باقر مرتضوی روایت میکند
حلقهی گمشده
سیروس نهاوندی و سازمان انقلابی حزب توده ایران
محمود فاضلی
13 دی 1394
حلقهی گمشده (چاپ دوم)
باقر مرتضوی
انتشارات: مرتضوی (کلن آلمان)
چاپ دوم : 1394
قیمت: 29 یورو
کتاب 602 صفحهای «حلقهی گمشده» به بررسی نقش سیروس نهاوندی در سازمان انقلابی حزب توده ایران، دستگیری وی، همکاری با ساواک و نقش وی در جریان حمله به دو خانه تیمی این گروه در شب یلدای 1355 پرداخته است. نویسنده در چاپ دوم کتاب که در تابستان 1394 صورت گرفته است غلطهای حروفچینی چاپ اول را تصحیح نموده است ولی در متن چاپ اول تغییری نداده است. نویسنده که هم اکنون خود را وابسته به هیچ جریان سیاسی و سازمانی نمیداند، مدعی است گروهی از همفکرانش به او خرده گرفتهاند که وی نتوانسته تاریخ جامعی از سازمان انقلابی ارائه کند. اما نویسنده به ظاهر چنین تصمیمی نداشته است و به این سازمان به آن اندازه توجه داشته که موضوع به شخص سیروس نهاوندی مرتبط بوده و اصولاً چنین هدفی را دنبال نمیکرده است.
وی کوشیده است زندگی سیروس نهاوندی را در یک روند بررسی کند و نخواسته است تنها به خدمت در آمدن وی را در ساواک برجسته کند، چرا که از نگاه نویسنده که خود روزگاری عضو سازمان انقلابی بوده، زندگی در یک «آن» خلاصه نشده و انسان گذشته و حالی دارد و در راه رسیدن به حال، فراز و فرودی را پشت سر گذاشته است و زندگی زیر سایه حکومت مستبد پهلوی بر روند طبیعی زندگی سیروس نهاوندی انقلابی اثر گذاشته و سرانجام از او یک جنایتکار ساخته است. از دیدگاه نویسنده: «تنِ شکستناپذیر، به عنوان فاتح شکنجهگاه، قابل ستایش است، اما این نمیتواند دلیلی باشد بر این که توانِ تن را در افراد نادیده گرفت و یکسان نگریست.»
نویسنده پس از انتشار کتابش در مصاحبهای هدف خود از نگارش این این کتاب را چنین یاد کرده: «من به هدفی که برای خود تعیین کرده بودم، دست یافتهام. فکر نمیکردم دامنه کار به این گستردگی باشد. به نوبه خویش کوشیدهام از هر روزنهای استفاده کنم. دنبال کوچکترین سند، در دستیابی به آن مدتها وقت صرف کردم و از افراد زیادی کمک خواستهام و این البته کار سادهای نبود. باید در نظر داشت که سیروس نهاوندی همیشه شخصیتی حقیقی و حقوقی نبود. او از آن سالی که برای مبارزه به داخل کشور بازگشت تا هماکنون مخفی زیسته است. در این سالها نه عکسی از او در دست است و نه نوشته و مدرکی. در این راه اسنادی که به مرور جمعآوری کرده بودم، به ویژه نامههای سیروس نهاوندی، مرا در انجام کارم مُصرتر کرد. به فکرم رسید تا با کسانی که با سیروس نهاوندی رفیق سازمانی بودند و زمانی فعالیتی مشترک داشتند، درباره او و کارهایی که میکردند، به گفتوگو بنشینم. همزمان با آن، در این راستا هر کتابی را که فکر میکردم به شکلی میتواند با فعالیتهای سیروس نهاوندی در ارتباط باشد، مطالعه کردم. سرانجام فکر کردم زمان لازم برای نوشتن رسیده است، پس دست به کار شدم. فکر میکنم اطلاعاتم تا آنجا که امکانپذیر بود، کامل شده. شاید کسانی یافت بشوند که اطلاعات بیشتری در این مورد داشته باشند. نوشته من به حتم باعث خواهد شد تا آنان نیز دانستههای خویش را مکتوب گردانند. هدف کشف گوشهای از حلقهی گمشدهای به نام سیروس نهاوندی است. هدف برای من همانا تاباندن نوری بر این تاریکی است، گشودن «حلقه ی گمشده». و اینکه چشم تاریخ اندکی بازتر شود و آیندگان از گذشته بیاموزند و تجربه آنان را تکرار نکنند».[1]
نویسنده با تنی چند از اعضای سازمان انقلابی، رهاییبخش و آزادیبخش به گفتگو نشسته است. گروهی از آنها در زندانهای شاه مقاومت کرده و گروهی دیگر در زیر شکنجه و یا توافقی پنهان درهم میشکنند. نویسنده نهاوندی را در بخش نخست زندگی مبارزاتیاش انسان مبارزی میداند که خودفروخته شدن، راه او را به جنایت میکشاند و در بخش «در چرایی این دفتر» ابتدا شخص سیروس نهاوندی را معرفی نموده و پیوستن وی به حزب توده در دوران دانشجویی در هامبورگ آلمان و در نهایت بروز اختلافات درون این حزب و تأسیس واحد محلی سازمان انقلابی حزب توده را به همراه یک تن از همفکرانش مورد توجه قرار داده است. وی در سال 1343 به همراه پرویز واعظزاده و چند نفر دیگر از اعضای سازمان انقلابی برای گذراندن دورهای از آموزشهای نظامی و سیاسی عازم چین میشود و پس از بازگشت با ایجاد سازمانهای پراکنده در داخل کشور به پیشنهاد رهبری سازمان انقلابی در سال 1345 به ایران میرود. او نقش مؤثری در تشکیل سازمان رهاییبخش خلقهای ایران داشت. دستگیری وی در آذر ماه 1350 و فرار ساختگیاش از زندان در سوم آبان 1351 و همکاریاش با ساواک که منجر به لو رفتن و کشته شدن شماری از اعضا و کادرهای سازمان انقلابی و سازمان آزادیبخش خلقهای ایران (شب یلدای 1355) شد، ضربهای جبرانناپذیر برای جنبش چپ ایران بود.
