تاریخ زنده: بررسی چهل سال تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس-3
چرا تاریخ شفاهی مطرح شد؟
مریم رجبی
13 اسفند 1397
به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، دومین جلسه نشست «تاریخ زنده: چهل سال تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس» سهشنبه شانزدهم بهمن سال 1397 با حضور حجتالاسلام سعید فخرزاده، حبیبالله اسماعیلی و مرتضی میردار در سالن قصرشیرین موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برگزار شد.
حجتالاسلام سعید فخرزاده که سالها مسئولیت واحد تاریخ شفاهی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی را به عهده داشته است، در این جلسه گفت: «تاریخ شفاهی ابزار بسیار مهمی برای انعکاس حوادث و وقایع سالهای مبارزه و دفاع از انقلاب اسلامی است. ما در فرهنگ دینیمان داریم که حوادث و وقایع عاشورا در کربلا میماندند اگر حضرت زینب(س) نبودند و روایت نمیکردند. این واقعه مهم و ارزشمند با عدم روایت میتوانست در تاریخ گم شود. اگر تاریخ یک واقعه را ننوشتیم، انگار آن واقعه اتفاق نیفتاده است. انقلاب اسلامی ما هم که در ادامه همان فرهنگ عاشورایی است، اگر درست ثبت و ضبط نشود، ما در آینده با مشکلات زیادی روبهرو خواهیم شد. امام خمینی گفت: «ما که در قید حیات هستیم و مسائل جاری که پیش چشم همه ما اتفاق افتاده است را دنبال میکنیم، فرصتطلبان و منفعتپیشگانی را میبینیم که با قلم و بیان بدون هراس از هر رسوایی مسائل دینی و نهضت اسلامی را برخلاف واقع جلوه میدهند. شکی نیست که این نوشتههای بیاساس به اسم تاریخ در نسلهای آینده آثار بسیار ناگواری دارند. از این جهت حوادث انقلاب اسلامی از ابتدای انعقاد نطفهاش تاکنون و رویدادهایی که در آینده اتفاق میافتد (یعنی بعد از حضرت امام(ره)) از مسائل مهمی است که باید نویسندگان و علمای متفکر و متعهدان بدان بپردازند.» اینها همه از اهمیت تاریخ ما است.
در کنار روش تاریخنگاری مرسومی که وجود داشت و بر پایه اسناد و مدارک بود، چه شد که در ایران اسلامی تاریخ شفاهی مطرح شد؟ شما اگر به دانشگاهها مراجعه کنید، اعتبار اصلی و محوری زیادی برای تاریخ شفاهی قائل نیستند و معتقدند که تاریخ شفاهی یک روش تاریخنگاری نیست، بلکه ابزاری برای جمعآوری منابع تکبعدی تاریخنگاری است و اینها را تاریخ نمیدانند، بلکه منابع تاریخی میدانند که بعد به اصطلاح تاریخ شفاهی نامگذاری شده است. این که چرا در جامعه ما این موضوع شکل گرفت، به ویژگیها و خصوصیتها و شرایطی که در اختیار علاقهمندان بود، مربوط میشود. به دلیل حوادث و وقایعی که در انقلاب اسلامی اتفاق افتاد، عدهای که اطلاعات زیادی داشتند، از دست ما رفتند و فرهنگ نوشتاری هم نبود تا بنشینند و خاطراتشان را بنویسند و به این صورت این اطلاعات به آینده منتقل شود. شرایط و وقایع جریان انقلاب و وقایع و حوادث دفاع مقدس به گونهای بودند که اسناد مکتوب و یا سازوکارهایی که برای مکتوب نمودن اطلاعات موجود بودند، جامع نبودند. تنها سازمان یا مرکزی که اسناد جزء به جزء حوادث دوره پهلوی دوم را نوشته و مکتوب کرده، ساواک است. همین ساواک که میلیونها میلیون برگ سند در آن وجود داشته، بسیاری از حوادث و وقایع را به دلیل این که در جریان آنها قرار نمیگیرد، منتشر نکرده و ما نمیتوانیم از طریق اسناد ساواک به آن حوادث دسترسی پیدا کنیم. در دوران مبارزه بسیاری از مبارزان عمد داشتند بر این که تا آنجا که ممکن است چیزی را مکتوب نکنند. چون اگر مکتوب میشد و به دست عوامل شکنجهگر میافتاد، ممکن بود از طریق آن دیگران را دستگیر کنند و یا فشار بیاورند و اطلاعاتی را بگیرند. نه تنها اینها را ثبت و ضبط و مکتوب نمیکردند، بلکه سعی میکردند اسامی را هم به حافظههایشان نسپارند و اسمهای جعلی و اصطلاحی برای هم گذاشته بودند. مبارزان میگفتند که ما حتی تلاش میکردیم اسامی یادمان بروند که زیر سختترین شکنجهها مجبور نشویم لب به آنها بگشاییم.
