روش‌شناسی در تاریخ شفاهی

تولیدات تاریخ شفاهی، از اول تاریخ به دنیا می‌آیند

مریم رجبی

18 تیر 1396


به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، کارگاه «بررسی روش‌شناسی تاریخ شفاهی» توسط دبیرخانه هفدهمین دوره انتخاب بهترین کتاب دفاع مقدس و با همکاری پژوهشکده اسناد، سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، سه‌شنبه 13 تیر 1396 در سالن دکتر پرهام سازمان اسناد و آرشیو ملی برگزار شد. در این نشست محسن کاظمی، نویسنده و پژوهشگر تاریخ، کارشناس و مجری بود و دکتر مرتضی نورایی، استاد تاریخ دانشگاه اصفهان سخنرانی اصلی بود. همچنین جمعی از نویسندگان و دست‌اندرکاران کتاب‌های دفاع مقدس و میهمانانی از وزارت امور خارجه، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، انجمن تاریخ شفاهی و... حضور داشتند.

تاریخ شفاهی، تاریخ آینده است

دکتر نورایی در کارگاه «بررسی روش‌شناسی تاریخ شفاهی» گفت: «تاریخ شفاهی یک پدیده بالنده است که سه دوره از حیات علمی را شامل می‌شود؛ دوره اول که دوره گردآوری اطلاعات است، دوره دوم وقایع را بر اساس این اطلاعات بازسازی کردن است و دوره سوم گردآوری اطلاعات پیرامون حولیات وقایع است. امروز ما در این دوره بین‌المللی هستیم که برای مورخ شفاهی، خود واقعه اهمیت ندارد، چگونگی و حولیات آن است که واقعه را تعریف می‌کند. برای تاریخی که زنده است و لقب تاریخ آینده را گرفته، نمی‌توانیم روش تحقیقی که بیست سال پیش تعریف کرده‌ایم را به کار ببریم. ما نمی‌توانیم روی یک پدیده روش‌شناسی که در سال 1383 مطرح شده، مقاومت کنیم و آن را الگوی پژوهش و تحقیق‌مان قرار دهیم.

آنچه که من را وادار کرد تا بار دیگر پیرامون روش‌شناسی در تاریخ شفاهی تأمل کنم، این بود که در پنج سال اخیر دانشجویان متعددی داریم که پیرامون تاریخ شفاهی کار می‌کنند و مقالاتی را برای مجلات علمی پژوهشی می‌فرستند و تقریباً تمام آن مقالات رد می‌شود؛ علت آن است که کسانی که داوری می‌کنند، الگوی داوری تاریخ شفاهی ندارند و تنها الگوی داوری رشته خودشان را در نظر گرفته و آن را پیاده می‌کنند. آخرین تحقیق و پروپوزال دانشجویی من با دانشجویی بود که بر روی تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی در مدارس اصفهان کار می‌کرد. وقتی پروژه را داد، از ابتدا تا انتها ایراد گرفته بودند. من مجبور شدم که قصیده‌ای غرّا بنویسم و به آن استاد بگویم که: «درست است که شما مورخ هستی، اما دلیل نمی‌شود که توانایی کار کردن در زمینه تاریخ شفاهی را نیز داشته باشی. آن چیزی که شما در مورد فرضیات تاریخ شفاهی می‌گویی از ابتدا اشتباه است، زیرا در تاریخ شفاهی اصلاً فرضیه نداریم. اگر فرضیه‌ای حین تحقیقات تاریخ شفاهی مطرح شود، نقطه کور تحقیق است، زیرا فرضیه عبارت است از حدس و گمان موقتی که مسیر پژوهش را تعیین می‌کند، در حالی ‌که نوع تحقیقات تاریخ شفاهی سؤال‌محور است، نه فرضیه‌محور!»

