درباره طرحی که منتظر انتشار است
تاریخ شفاهی دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان
مریم اسدی جعفری
28 فروردین 1397
دانشگاهیان و دانشجویان، از تأثیرگذارترین اقشار در فراز و فرودهای تاریخی ایران از گذشته تاکنون محسوب میشوند. از این جهت، ثبت و ضبط رخدادهای علمی – فرهنگی – سیاسی و اجتماعی در فضای دانشگاههای شاخص ایران در قالب تاریخ شفاهی، در طول سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته که از جمله آنها میتوان به ثبت تاریخ شفاهی دانشگاههای خوارزمی و صنعتی اصفهان اشاره کرد. در این میان، کمتر درباره «طرح تاریخ شفاهی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان» سخن به میان آمده است. دکتر مهدی ابوالحسنی ترقی، مجری طرح تاریخ شفاهی این دانشکده، درباره این طرح که نزدیک به چهار سال قبل آماده انتشار شد، میگوید: «طرح تاریخ شفاهی دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان، در سال 1392 کلید خورده و اولین طرح تاریخ شفاهی دانشگاه در کشور محسوب میشود. میخواستیم این پروژه، الگویی برای دیگر دانشگاهها باشد. تابستان گذشته با من تماس گرفتند و گفتند، کار را باید دوباره اصلاح کنید، اما من زیرِ بارِ اصلاحاتِ جدید نرفتم. چون این کتاب، یک بار در سال 1393 اصلاح شده بود. اگر قرار باشد با تغییر هر مدیر، این کتاب اصلاح و داوری شود، چیزی از آن باقی نمیماند. منتشر نکردن کتاب، مشکلی را حل نمیکند.» مصاحبه سایت تاریخ شفاهی ایران با دکتر مهدی ابوالحسنی ترقی، درباره طرح تاریخ شفاهی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان پیش روی شماست.
■
طرح تاریخ شفاهی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان از چه تاریخی و با چه هدفی انجام شد؟
فعالیتهای گروه تاریخ دانشگاه اصفهان در زمینه تاریخ شفاهی - که بخشی از هیئت مؤسس انجمن تاریخ شفاهی ایران و مبتکر و مجری برخی از نشستهای این انجمن بود - همچنین دفاع بنده از پایاننامه دکترا در زمینه تاریخ شفاهی در سال 1390، باعث شد که دکتر محمد بیدهندی، رئیس وقت دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان، این طرح را به ما پیشنهاد دهد. این دانشکده، یکی از دانشکدههای با قدمتِ ادبیات در کشور است. طرح را با راهنمایی دکتر مرتضی نورایی طراحی کردم و خدمت دکتر بیدهندی بُردیم. کارهای حقوقی و مالی آن انجام شد، به تصویب رسید و طرح را شروع کردیم. قرارداد این طرح، اردیبهشت 1392 بسته شد. طراحی، بودجهبندی زمان، مرحله عملیاتی، تدوین اولیه، اصلاحات و تکمیل کار نیز حدود 16 ماه طول کشید و سرانجام، کار آماده شد.
این پروژه چه مقطع زمانی از فعالیت دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان را در برگرفته است؟
مقطعِ مدنظرِ دوستانِ دانشکده، از سال 1358 تا سال 1390 بود؛ یعنی دوره بعد از انقلاب. اما از ابتدا میدانستیم و به آنها گفتیم که نمیتوان بدون پرداختن به پیشینه تاریخی و شکلگیری دانشکده، تاریخِ بعد از انقلاب را نوشت و عملاً همان چیزی شد که مدنظر ما بود. طرح ما از سال 1337 شروع شد و پیشینه تاریخی و تاریخ شفاهی آن تا سال 1392 ادامه پیدا کرد و تا آخرین تغییر و تحولات مدیریتی و تغییرات در گروههای آموزشی، نشریات علمی و... پیش رفتیم.
