تاریخ شفاهی دولت؛ ضرورتی مغفول

حمید قزوینی

04 شهریور 1394


اخیراً کتابی به دستم رسید که حاوی خاطرات یکی از وزیران دولت جمهوری اسلامی از زمان مسئولیتش بود. فرد مورد بحث، هشت سال مسئولیت یکی از وزارتخانه‌ها را بر عهده داشته و پیش از آن نیز در سمت استانداری و نمایندگی مجلس به خدمت پرداخته است.
با دیدن این کتاب که ناشر معتبری هم داشت، پنداشتم وزیر محترم که اکنون سال‌هاست از سمت اجرایی فاصله گرفته، با فراغ بال، پاسخ بسیاری از پرسش‌هایی که پیرامون عملکرد او و وزارت متبوعش مطرح است را از طریق این کتاب بیان کرده و خاطرات خود را به صورت دقیق و تفصیلی به چاپ رسانده و می‌تواند قطعاتی از تاریخ را روشن کرده و برگی بر کتاب تاریخ شفاهی دولت جمهوری اسلامی بیفزاید.
اما مطالعه اجمالی کتاب نشان داد که مصاحبه‌گر و راوی محترم، کاری که مسئولیت آن را بر عهده گرفته‌اند (ثبت خاطرات) چندان جدی نگرفته و آقای وزیر تلاش کرده تا ضمن تعریف و تمجید از خود و خدماتش، کتابی تبلیغاتی را روانه بازار نشر کند.
با مشاهده این وضعیت، به یکی از دوستان که با راوی محترم مرتبط بود گفتم به ایشان بگو اگر مایل است خاطرات خود را ثبت کتد اولاً : محققی قوی را به خدمت بگیرد. ثانیاً مصاحبه‌گر، باید از اطلاعات دقیق و کافی پیرامون موضوعات مورد بحث برخوردار باشد. ثالثاً آقای وزیر باید از کلی‌گویی و تبلیغ خود اجتناب کند. رابعاً در این مصاحبه‌ها باید متناسب با موضوع مورد بحث، همکاران آقای وزیر هم در مصاحبه حاضر شوند. خامساً اسناد و مدارک مرتبط باید ضمیمه کتاب شود. سادساً خاطرات آقای وزیر متعلق به او نیست، بلکه بخشی از تجربه تاریخی مردم ایران است که نباید با آن ساده انگارانه برخورد کرد، سابعاً...
خلاصه فهرستی از ضرورت‌های این کار را با ناراحتی و شاید کمی هم عصبانیت گفتم. چند روز بعد، همان دوست اطلاع داد که پیغامت را دادم و آقای وزیر، همه انتقادات را پذیرفت و آمادگی خود را برای یک کار جدی و تمام عیار اعلام کرد و گفت که طرح خود را با برآورد هزینه‌ها بنویسید تا اقدام شود!   
ابتدا از کار خودم راضی شدم که تذکرم ثمر بخش بوده، اما بعد از دقایقی، یادم افتاد که بسیاری از مدیران، با چنین پاسخ‌ها و شیوه هایی تلاش می‌کنند تا طرف مقابل را مدتی سرکار گذاشته و بالاخره از سر خود باز کنند.
بله، متاسفانه سال‌هاست برخی مسئولان سیاسی و اجرایی به جای شرکت در مصاحبه‌های پویا و هدفمند، سعی دارند از طریق خاطره‌گویی‌های فردی و یا حضور در مصاحبه‌های تشریفاتی، بیشتر به تصویرسازی‌های تبلیغاتی از خود بپردازند.
این افراد، هنوز به ضرورت وقایع‌نگاری و ثبت خاطرات  دوران مسئولیت خود واقف نشده و یا به دلایلی که طرح آن از حوصله این یادداشت خارج است به آن توجهی ندارند. شاید شماری از این مدیران دفترچه-های شخصی و یا آرشیوهایی داشته باشند که در آنها به ثبت خاطرات خود مبادرت ورزند (که تعداد آنها زیاد هم نیست) اما باید به آنها یادآور شد که خاطرات و تجربیات شما تنها متعلق به شما نیست که بخواهید برخورد شخصی با آن داشته باشید. در حقیقت عملکرد دولت‌های پس از انقلاب اسلامی، بخشی از تجربه‌های یک ملت و سرمایه اجتماعی ایرانیان است.