تحقیقات تاریخ شفاهی موضوع‌محور یا فردمحور است. با درنظرگرفتن این فرضیات است که تحقیق‌مان به سمت خاطره‌نگاری می‌رود. این‌گونه است که 90 درصد تحقیقات تاریخ شفاهی لاجرم به خاطرات شفاهی تبدیل می‌شود. در صورتی که راحت‌ترین کار این است که برویم و آنچه که دوست داریم را بشنویم و خاطرات افراد را بر اساس خواسته‌های خودمان شکل بدهیم و سپس آن را به برون‌داد برسانیم! اگر ما بگوییم تاریخ شفاهی، خود «تاریخ» تجربه جمعی است. در تجربه فردی تنها یک فاکتور وجود دارد، درصورتی‌که باید در تاریخ تواتر وجود داشته باشد. در تاریخ شفاهی، سیستم و نظام پرسشی سؤالات‌مان باید محقق و مصاحبه‌شونده را به سمت تجربه جمعی ببرد. به عنوان مثال اگر از کسی در مورد تاریخ جنگ یا دفاع مقدس پرسیدیم، در قبال گفته‌های آن فرد عکس، جغرافیای محل و... را به کمک بیاوریم. این عمل در واقع شیفت کردن تجربه شخصی به سمت تجربه جمعی است که باید از افراد مختلف باشد. بنابراین اگر فرضیه‌ای وجود داشته باشد، ناخودآگاه ما را به سمت خاطره‌نگاری می‌برد. یکی از مبانی تاریخ شفاهی خاطره است. ما به مصاحبه شونده کمک می‌کنیم تا به زایش فکری برسد و خودش را قرائت کند. این خود قرائت‌ کردن ممکن است مکرر اتفاق بیفتد و مشابه نباشد. امروز تحقیقات تاریخ شفاهی را به یک جامعه‌شناس، مورخ و... می‌دهند تا بررسی کنند و با این که این افراد در جایگاه خودشان دارای فضل هستند، اما نکته‌ای که وجود دارد این است که شخص باید بداند که تاریخ شفاهی جزو تاریخ‌های مضاف است، مانند تاریخ زنان، تاریخ اقتصادی، تاریخ اجتماعی. تاریخ‌های مضاف میان‌رشته‌ای هستند. ما نمی‌توانیم در تاریخ‌ شفاهی به داوری بپردازیم  یا بر اساس دانش تاریخی‌مان تحقیق کنیم. اگر چنین کاری را کردیم، آنچه که محصول می‌شود تاریخ شفاهی نیست، بلکه تاریخ است. ما درس‌هایی مانند فلسفه تاریخ داشتیم که اگر برای آن استادی از فلسفه می‌آمد، تنها فلسفه درس می‌داد و اگر استادی از تاریخ می‌آمد، تنها تاریخ فلسفه درس می‌داد. درس‌هایی دیگر مانند جامعه‌شناسی تاریخی یا جغرافیای تاریخی و... نیز همین مشکلات را داشتند. در حالی ‌که مبنای تحقیقات میان‌رشته‌ای این است که علم میان آن دو رشته به حالت انسداد رسیده است. زمانی‌ که به انسداد می‌رسد ناگزیر تجمیع شده و روشی جدیدی ایجاد می‌شود. برآیند این دو علم یک فرایند و روش جدیدی را ایجاد کرده که نه این و نه آن است. اگر در تحقیقات روی آن دو علم نچرخیم و بدانیم که تاریخ شفاهی هیچ کدام از آن علوم نیست، مورخ شفاهی شده‌ایم. چون جزو علوم مضاف است، روش خاص خودش را می‌خواهد و آن روش، روش ایستگاهی نیست.