نویسنده مدعی است برای نوشتن کتاب اسناد معتبری که به اتکای آن بتواند نوشتن این کتاب را آغاز کند در اختیار نداشته است، بنابراین به جستجوی پارهای از اسناد به جا مانده از فعالیتهای این سازمان در دهه 60 و 70 میلادی رفته است. در این مسیر به نوشتههای محسن رضوانی مسئول سازمان انقلابی در خارج از کشور و یا نوشته شکوه طوافچیان عضو رهبری سازمان در ایران دست یافته است. وی در نامه خود به ضربهی کشندهی ساواک در 1355 که به کشته شدن تعدادی از اعضای و کادرهای سازمان انجامید، اشاره کرده است.
نویسنده خود اذعان دارد بعضی از اسنادی که در اختیار داشته یک سویه و با حب و بغض نوشته شدهاند اما همین اسناد و مدارک روشنگر تفکر برخی از مبارزان سیاسی در سالهای پیش از انقلاب اسلامی هستند و مرور آنها میتواند چگونگی تفکر حاکم بر اندیشه سازمانهای سیاسی که با رژیم شاه مبارزه میکردند، در اختیار خوانندگان قرار دهند. به اعتقاد وی مهمترین اسناد مربوط به نهاوندی در آرشیو ساواک تاکنون در دسترس عموم قرار نگرفتهاند.
نویسنده با تعدادی از همفکران و اعضای سابق این سازمان نیز گفتگو کرده است. مصاحبهها پیش از چاپ در اختیار راویان قرار گرفته تا گفتههایشان را تکمیل کنند. کتاب تلاش دارد دگردیسی سازمان آزادیبخش خلقهای ایران را که بر بقایای سازمان رهاییبخش در خارج از زندان بنیان گذاشته شده بود و در واقع زادهی سازمان انقلابی حزب توده ایران است، بازگو کند.
نویسنده امیدوار است سیروس نهاوندی که اکنون از دیدهها پنهان است با بازگویی واقعیت، باری را که بر دوش میکشد یک بار برای همیشه زمین بگذارد و مدعی است هدفش از این پیشنهاد نه تعقیب قضایی او و نه دعوای شخصی است، و همکاری او با ساواک را زادهی شرایط ویژهی زمانه و بیان واقعیتها از سوی او را ارزشمندترین و ماندگارترین اقدام میداند.
نویسنده در «سیروس نهاوندی: پایان تراژدیک یک قهرمان» به موقعیت خانوادگی نهاوندی، تحصیلات، عزیمت به آلمان، همکاری وی با کنفدراسیون، شرکت وی در اولین کنفرانس سازمان انقلابی حزب توده در تیرانا (پایتخت آلبانی) در آذر 1343، سفر گروهی از اعضای این سازمان به چین برای آموزش نظامی و سیاسی، بازگشت اعضای سازمان به ایران و آغاز فعالیت مسلحانه، چگونگی لو رفتن سازمان رهایی بخش، آغاز همکاری نهاوندی با ساواک، فرار ساختگی وی از زندان، آغاز بازداشتها و موقعیت نهاوندی پس از وقوع انقلاب را تشریح نموده است.
