گزارش نخستین همایش تاریخ شفاهی دستگاه‌های اجرایی-2

باید به الگوی ایرانی تاریخ شفاهی برسیم

مریم رجبی

03 آبان 1396


به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، نخستین همایش تاریخ شفاهی دستگاه‌های اجرایی، دوشنبه بیست‌وچهارم مهر 1396 توسط سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران و با همکاری انجمن ایرانی تاریخ، انجمن تاریخ شفاهی و انجمن زنان پژوهشگر تاریخ در سالن همایش‌های ساختمان آرشیو ملی کتابخانه ملی برگزار شد.

در بخش نخست گزارش این همایش گفته‌های غلامرضا عزیزی، رئیس پژوهشکده اسناد کتابخانه ملی، اشرف بروجردی، معاون رئیس‌جمهور و رئیس کتابخانه ملی، محسن حاجی‌میرزایی، دبیر هیئت دولت، دکتر علی‌اصغر سعیدی، دبیر علمی نخستین همایش تاریخ شفاهی دستگاه‌های اجرایی و معرفی پنج مقاله ارائه شده به همایش از زبان نویسندگان آنها (نورالله نصرتی با مقاله «تاریخ شفاهی جمعیت هلال‌احمر ایران»، حسن محرابی با مقاله «کاربرد تاریخ شفاهی برای دستگاه‌های دولتی، نمونه موردی اداره کل مطبوعات و خبرگزاری‌های دولتی»، شهناز جبل‌عاملی با مقاله «دانشگاه فنی و حرفه‌ای از منظر تاریخ شفاهی»، پیمانه صالحی با مقاله «تاریخ شفاهی سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، ویژگی‌ها و ضرورت‌ها» و رضا بیطرفان با مقاله «ظرفیت‌های تاریخ شفاهی در دستیابی به الگوی مدیریت منابع انسانی، با تأکید بر افزایش سطح بهره‌وری») را خواندید. در ادامه، بخش دوم و پایانی گزارش نخستین همایش تاریخ شفاهی دستگاه‌های اجرایی را می‌خوانید.

تجربیات‌ را مهم بدانید

پنل دوم این همایش، میزگرد بحث درباره چالش‌های تاریخ شفاهی دستگاه‌های اجرایی، با حضور نمایندگان و کارشناسان دستگاه‌های اجرایی و نیز با حضور دکتر علی‌اصغر سعیدی، مرتضی رسولی‌پور و شفیقه نیک‌نفس بود.

علی‌اصغر سعیدی در ابتدای این پنل گفت: «اجرای تاریخ شفاهی در هر فرهنگ، تاریخ و سرزمینی متفاوت است و ما باید به تدریج تاریخ شفاهی خودمان را درست کنیم. ان‌شاءالله در سال‌های آینده باید به یک الگوی تاریخ شفاهی ایرانی برسیم و این موضوع برای ما بسیار اهمیت دارد. شما ممکن است تنها چند ماه باشد که کار تاریخ شفاهی را شروع کرده باشید، اما اطمینان داشته باشید تجربیات‌تان منحصربه‌فرد است. همان‌طور که وقتی با یک شخص مصاحبه می‌کنید، باید این موضوع را به او القا کنید که آن چیزی که می‌گوید مهم است، خودتان نیز باید تجربیات‌تان را مهم تلقی کنید.»

جلب مخاطب، مهم‌ترین بخش تاریخ شفاهی

در ادامه، مرتضی رسولی‌پور گفت: «به اعتقاد من مهم‌ترین و مشکل‌ترین بخش فعالیت شفاهی، نه مصاحبه است و نه تدوین. هر چند که این دو مسئله بسیار مهم‌اند؛ این که مصاحبه چگونه انجام شود؟ مصاحبه فعال و مقتضیات آن چه چیزی است؟ تدوین مصاحبه که همواره مشکل بزرگ کارورزان و اصحاب تاریخ شفاهی بوده است و در واقع با مبانی و تبدیل متن گفتار به نوشتار کمتر آشنا بودند و سبک‌های نگارش را نمی‌دانستند. درست است که عنصر اصلی تاریخ شفاهی، شفاهیت آن است، اما خروجی کار تاریخ شفاهی به صورت مکتوب است و برای این که مطالب به صورت مکتوب منعکس شوند، افراد باید با مبانی ویراستاری و نوشتن، بیشتر آشنا باشند. فقری که در مراکز اسنادی و مؤسسات متولی تاریخ شفاهی وجود دارد، در ارتباط با همین موضوع است.

