قدردانی از راوی دفاع مقدس

کتاب «وقتی مهتاب گم شد» در حوزه تاریخ شفاهی قرار می‌گیرد

خبرنگار: سارا رشادی‌زاده

21 مرداد 1394


حمید حسام، مولف کتاب «وقتی مهتاب گم شد» درباره اثرش گفت: اصل کار تالیف این کتاب در حوزه تاریخ شفاهی قرار می‌گیرد، چرا که تمامی خاطرات بدون دخل و تصرف روایت شده‌اند.

 

به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، در هفدهمین نشست «کبوتران مسجد دوردست» کتاب خاطرات علی خوش لفظ با عنوان «وقتی مهتاب گم شد» نوشته حمید حسام، با حضور جمعی از هنرمندان و نویسندگان رونمایی خواهد شد.

«وقتی مهتاب گم شد» چهاردهمین اثر حسام است که در قالب خاطره نوشته شده است. معاونت ادبیات و انتشارات بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع‌مقدس و دبیر علمی نخستین جشنواره ملی خاطره‌نویسی دفاع‌مقدس از سمت‌های او در حوزه ادبیات جنگ بوده است.

مولف «وقتی مهتاب گم شد» درباره موضوع کتابش گفت: «موضوع کتاب درباره فردی به نام علی خوش لفظ، جانباز 70 درصد است که در 16 سالگی به جبهه می‌رود و از همانجا پس از آشنایی با حاج احمد متوسلیان به صف شناساگران دشمن می‌پیوندد و بعدها در خرمشهر به تیپ 27 محمد رسول‌الله می‌پیوندد و از آنجا حماسه‌های وی در عملیات‌های مختلفی چون رمضان، ثارالله، والفجر2 و بسیاری از عملیات‌های دیگر آغاز می‌شود.»

وی افزود: «عنوان کتاب نیز به یکی از خاطرات این جانباز شیمیایی اشاره دارد که برای شناسایی به منطقه سومار رفته بود و در آن شب با طلوع مهتاب، وی شاهد شهادت همرزمانش در میدان مین می‌شود.»

مؤلف کتاب «وقتی مهتاب گم شد» خاطر نشان کرد: «اصل کار تألیف این کتاب در حوزه تاریخ شفاهی قرار می‌گیرد، چرا که تمامی خاطرات بدون دخل و تصرف در کتاب روایت و در واقع تدوین روایی است.  این تدوین تنها شامل ریزش عناصر زاید در سخن، تنظیم وقایع به ترتیب زمانی و تبدیل زبان گفتار به نوشتار می‌شود و تمامی سخنان وی بدون تحریف در کتاب نقل شده است.»

حسام با اشاره به اینکه علی خوش لفظ نیز در نشست رونمایی کتاب حضور خواهد یافت، تصریح کرد: «در کنار آیین رونمایی از کتاب «وقتی مهتاب گم شد»، از این شهید زنده نیز تقدیر به عمل خواهد آمد.»

هفدهمین نشست «کبوتران مسجد دوردست»، ساعت 16 روز شنبه 31 مرداد ماه 1394 در سالن سلمان هراتی واقع در تهران، خیابان سمیه نرسیده به خیابان حافظ، ساختمان مرکزی حوزه هنری برگزار خواهد شد.



 
تعداد بازدید: 5426


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 126

من در خرمشهر اسیر شدم. شب حمله تمام نیروهای ما با وحشت و اضطراب در بندرِ این شهر مچاله شدند. از ترس و وحشت، رمق حرکت کردن نداشتند و منتظر رسیدنِ نیروهای شما بودند. حدود دو شبانه‌روز هیچ غذا و جیره‌ای نداشتیم. نیروهای شما که آمدند دسته‌دسته افراد به اسارت آنان در آمدند و من هم با پشت سر گذاشتن حوادث بسیار عجیب و حیرت‌آور سوار کامیون شدم و از شهر ویران شده خرمشهر خداحافظی کردم.