مربی آفریقایی تاریخ شفاهی

نویسنده: اگری انشکانابا[1]
ترجمه: نرگس صالح‌نژاد

09 اردیبهشت 1397


جاشوا موومبا یکی از چندین مربی باقیمانده و متمایز در تاریخ شفاهی آنکوئل است.

 

جاشوا موومبا[2] یکی از چندین مربی باقی‌مانده و متمایز در تاریخ شفاهی آنکوئل[3] است. او پسر نخست‌وزیر منطقه آنکوئل، لازارو کوموگوگونگو[4] و پسرخوانده آخرین شاه آنکوئل، سر چارلز گاسیونگا[5]، است. موومبای 74 ساله، یک دایره‌المعارف زنده از تاریخ منطقه دریاچه‌های بزرگ[6] است.

او سفرهای بسیاری انجام داده است و اکنون در حال سپری کردن بازنشستگی خود در منطقه کیاگاجو[7]، شیما است؛ روی تپه‌ای که به شورای شهر کابوئه- انتندرو[8] اشراف دارد. او فارغ‌التحصیل دانشگاه هاروارد است و هر دو مدرک کارشناسی ارشد و دکترای خود را از این دانشگاه دریافت کرده است.

در حال حاضر، او به کار مشاوره در زمینه‌های تاریخی و سیاسی آفریقای سیاه[9] و همچنین استراتژی نظامی و روابط بین‌المللی مشغول است. او به طور گسترده در تاریخ آنکوئل و دیگر پادشاهی‌های درون منطقه دریاچه‌های بزرگ تبحر دارد و همچنین در دانشگاه ماکرر[10] تدریس می‌کند. او می‌گوید: «علاقه من به تاریخ به زمانی بازمی‌گردد که 8 سال داشتم». موومبا در ناحیه شیما[11] در خانواده مشهور کاموگوگونو متولد شد. او خود را به‌عنوان یک محقق تاریخ شفاهی متمایز کرد و روایت‌هایش خاص و محققانه است.

او یک محقق با مطالعات گسترده است که او را در موقعیتی قرار می‌دهد که می‌تواند مقتدرانه سخنان کذب و دروغ را مانند ادعاهای مکرر در مورد اینکه «پادشاهان آنکوئل شمشیر در دهان زیردستان خود می‌کردند» رد کند. او قبل از رد ادعاهای دیگر مانند اینکه بوکوکو محافظ ایشازا[12] در دوره پادشاهی چوزی[13] بود، می‌گوید «اگر هر پادشاهی در آنکوئل کارهایی از این قبیل را انجام می‌داد، مردمش او را ترک می‌کردند». همچنین در ادامه بیان می‌کند: «فقط یک رهبر احمق است که قدرتش را به یک نگهبان منتقل می‌کند. بوکوکو رئیس گارد امنیتی بود. آنکوئل یک پادشاهی سازمان‌یافته بود. چنین دروغ‌هایی توهین به خرد و حکمت قبیله‌ای بانیانکور[14] است».

او با وجود تحصیلات عالی، مسیری دیگری در پیش گرفت. از یک مدرسه ابتدایی در کیاگاجو به مدرسه راهنمایی امبارارا[15] و سپس مدرسه انتار[16] در منطقه امبارارا رفت. هنگام حضور در مدرسه دوم، یعنی مدرسه انتار، موومبا برای تحصیل در یک برنامه تبادل تحصیلی یک‌ساله به ایالات متحده رفت.

با این حال، او بعد از گذراندن دوره 5 ساله خود در کارشناسی و کارشناسی ارشد و پس از دریافت یک بورس تحصیلی مجدداً به ایالات متحده بازگشت. در سال 1968، او فارغ‌التحصیل شد و به اوگاندا بازگشت. به او کار در وزارت امور خارجه پیشنهاد داده شد، اما او آن را رد کرد. در مقابل به‌عنوان مربی و معلم مقیم در نورتکوت هال[17]، از دانشگاه ماکرر درخواست کار کرد.

قبل از ملاقات با گروه مادووانی و گرفتن سمت معاونت کل صنایع دستی، او در نورتکوت هال کمتر از یک سال کار کرده بود. او می‌گوید: «من به شهر جینجا[18] رفتم که نسبت به شهر کامپالا بهتر بود. در آنجا خود را در کار غرق کردم و تا سال1977 هرگز به سیاست روز وارد نشدم. به نایروبی تبعید شدم، پشت نام خانواده زندگی کردن دردناک بود. خوشبختانه، توانستم بورسی از هاروارد بگیرم، و از آنجا خودم را به عنوان یک محقق از خانواده‌ام متمایز کردم. بعد از سال 1986 به اوگاندا بازگشتم و مؤسسه توسعه کاراموجا[19] را تأسیس کردم.»

طبق گفته تام کاتسیامیرا[20]، مدیر مرکز اطلاعات گردشگری امبارارا، موومبا خود را به‌عنوان فردی با درک عمیق از فرهنگ آنکوئل می‌داند که شهرت و اعتباری بالایی دارد. او می‌گوید: «او می‌داند هر جنگی در کجا و به دست چه کسی و در چه سالی در منطقه دریاچه‌های بزرگ روی داده است».