مهم‌ترین بخش تاریخ شفاهی، جلب مخاطب است. افراد باید منطق ارتباط را بلد باشند و بدانند که چگونه باید با مردم مرتبط شوند. شما ملاحظه می‌کنید که بسیاری از مطالب حاصل از تاریخ شفاهی، مطلقاً تاریخ شفاهی نیست، مصاحبه مطبوعاتی است؛ یعنی شخص را آن‌چنان که بوده، در متن نمی‌بینید. بسیاری از افراد بوده‌اند که به من گفته‌اند فلان شخص می‌خواهد با او گفت‌وگو کند و او در مورد آن موضوع هیچ اطلاعی ندارد و از طرفی می‌داند که باید در چارچوب انتظارات او حرف بزند! در حرف‌های این شخص، این مطلب نهفته است که آن حرف‌هایی که می‌زند، حرف‌های او نیست! ما باید زمینه‌های اجتماعی را برای گفت‌وگو فراهم کنیم. اگر شخص راوی دارای نظرات و دیدگاه‌هایی در موضوعی است، در حالی که مصاحبه‌کننده شخصی باشد که سخن دیگری نداشته باشد، در اینجا منطق ارتباطی به وجود نمی‌آید و دیالوگی برقرار نمی‌شود. شما اگر برنامه‌های تلویزیونی را نگاه کنید، می‌بینید که تقریباً مبنای گفت‌وگویی ندارند. گفت‌وگو یعنی این که مخاطب باید ببیند که به عنوان مثال دو دیدگاه در این کتاب به وجود آمده است، زیرا متن تولید شده در تاریخ شفاهی، به‌طور صرف، سخن راوی نیست، برآیندی از سخن مصاحبه‌کننده و سخن مصاحبه‌‌شونده است.»

وی افزود: «ما باید تاریخ شفاهی خودمان را درست کنیم. دو اتفاق در کشور افتاده که به نظر من موجب رشد تاریخ شفاهی شده‌اند؛ انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی عراق علیه ایران. این دو اتفاق، اتفاق‌هایی هستند که کل مبانی هویتی جامعه را به چالش کشیده‌اند و آن جنبه‌های نادیده مردم، در این اتفاقات خودنمایی می‌کنند. تاریخ دوره پهلوی و قاجار، بعد از انقلاب اسلامی به مراتب بهتر دیده و تحلیل شده است؛ به واسطه همین فرصتی که سال 1357 و سپس جنگ فراهم کرد. ما باید توجه داشته باشیم که این تجربه بعضی‌ها را گمراه نکند که به موضوعی به نام نظریه‌پردازی بپردازند. من اعتقادم این است که نظریه‌پردازی حاصل سال‌ها انباشت تجربه است و تا زمانی که این اتفاق نیفتد و ما از ابتدا داعیه نظریه‌پردازی داشته باشیم، سخن مفتی گفته‌ایم! ما باید تجربیات و تأملات خودمان را بنویسیم و ثبت کنیم تا امثال آقای دکتر سعیدی بعد از انباشت این اطلاعات، از داخل آنها نظریاتی را استخراج کنند. در این سال‌ها شاهد کتاب‌هایی بوده‌ایم که تحت عنوان نظریه‌پردازی در تاریخ شفاهی آمده‌اند، کسانی که دست به نوشتن این آثار برده‌اند، مطلقاً تجربیاتی در زمینه تاریخ شفاهی نداشته‌اند.»

رسولی‌پور در ادامه گفت: «من حداقل در کار تاریخ شفاهی سه دستگاه اجرایی مهم بوده‌ام که اولین آنها جمعیت هلال‌احمر بود. من از تهران تا مرز جنوب شرقی ایران با ماشین خودم، وجب به وجب رفتم و هر جا که صاحب‌دلی می‌دیدم، با او صحبت کرده و خاطراتش را ثبت و ضبط می‌کردم و متوجه شدم که در دستگاه‌های گذشته، یعنی رژیم پهلوی، جمعیت هلال‌احمر یا شیروخورشید سابق، به عنوان نخستین نهاد مدنی ایران، بیشترین خدمت را به ایران کرده است. من افتخار می‌کنم که با مدیر عامل جمعیت شیروخورشید سابق، دکتر حسین خطیبی گفت‌وگو کردم. در سال 1349 سازمان بازرسی شاهنشاهی، مأمور شد که یک گزارش از مراکز درمانی به شاه بدهد و اعلام کرد که مردم ایران از تمام بیمارستان‌های تحت پوشش وزارت بهداری ناراضی هستند، اما از مراکز درمانی جمعیت، از جمله خیریه‌ها و درمانگاه‌هایی که می‌ساختند، راضی هستند. تصمیم گرفته شد که بیمارستان‌های تحت نظر بهداری، به شیرو‌خورشید سپرده شود. من با حدد 20 تن از افراد این مجموعه گفت‌وگو کردم و بعضی از این گفت‌وگوها چاپ شدند. توصیه می‌کنم که کتاب «رنج رایگان» را بخوانید تا تاریخ جمعیت شیروخورشید سابق را بدانید.

دومین نهاد، بانک کشاورزی بود. تاریخ شفاهی این سازمان نوشته شد و تاریخ مدیرعاملان گذشته و کنونی و اعضای هیئت‌مدیره و مدیران استان‌ها، ثبت و ضبط و در دو جلد چاپ شد. نهاد سوم، وزارت نفت بود. من دو سال است که مشغول تدوین تاریخ شفاهی این سازمان هستم. متصدی این کار، قائم‌مقام وزیر نفت بود. آن شخص ما را به انجام این کار بسیار تشویق کرد و علاقه نشان داد. ما با چند نفر مصاحبه کردیم و آن آقای قائم‌مقام، یک ماه قبل از این که من با او تماس بگیرم، به دلایلی برکنار شد. هر چه که من اصرار کردم و گفتم شما مدتی وزیر بوده‌ای و بانی این تشکیلات هستی و خواستم تا با او مصاحبه کنم، اما تلویحاً به من گفت که برو پی کارت! و مصاحبه نکرد. این افراد می‌خواهند دیده شوند و با خودش فکر می‌کرد که اگر مصاحبه را انجام دهد، امتیازی برای مدیر بعد از خودش می‌شود.