نکته دوم این است که از دانشجوی ما سؤال شده بود که منابعت چه چیزی است؟ پاسخش یک کلمه است؛ منابع در تاریخ شفاهی از نظام گلوله برفی استفاده می‌کنند. من تحقیقی از دانشجوی پرستاری در باب پرستاری جنگ داشتم. صحبت ما این بود که روی کسانی که لیسانس داشتند و با مدرک رفتند جبهه و کار پرستاری در خطوط اول، دوم یا سوم کردند، تحقیق کنیم. استرالیا الان سرآمد پرستاری در جنگ است، زیرا معتقد است نیرویی که با هزار لطائف‌الحیل به جبهه می‌آوریم، وقتی که زخمی شد، با یک گلوله نباید به عقب برود. باید بلافاصله بازسازی شده و در جبهه نگهداری شود. این فرایند مجروح شدن و دوباره به کار برگشتن، بزرگ‌ترین دغدغه کسانی است که مدیریت جنگ را بر عهده دارند، زیرا آوردن نیرو برای هر عملیاتی بسیار سخت است. ما در آن تحقیق‌مان به‌طور کل سه نفر را می‌شناختیم که با مدرک به جبهه رفته بودند. ابتدا با این سه نفر شروع کردیم و سپس رفته‌رفته این سه نفر افراد مختلفی را معرفی کردند که ما نمی‌شناختیم. این نظام تحقیق را که شما از یک یا دو نفر شروع می‌کنی و بعد به اشباع منبع می‌رسی، نظام گلوله برفی می‌گویند. از دانشجو منبع می‌خواستند؛ اگر او از ابتدای تحقیق و پروپوزال تمام داده‌ها را بداند که در واقع تحقیقش به اتمام رسیده است. شعار مورّخان شفاهی این است که «فقط انجام بده» و دارای طبقاتی است، از ساده‌ترین تا پیچیده‌ترین. من یک جمله‌ای نوشتم از کتاب «التاجی فی اخبارالدوله الدیلمیه» که از  ابواسحاق ابراهیم‌بن‌هلال صابی پرسیدند: چه‌کار می‌کنی؟ پاسخ داد: چیز‌های باطلی وجود دارد که در حال پیچاندن آنها به هم هستم و یک چیزهای دروغی هست که در حال تألیف‌شان هستم. از قرن چهارم تا الان از ورای تاریخ، این جمله هلال صابی نشان می‌دهد که بسیاری از چیزهایی که مورخان می‌گویند در ازای پولی است که دریافت می‌کنند! آن‌قدرها هم صحیح نیست! دغدغه ما برای مورّخان تاریخ شفاهی که اکنون در حال نوشتن مطلب هستند، این است که وقتی قرار است که 50 یا 100 سال دیگر مورد استناد قرار بگیرد و بر اساس این مستندات تاریخ شفاهی، تاریخ نوشته شود، سرمایه ملی اکنون را برای آینده می‌گذاریم و آن زمان امکان دارد که یک دانشگاهی بگوید 90 درصد حیطه تاریخ شفاهی که تا سال 1396 انجام شده، دولتی و فرمایشی است و در واقع به دلایل خاصی نوشته شده است. یک مورّخ از زیر ذره‌بین مورّخانی که در حال داوری او هستند، دور نیست. اینجا صحبت ما به عنوان یک محقق این است که سرمایه ملی را از بین نبریم، زیرا قضاوت آینده را می‌خواهیم. تمام فشار روی تاریخ بر این است که هر سیستمی که گذشته را در اختیار داشته باشد، آینده را نیز در اختیار خواهد داشت، پس چه بهتر که این گذشته عینی باشد و به عنوان یک مورّخ گذشته‌ای چون سراب را نسازیم.

نکته‌ای که من را وا داشت تا دوباره روی روش‌شناسی تحقیق کنم، در واقع روش‌شناسی معکوس نام دارد. روش‌شناسی معکوس به این معنا است که ما از یک جایی به سنگلاخ بخوریم و بیاییم و آسیب‌شناسی بکنیم و این آسیب‌شناسی ما را به راه‌ها و روش‌های بهتری برساند. تقریباً از نیمه دوم قرن بیستم، تواریخ مضاف به شدت توسعه پیدا کرده‌اند و شاید 24 یا 25 شکل تاریخ داشته باشیم. نگرانی ما این است که با انبوهی از تولیداتی روبه‌رو هستیم که وقتی در فیلتر تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرند، حداقل دو مثقال طلا در آن پیدا شود؛ یکی از دلایلش این است که خود تاریخ با بن‌بست روبه‌رو شده است و وقتی با بن‌بست روبه‌رو شده است باید با جامعه‌شناسی، علم سیاست و مطالعات اقتصادی اختلاط پیدا کند و دست به زایش بزند تا بتواند جواب‌گوی آینده باشد. علوم وقتی به انسداد می‌رسند، به دنبال راه و مفری هستند و به سمت میان‌رشته شدن می‌روند.»