از سوی دیگر، به رغم گسترش فرهنگ خاطره‌نگاری و فعالیت نهادهای مختلف در این حوزه، هنوز به تاریخ شفاهی دولت جمهوری اسلامی توجه چندانی نشده و این مهم در حجاب نگاه‌های سلیقه‌ای و بعضاً جناحی مغفول مانده است. دولت‌ها اگرچه ظاهراً در چند وزارتخانه و دستگاه اجرایی خلاصه می‌شوند اما موضوعات و حوزه‌هایی که با آنها مرتبط هستند وسعتی پرشمار و با اهمیت دارد و نمی‌توان نسبت به آن نگاهی حداقلی و یا گزارش گونه داشت.
نکته اندوه‌بار دیگر این است که دولت‌ها به تصور آن که عملکرد دولت‌های پیشین ربطی به آنها ندارد، حاضر نیستند هیچ امکانی را صرف ثبت خاطرات و مستندسازی عملکرد گذشتگان کنند. البته برخی قوانین و آیین‌نامه‌ها، سازمان اسناد و کتابخانه ملی را موظف به این کار نموده که تاکنون توفیق چندانی در این زمینه حاصل نشده است.
بدیهی است در چنین شرایطی، با گذر زمان و تهدیدهای مختلف جسمی و روحی و احتمال از بین رفتن بسیاری از اسناد و مدارک، شانس ثبت بسیاری از خاطرات و تجربیات، روزبه‌روز کاهش یافته و به فراموشی سپرده خواهد شد.
براین اساس به نظر می‌رسد نهادهایی مانند دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، کتابخانه ملی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی و... که تجربه‌هایی مهم در تاریخ‌نگاری معاصردارند می‌توانند با رعایت اصول حرفه‌ای و بی‌طرفی نسبت به جریان‌ها و جناح‌های حاکم بر دولت‌ها، با نگاهی ملی به این کار مبادرت ورزیده و چرخ آن را ولو با سرعتی اندک به حرکت درآورند. بالطبع در شروع کار ممکن است مقاومت‌ها و یا موانعی به چشم آید، اما روشن است که این ایده نیز مانند بسیاری دیگر از پروژه‌های تاریخ شفاهی رفته رفته بر موانع فائق آمده و مسیر خود را مشخص خواهد کرد. شاید تعدد نهادهایی که چنین پروژه‌ای را در دستور کار قرار می‌دهند از این نظر مفید است که نوعی تنوع به ارمغان می‌آید و از انحصار طلبی و تحمیل‌های سلیقه‌ای نیز جلوگیری می‌شود.



 
تعداد بازدید: 6372


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 125

دو تا از این سربازها تقریباً بیست ساله بودند و یکی حدود سی سال داشت. و هر سه آرپی‌جی و یک تفنگ داشتند. آنها را به مقر تیپ سی‌وسه آوردند. سرتیپ ایاد دستور داد آنها را همان‌جا اعدام کنند. اعدام این سه نفر سرباز به عهده ستوانیار زیاره اهل بصره بود که من خانه او را هم بلد هستم. خانه‌اش در کوچه‌ای است به نام خمسه میل که خیلی معروف است. در ضمن این ستوانیار جاسوس حزب بعث بود. او افراد ناراضی را به فرمانده معرفی می‌کرد. سه نفر سرباز شما را از مقر بیرون آوردند و ستوانیار زیاره آنها را به رگبار بست و هر سه را به شهادت رساند. آنها را همان‌جا در گودالی دفن کردند.