پژواکی از نوشتههای اولین تاریخ شفاهی نوازندگان گوچین
وانگ یانگ[1]
ترجمه سهیلا حیدری
04 بهمن 1395
یو شائوزه[2] (1988-1903) نوازنده گوچین
خسته از شلوغی و جنب و جوش شهر، من و همسرم یک هفته از کار دست کشیدیم و به کوه وویی[3] در استان شمالی فوجیان[4] رفتیم. گوچین[5] (یک ساز زخمهای هفت سیمی) را با خودمان برده بودیم تا همانند ادبای باستانی چین خود را در طبیعت در میان موسیقیِ آرامبخش رها کنیم.
گوچین با صدایی آرام و آسمانی، از زمان کنفسیوس همراه معنوی ادیبان بوده است و نمادی از ایدهآلهای دائویی[6] و کنفسیوسی مانند تعادل و نیکخواهی به شمار میرود؛ با این وجود در عصری نزدیک به اکنون که در آن زندگی میکنیم گوچین یک ساز موسیقایی اربابی بوده است که در زمان انقلاب فرهنگی قدغن شد (یا یک وسیله تابو تلقی شد.) بسیاری از گوچینهای باستانی سوزانده شدند و مردم جرأت نواختن آن را در ملأ عام نداشتند.
در سال 2003 زمانی که سازمان ملل متحد آن را به عنوان بخشی از میراث فرهنگی ناملموس جهان ثبت کرد این ساز دوباره رایج شد، ولی حتی امروز، بسیاری از چینیها نمیتوانند ساز گوچین را از ساز ژنگ تشخیص دهند. ژنگ یک ساز 21 تاری است که صدایش از گوچین بلندتر است.
بنابراین در اولین روز اقامتمان در کوهستان وویی از اینکه میدیدیم تعدادی از افراد محلی به این موسیقی دوباره رو آوردهاند خیلی شگفتزده شدیم. یک مرد جوان- یک آشنای مشترک- در ایستگاه قطار به استقبال ما آمد. این مسیر از شانگهای با قطار مسافربری سریعالسیر سه ساعت راه است. او و همسرش ما را به مسافرخانه کوچکِ یک مزرعهدار بردند و در همان نزدیکیها شام مختصری خوردیم و سپس از آنجا به یک چایخانه در مرکز شهر رفتیم. از آنجا که میدانستند ما نوازنده گوچین هستیم، به ما گفتند که یک گوچین در این چایخانه وجود دارد، که هیچ کس واقعاً بلد نیست با آن بنوازد.
به محض ورودمان به چایخانهای که بسیار تمیز بود، چشممان به یک ساز گوچین افتاد که روی دیوار به نمایش گذاشته شده بود. این زوج جوان و صاحب چایخانه از آشنایان قدیمی هستند، دوست داشتم که آن گوچین را از روی دیوار پایین بیاورم. گرد و غبار گرفته بود و تارهایش آنقدر سفت و سخت شده بود که حرکت آنها انگشتانم را به درد آورد. با یک تکه پارچه آن را تمیز کردم و در حضور شش یا هفت نفر که همگی چایشناس بودند، با آن چند قطعه مشهور و قدیمی نواختم، مثل «پو آن مانترا»[7] و «جریان بهار روی سنگها»[8]. همه ساکت بودند. بعد از نواختن، خانم جوانی که هنرمند چای[9] بود و حدود بیستویکی دو سال سن داشت گفت که از صدای آرام گوچین خیلی خوشش آمده است. دوستمان گفت که اولین بار است صدای نواختن ساز گوچین را از این فاصله نزدیک میشنود. او بعد از آن شعری در ستایش صدای آسمانی گوچین نوشت.
