نظریه تاریخ شفاهی (89)
نویسنده: لینآبرامز
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی
25 اردیبهشت 1395
پیچیدگیهای توانمندسازی: انتقاد و راه حل در موج دوم
لوئیزا پاسِرینی در سال 1979 مقالهای به نام «کار، ایدئولوژی، و اجماع در دوران حاکمیت فاشیسم ایتالیا»[1] نوشت که در آن با صراحت تمام وجود گرایشهای عوامانه در تاریخ شفاهی را اینچنین نقد کرد: «رفتار تاریخ شفاهی بدانجا رسیده که جای اصول اساسی علمی را با مردمیسازی[2] کممایه و اذهان دوراندیش و آزاد را با مردمفریبی عوض میکند».[3] اشاره او به باور قابل درک اما سادهلوحانهای بود که میتوان تاریخ شفاهی را ابزاری پنداشت که مردم به وسیله آن «از جانب خود سخن میگویند». این سادهلوحی در تصور سادهانگارانهای ریشه داشت که میگفت در مصاحبههای تاریخ شفاهی، «صدای حقیقی» بیشیلهپیله مردم به گوش میرسد. او گوشزد میکند که مصاحبه اساساً بازی قدرت پیچیده صداهای متعدد است.
از دهه 1980 بدین سو مورخان با رویکرد منتقدانهتری به موضوع توانمندسازی نگریستهاند. آنان خیلی زود متوجه شدند که ادعاهای متعدد مبنی بر برخورداری تاریخ شفاهی از قدرت مردمیسازی و آزادکنندگی وقتی در برابر مشکلات نظری و متدولوژیکی مینشینند، رنگ میبازند. برخی از این مشکلات عبارتند از: نابرابری پنهان قدرت در روابط حاکم بر اصل مصاحبه؛ تقابل قدرت که در مرحله تفسیر و انتشار بروز میکند؛ و پنداری که میگوید راویان قادرند صدایشان را بدون وابستگی به کسی یا جایی به گوش دیگران برسانند (یعنی «از جانب خود حرف بزنند»). گروه خاطرات مردمپسند در سال 1982 معضل کسانی را که میخواهند از تاریخ شفاهی به عنوان اهرم تغییرات سیاسی بهره بگیرند، به شیوهای هر چند مبالغهآمیز در عبارت زیر جمعبندی میکند:
«چه بسا مورخ اظهار میکند که «در برابر شاهدانی از قشر فقیر زانو زده» و دانستههایش را در حالتی این چنین که شاید به عقل هم جور در نیاید، آموخته است. اما تولید گزارش نهایی، تفسیر قطعی روایت و قضاوت درباره حقیقت، اصالت یا اعتبار آن تنها و تنها به دست خودِ «او» صورت میگیرد. در بهترین حالت، نخستین مؤلفههای گزارشهای تاریخی یعنی «منابع» در تمام مراحل پروژه تاریخ شفاهی دستنخورده باقی میمانند و در فرایند اجرای کار به هیچ وجه تغییر نمیکنند مگر در آن قسمتی که به دیگری میدهند یعنی نقل داستان.»[4]
رویکردهای فمینیستی
پژوهشگران فمینیست در دهه 1970 بیمعطلی خاطرنشان کردند که مصاحبه تاریخ شفاهی لزوماً بر رابطهای برابر و متعادل مبتنی نمیشود. چیزی که در تلقی آنان به پارادایم مُذکرانه رویه مصاحبه عینی تعبیر میشد به عدم توازن قدرت بین پژوهشگر و روایتگرش اشاره میکرد. پارادایم مذکور بر پایه اندیشهای استوار بود که مصاحبه را صرفاً ابزاری برای گردآوری و استخراج اطلاعات میدانست و رعایت اصل عینیت و بیطرفی به حداکثرِ وجه ممکن در مصاحبه را مورد تأکید قرار میداد. همین که ما مجهز به ضبط صوت یا دوربین و ذهنی آکنده از پرسش به جلسه مصاحبه میآییم به ما مشروعیت و طبیعتاً قدرت میبخشد. با این وجود، متدولوژی فمینیستی جدیدی نیز پدید آمد که بر همدلی، احترام متقابل، و پذیرش رابطه بیناذهنی مثبت و سازنده بین پژوهشگر و راوی تأکید داشت. شیوه مذکور تا بدانجا پیش رفت که به عنوان کلید کشف معنا و تسهیل عاملیتِ پاسخگو در فرایند پروژه به رسمیت شناخته شد.[5] عدهای نیز مدافع مشارکت فعال و همکارانه مصاحبهشوندگان در فرایند تحقیق بودند. گروهها و جمعیتهای مرتبط با تاریخ معلولان نیز با ادبیات مشابهی همین «شاملیت»[6] را توصیه میکردند.