دانش موومبا برای فرهنگ به‌واسطه گفت‌وگوهایش با من از تاریخ و روابط بین بانیاروگورا و بانیانکورا بازنمود می‌یابد. او می‌گوید بانیاروگورو جنگجویان باگاندا[21] بودند که به راحتی از صحنه جنگ‌های داخلی شاهزادگان ججونجو و اسماکوکیرا[22] در پادشاهی بوگاندا فرار کردند. چنین دانشی او را محققی استثنایی می‌کند که مطالعات گسترده‌ای در تنوع فرهنگی اوگاندا دارد. او کتاب‌‌های متعددی نوشته است از جمله نترا وی[23] و آخرین پادشاه جنگو روگینگیزا-انکورا.[24]

آثار ادبی او تحقیقات گسترده‌ای را دربرمی‌گیرد و از چندین موضوع متأثر است از جمله مدرسه نترا در امبارارا و موضوعات دیگر. او می‌گوید مدرسه نترا از اسم پادشاه نترا وی، یکی از شاهان باستانی آنکوئل، اقتباس شده است.

طبق گفته موومبا، حرص و طمع در میان برخی اعضای بانیانکور، که به لحاظ تاریخی شرم‌آور است، آن‌ها را به افراد گمشده‌ای تبدیل کرده‌ است که فقط به تحسین آنچه در جاهای دیگر، بخصوص در مسائل فرهنگی، اتفاق می‌افتد وادار کرده است. او می‌گوید: «اگر چیزهایی باقی مانده باشد، زبانی وجود ندارد که رونیانکور خوانده شود یا مردم آن را رونیانکور بخوانند. بسیاری از آثار بانیانکور در ستایش پادشاهی‌های دیگر آمده و از آگاهی از خود آن‌ها به دلیل سیاست‌های آزمندانه اثری وجود ندارد».

 

[1].Aggrey Nshekanabo

[2].Joshua Muvumba

 Ankole.[3] منطقه‌ای در غرب اوگاندا. کلمه «آنکول» توسط مدیران استعماری بریتانیا برای توصیف پادشاهی بزرگ‌تر که توسط افزودن به Nkore اصلی، پادشاهی مستقل از ایگارا، Sheema، بوهویجو و بخشی از Mpororo تشکیل شد، معرفی شد.

[4]. Lazaro Kamugugungu

[5]. Sir Charles Gasyonga

[6]. منطقه دریاچه‌های بزرگ در آفریقا به یک رشته دریاچه در درون و پیرامون دره بزرگ نشستی گفته می‌شود. دریاچه ویکتوریا، دومین دریاچه آب شیرین بزرگ جهان نیز جزئی از این دریاچه‌های بزرگ آفریقا است. دریاچه‌های بزرگ عبارت‌اند از:دریاچه تانگانیکا، دریاچه ویکتوریا، دریاچه آلبرت، دریاچه ادوراد، دریاچه کیوو، دریاچه مالاوی.

[7]. Kyagaaju

[8]. Kabwohe- Intendero

[9]. sub Saharan آفریقای سیاه یا زیرصحرایی اصطلاحی است که برای مناطق جنوب صحرای بزرگ آفریقا به‌کار می‌رود. مرز صحرای بزرگ با مناطق سرسبزتر اصطلاحاً «ساحل صحرا» نامیده می‌شود و آفریقای سیاه در جنوب این «ساحل صحرایی» قرار گرفته ‌است.

[10].Makerere University در شهر کامپالا، کشور اوگاندا

[11].Sheema District

[12].Ishaza

[13].Chwezi Dynasty

[14] . Banyankore یک گروه بانتو که در منطقه غرب اوگاندا ساکن هستند. همانند سایر گروه‌های بانتو، ریشه‌های این گروه را می‌توان به منطقه کنگو رساند. افسانه‌ها معتقدند که نخستین ساکن آنکوئل، روحانگه (خالق) بود که معتقد است از بهشت آمده است تا زمین را اداره کند.

[15].Mbarara

[16].Ntare

[17]. Northcote Hall

[18]. Jinja

[19]. Karamoja Development Agency

[20]. Tom Katsyamira

[21]. Baganda

[22]. Jjunju and Ssemakokiro

[23]. Ntare V

[24]. Rugingiiza-Nkore’s Last Warrior King



 
تعداد بازدید: 4699


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 124

شبِ عملیات فتح‌المبین فرا رسید. حمله ساعت دوازده آغاز شد. مزدوران اردنی، مصری، سودانی و... را جایگزین واحد ما کردند و ما بلافاصله به خط مقدم آمدیم. این مزدورها کینه عجیبی از نیروهای شما داشتند. امکان نداشت اسیری را زنده بگذارند. تا ساعت سه بعد از نیمه‌شب حمله‌ای روی موضع ما نبود ولی از موضع دیگر صدای توپ و خمپاره به شدت شنیده می‌شد. ساعت سه صدای تیراندازی و الله‌اکبر بلند شد.