تاریخ شفاهی هر رشته را به صورت جداگانه انجام دادید؟
بله. تاریخ شفاهی گروههای زبان و ادبیات فارسی، تاریخ، جامعهشناسی، علوم اجتماعی، فلسفه، علوم تربیتی و حقوق که از ابتدا در دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان وجود داشتند، گردآوری شد. دانشکده ادبیات، ابتدا با یکی – دو رشته شروع به کار میکند و بعدها به هفت یا هشت رشته میرسد و دوباره تعداد رشتهها کم میشود. ما فقط رشتههایی که امروز در دانشکده ادبیات تدریس میشود را مبنا قرار ندادیم. چون رشتههایی مانند حقوق، علوم تربیتی و زبان و ادبیات عرب، قبلاً در این دانشکده تدریس میشده است. پس به سراغ گزیدهای از استادانِ تمام رشتههایی رفتیم که از دهه 30 تا 90 در دانشکده ادبیات حضور داشتهاند.
با چند گروه از مسئولان دانشکده مصاحبه کردید؟ آیا به استادان دانشکده اکتفا کردید و یا با رؤسای دانشکده نیز گفتوگو کردید؟
حداقل سه ماه، پیرامون هر پروژه مطالعه میکنم. پس از مطالعه، یک چشمانداز از پیشینه دانشکده به دست آمد. سپس مصاحبه با رؤسای دانشکده از آغاز تا دوران دکتر بیدهندی را شروع کردیم؛ بهجز دو نفر. یکی زندهیاد دکتر احمد مجتهدی و دیگری دکتر کاویانی که در آمریکا زندگی میکرد. کار به حدی با دقت و وسواس پیش میرفت که خوشبختانه با دکتر کاویانی نیز مصاحبه کردیم. مطلع شدیم که ایشان در یک فرصت محدود، به ایران میآید. به درخواست دکتر کاویانی، یک بسته پرسشیِ کامل و جامع که به صورت پرسشهای باز تنظیم شده بود، در اختیار ایشان قرار گرفت و دکتر کاویانی هم پاسخ داد. اسنادِ مکتوب و صوتی این مصاحبه موجود است. از آنجایی که دامنه کار خیلی گسترده بود و بر اساس قرارداد هم باید در یک بازه زمانی معین، پروژه را تحویل میدادیم، در مرحله دوم از بین استادان شاخص هر گروه، حداقل با سه نفر مصاحبه کردیم. اما برای مثال از جمعِ اولین استادانِ گروه حقوق، فقط دکتر مرتضی طبیبی در دسترس بود که با ایشان مصاحبه کردیم. در کل با 44 نفر از رؤسای دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان و گزیدهای از استادان این دانشکده مصاحبه کردهایم.
آیا با کارمندان هم مصاحبه کردید و یا فقط سیر تکامل علمی دانشگاه را مدنظر قرار دادید؟
بله. گروه سوم، کارمندان دانشکده از ردههای گوناگون بودند. از بین کارشناسان گروههای آموزشی تا خدمتگزاران و کتابداران، افرادی را انتخاب کردیم. چون سرنوشت کتابخانه دانشکده ادبیات، موضوع بسیار مفصلی دارد. تغییر و تحولاتی همچون آغاز مقاطع تحصیلی مختلف در تمامی رشتهها و مسائلی همچون جدایی رشتههای تاریخ و جغرافیا و شکلگیری گرایشهای مختلف نیز مورد توجه قرار گرفت. حتی با خدمتگزار دانشکده ادبیات که کارهای مربوط به نگهبانی و نظافت را انجام میداد نیز صحبت کردیم. گروه چهارم از افراد مصاحبه شده، به طور تصادفی از بین دانشجویان دهههای 1340 به بعد انتخاب شدند و در حد وسع با آنها مصاحبه کردم.
از مصاحبه با دانشجویان، چه هدفی را دنبال میکردید؟
یک موقع از دیدِ استادِ دانشگاه به تاریخ نگاه میکنیم، یک موقع از زاویه دیدِ خدمتگزار و کارمند و یک موقع از نگاهِ دانشجو، تاریخ را میبینیم. برای مثال درباره قضیه آتشسوزی کتابخانه دانشکده ادبیات، با مسئولان کتابخانه صحبت کردهایم، روایت استادان و دانشجویانِ حاضر در صحنه را هم گرفتهایم. در این صورت میتوان ادعا کرد، این یک کارِ جامع است. زمانِ قرارداد به ما گفتند فقط با رؤسای دانشکده مصاحبه کنید. این مسیر، کار را خیلی آسان میکرد و شاید یکسری اطلاعات هم به ما میداد. اما 44 مورد مصاحبه و مطالعه حجم انبوهی از اسناد و مدارک، باعث شد که تاریخ دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان را از زوایا و ابعاد مختلف ببینیم.
