خاطرات اشرفالسادات سیستانی
15 تیر 1395
وقتی دفتر ادبیات و هنر مقاومت کارش را در اتاق کوچک پیشساختهای در فضای سبز محوطه حوزه هنری شروع کرد، برای معرفی کتابهای دفتر، هر هفته در نماز جمعه، بساط کتابفروشی برپا بود. روزی خانم باوقاری کتاب خرید و گفت: «من مادر شهید هستم و دارم خاطرات پسرم را مینویسم. شما چاپش میکنید؟»
کتاب «کنار رود خیّن» همان خاطراتی بود که خانم اشرفالسادات مساوات (سیستانی) به دفتر سپرد. پیکر فرزند این مادر صبور و قهرمان، در شلمچه کشف و تحویل خانوادهاش شد.
در چهارمین برنامه شب خاطره (19 فروردین 1372) این بانو از خاطراتش گفت که میبینید.
تاکنون 269 برنامه شب خاطره از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری حوزه هنری برگزار شده است. برنامه آینده 7 مرداد 1395 در تالار اندیشه برگزار میشود.
تعداد بازدید: 6616








آخرین مطالب
پربازدیدها
شانههای زخمی خاکریز - 7
سه ـ چهار روز از عملیات گذشت. بچهها از سمت راست کوه بالا کشیده بودند. ارتفاعات شیلر در حال فروپاشی بود. من چند بار با یکی از رانندههای آمبولانس زیر خیمه آتش دشمن نشستیم و زیارت عاشورا خواندیم، در حالی که خشم خمپارهها در اطرافمان شعله میکشید. یک بار که آمدند و آمبولانس خواستند، فهمیدم این بار جنازه شهید «حاجیپور» را باید ببریم. حاجیپور فرمانده تیپ عمار بود. شجاعت او را از زبان بچهها زیاد شنیده بودم. حاجیپور با موتور میرفته که زده بودندش.