نکته دوم درباره صحنههای دفاع مقدس ماست. در سازوکار ارتش، مانند ارتشهای دنیا امکاناتی قرار داده شده بود، مثل این که یکسری مورخ در کنار جنگ و لشکرها و یگانها حضور داشتند تا حوادث را بنویسند، اما اساساً آن بدنه تاریخنگاری ارتش فعال نشد و مورد استفاده قرار نگرفت؛ به دلیل این که ساختار ارتش آمادگی این کار را نداشت و هنرش این بود که بتواند یگانهای رزمی خود را فعال کند. این مسائل دست به دست هم داده بود که رویکردی به سمت دریافت اطلاعات از طریق روش تاریخ شفاهی در جامعه شکل بگیرد. اولین اقداماتی که پس از پیروزی انقلاب در رابطه با تاریخنگاری انقلاب شروع شد، کاری بود که حجتالاسلاموالمسلمین سیدحمید روحانی زیارتی انجام داد. او از یاران و طلاب همراه امام خمینی بود. تلاش او بر این بود که اطلاعات امام را جمعآوری کند. سند و مدرکی که گیرش میآمد، جمع میکرد. او یک بار گفت که من شبها سطل زباله منزل امام را خالی میکردم، زیرا امام زبالهها را تفکیک میکرد. زباله تر و زباله کاغذی را از هم جدا میکرد. او آنهایی که کاغذی و مربوط به امام و حوادث انقلاب بود را صاف میکرد و در جایی نگه میداشت. این کار سیدحمید روحانی کمکم بین اطرافیان امام هم شناخته شد و هر کسی که سندی پیدا میکرد، به او میداد. زمانی که انقلاب پیروز شد و حضرت امام و همراهانش برگشتند، وقتی نیروهای انقلابی برخی سازمانها و مراکز را میگرفتند، یکسری اسناد مربوط به دوران پهلوی به دست میآوردند. آنهایی که شناختی از آقای روحانی داشتند، اسناد را به او تحویل میدادند و کمکم این اسناد و مدارک انبوه شد و بعدها حضرت امام حکمی به آقای روحانی داد و او را با تمهیداتی موظف به ادامه کار کرد. نگاه سیدحمید روحانی یک نگاه اسنادی و مکتوب بود و نگاه تاریخ شفاهی نبود، مگر در جاهایی که فکر میکرد نیاز است؛ میرفت و با افراد گفتوگو میکرد. این اولین کاری بود که در حوزه تاریخنگاری انقلاب انجام شد. کار دیگری هم در همان ابتدای انقلاب انجام شد. تعدادی از انقلابیان فرهنگی ما دور هم جمع شدند و بنیادی را به نام بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی تشکیل دادند. به یاد دارم مقام معظم رهبری، آقای هاشمیرفسنجانی و معادیخواه عضو آن بودند. آنها به بحث وقایعنگاری انقلاب اهتمام داشتند. آقای معادیخواه به عنوان دبیر این بنیاد کار را شروع کرد، ولی در بخشی که به تاریخ شفاهی و خاطرات مربوط میشد، آقای شکوری و آقای غلامرضا کرباسچی مسئولیت داشتند. آنها مصاحبه گرفتن را در همان اوایل انقلاب و با افراد شروع کردند تا در گفتوگوها تواتر ایجاد شود. مصاحبهگرها تلاش کرده و در طول زمان توانمند شده بودند. گاهی که مصاحبههای تکمیلیشان را نگاه میکردم، به نسبت مصاحبههای اولشان پختهتر و کاملتر بود و عمیقتر پیش رفته بودند. شاید یک سال و خُردهای از انقلاب نگذشته بود که جریانهای مختلفی مانند شورشهای مرزی و... پیش آمد. اینها همه حوادث مهمی بودند، اما جنگ تحمیلی عراق علیه ایران چیزی بود که تمام جهات نظام را به خودش معطوف کرده بود و هرچه نیروی فرهنگی و فکری داشتیم، معطوف دفاع مقدس شدند و عملاً تاریخنگاری انقلاب اسلامی یکجورهایی به محاق رفت و دیگر دیده نشد. از این طرف توجه عزیزان به بحث تاریخنگاری دفاع مقدس معطوف شد.
