر، در دل خاطرات نهفته است

مریم اسدی جعفری

21 خرداد 1398


به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، نخستین جلسه از کارگاه «بازخوانی اسناد تصویری، توصیفی و مطالعات تاریخ شفاهی معماری در بازشناسی بنا‌های تاریخی اصفهان» عصر شنبه هجدهم خرداد 1398 با سخنرانی نیما ولی‌بیگ، دکترای معماری، استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه هنر اصفهان و با حمایت مرکز اصفهان شناسی و خانه ملل، در سالن کنفرانس کتابخانه مرکزی اصفهان برگزار شد.

حذف خاطرات جمعی با تغییر کاربری نادرست

سنگ‌فرش شدنِ بخشی از خیابان چهارباغ اصفهان – حدفاصل دروازه دولت تا میدان انقلاب - در سال گذشته، موضوع مورد مناقشه بین سازمان میراث فرهنگی، شهرداری اصفهان و دانشگاهیان بوده است. این خیابان از سال 1310 یعنی 88 سال پیش، در فهرست آثار ملی ثبت ‌شده و هرگونه تغییر غیر اصولی در آن، هویت و اصالت آن را به خطر خواهد انداخت.

از این روی، دکتر نیما ولی‌بیگ در آغاز سخنانش، به نقد عملکردِ مسئولان در تغییر کاربری خیابان چهارباغ و تاثیر منفی آن بر خاطرات جمعی پرداخت و اظهار داشت: «یکی از پرسش‌هایی که در چند ماه اخیر مطرح است و نشریات، شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها به آن پرداختند، تغییر کاربری خیابان چهارباغ و پیاده‌رو کردنِ آن است. قصد داریم با نگاه نقادانه به این موضوع بپردازیم و به این پرسش هم برسیم که آیا سنگ‌فرش کردنِ چهارباغ، به شکلِ دوران صفویه، کار صحیحی بوده یا خیر؟ اول باید کلیت قضیه را ببینیم که آیا اجازه داریم چهارباغ را پیاده‌رو کنیم و بعد، به فکر سنگ‌فرش آن باشیم؟ باید دیدگاه میراث فرهنگی و متولیان شهرداری را مورد بررسی قرار دهیم. برخی معتقدند، خیابان باید به شیوه گذشته خودش برگردد و یک دسته هم به فکر بازسازی آن برای پاسخ‌گویی به نیازهای روز هستند. هیچ اصفهانی وجود ندارد که تا به حال، از دروازه دولت به میدان انقلاب یا برعکس نرفته باشد. چهارباغ و بَرِ تجاری آن در پنج سال قبل را به خاطر بیاورید. نوع کاربری مغازه‌ها و نوع پیاده و سواره چگونه بوده؟ وقتی خیابان چهارباغ را برای ساخت مترو بستند، چه اتفاقی برای کاربری‌های بلافصل آن و لایه‌های پشتی افتاد؟ و حالا که پیاده‌رو شده، چه اتفاقی افتاده است؟ اگر گذشته را بر اساس اسناد تصویری گذشته بشناسیم و از افراد مسن، درباره گذشته شهر اصفهان سوال کنیم، این به آن معناست که باید به آن زمان برگردیم؟یعنی شناسایی ما باید منجر به بازگشت به گذشته باشد؟

می‌گویند اگر ماشین وارد خیابان چهارباغ – حدفاصل دروازه دولت تا میدان انقلاب - شود، سنگ‌فرش‌ها خراب می‌شود. ما هم نمی‌خواهیم چنین اتفاقی بیفتد. باید با بالا بردن سطح فرهنگ مردم، خیابان باز شود و سالی یک‌بار، با ماشین با پایین‌ترین سرعت ممکن از این خیابان رد شویم تا یاد «خاطرات جمعی» گذشته بیفتیم. خیابان «legend» یکی از خیابان‌های قدیمی لندن است که هم گذر پیاده و هم گذر سواره دارد. نباید بخشی از خاطرات جمعی را حذف کنیم و خاطرات جعلی منطبق با 400 سال پیش را بسازیم و درگیر مسائل پیش پا افتاده‌ای مانند سنگ‌فرش آجری یا سنگی شویم! نگاهی به کاربری مغازه‌های چهارباغ کنید. در گذشته، عمدتاً برای خرید پوشاک به چهارباغ می‌رفتید. اما حالا مردم برای فست‌فود و کافی‌شاپ به آنجا می‌روند. در واقع، بخشی از خاطرات جمعی را با پیاده‌رو کردن، حذف کردیم و خاطرات جعلی پدید آوردیم. بسیاری از افراد که از زمان قدیم در خیابان چهارباغ مغازه داشتند، تغییر شغل داده و از آنجا رفته‌اند.»