معذلک، از آن زمان به بعد، پژوهشگران فمینیست، خوشبینی خود را تا حدودی مهار کردند و ظهور رویه پژوهشی جدیدی را به انتظار نشستند. جوآن سَنگستر گفته است: «به همان نسبت که عینیت محض غیر ممکن است، به دروغ ادعای خواهری کردن نیز واقعبینانه نیست».[7] طبق نظر او و جمعی دیگر، تلاشهایی که به نیت متعادلسازی یا برابر کردن رابطه بین پژوهشگر و راوی صورت گرفته است اکثراً به شکست میانجامد، زیرا کسی که دست بالا را در تحلیل نهایی دارد، پژوهشگر است، مخصوصاً اگر دانشپژوه حرفهای یا دانشگاهی باشد. ما برای دستیابی به افراد و استخراج خاطراتشان از جایگاهمان سوءاستفاده میکنیم، و این نابرابری در موقعیت مصاحبه به خوبی پیدا و البته بر آن حاکم است. از آن گذشته، همانطور که جودیث اِستِیسی[8] بر اساسِ رویه پژوهشی خودش در میان خانوادههای منطقه سیلیکانولیِ کالیفرنیا توصیف کرده است، رویکرد قومنگارانهای که به همدلی و ارتباط نزدیکِ پژوهشگر با راوی اولویت میدهد، خطرات خاص خودش را به دنبال دارد. صمیمیتِ بیش از حد با پاسخگویان و القای این احساس که رابطه پژوهشگر با آنان برابر میباشد، موقعیت پیچیده و دردسرسازی برای مصاحبهگر میآفریند زیرا «تحقیقات میدانی اساساً مستلزم مزاحمت و مداخله در نظام روابط است ... و پژوهشگر در قیاس با پاسخگویان از آزادی عمل بیشتری برای اتمام پروژه یا ترک جلسه برخوردار است».[9] اِستِیسی نتیجه میگیرد که هر گونه تلاشی به نیت ایجاد موقعیت و سطح برابر بین پژوهشگر و سوژههایش عمل بهرهکشانه، تحمیلی و نهایتاً خیانتکارانهای است.
پژوهشگران فمینیست در تلاش برای اجرای رویه پژوهشیِ مبتنی بر برابری قدرت بین زنان، از خطر کوچک شمردن سایر روابط ساختاری مانند طبقه و نژاد مصون نیستند. به عقیده اِستِیسی، احتمال اینکه محققان فمینیست «دچار توهم همبستگی (بین زنان) بشوند به مراتب بیشتر از توهم متفاوت بودن (بین دانشگاهیان طبقه متوسط و مصاحبهشوندگان طبقه فقیر) است.» دایان ریی[10] در بافت مصاحبه با زنانِ طبقه متوسط و فقیر شهر لندن این دیدگاه هوشمندانه را اتخاذ کرد. تحلیلهای ریی بر این قاعده استوار بود که وی خود را در موضع زن تحصیلکردهای از طبقه فقیر جامعه قرار داده بود و برای کشف نحوه عملکرد قدرت در موقعیتها و سطوح مختلف، از مفهوم «سلسلهمراتب دانش» استفاده میکرد. او در وهله اول عنوان میکند که اتخاذ رویکرد فمینیستی در رویه پژوهشیاش هر چند با استقبال محیط آکادمیک روبهرو میشد (و حتی مشکلی نیز پدید نمیآورد)، اما آنچه که به اختلاف و جدل دامن میزد اتخاذ موضع طبقه پایین جامعه بود زیرا گفتمان آکادمیک اساساً هیچ جایگاه و شأنی برای دانش این طبقه قائل نیست. در وهله بعد، بین موضع او از جایگاه زن تحصیلکرده طبقه فقیر و قدرت چشمگیر او در تحلیل دادههایِ حاصل از مصاحبهها تنش به وجود آمد. او مینویسد: «تفسیر غالباً با دشواری همراه بود زیرا «حقیقت» من و حقایق زنانِ طبقه پایین جامعه که با آنان مصاحبه کردم به سادگی با «حقایق»ِ محیطهای علمی سازگار نمیشدند».[11]
[1]-Work, Ideology, and Consensus under Italian Fascism
[2]-democratisation
[3]-L. Passerini, ‘Work, Ideology, and Consensus in Italian Fascism’, History Workshop Journal, 8 (1979), pp. 82-108; p. 84.
[4]-Popular Memory Group, ‘Popular Memory’, p. 52.
[5]-See A. Oakley, ‘Interviewing Women: A Contradiction in Terms’, in H. Roberts (ed.), Doing Feminist Research (London, 1981), pp. 30-61; and K. Minister, ‘A Feminist Frame for the Oral History Interview’, in Gluck and Patai, Women’s Words, pp. 27-41.
[6]-inclusivity
[7]-Sangster, ‘Telling Our Stories’, p. 11.
[8]-Judith Stacey
[9]-Stacey, ‘Can There Be a Feminist Ethnography?’, p. 113.
[10]-Diane Reay
[11]-D. Reay, ‘Insider Perspectives or Stealing the Words Out of Women’s Mouths’, Feminist Review, 53 (1996): 57-73; here p. 63.
تعداد بازدید: 4783
آخرین مطالب
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 125
- خاطرات منیره ارمغان؛ همسر شهید مهدی زینالدین
- خاطرات حبیبالله بوربور
- آثار تاریخ شفاهی دفاع مقدس را نقد کنیم تا اشتباهات گذشته، تکرار نشود
- سیصد و پنجاه و نهمین شب خاطره - 3
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 124
- آینده تاریخ شفاهی چگونه است؟
- خاطرات حسین نجات
پربازدیدها
- سیصد و پنجاه و نهمین شب خاطره - 2
- تاریخ شفاهی به دنیای ادبیات، تعلق ندارد
- آینده تاریخ شفاهی چگونه است؟
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 123
- خاطرات حسین نجات
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 124
- آثار تاریخ شفاهی دفاع مقدس را نقد کنیم تا اشتباهات گذشته، تکرار نشود
- سیصد و پنجاه و نهمین شب خاطره - 3