تا آنجا که من اطلاع دارم، در تاریخنگاری دفاع مقدس، دو گروه در طول جنگ کار را شروع کردند که بعدها سه گروه شدند. آن دو گروه در سپاه بودند. یکی اعضای تحقیقات جنگ سپاه بودند که بنا بر تصمیم فرماندهی جنگ، ضبطهای کوچکی در اختیارشان قرار دادند و در کنار فرماندهان میرفتند و تمام گفتوگوها، جلسات و فرمانهای آنها را ضبط میکردند. ما قصههایی هم درباره آنها داشتیم که فرماندهان میخواستند از دست آنها فرار کنند. میگفتند که ما دو دقیقه میخواهیم راحت باشیم، ضبط نکنید و آنها را جا میگذاشتند. اما اعضای تحقیقات جنگ سپاه، افراد سمج، معتقد و فعالی بودند و شهیدانی هم در این راه دادند. چیزی که من یادم میآید این است که تا پایان جنگ چیزی حدود 30 هزار ساعت گفتوگو را ضبط کردند و آرشیو بسیار ارزشمندی درست کردند. انصافاً فرماندهی سپاه در آن زمان امکانات فراوانی را در اختیارشان قرار میداد. از سردار محمدزاده یاد میکنم که در دفتر سیاسی بود و سردار محسن رشید که در واقع جزو مسئولان این مجموعه بود و کار را هدایت میکرد. گروهی هم در تبلیغات جبهه و جنگ شکل گرفت که من باید یاد کنم از سردار نیکخواه که از مسئولان تبلیغات بود و در آن زمان جزو رؤسای ما محسوب میشد. مجموعهای هم در سپاه به نام ثبت خاطرات جنگ شکل گرفت که بیشتر نگاه فرهنگی به جنگ داشتند. خُب حالا این جنگ با این ابعاد نظامی دارد اتفاق میافتد، میخواهیم ببینیم که رزمندهها دارند چهکار میکنند؟ زندگی و فرهنگشان چگونه است؟ چگونه با هم رفتار میکنند؟ چه اتفاقاتی بینشان میافتد؟ با چه انگیزهای آمدهاند؟ با چه انگیزهای ادامه میدهند؟ مشکلات و مسائلشان چه است؟ مجموعه ثبت خاطرات جنگ این نگاه را داشت. ابتدا کتابچه قشنگی تهیه شده بود. در آن کتابچه سؤالاتی مطرح شده بود. در واقع رزمنده را هدایت کرده بودند. نقشههایی از منطقه جنگی و عکسهایی طراحی شده بودند. مطالبی هم از بزرگانی مانند مقام معظم رهبری که در آن زمان رئیسجمهور بودند، ذکر شده بود که اهمیت کار رزمندگان را توضیح میدادند. تا آنجا که میدانم، یک میلیون جلد از این کتابچه چاپ شد و در زمانهای مختلف بین رزمندگان توزیع کردند. تا آنجا که شاهد بودم، تعداد انگشتشماری از این کتابچهها برگشت و همه آن را پیش خودشان نگه داشتند. بعدها که ما کاری در مورد خانوادههای شهدا انجام دادیم و دفترچهای برای آنها تهیه و بینشان توزیع شد، بعضی از خانوادههای شهدا کپی آن دفترچههای رزمندگان که خاطراتشان را در آن نوشته بودند، برای ما میفرستادند و این برایمان جالب بود.
این روند تا پایان جنگ ادامه داشت. من سال 1363 به این گروه پیوستم. از آنجایی که آخوند بودم (با خنده) من را به عنوان مسئول انتخاب کردند. من را مسئول ثبت خاطرات جنگ کردند و تا پایان جنگ هم این مسئولیت بر عهده من بود؛ گرچه اعضای باسابقه دیگری هم بودند. اواسط جنگ بود که اعضای جهاد سازندگی هم پا به عرصه کار گذاشتند. آنها دفتری در میدان انقلاب داشتند و خودشان کتابچه مخصوصی درست کرده و گفتوگوها را آغاز کردند. مسئولشان شخصی به نام آقای فاتحی بود که زحمت میکشید و کارها را انجام میداد.
اینها مواردی بودند که ما تا پایان جنگ، در آنها شاهد کار تاریخنگاری در داخل کشور بودیم. در دهه اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی، خارجیها زیاد کار کردند؛ بیبیسی و هاروارد و کمونیستها در آلمان. تاریخ شفاهی زنان کمونیست نیز در هلند انجام شد. غربیها پول و سرمایه گذاشته بودند که این کار توسط ایرانیهایی که در آن طرف هستند، صورت بگیرد. مسائل، بیشتر از دیدگاه خودشان ثبت و ضبط میشد. آنها به این فکر بودند که باید پدیده انقلاب اسلامی را بشناسند. از ابعاد و حجم و محتوای انقلاب اسلامی اطلاعی نداشتند و این کارها را راهاندازی کردند که بتوانند اطلاعاتی به دست بیاورند. من نمیدانم که اطلاعاتی به دست آوردند یا نه.»
تاریخ زنده: بررسی چهل سال تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس-2: تاریخ شفاهی هم همان تاریخ است
تعداد بازدید: 5176
آخرین مطالب
پربازدیدها
- سیصد و پنجاه و نهمین شب خاطره - 2
- تاریخ شفاهی به دنیای ادبیات، تعلق ندارد
- آینده تاریخ شفاهی چگونه است؟
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 123
- خاطرات حسین نجات
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 124
- آثار تاریخ شفاهی دفاع مقدس را نقد کنیم تا اشتباهات گذشته، تکرار نشود
- سیصد و پنجاه و نهمین شب خاطره - 3