وی در ادامه، شناخت کالبد را به عنوان یکی از راه‌های شناخت گذشته معرفی کرد و افزود: «وقتی یک شهر، قدمت داشته باشد، برای برگشتن به لایه‌های تاریخی و کهن آن، شناخت کالبد یکی از راه‌های شناخت گذشته آن است. برای مثال پدر یا مادر، پدربزرگ یا مادربزرگ و افرادی از نسل‌های قدیم می‌توانند درباره محله قدیمی شما صحبت کنند. این همان «تاریخ شفاهی» است. حدود ده پانزده سال اخیر، نگاه جدیدی مطرح شده که معماری را به شیوه علمی تاریخ شفاهی مورد بررسی قرار می‌دهند. البته این موضوع، قبلاً هم وجود داشته و افراد خارجی و داخلی، این کار را انجام داده‌ و اسنادی را بر اساس مطالعات تاریح شفاهی جمع‌آوری کرده‌اند. یکی از این افراد مرحوم استاد دکتر محمدکریم پیرنیا بود که عمر خود را برای مدون کردنِ اسناد تاریخ شفاهی گذشته معماری ایران گذاشت. او با افراد مسن درباره شیوه ساخت و ساز و بررسی واژه‌های خاص آن مصاحبه کرد. افراد غربی هم این کار را کردند که یکی از نخبه‌ترین آن‌ها که کارهای ارزشمندی انجام داده، دونالد نیوتن ویلبر است. او که همزمان به هشت یا نُه زبان دنیا تسلط کامل داشت، به ایران می‌آید، کتاب‌هایی در ارتباط با معماری ایرانی می‌نویسد و مطالعات تاریخ شفاهی را پیاده‌سازی می‌کند. حدود ده سال پیش که اسناد سازمان سیا منتشر شد، متوجه می‌شوند که یکی از مهره‌های اصلی کودتای 28 مرداد 1332 همین آقا بوده و جالب اینجاست، با وجود اینکه معمار نبوده، آثار بسیار ارزشمندی نوشته است.»

آشکارسازی گذشته با نقل‌قول‌های مستقیم و غیرمستقیم

ولی‌بیگ در تشریح جایگاه اسناد تاریخ شفاهی در واکاوی گذشته مکان‌های تاریخی تصریح کرد: «سال 1378 روی پروژه‌ای با عنوان «کاروانسرای تخت فولاد» کار می‌کردم. در اسناد نوشته بودند که این کاروانسرا، زمانی هتل هم بوده است. یک‌سری متون و نقل قول‌ها هم در دسترس بود. از یکی از افراد، پرسیدم که چه کسی اینجا سنش از همه بیشتر است؟ یک آقایی گفت: «حاج آقای ما، سن‌شان بالاست و اطلاعات خوبی درباره اینجا دارند». رفتم داخل مغازه. یک آقای مسن بود. درباره وضعیت کاروانسرا در دوران پهلوی، شروع به سوال کردم و بیرون آمدم. چندین عکس از کاروانسرا گرفتم. دمِ غروب، همان آقای معرّف را دیدم و از او تشکر کردم. او گفت: «آقایی که با ایشان صحبت کردید، پدرم بود. منظورم از حاج‌آقا، پدربزرگم بود.» پدربزرگش یک آقای 97 ساله، با ذهن بسیار باز بود و اطلاعاتی که درباره آنجا به من داد در هیچ منبع کتبی وجود نداشت. او تایید کرد که در دوران رضاخان، یک ساختمان کنار این کاروانسرا می‌سازند و آن را تبدیل به هتل می‌کنند. حتی کاروانسرا در یک بازه زمانی، به عنوان پادگان استفاده شده است. در واقع نقل‌قول‌های مستقیم و غیرمستقیم، شکل گذشته شهر را آشکار می‌کند که بخشی از این نقل قول‌ها، در دل خاطرات جمعی نهفته است. پس نباید درصدد حذف یا تغییر آن‌ها باشیم.»

دکتر نیما ولی‌بیگ در ادامه کارگاه «بازخوانی اسناد تصویری، توصیفی و مطالعات تاریخ شفاهی معماری در بازشناسی بنا‌های تاریخی اصفهان» با نمایش اسکیس‌ها و نقشه‌های باقی مانده از شهر اصفهان در مقاطع مختلف تاریخی، به تشریح کمّ و کیفِ سندهای توصیفی، تصویری و شیوه تفسیر آن‌ها به روش صحیح پرداخت.

دومین جلسه کارگاه «بازخوانی اسناد تصویری، توصیفی و مطالعات تاریخ شفاهی معماری در بازشناسی بنا‌های تاریخی اصفهان» بیست‌وپنجم خرداد برگزار خواهد شد.



 
تعداد بازدید: 5911


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 124

شبِ عملیات فتح‌المبین فرا رسید. حمله ساعت دوازده آغاز شد. مزدوران اردنی، مصری، سودانی و... را جایگزین واحد ما کردند و ما بلافاصله به خط مقدم آمدیم. این مزدورها کینه عجیبی از نیروهای شما داشتند. امکان نداشت اسیری را زنده بگذارند. تا ساعت سه بعد از نیمه‌شب حمله‌ای روی موضع ما نبود ولی از موضع دیگر صدای توپ و خمپاره به شدت شنیده می‌شد. ساعت سه صدای تیراندازی و الله‌اکبر بلند شد.