دو روز بعد، او ما را به یک کارخانه چای که در میان کوههای مهآلود واقع شده بود برد، جایی که در بالای آن یک رفیق شفیق پیدا کردیم. یک مرد 40 ساله که از نوجوانی در کار تجارت چای بود. او که نام خانوادگیاش ژنگ بود گفت: «این معرکه است که وقتی در حال نوشیدن چای هستی، به صدای گوچین گوش کنی. شاید به این دلیل است که چای به من یاد داده که ذهنی ساده و آرام داشته باشم. بدون ذهنی ساده و آرام به سختی میتوان مزه واقعی چای را فهمید. باید بگویم هر کس که واقعاً چای را دوست دارد، گوچین را هم دوست خواهد داشت.»
داستان من به گونهای پژواکی از نوشتههای زنگ شنگوای[10] در دهه 1970 است، این نوشتهها در کتاب تاریخ شفاهی نوازندگان گوچین در سیچوان[11] اولین تاریخ شفاهی درباره چیننوازانِ گوچین است که با ویراستاری یانگ خیااُ[12] چاپ شده است. طبق گفتههای کتاب، زنگ[13] از پدربزرگش یو شااُز[14] (تولد 1903 – درگذشت 1988) که استاد گوچین بود، چگونگی نواختن آن را یاد گرفت و حالا در هنرستان موسیقی سیچوان به تدریس نوازندگی گوچین مشغول است. او به یاد میآورد: «سال 1976 چنگدو[15] (مرکز استان سیچوان) چندین بار دستخوش زلزله شد، مردم در همسایگی ما چادرهای موقتی برپا میکردند و در آن میخوابیدند، در اعماق شب وقتی که نور ماه همه جا را پوشانده بود، من بیدار مینشستم و روی یک میز گوچین مینواختم، سپس متوجه میشدم همه بلند شده، نشسته و گوش میکنند. پدربزرگ به من میگفت گوچین میتواند شخصیتی ناب و نجیب بارآورد. من چِرایی آن را متوجه نمیشدم. پدربزرگ میگفت گوچین انسان را بهاندازهای آرام و شجاع میکند که شخص میتواند با شخصیت واقعیاش روبهرو شود.»
زنگ نگفت که آیا در پایان، آن شنوندهها مثل دوست جوان من (که از ما خواست که برای او یک گوچین بخریم و حالا شروع به یاد گرفتن کرده است) در کوهستان وویی از دوستداران این ساز شدند یا نه، ولی بهطور واضح میگوید که ساز گوچین فقط یک آلت موسیقی نیست که گوش را بنوازد، بلکه حامل ارزشهای سنتی چین است که با صدای اثیری و ملودیهای سطح بالایی که از تارهای بلند آن متساطع میشود در ستایش فطرت و معصومیت، بذر تعادل و نیکوکاری در ذهن شنونده میکارد.
یو وِنیان[16]، دختر یو شااُز، میگوید که پدرش بهروز بود، در موسیقی غربی و انگلیسی چیرهدست بود. پیانو، پیپا و خیااُ[17] (فلوتی عمودی از جنس بامبو) مینواخت، ولی برای او هیچکدام از اینها به عمیقی گوچین نبود. طبق گفتههای زنگ، گوچین نه فقط برای مریدان کنفسیوس بلکه برای دائوییها و بوداییها یک مونس معنوی بود. در حقیقت سنت خانوادگی چین با ژنگ کونگشان[18] پیوند خورده است؛ نوازنده چیرهدست دائویی و اهل کوهستان چینگشنگ[19] که در سیچوان است. قطعه «آب روان»[20] با آهنگسازی ژنگ و به نوازندگی گوان پینگو[21] (1897-1967) یکی دیگر از استادان این ساز در سال 1977 به عنوان نماینده نغمههای زمینی کشور چین توسط ناسا به فضا فرستاده شد.
