تاریخ سیاهان کارولینای شمال غربی

گری کاردن Gary Carden
ترجمه: عباس حاجی هاشمی

15 مهر 1394


ردپای اولین ساکنان آفریقایی آمریکا هنوز هم در دامنه‌های ساحلی و میان‌کوه‌های دور افتاده و همچنین مناطق غرب دور کارولینای شمالی دیده می‌شود. در این باره، آن میلر وودفورد Ann Miller Woodford  اطلاعاتی را گردآوری کرده که شامل نامه‌های قدیمی، صورت جلسه‌های گردهمایی‌های کلیسا و خاطرات و یادداشت‌های روزانه و تاریخ‌های منتشر شده و نشده قدیمی است. میلر حدود هفت سال برای گردآوری این مجموعه زمان صرف کرده و با ریش سفیدان خانواده‌ها دیدار داشته و به قبرستان‌ها و کلیساها و کارخانه‌های و روستاهای متروکه سر زده است.

 

نویسنده کتاب «وقتی فرزندان آدم گردهم می‌آیند» از توانایی‌های مختلف بهره مند است. وودفورد هم می‌تواند بخواند، هم می‌تواند نقاشی کند. (بعضی از نقاشی هایش در کتاب گنجانده شده اند.)  او توانسته برای خود وجهه ای ایجاد کند که همه او را یک رهبر مدنی تیزهوش و یک راهنمای معنوی قلمداد کنند و حضور او می‌تواند در همه جا از جمله مدارس، کلیساها و سازمان‌های مدنی احساس شود.

 

با این حال، با توجه به این کتاب، بهترین توصیفی که از وجود او می‌توان داشت این است که او یک بافنده است. این اثر در حقیقت یک نقشینه پر رنگ و لعاب است که تاریخ پراکنده منطقه، سنت‌های شفاهی و فولکلور‌های محلی را با توصیف‌های پر طراوت از زندگی رهبرانی در هم می‌آمیزد که مدت‌هاست از دنیا رفته اند ولی یادشان هنوز باقیست. این نقشینه بعضاً با خون و عرق لکه دار شده که از خشونت‌های نژادپرستانه و فقر علیه مردم این منطقه ایجاد شده است.

 

برای نمونه، وودفورد به وقایعی اشاره دارد که به مهاجرت اجباری سیاه پوستان به کوه‌های غربی کارولینای شمالی در سال 1912 اشاره دارد. این مهاجرت در پی خشونت‌های نژادی در بخش فورسیث Forsyth در ایالت جورجیا بود که به دنبال پاکسازی قومیتی در آن منطقه انجام شد و در اثر آن، تمام خانواده‌های سیاه پوست منطقه مجبور به ترک خانه‌های خود و فرار شدند. بسیاری از کسانی که در این فرار شرکت داشتند، وقتی که دیگر خانه و کاشانه خود را از دست داده بودند به مناطق دوردست غربی از جمله کلی Clay، گراهام Graham و مناطق مرزی مانند ماکون Macon، جکسون  Jacksonو سوان Swain گریختند. وودفورد موفق شد تا در کنکاش‌های خود تمام بازماندگان این پاکسازی قومیتی را در کل این منطقه پیدا کند و با آنها به صحبت بنشیند.

 

البته این نکته را هم باید در نظر داشت که به علاوه اینکه وودفورد در این اثر سرگذشت این افراد را پس از طی مراحل دشوار گردآوری اطلاعات بازگو می‌کند، از منبعی نامحدود و الهام بخش بهره مند بوده است: پدرش، پورل  Purelمیلر، که داستان سرایی با استعداد است و به او در تکمیل این طرح کمک زیادی کرد تا این فرهنگ در حال اضمحلال را نجات دهد.  

 

پورل، به مانند همسایگان آپالاچی Appalachian خود، به این نتیجه رسیده بود که باید میراث در حال انقراض خود را از میان هیاهوی ایده‌ها و طرز تفکرهای جدید حفظ کنند. پورل خودش دخترش را تشویق کرد تا سرگذشت‌ها و ترانه‌های قدیمی منطقه را گرد آوری کند که روزی خرافات، سنت‌ها و آیین‌های آفریقایی و چروکی Cherokee را در هم می‌آمیختند. در نتیجه، بسیاری از این سرگذشت‌ها و ترانه‌ها از فراموشی نجات پیدا کردند. ترانه‌ها و نغمه‌های قدیمی کلیسایی که حاوی روح سنتی آفریقایی بود در این اثر نجات پیدا کردند.

 

سنت‌های قدیمی مانند سرودهای روحانی "خطی" که در آن همه با هم فریاد می‌زدند، ترانه می‌خواندند، گروهی در پاسخ به گروه دیگر ترانه می‌خواندند، دست می‌زدند، حرکات موزون انجام می‌دادند و پاهایشان را به زمین می‌کوبیدند، داشتند جای خود را به سبک‌های جدید ولی بی روح ترانه خوانی در کلیسا می‌دادند. او به یاد دارد که پورل همیشه با خود یک ضبط صوت به کلیسا می‌برد تا مثال‌های این ترانه خوانی‌ها را ضبط کند. یکی از به یادماندتی‌ترین قسمت‌های کتاب جایی است که در آن پورل از خرابه‌های یک دباغی متروکه گذر می‌کرد و همزمان صداها، خنده ها، گریه‌ها و فریادهای کارگرانی را که در آنجا کار می‌کردند و دیگر حضور نداشتند را ضبط کرد.