به نظر من مراحل خدمت هر شخص در هر تشکیلاتی سه مرحله دارد. مرحله اول تجربه‌اندوزی است. یعنی در بخش‌های مختلف یک سازمان مشغول کار بشود و در قسمت‌های مختلف تجربه جمع کند. او بعد از مدتی به دلیل تجارب و صلاحیت‌هایش مدیر یک بخش می‌شود و پس از اندکی که مدیریت کرد، از او می‌خواهند که سال‌های پایانی خدمتش را به عنوان مشاور، نیرو تربیت کند تا مدتی بعد که از سازمان رفت، چند نفر نیرو، مانند خودش جایگزین شوند. از او بخواهند که تجربیاتش را ثبت کند و این کار، فعالیتی از جنس تاریخ شفاهی است. بعضی از افراد متأسفانه، مدیر وارد یک سازمان می‌شوند و هیچ یک از آن مراحل خدمات اداری را طی نکرده‌اند و به این موضوع افتخار نیز می‌کنند! در صورتی ‌که باید از ابتدا مدتی کارمند بوده و خاک این راه را می‌خوردند تا تجربه یاد می‌گرفتند. تشکیلات ما جوری است که آنها را تا روز آخر، مدیر حفظ می‌کند! اگر این انتقال تجربیات به نسل بعد انجام گیرد، بخشی از کارهایی که ما امروز دنبال می‌کنیم، کم می‌شود.»

پرسش و پاسخ؛ مهم‌ترین کار، آموزش است

در ادامه، ناهید شاهوردی، مشاور معاون و مدیر حوزه معاونت توسعه مدیریت، منابع و امور استان‌ها از وزارت صنعت، معدن و تجارت گفت: «وزارت صنعت، معدن و تجارت از سال 1360 با ادغام چهار وزارت‌خانه تشکیل شده است؛ وزارت معادن و فلزات، وزارت صنایع سنگین، وزارت معادن و در سال 1390 وزارت بازرگانی. با توجه به گستردگی موضوع برای این چهار وزارت‌خانه، برای تدوین تاریخ شفاهی این سازمان، بهتر است افرادی را از داخل همان وزارت‌خانه‌ها، به عنوان مسئول گروه یا سرگروه انتخاب کرده و سپس این کار را برون‌سپاری کنیم. حُسن برون‌سپاری این است که یک پیمانکار گرفته‌ایم و حساب و کتاب کار و ارزیابی و زمانی که برای آن می‌گذاریم مشخص است، اما حسی که در همکار من که خودش در وزارت معادن و فلزات بوده، وجود دارد و با یک سری از قوانین، مقررات و مسائل آشناست، در آن فرد بیرونی نیست. برای روش اجرای تاریخ شفاهی در چنین نهادی چه راهنمایی‌هایی می‌کنید؟»

حسن طاهردل، بازنشسته بانک ملت، در پاسخ به سوال شاهوردی گفت: «ما دو گروه را باید از هم تفکیک کنیم؛ کسانی که کار فنی تاریخ شفاهی را انجام می‌دهند، چه در مقام مصاحبه‌کننده و چه در مقام مصاحبه‌شونده و دوم کسانی که کارهای صدا، تصویر و... را انجام می‌دهند. شما از هر شخصی که در کارش متخصص است می‌توانید برای انجام کارهای گروه دوم استفاده کنید، اما برای گروه اول می‌توانید از نیروهای بازنشسته باانگیزه استفاده کنید. تأکید من بر باانگیزه بودن به این دلیل است که بعضی از افراد بازنشسته، فقط برای کسب درآمد این کار را انجام می‌دهند. باید فرد بازنشسته‌ای باشد که خودش نسبت به این مجموعه وابستگی و تعلق داشته باشد.»