از آنجایی که از دهه 30 تا 90 را بررسی کردهاید، آیا برآیند روشنی از سیر تکامل علمی دانشکده ادبیات به دست آوردید؟
بر اساس اسناد موجود، دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان از نظر تاریخِ شکلگیری، بعد از دانشگاههای تهران و تبریز قرار دارد. دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان از یک خانه محقر، ساده و کوچک در دلِ شهرِ اصفهان، تبدیل به یک دانشکده بزرگ شده است. مسلماً توسعه کمی از نظر تعداد دانشجو و گسترش رشتهها وجود داشته است. اما قضاوت آن از نظر ارتقای سطح کیفی، بر عهده آنهایی است که در دهههای مختلف در این دانشکده درس خواندهاند. گرچه در دلِ مصاحبهها میتوان به بسیاری از این سؤالات، پاسخ داد.
انجام تمامی مصاحبهها برعهده شما بود؟
همه مصاحبهها را خودم انجام دادم. چون روی موضوع، حساسیت داشتم. با هر نفر، حداقل دو جلسه دو ساعته مصاحبه داشتم. با وجود اینکه بدون شک این پروژه ایراد هم دارد، اما در مجموع، مطالعه اسناد مکتوب و روایتهای شفاهی، یکدیگر را در پروژه تاریخ شفاهی دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان، تکمیل کردهاند. پس اساس کار ما شفاهیات، مدارک و اسناد بود. شواهد شفاهی را گردآوری کرده و با اسناد مکتوب، راستیآزمایی کردیم، به نتیجه رسیدیم و آنها را آماده انتشار کردیم. این طرح، یک کارِ کاملاً علمی در عرصه تاریخ شفاهی است.
چرا به کتابخانه دانشکده ادبیات به صورت جداگانه پرداختید؟ اگر ماجرای آتشسوزی کتابخانه نبود، باز هم این کار را انجام میدادید؟
تمام اجزای دانشکده، به شکل شبکهای به هم وصلند. شما نمیتوانید کتابخانه یا نشریات دانشکده را جدای از تاریخ دانشکده بدانید. در واقع شکلگیری و توسعه کتابخانه، یک رویداد تاریخی است. کتابخانه دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان قبل و بعد از آتشسوزی، کتابخانه مُعظم و مورد توجهی بوده است. کتابخانه قدیم، حالا در ساختمان قدیم باقی مانده، اما در ساختمان جدید، هر گروه آموزشی یک کتابخانه دارد. ما این روند را به طور کامل بررسی کردیم. بخشی از کتاب «تاریخ شفاهی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان» به شکلگیری، توسعه، معرفی مسئولان کتابخانه، تصفیه آن بعد از انقلاب، سیاستهای حاکم بر کتابخانه و تفکیک کتابخانهها پرداخته است. ما حتی درباره کتابهای تصفیه شده و نحوه انتخاب آنها پرسیدهایم. درباره خرید منابع جدید، اسامی استادانی که کتابخانه، منزل دوم آنها بوده و نقش استادان در ارتقای وضعیت کتابخانه نیز سؤال شده است. حداقل با 4 کتابدار همچون مرتضی تیموری و شیرین حمیدی، پیشکسوتان کتابداری در ایران مصاحبه کردهایم. آقای تیموری جزو اولین مؤسسان کتابخانه دانشکده ادبیات است.
از ماجرای آتشسوزی کتابخانه در دهه 60 بگویید.
آتشسوزی در سال 1365 رخ داده است. اما همه افراد مطلع، سال وقوع آتشسوزی را فراموش کرده بودند. موضوع به حدی برایم اهمیت داشت که به دنبال اسناد مربوط به آتشسوزی رفتم. گزارشهایی در روزنامههای آن سالها وجود داشت که خیلی با عجله نوشته شده بودند و در عین حال درباره این واقعه، اما و اگرهای زیادی وجود داشت. پس لازم بود، اسناد آتشنشانی را هم ببینم. ایستگاه آتشنشانی، به جای دیگری منتقل شده بود. وقتی به سازمان مرکزی آتشنشانی رفتم، من را به بایگانی راکد ارجاع دادند و در نهایت، کارم به حراست دانشگاه و آتشنشانی کشیده شد که این اسناد را برای چه کاری میخواهید؟ گفتم از طرف دانشکده ادبیات، معرفینامه دارم و نهایتاً از میان انبوهی از گزارشها، فقط یک برگه به من دادند که خوشبختانه از برگههای اصلی بود. اجازه کپی گرفتن از سند را نداشتم، فقط اجازه مطالعه و فیشبرداری داشتم. حداقل تاریخ و ساعت دقیق واقعه، نیروهای حاضر در صحنه و گزارش مکتوب عملیات مانند: خالی بودن مخزن آب و بسته بودنِ درِ شرقیِ دانشکده را به دست آوردم. تمامی این مسائل، دست به دست هم داد تا این فاجعه رخ دهد و بسیاری از کتابها در آتش سوختند.
