متولیان تاریخ شفاهی و زمان از دست‌رفته

یحیی آریا بخشایش

07 مرداد 1394


«وقت» اگر برای دیگران طلا باشد، بی‌تردید برای اشخاصی که با موضوعات مختلف و متنوع «تاریخ شفاهی» کار می‌کنند حکم اکسیژن را دارد. چرا که بی‌طلا می‌شود زندگی کرد؛ اما بی‌‌اکسیژن هرگز؛و چون تاریخ شفاهی با یاد و خاطره‌ها سروکار دارد، زمان را به چشم آفتاب تموز می‌بیند که ساعت‌به‌ساعت تندوتیز‌تر می‌تابد. بنابراین قدر ‌لحظه‌ها را باید دانست. پاسداری این لحظه‌ها در وهلة نخست بر گردن متولیان تاریخ شفاهی است که با عناوین متعددی، اعم از مجازی و غیر مجازی، در گسترش این کار می‌کوشند. سرمایه کارشان داده‌های ریز و درشتی است که در پسِ ذهن افراد نهفته است. به کار گرفتن این اذهان و بیرون کشیدن داده‌ها از درون آنها، گام نخست این قدردانی و پاسداری است. اما چون تندوتیزی آفتاب زمان دامن همه را یک‌جا می‌گیرد، لازم است که متولیان امر تاریخ شفاهی گوشه‌ای را هم به خود اختصاص دهند. به سخنی ساده‌تر به تاریخ شفاهی خود نیز بپردازند.

این مهم برنمی‌آید مگر با داشتن برنامه و هدفی از پیش تعیین شده که هم منسجم و منظم باشد و هم با افقی روشن که دیده شود. هر نهاد، مؤسسه، مرکز، یا هر شخصی که گوشه‌ای از کار تاریخ شفاهی را در دست دارد، باید به تاریخ شفاهی خود بیندیشد و برای آن برنامه منظمی در دستور کار خود داشته باشد. خاطره‌نویسی یا خاطره‌گویی و انتشار آن اگر چه یک کار تولیدی است، اما برای کارگاه تاریخ شفاهی بسنده و پوینده نیست. پویایی و مانایی کارگاه تاریخ شفاهی بیش از هر کاری در توجه و تأمل در خود اوست. این توجه دادن و تأمل کردن برای دیگر کارگاه‌های تولیدی، اعم از صنعتی و علمی و اقتصادی، اگر لازم باشد، قطعاً برای تاریخ شفاهی که با زمان و گذشت زمان می‌جنگد، یک امر بایستةآشکاراست.

تاریخ شفاهیِ هر کدام از متولیان تاریخ شفاهی از دل جلسات گفت‌وشنود منظمی برمی‌آید که حداقل هر سال یک‌بار برگزار گردد. با حضور دست‌اندرکاران آنها که موضوعاتی چون چگونگی شکل‌گیری، نوع مدیریت، چارچوب و ساختار اداری، برنامه‌های کاری، اعتبارات فرهنگی،تولیدات و آثار، سمت‌وسوی فکری، تعداد همکاران، فضای فیزیکی و میزان بهره‌وری از زمان و امکانات را محور گفت‌وگوهای خود قرار دهند. در کنار آن نشستهای جداگانه‌ای هم برپا دارند و موضوعاتی را به گفت‌وشنود بگذارند که نمای بیرونی مجموعه کاری آنها را نشان می‌دهد. و کسانی را در آن جلسات شرکت دهند که کالاهای فرهنگی‌شان را در دست مصرف دارند. افزون بر این مدیران ارشد واحدهای تاریخ شفاهی باید خاطرات دوران مدیریت خود را به طور مرتب بازگویند تا از مجموع گفته‌ها و خاطره‌های آنها بتوان تاریخ شفاهی واحد یا واحدهای زیر نظرشان را به دست داد. همین برنامه با اندک تفاوت‌های موضوعی باید در بدنه کاری کارگاه‌های تاریخ شفاهی هم به اجرا درآید تا هر کدام از اعضای آنها که خاطره، یا سخن قابلی درباره کار خود دارد، بیان کنند تا اقلاً همگانی بودن تاریخ شفاهی به دست متولیان آن به اثبات برسد.

این الزام اگر از یک برنامه منظمی پیروی کند و در یک فرآیند مشخص انجام گیرد، فواید بسیاری دارد که متولیان تاریخ شفاهی را شایق به ادامه کار کرده، حس پویایی و پایایی را در بدنه آنها زنده نگه می‌دارد.جان سخن اینکه تا متولیان تاریخ شفاهی درباره امری که خود بر عهده دارند نکوشند و نیندشند، اندیشه و کار دیگران چندان که باید و شاید گرهی از کار ایشان نخواهد گشود. باید نشان دهند که آنان نیز زمان را دزد می‌دانند و تاریخ شفاهی کار خود را که چیزی جز آن نیست، بیان می‌دارند تا خاطره‌های‌شان حفظ گردد. مهمتر اینکه محصول کارشان را، به شیوه‌های گونه‌گون، به دست انتشار بسپارند تا ارزیابی تاریخ از کار آنها درست و دقیق از آب درآید.



 
تعداد بازدید: 6131


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 124

شبِ عملیات فتح‌المبین فرا رسید. حمله ساعت دوازده آغاز شد. مزدوران اردنی، مصری، سودانی و... را جایگزین واحد ما کردند و ما بلافاصله به خط مقدم آمدیم. این مزدورها کینه عجیبی از نیروهای شما داشتند. امکان نداشت اسیری را زنده بگذارند. تا ساعت سه بعد از نیمه‌شب حمله‌ای روی موضع ما نبود ولی از موضع دیگر صدای توپ و خمپاره به شدت شنیده می‌شد. ساعت سه صدای تیراندازی و الله‌اکبر بلند شد.