خلیل نعمتی، عضو هیئت‌علمی گروه تاریخ دانشگاه آزاد اسلامی شهر ری هم در پاسخ به سوال شاهوردی گفت: «در ابتدا شما به عنوان کارفرما باید محدوده و حوزه کارتان را مشخص کنید، این که می‌خواهید کل سازمان را بررسی کنید یا خیر؟ من فکر می‌کنم قبل از این که به برون‌سپاری کار و مصاحبه‌گر یا مصاحبه‌شونده فکر کنید، باید خودتان به کل کار اشراف داشته باشید. دوم این که بدانید تعهدات سازمان‌تان چه چیزی است؟ اگر کار را برون‌سپاری کنید، باید ببینید که مصاحبه‌شونده در اختیار پرسش‌گر قرار می‌گیرد؟ فرض می‌کنیم که تعداد راویان‌تان مشخص است و می‌خواهید برون‌سپاری کنید، آیا شما تعهد می‌کنید که در مدت زمان قرارداد، راویان را در اختیار پرسش‌گر قرار بدهید؟ تعهد می‌کنید که اسناد و مدارک مورد نظر را در اختیار پیمانکار قرار بدهید؟ پیمانکار وقتی از بیرون می‌آید، قاعدتاً اشراف کامل ندارد، شما باید زمینه‌ساز برای کارهایش باشید. نکته سومی که در مورد انتخاب پیمانکار هست، این است که هنوز مرز تاریخ شفاهی برای ما مشخص نیست و به دلیل فنی و تخصصی بودن کارتان، با پرسش و پاسخ به نتیجه نمی‌رسید؛ به همین دلیل باید پژوهشگر یا پیمانکاری انتخاب شود که نه تنها تسلط داشته باشد، بلکه سابقه کار پژوهشگری صرف داشته باشد و به روش‌های پژوهشی آشنا باشد. نکته آخر این که باید بدانید که سازمان شما چه چارچوب‌هایی را برای تدوین قرار می‌دهد؛ چون ممکن است در جریان پرسش و پاسخ، قسمت‌ها یا بخش‌هایی به دلایلی حذف شوند.»

دکتر علی‌اصغر سعیدی نیز در پاسخ به سوال شاهوردی گفت: «تجربه هر دستگاهی ممکن است با دیگری متفاوت باشد؛ به عنوان مثال ممکن است که دانشگاه آزاد تجربه‌ای داشته باشد که همان تجربه در وزارت صنعت و معدن قابل استفاده نباشد. نمی‌شود پاسخی صریح به این سوال داد و نباید این پیچیدگی‌ها مانع کار بشود. به عنوان مثال اگر شما فردی را از سازمان بگذارید، به سبب این که کار برایش عادی شده است، ممکن است علاقه‌ای به آن کار نداشته باشد. برون‌سپاری نیز مشکل دارد و افرادی وجود دارند که از تاریخ شفاهی، تنها ضبط کردن را می‌دانند. من فکر می‌کنم باید در هر سازمانی، بخش تخصصی برای این کار به وجود بیاید و یک مرکزیتی مانند سازمان اسناد، پذیرفته شود.»

علی فیاض، از مجمع رزمندگان لشکر 10 سید‌الشهدا(ع) هم گفت: «ما 20 سال است که مشغول انجام این کار هستیم و تنها حدود یک سال‌ونیم است که من می‌دانم نام این کار، تاریخ شفاهی است. ده سال پس از جنگ که رزمندگان و جانبازان یکی پس از دیگری، به دلایل مختلف فوت می‌کردند و خاطرات و تاریخ این رزمندگان در دل آنها می‌ماند و به داخل خاک می‌رفت، تصمیم‌ گرفتیم به صورت خودجوش جمع شویم. ما بدون حمایت هیچ گروهی کارمان را شروع کردیم. ما در ابتدا گفت‌وگوهای‌مان را با رزمندگان شروع کردیم. پس از اندکی دیدیم که پدر و مادر شهدا در حال فوت کردن هستند، پس نام و نشانی چهار هزار شهیدی که در استان تهران داده بودیم را پیدا کرده و از این تعداد 2800 گزارش تهیه کردیم. اکنون گنجینه بسیار خوبی داریم. پس از آن بچه‌هایی که در عملیات‌های مختلف شرکت کرده‌اند را پیدا کرده و با آنان نیز مصاحبه کردیم. به تازگی فهمیدیم کاری که ما از سال‌ها پیش انجام می‌دادیم، تاریخ شفاهی نام داشت. هنگامی که با مدیران رده بالای کشور مصاحبه می‌کنیم، آنان متأسفانه کُنه قضیه را درک نمی‌کنند و گمان می‌کنند که برای خودنمایی این کار را انجام می‌دهیم و زمانی که به پای کار می‌رسند، اما و اگر می‌آورند. در اداره و سازمانی که این کار تعریف نشده است، نمی‌توانیم چارت ببندیم که تو فلان وظایف را داری، بلکه آن شخص خودش باید عاشق این کار باشد. در تدوین تاریخ شفاهی، هر زمان که ما از مقامات رده پایین شروع کردیم، آن فرمانده و یا مقام بالا نیز به ما کمک کرده، اما هر زمان که از مقام بالا و فرمانده شروع کردیم، هیچ کمکی دریافت نکردیم.»