پس در انتها متوجه علت آتشسوزی شدید؟
بله. از مجموع روایتها، مصاحبهها و اسناد توانستیم، یک گزارش خوب بنویسیم تا به نوعی واقعیت را گفته باشیم. چون به یاد دارم، این قضیه به نماز جمعه اصفهان نیز کشیده شد و از وقوع آن ابراز تأسف کردند. حتی آن موقع شایعاتی درباره آتش گرفتن نسخههای خطی و سنگی هم شنیده میشد. در مصاحبهها به این شایعات هم پرداختیم و بعد از راستیآزمایی، در مصاحبهها درباره این مسائل هم صحبت شده است. این کتاب، به بسیاری از پرسشها و ابهامات درباره آتشسوزی کتابخانه دانشکده ادبیات پاسخ میدهد و در عین حال، نقطه پایانی بر شایعات خواهد بود. پس مسئله کتابخانه دانشکده ادبیات، بخشی از تاریخ این دانشکده است که به واسطه اهمیت، به آن پرداختیم.
نشریات دانشکده ادبیات را چگونه بررسی کردید؟
همه نشریات از راهاندازی دانشکده تا سال 1392 را پیدا کردیم. این یک کارِ مستند و مکتوب بود. باید هر نشریه را میدیدم و از شماره اول آن تا پایان، درباره موضوع و نوع نشریه همچون علمی-پژوهشی بودن آن، مدیرمسئول و سردبیر نشریات مینوشتم. همچنین گفتوگوهای تکمیلی با افرادی همچون مدیرمسئولان نشریهها انجام دادیم. در واقع تاریخ دانشکده ادبیات به طور عام، تاریخِ هر گروه آموزشی به طور خاص، تاریخچه کتابخانه و تاریخی از نشریات دانشکده از قدیم تاکنون را در کتاب «تاریخ شفاهی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان» آوردهایم. همه این مطالب، با جمعآوری اطلاعات دقیق تدوین شده است. چون اصلِ کار، تاریخ شفاهی بود و باید این موازین علمی را رعایت میکردیم.
دقیقاً از چند منبع اسنادی استفاده کردید؟
ما انبوهی از اسناد و مدارک مکتوب و تصویری سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، مرکز اسناد و آمار دانشگاه اصفهان، بایگانی کارگزینی کارکنان دانشگاه، اسناد دفتر فنی دانشگاه اصفهان، اسناد دفتر طرح و برنامه دانشگاه اصفهان، اسناد بخش اطلاعات و آمار دانشگاه اصفهان و سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی شهرداری اصفهان را مطالعه کردیم. هر مدرکی درباره دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان که در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران وجود داشت، تورق شده و جزو پیوستهای کتاب آمده است. همچنین تاریخِ آغاز به کار تا پایان فعالیت هر رئیس دانشکده را در بایگانی کارگزینی کارکنان دانشگاه اصفهان جستوجو کردیم. از این طریق، بازه زمانی حضور استادان در دانشکده را هم به دست آوردیم تا سؤالات را بر اساس شرایط سیاسی - اجتماعی - فرهنگی آن دوره آماده کنیم. مطالعه این اسناد هم کار سختی است. چون اسنادِ شخصی محسوب میشود. اسنادِ دفتر فنی دانشگاه اصفهان نیز تغییر محل دانشکده و الحاقات آن را معین کرد. مثلاً ساختمان جدیدی که در دهه 70 راهاندازی شد، چند متر مربع و چند طبقه بوده؟ و هر طبقه چند متر بوده است؟ تمامی این اطلاعات در تاریخ شفاهی مفیدند. ما انبوهی از عکسهای تاریخی را پیدا و بررسی کردیم. اسناد تصویری شامل فیلمهای روابط عمومی دانشگاه اصفهان و خبرنامه دانشگاه نیز به ما کمک زیادی کرد. خبرنامه دانشگاه که قبل از انقلاب در دهه 50 منتشر میشده، بسیار منظم بود و ما توانستیم سیر رویدادها و حوادث دانشکده ادبیات را از این طریق بررسی کنیم. بعد از انقلاب غالباً نشریاتی مانند «پیام دانشگاه» منتشر میشدند که بار ارزشی و اعتقادی داشتند و بیشتر درباره مسائل کشور، در آنها مقاله نوشته شده است. با این وجود از خبرنامهها تا سر حد امکان استفاده کردیم. اسناد شخصی افراد نیز در این پروژه مورد استفاده قرار گرفت. مصاحبههای تاریخ شفاهی و این اسناد مکتوب - دیداری و شنیداری، تاریخچه دانشکده ادبیات را شکل داده که آن را از سال 37 تا 92 استخراج کردیم.