نورایی ادامه داد: «هر تاریخ مضافی مورد تحقیق قرار گرفته و روش خودش را پیدا کرده است. خوشبختانه کتابی وجود دارد که حدود 15 مورد از تواریخ مضاف را روش‌شناسی کرده است. ما نیز در تحقیقات‌مان متوجه شدیم که تاریخ شفاهی روش خاص خودش است. در گردآوری اطلاعات از روش گلوله برفی استفاده می‌شود، اما در نظام grand theory یا نظریه بنیادی مورد تحلیل قرار می‌گیرد. اما یک زمان پیکره تحقیق تاریخی است و مستندات شفاهی برای تقویتش آورده می‌شود. به عنوان مثال در حال نوشتن تاریخ معاصر شهری هستی که درباره آن کتاب و اسناد وجود دارد، ولی برای بعضی نقاط کور مصاحبه می‌کنید. این پیکره بر اساس روش متداول تاریخ کار می‌شود، اما یک زمانی کلاً تحقیق‌مان بر اساس تاریخ شفاهی است. ما در مورد تحقیق تاریخ شفاهی پرستاری جنگ که دانشکده پرستاری دانشگاه اصفهان به ما پیشنهاد داد و نه گروه تاریخ! روش‌های خودمان را داریم و نشان می‌دهند که در کجا از مصاحبه استفاده کنیم و چگونه آن مطالب به دست آمده را مورد تحلیل قرار بدهیم.»

ذات تعاملی تاریخ شفاهی

نورایی در ادامه کارگاه «بررسی روش‌شناسی تاریخ شفاهی» گفت: «من در تجارب قبلی خود همیشه این موضوع را می‌گفتم ـ و نمی‌دانم که امروز هم می‌توانم بر روی این نکته استقامت کنم یا خیر ـ که ذات تاریخ شفاهی، ذات تعاملی و وابستگی است. به عنوان مثال ما می‌دانیم که درخت پدیده‌ای است با قد و قامت کشیده که شاخ و برگ دارد. در بین درختان، درخت مو درختی است که روی بقیه درختان می‌غلتد. قائم به ذات نیست و پیوسته از پدیده‌های دیگر استفاده می‌کند، به همین دلیل مورد توجه در همه ابعاد جامعه است. در آمریکا یکی از شیوه‌های کارآمد برای تولید کار برای مورّخان و هم برای این که تجربه جامعه را در حالت آینه نگه دارند، این است که در همه مؤسسه‌ها مورّخ استخدام کردند. در هر سیستم اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و نظامی ما به مورّخان احتیاج داریم که تجربه را دائماً جلوی چشم همگان بیاورند و برای همین نیز جامعه ما از مورّخان خوشش نمی‌آید.»