سرهنگ عبدالله اسماعیلی، نماینده سازمان اسناد و مدارک دفاع مقدس نیز گفت: «در نیروهای مسلح، کاری که در ارتباط با تاریخ شفاهی شده است، صرفاً به افراد نظامی که در جنگ بوده‌اند واگذار نشده، بلکه بسیاری از دانشجویان و محققان به عنوان پیمانکار می‌آیند و ما با آنها قرارداد می‌بندیم. آنان را به دوستان معرفی می‌کنیم و کار تاریخ شفاهی انجام می‌شود. چند اشکال در کار بوده است؛ تعدد سازمان‌ها، موازی‌کاری‌هایی که انجام می‌شد و خساسیت‌هایی که وجود داشت و افراد اسنادشان را ارائه نمی‌دادند. خوشبختانه ستاد کل نیروهای مسلح در ابلاغیه‌ای اعلام کرد و به سازمان‌ها ابلاغ شد که بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس و یکی از معاونت‌های آن، به‌طور ویژه سازمان اسناد و مدارک دفاع مقدس، متولی ثبت تاریخ شفاهی ایثارگران دفاع مقدس است. ایثارگران دفاع مقدس تقریباً شناسایی شدند و با تمام مشکلات، مصاحبه‌ها به کندی در حال انجام است. این ابلاغیه چند نتیجه داشت، یکی این که ارتش و سپاه سوابق خودشان را در اختیار یکدیگر گذاشتند.»

سرهنگ حسین فروتن‌نژاد، مسئول آموزش، پژوهش و فناوری اطلاعات سازمان اسناد و مدارک دفاع مقدس هم گفت: «در سازمان‌ها، چارت سازمانی مشخص شده است و ابتدای سال از ما برنامه کار را می‌خواهند. من نمی‌توانم خودجوش کاری را انجام بدهم، باید حامی داشته باشم. زمانی در انجام یک کار موفق خواهم بود که سازمانم پشتیبانم باشد. من متوجه شدم که در ابتدا باید یک سازمانی را بپذیرم و الگو قرار دهم. همان‌طور که از یک مرجع پیروی می‌کنیم، در تاریخ شفاهی نیز باید بگوییم که مقلد کدام سازمان هستیم. ما کارگاه‌های مختلف تاریخ شفاهی برگزار کرده‌ایم، زیرا در هر استان یک اداره کل داریم که مشغول کار تاریخ شفاهی است و در مجموع سه میلیون ایثارگر داریم. من معتقدم که برای انجام این کار، باید هم از بیرون و هم از داخل کمک بگیریم. مهم‌ترین کار، آموزش است. کارگاه‌های‌مان را به استان‌ها نیز بردیم، اما به همه‌جا نمی‌رسیدیم و نیروهای‌مان کم بودند و افراد راوی خاطرات به دلایل مختلف در حال مرگ‌ و میر بودند. ما در هر استان به پنج استاد نیازمندیم و ناچاریم از سازمان اسناد ملی تقاضا کنیم که فلان اساتید را به ما بدهید تا به استان‌ها ببریم و آموزش بدهند.»

نورالله نصرتی نیز گفت: «تجربه 20 سال کارمند بودن به من می‌گوید جرقه اول کار را همیشه عشق و علاقه، سماجت و همتی می‌زند که البته تأییدیه مسئولان را به دنبال دارد. در واقع وقتی آن آدم‌های خاص و عاشق، آن باور را ایجاد کردند، مدیران برای منافع و پیشرفت سازمان خودشان همراهی می‌کنند.»

پنل سوم نخستین همایش تاریخ شفاهی دستگاه‌های اجرایی، میزگرد بحث درباره فنون مصاحبه، با حضور نمایندگان و کارشناسان دستگاه‌های اجرایی و محسن کاظمی، دکتر ابوالفضل حسن‌آبادی و غلامرضا عزیزی بود.

تفاوت خاطره با تاریخ شفاهی

محسن کاظمی در ابتدا گفت: «متن تولید شده در مصاحبه در اصل برآیندی از فضای مصاحبه است. می‌توان گفت که مصاحبه تاریخ شفاهی سه ضلع دارد؛ مصاحبه‌گر، مصاحبه‌شونده و آن متنی که در حال تولید است. یکی از فرق‌های مصاحبه تاریخ شفاهی و خاطره در جریان مصاحبه پیش می‌آید. خاطرات و مصاحبه‌های تاریخ شفاهی، همگی از جنس خاطره هستند که به صورت فایل در ذهن ما جا گرفته‌اند، اما نحوه استحصال اینها متفاوت است. تاریخ شفاهی اینها را به شکلی استحصال می‌کند و خاطرات شفاهی به شکلی دیگر استحصال می‌شوند. وقتی اینها به شکل گفتار یا نوشتار درمی‌آیند، برآیندهایی در حال رخ دادن هستند. به هر حال کار تاریخ شفاهی با خاطره است و تنها فرقی که بین این دو وجود دارد این است که مصاحبه‌ای که در اینجا شکل می‌گیرد، مصاحبه فعال است، اما جنس خاطرات شفاهی از مصاحبه‌های فعال نیست؛ سؤالات‌ کاملاً سازمان نیافته و غیر ساختارمند هستند و در فضایی مطرح می‌شوند که ضبط صوت و دوربینی جلوی مصاحبه‌شونده یا راوی قرار می‌گیرد. با یک سوال ابتدایی شروع می‌شود و سپس به احوالات آن فرد باز می‌گردد و خودش به هر جهتی که می‌خواهد می‌رود و جریان مصاحبه را به هر وادی که می‌خواهد می‌کشاند، اما در تاریخ شفاهی این نیست، در تاریخ شفاهی همه در خدمت موضوع هستند. بنابراین یکی از اصلی‌ترین فرق‌های خاطره و تاریخ شفاهی در نحوه مصاحبه و استحصال خاطره است.