جز آتشسوزی کتابخانه، به چه فراز و فرود خاصی پرداختهاید؟ نقش دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان در دوران انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی را چگونه بررسی کردهاید؟ چون بخش زیادی از اسناد ساواک درباره اصفهان، مربوط به فعالیت دانشجویان دانشگاه اصفهان است.
ما به حوادث انقلاب در دانشکده ادبیات هم پرداختهایم و نقش دانشجویان این دانشکده در انقلاب و گروههای آموزشی به صورت خاص در مبارزات انقلابی را در مصاحبهها واکاوی کردهایم. اما سعی داشتیم که از مسیر اصلی منحرف نشویم و حاشیه بر متن غلبه نکند. بیشتر بر استادان و دانشجویانِ حاضر در آن مقطع تمرکز کردهایم. یکی - دو مورد از دانشجویان مبارز داشتیم، اما هدفمان تبیین نقش دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان در انقلاب نبود که بخواهیم به طور مفصل به آن بپردازیم. البته بخشی از کتاب به این مقطع اختصاص دارد. حتی تصفیه استادان بعد از انقلاب و استادانی که خودشان کنارهگیری کردهاند، مدنظر ما بوده است. گرچه نام برخی از آنها را نیاوردیم اما به این مسئله هم اشاره شده است. به مقطع جنگ، مفصلتر پرداختهایم، چون همزمان با طرح تاریخ شفاهی دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان، طرح اسناد افتخار بنیاد شهید اصفهان را هم انجام میدادم که برخی از شهدای آن طرح، دانشجوی دانشگاه اصفهان بودند. از این جهت، بخشی از مصاحبههایم در طرح اسناد افتخار نیز استفاده شد. دانشگاه اصفهان، کارگاههایی برای دوخت لباس برای رزمندگان داشته است. نه تنها با افراد مطلع در دانشگاه، بلکه با مادران شهیدی که هر روز با اتوبوس به این کارگاه میآمدند و لباس نظامی و زیرپوش میدوختند و یا کمکهای مردمی را بستهبندی میکردند، مصاحبه کردهایم. از جنبههای مختلف به قضیه جنگ پرداختهایم. آمار شهدا، دانشجویان و استادانی که به جبهه رفتهاند، مربوط به کل دانشگاه اصفهان میشد، به همین دلیل هر جایی که به دانشکده ادبیات مربوط میشد، در کتاب آورده شده است.
دانشگاههای شاخص دیگر همچون خوارزمی و دانشکده مهندسی شیراز نیز اقدام به تدوین تاریخ شفاهی خود کردهاند. تمایز طرح تاریخ شفاهی دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان در چیست؟
اول اینکه طرح تاریخ شفاهی دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان، در سال 1392 کلید خورده و اولین طرح تاریخ شفاهی دانشگاه در کشور محسوب میشود. دوم اینکه گزارش مربوط به پروژههای دیگر دانشگاهها را مطالعه کردهام. قصد قضاوت آن کارها را ندارم، اما شاید یک استاد از روی علاقه، کارهایی کرده باشد. اما میخواهم به دو دلیل از طرحمان دفاع کنم. نخست تقدم طرح تاریخ شفاهی دانشکده ادبیات و دوم، علمی بودنِ کار. بنده به عنوان یک شفاهیکار، طرح تاریخ شفاهی دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان را زیر نظر دکتر نورایی – که از نظر من، پدر تاریخ شفاهی نوین ایران هستند - انجام دادهام. یعنی کار، سلیقهای نبوده و کاملاً حرفهای صورت گرفته است. میخواستیم این پروژه، الگویی برای دیگر دانشگاهها باشد.