وی افزود: «در دوره اول تاریخ شفاهی، اطلاعاتی را جمع می‌کنند، در دوره دوم وقایعی را بر اساس این اطلاعات بازسازی کرده و در دوره سوم این‌گونه است که وقتی می‌خواهند حولیات یک واقعه را بررسی کنند، هر اتفاق یک وجه از حادثه است که ثبت می‌شود و افرادی که در آن واقعه هستند، چرایی و چیستی آن را توضیح می‌دهند. در اینجا اصل عملیات اهمیتی ندارد، بلکه اصول روان‌شناختی است که مهم است. ممکن است که ما تحت تأثیر یک سری جریانات باشیم و یک واقعه را تفسیر کنیم، به همین دلیل می‌گویند چون که مبنای تحقیقات تاریخ شفاهی سؤال‌محور بوده و سؤال نیز به کنکاش روان‌شناختی می‌پردازد، یک تحقیق کیفی است و برای تبدیل آن به کمیت، دست به تحقیق می‌زنیم. در مورد یک عملیات، ازدواج، زندان و... ما مجبور هستیم که دست به پرسش‌گری وسیع بزنیم؛ معمولاً مورخان تاریخ شفاهی می‌گویند حدود  70 تا 120 نفر کفایت می‌کند که البته به 500 نفر هم رسیده است، مانند تحقیقاتی که مربوط به عصر ویکتوریا بوده است. در این مرحله ما با اطلاعات بسیار وسیعی روبه‌رو هستیم و باید افرادی که قرائت شخصی خودشان را کرده‌اند را به کلید‌ واژه تبدیل کنیم. کلید‌ واژه‌هایی که مشابه و هم‌دست می‌شوند و باید اینها را ترازبندی کنیم تا به سرکلیدها یا کدهای اصلی برسیم. وقتی به کدهای اصلی رسیدیم، در واقع در حال تبدیل بحث کیفی به بحث کمّی هستیم که برای جامعه قابل ملاحظه و ملموس باشد. این جریان به مصاحبه‌گر بستگی دارد که چگونه بپرسد و سؤالات به چه میزان توزیع پیدا کند و مجموعه پرسشی به چه شکل باشد که جواب واحدی نمی‌توان برایش گفت و بستگی به موضوعی که در موردش تحقیق می‌شود دارد. بسیاری از افراد معتقدند در تاریخ شفاهی براساس موضوع، روش می‌خواهیم.»

نداشتن آرشیو تاریخ شفاهی، نقطه ضعف ما

نورایی در پاسخ به سؤال محسن کاظمی درباره انتقال کیفی اطلاعات تاریخ شفاهی به کمّی گفت: «نقطه ضعف ایران در آرشیو تاریخ شفاهی است. ما آرشیوی که در دسترس باشد نداریم. هر چقدر که یک پدیده را تولید کنیم و ارجاع بدهیم، آن ارجاعات در اختیار نیست. وقتی که یک نفر پروژه تاریخ شفاهی را انجام داد، در واقع خودش را قرائت کرده و توسط مصاحبه‌گر خودش را نویسانده است. اکنون ما می‌خواهیم همان محتوای آرشیو را به مورّخ دیگری بدهیم تا بخواند؛ بنابراین این کیفیت توسط ذهن دیگری به کمّیت تبدیل خواهد شد. به همین دلیل اصرار مورّخان شفاهی این است که در سطح عمومی، آرشیوهای ملی داشته باشیم؛ مصاحبه‌های یک‌بار مصرف بسیار پرهزینه است. باید مصاحبه‌هایی باشد که هر کس هر وقت که خواست برود و آن مستندات را ببیند و دست به تولید بزند. نکته دیگر این است که تولیدات تاریخ شفاهی، از اول، تاریخ به دنیا می‌آیند، نه سند! سند طوری است که هر کس هر وقت که بخواهد می‌تواند بخواند و هر چیزی که دلش می‌خواهد را از آن برداشت کند، اما آن چیزی که در مصاحبه تولید شده است، تاریخ است و سند نیست، بنابراین ما می‌گوییم «شواهد شفاهی» و نه منابع شفاهی! در واقع مصاحبه وقتی تولید می‌شود، خود قرائت‌ شده است. همان وقتی که شخص خودش را تعریف می‌کند و مصاحبه می‌شود، یک تولید کیفی کرده است. این تولید کیفی را در جریان تجربه عمومی و تجربه اجتماعی قرار می‌دهیم، آن را رفته‌رفته جمع ‌کرده به شکل کدهایی که به نمادهای کمّی تبدیل شود، درمی‌آوریم و این کار به این معنی است که ما آن را مفهوم‌سازی کنیم.»

عینی‌گرایی در تاریخ شفاهی

کاظمی در ادامه گفت: «جامعه‌شناسی یا مردم‌شناسی به میان جامعه می‌روند و تحقیقات خودشان را انجام می‌دهند، جامعه آماری مشخصی دارند و به سمت همان می‌روند و سپس سعی می‌کنند نتایج به دست آمده را تعمیم بدهند. داده‌های‌ این جامعه آماری ـ از طریق پرسش‌نامه یا کارهای دیگری که انجام می‌دهند ـ نسبت به آن چیزی که در تاریخ شفاهی در حال اتفاق افتادن است، ثبات بیشتری دارد و احتمالی برای این که یک جامعه‌شناس نسبت به داده‌های تاریخ شفاهی اعتنایی بکند، وجود ندارد.»