فرق‌ دیگر در غنی‌سازی است؛ در تاریخ شفاهی غنی‌سازی صورت می‌گیرد، اما در خاطره این اتفاق نمی‌افتد. در تاریخ شفاهی اعتبارسنجی و راستی‌آزمایی صورت می‌گیرد، اما در خاطرات شفاهی این‌طور نیست. به هر حال، این مصاحبه است که در ابتدای کار تکلیف ما را با خاطرات شفاهی مشخص می‌کند. زمانی یک مصاحبه، مصاحبه فعال می‌شود که فرد مصاحبه‌شونده دارای یک‌سری ویژگی‌هایی باشد: باید نسبت به یک سری از علوم انسانی، فهم متعارفی داشته باشد. باید در ارتباط با موضوعی که کار می‌کند، متخصص باشد. باید مقولات مربوط به آرشیو سازمان اسناد را بداند. علاقه نیز یکی از ویژگی‌های مصاحبه‌گر است.»

وی ادامه داد: «آنچه جریان مصاحبه را برای ما مهم می‌کند این است که آن مصاحبه در جایی قرار می‌گیرد که قرار است یک‌سری از معانی و مفاهیم را انتقال بدهد. اگر فضای مصاحبه نتواند در خود مصاحبه، آن معانی و مفاهیم را برای طرفین ایجاد کند، به‌طور قطع آن مصاحبه، مصاحبه‌ای ناتوان و ناقص است. وقتی این مصاحبه می‌رود و به مرحله تدوین می‌رسد، تدوین‌گر نیز با مشکل مواجه می‌شود. البته راه جبران دارد که به آن مصاحبه‌ تکمیلی می‌گویند. یکی از ویژگی‌هایی که اگر مصاحبه‌گر داشته باشد، بسیار خوب است، این است که او دستی در نوشتن و خواندن داشته باشد. یک‌سری عوامل اولیه و ثانویه وجود دارند که بر شرایط مصاحبه اثر می‌گذارند؛ عوامل اولیه، از جمله: رعایت کردن شرایط حال مصاحبه‌شونده، خسته‌کننده نبودن زمان مصاحبه، نور اتاق، احترام گذاشتن و... هستند. عوامل ثانویه حکایت از یک نوع روندی دارند که بین مصاحبه‌گر و مصاحبه‌شونده ایجاد می‌شود و آن اعتمادی است که بین طرفین به وجود می‌آید. اگر این اعتماد وجود داشته باشد، بسیاری از کاستی‌های عوامل اولیه به چشم نمی‌آید.»

تاریخ شفاهی و حافظه سازمانی

سپس دکتر ابوالفضل حسن‌آبادی، مدیر امور اسناد و مطبوعات آستان قدس رضوی گفت: «در دنیا بحثی داریم درباره این که زمانی که شما می‌خواهید تاریخ شفاهی یک دستگاه اجرایی را کار کنید، چه مسائلی باید مد نظرتان باشد؟ و حافظه سازمانی چه چیزی است؟ چند دیدگاه در زمینه حافظه سازمانی وجود دارد. اول بحث دانش فردی است و مدارکی که ذیل کارهای سازمانی فراهم می‌شود. حافظه سازمانی برای فراهم‌آوری و تسریع دسترسی به اطلاعات گذشته است تا از طریق ضبط تجربیات به مواردی مانند درک اهمیت گذشته و زمینه‌های موفقیت یا شکست و تأثیرگذاری از طریق دیدگاه‌های مختلف اطلاعاتی، تأکید بر نکات مهم سازمانی و نقاط عطف دوره‌ای و موقعیت‌های خاص بپردازد.

حافظه سازمانی، بدنه دانش سازمانی رسمی و غیر رسمی است که لازم است ادامه پیدا کند و کارکرد مؤثر یک سازمان در همه سطوح است و شامل مهارت‌ها و تجربیات مختلف است که می‌تواند در تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم‌سازی‌ها مؤثر باشد. حافظه سازمانی رهیافتی برای بازسازی هویت سازمانی است که در ارتباط بین حوادث و تصمیمات، زمان‌ها و وقایع مهم و یا کنش و واکنش‌های سازمانی در راستای غنی‌سازی فهم و درک از آن چیزی که در گذشته اتفاق افتاده است، شکل می‌گیرد. بازخوانی فعالیت‌های سازمانی به دلایل مختلف مانند توصیف، بازنمایش، اثبات کارآمدی، ایجاد تکیه‌گاه سازمانی، تأمین منافع سازمانی و کارکرد مقایسه‌ای بین حال و گذشته صورت پذیرفت که از طریق بررسی موادی مانند گزارش‌ها، انتشارات، قراردادها، تجربیات شخصی، آموزش، نقل‌ قول‌ها، استانداردها، قوانین و مقررات شکل می‌گیرد.

علایق سازمانی، احساسات، روابط درون گروهی، شکست‌ها، تغییر مدیریت و چالش‌ها و تعامل زندگی کاری با شغلی نیز وجود دارند که از طریق مستندسازی حافظه نانوشته سازمانی - که در مواردی از اطلاعات ثبت شده مهم‌ترند - و بیشتر با استفاده از خاطرات عمومی و فردی در قالب روایت تجربیات منتقل می‌شوند.»