تا اینجا با سیر تدوین کتاب «تاریخ شفاهی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان» آشنا شدیم. اکنون کتاب در چه مرحلهای به سر میبرد؟
پروژه در سال 1392 آغاز شد و 16 ماه کارهای مربوط به گردآوری و تدوین اولیه صورت گرفت. سپس حدود هفت - هشت ماه، کارهای تدوین نهایی و ویراستاری را انجام دادیم. همچنین متن را در اختیار افراد مطلع و آگاه قرار دادیم. برای مثال بخش مربوط به گروه تاریخ را به خودِ گروه تاریخ دادیم تا مطالعه کنند و نظر بدهند. خواندند و نظر دادند. این نظرات را در متن، اِعمال کردیم و هر اصلاح را رفرِنس دادهایم. سپس کتاب توسط خانم دکتر شیرانی – دانشآموخته ادبیات - یک ویراستاری بسیار قوی و حساس شد. چند ماه در ارتباط بودیم تا متن از نظر جملهبندی، اَفعال، قواعد و علامات سجاوندی، تصحیح شد. این کار سال 1393 به دانشگاه اصفهان تحویل داده شد و حتی تسویهحساب کردیم. کتاب صفحهآرایی شد اما پس از تغییر و تحولات مدیریتی، چهار سال است که چاپ آن معطل مانده است. ما حتی اسناد مربوط به طرح تاریخ شفاهی دانشکده ادبیات، اعم از دیداری، عکس و اسناد مکتوب و فایل مصاحبهها و متن آنها را هم تحویل دادهایم. این کتاب، داوری شده و کاملاً مورد تأیید است. اما هنوز درباره انتشار آن اما و اگر وجود دارد.
آخرین تماسی که با انتشارات دانشگاه اصفهان گرفتید، چه نتیجهای داشت؟
تابستان گذشته با من تماس گرفتند و گفتند، کار را باید دوباره اصلاح کنید، اما من زیرِ بارِ اصلاحاتِ جدید نرفتم. چون این کتاب، یک بار در سال 1393 اصلاح شده بود. برای دکتر بیدهندی مکتوب کردم که با توجه به داوری و اِعمال اصلاحات، من از انجام هر گونه اصلاحات جدید معذورم. اگر قرار باشد که با تغییر هر مدیر، این کتاب اصلاح و داوری شود، چیزی از آن باقی نمیماند. منتشر نکردن کتاب، مشکلی را حل نمیکند. کتاب «تاریخ شفاهی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان» باید چاپ شود و بعد، از آن ایراد بگیریم. بسیاری حاضر به مصاحبه نشدند. وقتی کتاب چاپ شود، آنها هم حرف میزنند؛ اصطلاحی در تاریخ شفاهی داریم با این عنوان که «مراجع (منابع) به صدا درمیآیند». موانع ناشی از مقاطع مختلف مدیریتی، جزو آسیبهای تاریخ شفاهی در کشور ماست.
آیا طبق قرارداد میتوانید چاپ کتاب را به یک انتشارات دیگر منتقل کنید؟
تمام حقوق مادی و معنوی کتاب «تاریخ شفاهی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان» متعلق به دانشکده ادبیات و حوزه ریاست است. دکتر بیدهندی انصافاً در این طرح با ما همکاری کرد و آن را مورد حمایت قرار داد. درست است که با هزینهای بسیار ناچیز انجام شده، اما نفس کار، ارزش و اهمیت داشته و متأسفانه هنوز منتظر انتشار آن هستیم.
تعداد بازدید: 8489
آخرین مطالب
پربازدیدها
- سیصد و پنجاه و نهمین شب خاطره - 2
- تاریخ شفاهی به دنیای ادبیات، تعلق ندارد
- آینده تاریخ شفاهی چگونه است؟
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 123
- خاطرات حسین نجات
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 124
- آثار تاریخ شفاهی دفاع مقدس را نقد کنیم تا اشتباهات گذشته، تکرار نشود
- سیصد و پنجاه و نهمین شب خاطره - 3