نورایی پاسخ داد: «دوره تاریخ شفاهی، زمان حال نیست و یک جامعه‌شناس می‌تواند دوباره رفته و پدیده خودش را بازسازی کند. عمر تاریخ شفاهی 180 سال است، به این معنی که از سه نسل بیشتر است و در واقع هر سه نفر در هر نسل می‌توانند پدیده‌ای را تعریف کنند. الزاماً تجربه خود شخص نیست و می‌تواند از شخص دیگری شنیده باشد. اینها مواردی در تاریخ شفاهی‌اند که آن را از عینی بودن جامعه‌شناسی دور می‌کنند. فرق عینی بودن تاریخی با سایر علوم این است که عینی بودن تاریخی قابلیت اثبات و پذیرش دارد و تواتر می‌خواهد، اما در سایر علوم ممکن است بگویند که این کاغذ است و دیگران به راحتی بروند و آن را ببینند. نکته دیگر در تاریخ شفاهی این است که مجموعه کاری که انجام می‌شود به عنوان مشورت است، نه این که تکلیف چیزی را مشخص بکند. در واقع به سیاست‌مداران یا اقتصاددانان پیشنهاد می‌دهد و مجموعه‌ای از اطلاعات و دانسته‌هایی که می‌تواند بسیار مفید و راه‌گشا باشد را معرفی می‌کند. این را در واقع، عینی‌گرایی در تاریخ شفاهی یا تاریخ دیپلماسی می‌گویند.»

اثر‌گذارترین تعریف تاریخ شفاهی

وی افزود: «اگر بخواهم تعریفی برای تاریخ شفاهی ذکر کنم، می‌توانم جمله پروفسور ای.اچ.کار را بگویم که با این جمله مبانی تاریخ‌نگاری و تاریخ‌نگری را تکان داد: «تاریخ عبارت است از گفت‌وگوی بی‌انتهای زمان حال و گذشته.» این گفت‌وگو می‌تواند مکتوب یا شفاهی باشد. گفته‌ شده که اثرگذارترین تعریف در تاریخ‌نگاری قرن بیستم و با ورود به قرن بیست‌و‌یکم، تعریف دکتر کار است. گفت‌وگوی زمان حال و گذشته در متن اتفاق می‌افتد که چند جانبه است، زیرا نویسنده با متن و کتاب با گذشته گفت‌وگو کرده و سپس از طریق نوشته‌هایش با خواننده نیز به گفت‌وگو می‌پردازد. از طرفی تاریخ شفاهی قائم به ذات است، زیرا در بعضی از وقایع و اتفاقات منحصراً توسط شاهدانی که در آن رویداد بوده‌اند گرد آمده است و هیچ سند دیگری وجود ندارد. از طرفی ما باید در تمام زمینه‌ها مورخ شفاهی داشته باشیم و تاریخ باید به شکل ارگانیسم و اندام‌واره‌ای حرکت کند. اکنون این موضوع یکی از نقاط ضعف شفاهی‌کاران ما است. متولیان برنامه‌ریزی کشور باید تاریخ شفاهی را در سراسر کشور توزیع کنند.»



 
تعداد بازدید: 4929


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 124

شبِ عملیات فتح‌المبین فرا رسید. حمله ساعت دوازده آغاز شد. مزدوران اردنی، مصری، سودانی و... را جایگزین واحد ما کردند و ما بلافاصله به خط مقدم آمدیم. این مزدورها کینه عجیبی از نیروهای شما داشتند. امکان نداشت اسیری را زنده بگذارند. تا ساعت سه بعد از نیمه‌شب حمله‌ای روی موضع ما نبود ولی از موضع دیگر صدای توپ و خمپاره به شدت شنیده می‌شد. ساعت سه صدای تیراندازی و الله‌اکبر بلند شد.