وی افزود: «کسانی که با بحث تاریخ شفاهی سروکار دارند، باید تفاوت بین حافظه سازمانی و دانش سازمانی را بدانند. دانش سازمانی در واقع ارزش افزوده نیروی انسانی است که در طی ارتباطات شغلی وی، از طریق تجربه به دست می‌آید. منابع انسانی و ساختار سازمانی از مهم‌ترین عوامل استقرار کامل مدیریت دانش در یک سازمان هستند، زیرا این دو عامل بر سایر عوامل تأثیرگذار هستند. مدیریت دانش سازمانی به عنوان اصلی‌ترین فاکتور کسب مزیت در غنی‌سازی حافظه سازمانی از اهمیت زیادی برخوردار است. دانش سازمانی چند ویژگی دارد؛ بی‌نظیر بودن، نادر و کمیاب بودن، ارزشمند بودن و غیر قابل جایگزین بودن.

تاریخ شفاهی از طریق روایت‌های سازمانی، یکی از راه‌های بازسازی گذشته است تا آنچه که بوده‌اند و آنچه که انجام داده‌اند را بیان کنند و از این طریق از زمان گذشته در حال استفاده نمایند و آینده خود را شکل دهند. روایت‌های شغلی یکی از ابزارهای بازسازی هویت هستند و در واقع روایت‌ها هسته اصلی بازسازی گذشته هستند. ما در ذیل تاریخ شفاهی و حافظه سازمانی سه موضوع را داریم: اول تاریخ شفاهی و مستندسازی تجربه سازمانی، دوم تاریخ شفاهی و مستندسازی دانش سازمانی و سوم، تاریخ شفاهی و مستندسازی فرهنگ سازمانی. در انجام پروژه تاریخ شفاهی، معمولاً در دنیا و بیشتر در ایران یک سری مسائل و مشکلات جانبی هم پیش می‌آیند، از جمله: کم‌توجهی به گویاسازی حافظه سازمانی، عدم تناسب نسبت بین اجزا به نسبت کل، عدم تعریف دقیق اهداف مورد نظر، سلیقه‌گرایی، توجه بیش از حد به مسائل سیاسی، فشارهای درونی و بیرونی، تأکید بر دوره‌های خاص زمانی و مدیریتی، توجیه مدیران و کارکنان، تأکید بیش از حد بر استفاده محوری، طول دوره زمانی پروژه، عدم تعیین اولویت‌ها در تاریخ شفاهی سازمانی (مانند نسبت بین سوالات فردی با جمعی و موضوعی، رویکرد تحلیلی و یا توصیفی)، نسبت بین زندگی‌نامه فردی با اداری، گذر از واقعه‌نگاری و موضوع‌نگاری و سیاست تعمیق محتوای اطلاعات در راستای توجه به دانش سازمانی، پرهیز از استفاده از تدوین رسمی برای مطرح نمودن موضوعات خاص، پرهیز از توجه بیش از حد به حافظه رسمی سازمانی و بی‌توجهی به حافظه غیر رسمی و برقراری ارتباط بین این دو، شأنیت دادن به آرشیو در تاریخ شفاهی و رعایت استانداردهای آن (از جمله: پیاده‌سازی، نمایه‌سازی و گویا‌سازی محتوا)، برقراری رابطه مناسب بین اسناد و مدارک مکتوب و شواهد شفاهی در آرشیو، توجه به خواست‌ها، دیدگاه‌ها و نیازهای تاریخی هر دوره در بررسی حافظه سازمانی، راستی‌آزمایی و مستند‌سازی.»

پرسش و پاسخ؛ امنیت مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده

در این بخش، محمد‌تقی آرسین گفت: «یکی از مباحثی که همیشه برای من جای سؤال داشته، این بوده که در مصاحبه تاریخ شفاهی، وقتی موضوع خاصی مطرح می‌شود، ممکن است که امنیت فرد به خطر بیفتد و اگر موضوع باز شود، ممکن است بازتاب خوبی نداشته باشد، راهکار چیست؟ امنیت مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده چگونه تأمین می‌شود؟»

غلامرضا عزیزی در پاسخ گفت: «اگر انسان قرار است سراغ محیط مخاطره‌آمیزی برود، باید انتظار مخاطره را داشته باشد.در مصاحبه‌های تاریخ شفاهی قصد ریختن آبروی شخص و یا آشکار کردن کارهای نادرست او را نداریم، بلکه می‌خواهیم تا حد امکان به واقعیت نزدیک شویم.»

