انتشار کتاب سال خاطره و تاریخ شفاهی برای نوادگان

مترجم: سارا اشموئیل

12 مهر 1396


سی‌امین شماره از کتاب «شهادت (گواهی) برای نوه‌های‌مان» [1]در ماه آگوست سال 2017 منتشر شد. این کتاب‌ها شامل مجموعه‌ای از تجربیات شخصی از جنگ جهانی دوم و تاریخ شفاهی آن است که به کودکان و نوادگان کسانی که جنگ را از سراسر ژاپن تجربه کرده‌اند منتقل می‌گردد.

شرکت شینپوشوبو[2] ناشر مستقر در اوزاکا[3] از سال 1988 این مجموعه کتاب را به ‌صورت سالاانه منتشر کرده است. در این کتاب‌ها در کنار خاطرات دردناک از حملات هوایی، انفجار بمب اتمی و از دست دادن عزیزان، پیام‌هایی نیز هست که خواهان صلح هستند.

در ژانویه 1945، چهار معلم در مدرسه ملی در تای‌می[4] در منطقه گینزا[5] در توکیو، در یک حملۀ هوایی کشته شدند. یک مرد 84 ساله که در آن زمان دانش‌آموزی شش ساله بوده، می‌نویسد: «ما نباید فراموش کنیم که حتی در گینزا نیز که امروزه شلوغ و پرجنب و جوش است، آن تاریخ غم‌انگیز وجود دارد.»

یک زن 86 ساله از سووزوکا[6] در استان میه[7] که در آن زمان دانشجوی پرستاری بوده، به یاد می‌آورد بیمارستانی که در آن کار می‌کرد بر اثر حملات هوایی غیر قابل‌استفاده شده بود و آنها قادر به انجام هیچ کاری برای درمان بیماران و زخمی‌ها نبودند. او می‌نویسد: «ما تمام تلاش‌مان را می‌کردیم تا از محل سقوط بمب‌ها فرار کنیم؛ این موقعیتی نبود که بتوانیم از دیگران مراقبت کنیم.» او اضافه کرد که «جنگ جهنم است. انسان‌ها غیرانسان می‌شوند.» او به‌خاطر تجربه دست‌ اولی که دارد، مشتاقانه و صمیمانه می‌گوید: «ما باید از قانون اساسی ژاپن حمایت کنیم و جهانی بدون جنگ و با صلح‌ را حفظ کنیم.»

تعداد 636 مورد خاطره برای درج در سی‌امین شماره از کتاب «شهادت (گواهی) برای نوه‌های‌مان» ارسال شد و از بین آنها در مجموع 77 مورد برای چاپ انتخاب گردید. قیمت این کتاب 1620یِن اعلام شده است. ناشر کتاب هم‌اکنون درحال دریافت خاطرات ارسالی‌ برای جلد سی‌ویکم است که تابستان آینده منتشر خواهد شد. موضوع این جلد از مجموعه کتاب یادشده «پیشگیری از جنگ از طریق نوشتن خاطرات» است. موارد ارسالی باید کمتر از 1600 کاراکتر به زبان ژاپنی باشند و نام نویسنده، سن، نشانی و شماره تلفن قید گردد.

 

[1] Magotachi e no Shogen (به ژاپنی)

[2] Shimpu Shobo Co.

[3] Osaka

[4] Taimei

[5] Ginza

[6] Suzuka

[7] Mie



 
تعداد بازدید: 6931


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 121

بلافاصله از کمین بیرون آمدیم و داخل موضع شدیم. در این موضع دو سنگر بیشتر ندیدیم که داخل یکی از آنها دو نفر و در دیگری سه نفر خواب بودند. ستوانیار حسین و یک سرباز دیگر داخل هر سنگر نارنجکی انداختند و نفرات آن را به شهادت رساندند. من سنگر دیگری، کمی دورتر از این دو سنگر، دیدم و به نظرم رسید باید انبار مهمات باشد زیرا اطراف آن با گونی پوشانده شده بود و تقریباً یک مترونیم ارتفاع داشت.