بسیاری از افراد مصاحبهشونده با گذشت چهار دهه، خاطرات خود از حوادث و رویدادهای مهم این سازمان را هر یک با احساسات خود بیان کردهاند و در این مسیر تعداد آنهایی که به انتقاد از خود و سازمان و اهداف آن پرداختهاند، کم نبودهاند. منیر صبور یکی از اعضای سازمان آزادیبخش در بخشی از خاطراتش با عنوان «چگونه از خواب خرگوشی بیدار شدیم» چنین میگوید: «همه سرکار گذاشته شده بودیم و ناآگانه برای ساواک کار میکردیم. عضویت از دیدگاه اکنون من هیچ مزیتی نداشت جز این که به خانه تیمی رفت و آمد میکردی و چند نفر بیشتر را میشناختی. اما از نظر احساسی در آن سن و سال بسیار خوشآیند بود. تو احساس بزرگی میکردی، احساس متفاوت بودن با دیگران داشتی. تو درس خواندن را فراموش میکردی و به کار مهمتری اشتغال داشتی. کاری که قهرمانان در طول تاریخ مبارزاتی ایران انجام میدادند. من در آن روزها در توهم خویش، فکر میکردم، از نزدیکان ستارخان و باقرخان هستم و اعضای سازمان همه از قبیله آنها.»[2]
فلورا غدیری از دیگر اعضای فعال سازمان آزادیبخش در مصاحبه با نویسنده با تیتر «فعالیت در تور پلیس و امیدهایی که خاکستر شد» تجربه خود از فعالیت برای این سازمان را چنین بازگو کرده است: «... زمانی که جذب سازمان شدم، دیگر فرد آزادی نبودم، زنجیر وابستگی به پایم بسته شده بود. زمانی که به زندان افتادم و به حسن نیت سازمان شک کردم، از این وابستگی کاملاً پشیمان شده بودم. و این سرخوردگی مرا رها نمیکرد... از همان زمان تصمیم گرفتم تا زنده هستم به هیچ گروهی وابسته نشوم. چرا که بیشتر رهبران گروهها را افرادی عقدهای و خودشیفته میدانستم که برای ارضای کمبودهای خودشان در رأس قرار گرفتهاند و نه به صلاح مردم ایران.»[3]
در خاطرات محمدعلی حسینی، افسر ستاری، نسرین مظفر و مسعود مولازاده نیز نمونههایی از انتقاد از خود و سازمان مورد اشاره قرار گرفتهاند. در این میان مولازاده در مصاحبه خود، «ما فرار سیروس را باور نداشتیم»، تبدیل سازمان آزادیبخش به «محفل سیروس نهاوندی» را سخت مورد انتقاد قرار داده و معتقد است: «.. بدتر اینکه کل یک سازمان را به «محفل سیروس نهاوندی» تبدیل میکند. این طرز تفکر که دیگران را کوچک کنی برای اینکه خودت را بزرگ کرده باشی، درست نیست.... بعضیها، حتی گروههای سیاسی، وقتی از گروه نهاوندی مینویسند، اصلاً به روی خودشان نمیآورند که در آن گروه، جز نهاوندی، آدمهای دیگر هم بودند. انسانهایی که از خیلی چیزهای زندگی گذشتند... این آدمها حالا به بوته نسیان، به فراموشی سپرده شدهاند.»[4]
کتاب از کیفیت چاپی پائینی برخوردار است و علیرغم تصحیح غلطهای حروفچینی در چاپ دوم، همچنان دارای خطاهای فراوان از این دست است. در بخش اسناد که تعداد صفحات زیادی را به خود اختصاص داده، تعدادی از اعلامیههای سازمان انقلابی حزب توده و مواضع تعدادی از افراد مرتبط با حزب و نشریه خبری[5] سازمان مجاهدین خلق در مورد سیروس نهاوندی و نحوه دستگیری اعضای این گروه مورد اشاره قرار گرفتهاند. گفتنی است بسیاری از کتابهایی که نویسنده از آنها برای پربارتر نمودن نوشته خود استفاده نموده، چاپ ایران هستند. در این کتاب عکسهایی از اعضا و مرتبطین این گروه و بریده جراید خبر دستگیری اعضای گروه نیز آمده است.
[1] - گفتوگوی شهروند با باقر مرتضوی نویسنده حلقهی گمشده، 30 آوریل 2015.
[2] - صفحه 382 کتاب.
[3] - صفحه 396 کتاب.
[4] - صفحه 168 کتاب.
[5] - نشریه فوق العاده شماره 22 دی ماه 1355.
تعداد بازدید: 6362
آخرین مطالب
پربازدیدها
- سیصد و پنجاه و نهمین شب خاطره - 2
- تاریخ شفاهی به دنیای ادبیات، تعلق ندارد
- آینده تاریخ شفاهی چگونه است؟
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 123
- خاطرات حسین نجات
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 124
- آثار تاریخ شفاهی دفاع مقدس را نقد کنیم تا اشتباهات گذشته، تکرار نشود
- سیصد و پنجاه و نهمین شب خاطره - 3