محسن کاظمی نیز در پاسخ به این سوال گفت: «موضوع بحث مربوط است به یکی از تنگناهای تاریخ شفاهی. تاریخ، زنده و نزدیک است و به همین دلیل ورود به بسیاری از موضوعات آن مخاطره‌آمیز است. تاریخ شفاهی بحث ضبط، ثبت و نشر را دارد. آنچه که برای جوینده مخاطره‌آمیز خواهد بود، بحث نشر آن موضوعات است. باید به سراغ این موضوعات رفت، اما برای نشر آنها باید قواعد عرفی و رسمی اینجا را رعایت کرد، اما ما می‌توانیم به عنوان یک محقق، اینها را بگیریم و برای آیندگان نگه داریم تا زمانی که آیندگان از عصر ما فاصله گرفتند، بتوانند آنها را مورد استفاده قرار دهند. در بحث نشر نیز با یک‌سری از ذکاوت‌ها و فنون می‌شود کارهایی را انجام داد.»

مرتضی رسولی‌پور هم در پاسخ به این سوال گفت: «بحث امنیت مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده، موضوعی اساسی است. این که مرجعی وجود داشته باشد که بگوید در این موضوع مصاحبه بکن و در این موضوع مصاحبه نکن، امری خلاف قواعد پژوهش است، زیرا من موضوعی را دوست دارم و می‌خواهم با کسی در مورد آن گفت‌وگو کنم و کسی نمی‌تواند به من بگوید که مصاحبه نکن. ما گاهی برای ثبت و ضبط آن مصاحبه می‌رویم و مراکز پژوهشی نباید هیچ محدودیتی قائل شوند و محدودیت نیز قائل نمی‌شوند. مسئله نشر هیچ ربطی به این حوزه‌ها ندارد. موضوع نشر دارای ملاحظات اجتماعی است و به عوامل مختلفی بستگی دارد. اگر ما خودمان نیز به این انسداد و فروخوردگی کمک کنیم، توصیه قشنگی نیست. وقتی شخصی می‌خواهد اطلاعاتی را بگوید، ما آن را ثبت می‌کنیم، حتی اگر یک شخص ساواکی باشد و بخواهد کارهای گذشته‌اش را بگوید. اگر شخصی بخواهد با شخصی دیگر مصاحبه کند و جلوی او را بگیرند، این موضوع نیز خلاف اصل آزادی‌خواهی انسان است و رویه سانسور جواب نمی‌دهد، زیرا اگر با هر شخص مسئله‌داری مصاحبه کنیم و پخش نکنیم، صدایش از جای دیگری درمی‌آید و این کار بی‌حاصل است. باید نگاه مسئولین کشور نسبت به اطلاعات تغییر کند، زیرا اگر گفت‌وگو در رسانه‌ها به عنوان یک اصل پذیرفته شود، ترسی وجود ندارد. ما در فرهنگی زندگی می‌کنیم که استعاره، ایما و اشاره در آن دامنه بسیار وسیعی دارد. بزرگانی در گذشته حرف‌های بسیاری را با زبان ایما و اشاره گفته‌اند و به اعتقاد من آنان در سختی بیشتری بودند، اما حرف خودشان را می‌زدند. بنابراین یک بخشی از آن به هنرمندی شخصی که کار می‌کند بستگی دارد و باید برای برخورد با مشکلات، تمرین بیشتری کند. دوم این که مسئولین و کسانی که داعیه تغییر دارند، باید نگاه‌شان را تغییر دهند. باید در این راه تلاش کرد.»

ابوالفضل حسن‌آبادی هم در پایان گفت: «سیاست ما در آستان قدس رضوی، سیاست چاپ نیست. ما محدودیت چاپ داریم؛ زیرا چاپ هزینه‌بر و زمان‌بر است و نیروی زبده می‌خواهد. ایده‌آل ما هیچ‌گاه کتاب نبوده است. ما تنها مرکزی هستیم که دو سوم از کارهای‌مان پیاده‌سازی شده و نمایه آنها بر روی سایت و در دسترس است. ما کلید‌واژه ریز کلمات داریم و هیچ‌گونه محدودیتی برای دادن اطلاعات به پژوهشگران نداریم و بیشترین پروژه‌های تاریخ‌ شفاهی را در کشور ارائه کردهایم. ساز و کار ما بر اساس استانداردهای جهانی است و افرادی که نزد ما کار می‌‌کنند، آموزش‌دیده هستند، اما ممکن است که استانداردهای ما با با بقیه سازمان‌ها تفاوت داشته باشد.»

گزارش نخستین همایش تاریخ شفاهی دستگاه‌های اجرایی-1



 
تعداد بازدید: 6577


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 125

دو تا از این سربازها تقریباً بیست ساله بودند و یکی حدود سی سال داشت. و هر سه آرپی‌جی و یک تفنگ داشتند. آنها را به مقر تیپ سی‌وسه آوردند. سرتیپ ایاد دستور داد آنها را همان‌جا اعدام کنند. اعدام این سه نفر سرباز به عهده ستوانیار زیاره اهل بصره بود که من خانه او را هم بلد هستم. خانه‌اش در کوچه‌ای است به نام خمسه میل که خیلی معروف است. در ضمن این ستوانیار جاسوس حزب بعث بود. او افراد ناراضی را به فرمانده معرفی می‌کرد. سه نفر سرباز شما را از مقر بیرون آوردند و ستوانیار زیاره آنها را به رگبار بست و هر سه را به شهادت رساند. آنها را همان‌جا در گودالی دفن کردند.