تاریخ شفاهی «استانداردپذیر» است، اما «قالبپذیرِ خشک» نیست. این دو تفاوتی ظریف دارند و بسیاری از دعواهای روششناختی تاریخ شفاهی دقیقاً از همینجا آغاز میشود. تاریخ شفاهی از جنس «روایت انسانی» است؛ مادۀ خامش حافظه، تجربه زیسته، احساس، سکوت، مکث و حتی خطاست. اگر آن را مثل تاریخ رسمی یا مقاله دانشگاهی در قالبهای صلب فرو ببریم، جانش را میگیریم؛ و اگر بگوییم چون انسانی است، قاعدهای ندارد، به خاطرهنویسی بیضابطه میرسیم.
تاریخ شفاهی، شاخهای جذاب از مطالعات تاریخی و جامعهشناسی است که مسیری به دنیای تجربهها، خاطرات و روایتهای فردی میگشاید. این رویکرد، به ویژه در شناخت تاریخ اجتماعی، فرهنگی و هویتی اهمیت مییابد، چرا که بسیاری از لایههای زندگی مردم در اسناد رسمی و مکتوب، خاموش میمانند. تاریخ شفاهی با محوریت خاطرات شخصی و جمعی، تجربههای روزمره، نگاههای حاشیهای و روایتهای کمتر دیدهشده، تصویری زنده و انسانی از گذشته را پیش چشم ما قرار میدهد.
یک شب حین اعزام گشت شناسایی، متوجه معابر وصولی دشمن بهطرف نیروهای خودی شدیم که شبانه برای حفر سنگر به جلو میآمدند. گویا دشمن قصد انجام عملیاتی کوچک علیه نیروهای ما داشت که این موضوع میتوانست برای نیروهای مستقر در خط بسیار خطرناک باشد؛ ازاینرو برای بهدست گرفتن ابتکار عمل قبل از ترفند دشمن، بهاتفاق گروه عملیات تصمیم گرفتیم روز بعد و با آغاز تاریکی هوا، برای گشتیهای عراقی در بیابان کمین بزنیم...
چهار روز از لو رفتن عملیات گردان انصارالرسول میگذشت که یک روز دیدیم از بالای دژ دو نفر از سمت عراقیها به طرف ما پایین میآیند. ابتدا فکر کردیم نیروی دشمن است که آمده اسیر شود. ولی بعد متوجه شدیم دو نوجوان 16 ـ 17 ساله هستند. خسته و گرسنه بودند. وقتی غذا و نوشابه خوردند، تعریف کردند: ـ وقتی عملیات شروع شد، عراقیها شبانه ما را محاصره کردند. بچهها عقب کشیدند و ما مشغول بستن زخمیها شدیم. آخر ما جزء نیروهای امدادگر بودیم. ما جا ماندیم و عراقیها خود را به ما رساندند.
ضرورت تدوین شیوهنامه و ارائه روشهای کار در هر پیشه و حرفهای، مورد توجه همه کسانی است که خود روزی در ابتدای مسیر آن پیشه و حرفه قرار داشته و نیازمند دستنامههایی بودهاند که راهنمای عمل و اقدامشان باشد و راه و روش درست کار را به آنها بیاموزد و از خطا و آزمون ایمنشان بدارد. از سوی دیگر افرادی که دانشآموخته و یا تجربه اندوختۀ یک پیشه و حرفهاند و خود سالها درگیر کار بوده و...
در حقوق مالکیت فکری، اصل بر این است که «پدیدآورنده» صاحب حق محسوب میشود و تاریخ شفاهی ذاتاً اثری مشترک و چندلایه است. در نبود قرارداد کتبی، راوی مالک حقوق ادبیِ گفتار و خاطره خود است؛ مصاحبهکننده مالک پرسشها، طراحی مصاحبه و سهم خلاقانهاش در هدایت و ثبت گفتوگو است. تدوینگر فقط نسبت به افزودههای خلاقانه خود حق دارد، نه اصل روایت. فایل ضبطشده و محصول نهایی میتواند برای تهیهکننده نیز حق بهرهبرداری ایجاد کند.
روایت زائران پیادۀ پاکستانی اربعین در سیستان و بلوچستان
شاه است حسین(ع) دومین اثر علیرضا میرشکار، نویسنده سیستان و بلوچستان است. او در دو سال با انجام ۹۰ ساعت مصاحبه در سالهای ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ با زائران پاکستانی، پنجاه روایت به رشته تحریر درآورده است. در مقدمه کتاب، پژوهشگر روند گردآوری مصاحبهها را توضیح داده است. در پیشگفتار نیز کشور پاکستان و تعدادی از آیینهای سوگواری این کشور در ایام محرم معرفی شده است.
آخرین ماه پاییز، تالار اندیشه میزبان تجدید میثاق رزمندگان، آزادگان، ایثارگران و جانبازان با شهدا بود. بیست و سومین یادواره شهدای گردان انصارالرسول(ص) لشگر ۲۷ محمدرسوالله(ص) ۲۱ آذر ۱۴۰۴ همزمان با ایام روز مادر در حوزه هنری برگزار شد.
بچهها با آمبولانس رسیدند. زخمی زیاد شده بود. تا صبح مشغول بستن زخمیها بودیم. چه صحنههایی که آن شب ندیدم: بدنهای لهشده و تکهتکه شده و وقار زخمیها که درد را میخوردند و اشک میریختند که چرا شهید نشدهاند. هوا روشن شده بود که حاج مجتبی هم آمد. نزدیک ظهر گردان عمار هم وارد عمل شد. میخواستند یک دژ که جلو بود را بگیرند. دشمن هم موانع محکم و زیادی آنجا کار گذاشته بود. زخمیها کمتر شده بودند. از فرط خستگی، خوابم برد.
تاریخ شفاهی «استانداردپذیر» است، اما «قالبپذیرِ خشک» نیست. این دو تفاوتی ظریف دارند و بسیاری از دعواهای روششناختی تاریخ شفاهی دقیقاً از همینجا آغاز میشود. تاریخ شفاهی از جنس «روایت انسانی» است؛ مادۀ خامش حافظه، تجربه زیسته، احساس، سکوت، مکث و حتی خطاست. اگر آن را مثل تاریخ رسمی یا مقاله دانشگاهی در قالبهای صلب فرو ببریم، جانش را میگیریم؛ و اگر بگوییم چون انسانی است، قاعدهای ندارد، به خاطرهنویسی بیضابطه میرسیم.