آغاز طرح تاریخ شفاهی هفت سال از تاریخ ایرلند
مترجم: نرگس صالحنژاد
07 اسفند 1395
قرار است یک طرح تاریخ شفاهی برای بررسی تاریخ دوره 23-1916 در منطقه دری جنوبی[1] جمهوری ایرلند به انجام برسد.
کمیته بزرگداشت بالیناسکرین[2] (اسکرین ۱۶ سابق) در نظر دارد طرحی را با همکاری کتابخانه و آرشیو کاردینال اُفیچ[3] بهعنوان بخشی از برنامه توسعه این کتابخانه شروع کند. در این طرح مجموعهای از مصاحبهها که کتابخانه پدر لوییس اوکین[4] با اعضای سابق ارتش داوطلبان ایرلند در دری جنوبی انجام داده است با هدف ایجاد انگیزه برای بحث و گفتوگو درباره زندگی مردم و حوادث آن دوره تاریخی در بالیناسکرین و در بعد وسیعتر در منطقه دری جنوبی ارائه خواهد شد.
رودی هگارتی[5] مدیر کتابخانه کاردینال اُفیچ، از این ابتکار استقبال کرده و میگوید: «این طرح دقیقاً همان کاری است که کتابخانه و آرشیو کاردینال اُفیچ و طرح صد سالگی تشکیل ارتش داوطلبان ایرلندی میخواستند زمانی که برنامه توسعه کار خود را دو سال پیش آغاز کردند، شاهدش باشند. زمان، تلاش و منابع زیادی برای حفظ و انتشار مطالب ضبط شده به وسیله لوییس اوکین در بیش از نیم قرن گذشته به کار گرفته شده و طرحهایی از این دست دربردارنده دادههای بسیاری درباره جوامع، خانوادهها و اشخاص هستند که در واقع اسناد تاریخی منحصربهفردی از حوادث و افراد اهل این مناطق از یک قرن پیش تاکنون به شمار میروند.»
این طرح در ۱۹ فوریه ۲۰۱۷ (اول اسفند 1395) در سنت کالم[6] بالیناسکرین در ساعت ۷ و ۳۰ دقیقه بعد از ظهر رونمایی شد و با موسیقی و محصولات محلی ادامه یافت. یکی از سخنرانان مراسم، آنا برایسون[7] محقق ارشد در مدرسه حقوق دانشگاه کویینز بلفاست[8] بود که اخیراً جایزه پژوهش معاونت این دانشگاه را به خاطر کار در آرشیو تاریخ شفاهی به خود اختصاص داد.
[1] South Derry
[2] Ballinascreen
[3] Cardinal O’Fiach
[4]. Louis O’Kane
[5] Roddy Hegarty
[6]. St Colm’s GAC
[7]. Anna Bryson
[8]. Queens University Belfast
تعداد بازدید: 4510








آخرین مطالب
پربازدیدها
شانههای زخمی خاکریز - 11
اخلاص و ایمان بود که بچهها را نگه میداشت. تمام بدن من جوش زده بود و میسوخت. در طی این مدت مانور بزرگی گذاشتند. هر شب دو گردان عمل میکرد. تمرینها منظم و مرتب و با فشار انجام میشد. قرار بود عملیاتی صورت گیرد ولی بعداً متوجه شدند که دشمن پی برده، عملیات انجام نگرفت. همه گردانها را به مرخصی فرستادند. ما هم مجدداً آمدیم تهران! بعد از یک هفته مرخصی دوباره به طرف دوکوهه حرکت کردم. فرماندهمان عوض شده بود، «جعفر محتشم» به جای اکبری. این بار تمام گردانهای لشکر با هم بودند. از زمین ورزشی راهآهن حرکت کردیم.