از سال 2003 ، زنگ و دانشجویانش در کوهستان چینگشنگ در احیاء سنت چین با آموزش گوچیننوازی به دائوییهای محلی کمک کردهاند. در سال 2006 او «آب روان» را در حالی که لباس دائوها را پوشیده بود اجرا کرد و تماشاچیان فکر کرده بودند او یک دائوی واقعی است. یکبار دیگر در هنگ کنگ در پوششی مشابه اجرا داشت و یک تماشاچی از او پرسیده بود از کدام معبد آمده است. او گفت: «من جواب میدادم که من یک دائوی گذری بودهام و هیچوقت اقامت همیشگی نداشتهام. خوب که بنگریم، بیراه نگفتهام، هنر گوچیننوازیِ من ریشه در مکتب دائو در کوهستان چینگشنگ داشته است. بنابراین اغراق نکردهام اگر بگویم من کسی هستم که در جستوجوی دائو[22] (راه) در جهانِ هنر سیر و سلوک میکنم.»
مانند بسیاری از گوچیننوازان که در این کتاب با آنها مصاحبه شده است، زنگ خود را مسئول گسترش هنرِ گوچین میداند. او بین سالهای 2004 و 2009 چهار بار به دعوت مرکز موسیقی آسیایی در بریتانیا برای سخنرانی درباره گوچین به بریتانیا سفر کرد. در سال 2012، او و پسرش هر دو به لندن دعوت شدند تا دانشِ گوچین را بیشتر گسترش دهند.
در کمال تعجب، گوچین که مدتهای مدید به طبقه اهل قلم محدود شده بود، حالا به طور روزافزونی مورد استقبال مردم عادی قرار گرفته است که آرزوی گریز از لذات جسمانی در محیط مصرفگرایی را داشتهاند. اجباری نیست که همه نواختن گوچین را یاد بگیرند؛ همین که کسی بخواهد به صدای آن گوش دهد، این امکان وجود دارد. این ساز در صورتی که خودِ واقعیاش باقی بماند موفق خواهد شد، به این معنی که نقشِ واقعی خود را به عنوان آرامبخشِ روح حفظ کند و فقط یک آلت موسیقی نباشد که صرفاً گوشنواز است.
قطعاً نظرات دیگری هم وجود دارد. در کتاب تاریخ شفاهی، برخی فکر میکنند که این ساز پیش از هر چیز، یک وسیله موسیقی است و نیاز نیست که بار سنگین سنتِ ادیبان را بر دوش بکشد. اینجا ارزش کتاب آشکار میشود؛ تنها پذیرفتن مخالفهاست که میتواند ما را به سمت اینکه چگونه میتوانیم به بهترین نحو از هنر باستانی چین تقدیر کنیم سوق دهد.
[1] Wang Yong
[2] Yu Shaoze
[3] Mount Wuyi
[4] Fujian Province
[5] Guqin / Qin
[6] Daoist
[7] Pu An Mantra
[8] Flowing Spring on Stones
[9] tea artist
[10] Zeng Chengwei
[11] Oral History of Qin Players in Sichuan
[12] Yang Xiao
[13] Zeng
[14] Yu Shaoze
[15] Chengdu
[16] Yu Wenyan
[17] xiao
[18] Zhang Kongshan
[19] Mount Qingcheng
[20] Flowing Water
[21] Guan Pinghu
[22] ریشه لغوی دائو به معنی راه درست است.
تعداد بازدید: 5067
آخرین مطالب
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 125
- خاطرات منیره ارمغان؛ همسر شهید مهدی زینالدین
- خاطرات حبیبالله بوربور
- آثار تاریخ شفاهی دفاع مقدس را نقد کنیم تا اشتباهات گذشته، تکرار نشود
- سیصد و پنجاه و نهمین شب خاطره - 3
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 124
- آینده تاریخ شفاهی چگونه است؟
- خاطرات حسین نجات
پربازدیدها
- سیصد و پنجاه و نهمین شب خاطره - 2
- تاریخ شفاهی به دنیای ادبیات، تعلق ندارد
- آینده تاریخ شفاهی چگونه است؟
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 123
- خاطرات حسین نجات
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 124
- آثار تاریخ شفاهی دفاع مقدس را نقد کنیم تا اشتباهات گذشته، تکرار نشود
- سیصد و پنجاه و نهمین شب خاطره - 3