 

یکی از شرح حال‌های زیبای کتاب جایی است که در مورد اصل و نسب جامعه ماربل Marble (سنگ مرمر) سخن به میان می‌آید. این جامعه زمانی برای خود برو و بیایی داشته و همه پیاده‌روهای آن پوشیده شده بود از سنگ مرمر آبی که از همان منطقه استخراج می‌شد. با این حال، مانند برخی داستان‌های عبرت آمیز در انجیل، این شهر هم همه موفقیت‌های خود را به خاطر تکبر و مدیریت ضعیف از دست داد. این شهر که روزی کامکار بود امروز دیگر از بین رفته است.

 

یکی دیگر از بخش‌های کتاب، بازگویی داستان به یاد ماندنی ایبراهیم انلوی Abraham Enloe است که گفته می‌شود پدر آبراهام لینکلن بوده است. در این قسمت داستان‌های شگفت انگیزی از تاریخ شفاهی در مورد تخریب پشته درخت هلو Peachtree Mound نقل شده است. تخریب این پشته باعث خشم چروکی هایی شد که در آنجا زندگی می‌کردند. از جمله سرگذشت‌های جذاب این قسمت می‌توان به داستان سیاهپوستانی مانند عمه تیل Aunt Til که تا 100 سال عمر کرد و یا تکسانا هیل مککللند Texana Hill McClelland اشاره کرد. مک‌کللند اولین زن سیاه پوستی بود که در این منطقه ساکن شد و امروز نامش را روی منطقه ای که زندگی می‌کرد، گذاشته اند و یا کریسنبری هاول Chrisenberry Howell که قبلاً برده بوده و گفته می‌شود که "راننده بوقلمون" بوده و داستان زندگی خود را نوشته است.

 

بعضی دیگر از داستان‌های این اثر خاطرات به یادماندنی نتایج ناگوار بردگی در منطقه است. در این بخش یک سری مصاحبه با برده‌های منطقه ماکون آورده شده است. این مصاحبه‌ها را مارگارت سیلر Margaret Siler تهیه کرده است. یکی از مصاحبه های بسیار حائز اهمیت، مصاحبه ای است که با عمو مت رای Uncle Matt Ray ، یک برده سابق، گرفته شد. مت رای یادش هست که وقتی بچه بود، در منطقه برده نشین فرانکلین کورت هاوس Franklin Courthouse پرسه می‌زد و بعدا برای مدت سه سال مسئول نامه رسانی بین منطقه اولد وبستر Old Webster  و فرانکلین در یخبندان‌ شدید بود. وی می‌گوید در ساخت بنای فرانکلین کورت هاوس نقش داشته است. در این مصاحبه، عمو مت جزییات زیادی در مورد شهر فرانکلین در اولین روزهای ایجاد آن ارائه داده و سفرهای ترسناک خود را از میان کوه‌های کووی Cowee بازگو می‌کند.

 

وودفورد همچنین سری زده به فاجعه تونل کووی که در آن 19 زندانی سیاه پوست در رودخانه تاکاسیگی Tuckasegee River در تاریخ 30 دسامبر سال 1892 غرق شدند. قربانیان این فاجعه چون دست و پاهایشان غل و زنجیر شده بود پس از واژگونی کرجی که سوار آن بودند نتوانستند خود را نجات دهند.  قربانیان در قبرهایی بی نام و نشان در تپه ای در آن نزدیکی دفن شدند. بعداً کاشف به عمل آمد که هیچ کدام از آنها محکومین جرم‌های سنگین نبودند. آنها تنها به خاطر جرم‌های سبک مانند تخریب اموال عمومی، دله دزدی، قماربازی، و علافی دستگیر شده بودند. همچنین داستان‌های دلخراش دیگری هم در مورد کارگران بی نام و نشان خط آهن مورفی Murphy به مانتئو Manteo در این اثر هست. آن کارگران نیز در قبرهای بی نام و نشان در مسیر خط آهن دفن شده اند.

 

قسمتی در کتاب و هم‌نام آن وجود دارد به نام "وقتی فرزندان آدم گردهم می‌آیند". در این بخش صحبت از سیاهانی است که کمک‌های شایانی به کلیساها و مدارس سیاهان کرده اند. برخی از این افراد خدمات ارزشمندی به نیروهای ارتش ایالات متحده کردند. برخی دیگر کلیساها را ساختند، در مدارس تدریس می‌کردند و به عنوان قابله و دیگر مشاغل در جامعه خود مشغول به خدمت رسانی بودند. گاهی اوقات، تصاویر و یا شرح حال‌ها ممکن است تکراری به نظر برسد و این امر به دلیل آن است که رهبران معنوی در رشته‌های مختلف حضور داشتند و ممکن بود در جاهای مختلف به آنها اشاره شود. شخصیت هایی مانند وودفورد، پورل میلر، ویکتوریا کاسی مکدونالد Casey MacDonald،  و ژوزفین بورگس Josephine Burgess به عنوان دبیر، رهبر معنوی، سخنران اجتماعی و مشاور مدنی مورد ستایش قرار گرفته اند. در نهایت سازمانی است که وودفورد آن را تأسیس کرد و نام آن را گذاشت: سازمان چند نفر که برایشان مهم است One Dozen Who Care. اعضای این سازمان باعث واقعیت پیدا کردن رویای این کتاب شدند.



 
تعداد بازدید: 4263


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 124

شبِ عملیات فتح‌المبین فرا رسید. حمله ساعت دوازده آغاز شد. مزدوران اردنی، مصری، سودانی و... را جایگزین واحد ما کردند و ما بلافاصله به خط مقدم آمدیم. این مزدورها کینه عجیبی از نیروهای شما داشتند. امکان نداشت اسیری را زنده بگذارند. تا ساعت سه بعد از نیمه‌شب حمله‌ای روی موضع ما نبود ولی از موضع دیگر صدای توپ و خمپاره به شدت شنیده می‌شد. ساعت سه صدای تیراندازی و الله‌اکبر بلند شد.