نظریه تاریخ شفاهی (49)

نویسنده: لین آبرامز
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی

31 تیر 1394


منتقدان می‌دیدند که خاطره برای مورخان شفاهی در حکم منبع اولیه است، لذا نحوة بهره‌گیری از این منبع را با نحوة استفاده از اسناد مکتوب مورد مقایسه قرار دادند. به هر حال، کاربرد دوم از قرن نوزدهم، پایه و اساس مطالعات علمی را تشکیل می‌داد تا حدی که برای آن تقدس قائل شده بودند. در مقایسة مذکور معلوم شد که تاریخ شفاهی در پایین‌ترین پلة سلسله‌مراتب منابع جای گرفته است زیرا به اعتقاد منتقدان: «داده‌هایی» که صحت و سقم آنها قابل تأئید و قابل اعتماد باشند را تولید نمی‌کردند. از بُعد اتکاءپذیری نیز نامه‌ها و مکاتبات معاصر، گزارش‌ها و اسناد پارلمانی در رأس جای داشتند و منابع به اصطلاح ذهنی‌تری مانند یادداشت‌های روزانه[1] و خودزیست‌نامه‌ها در کف می‌نشستند. سال‌ها پیش یکی از پیشتازان تاریخ شفاهی به نام پال تامسون با ادلة محکمی وجه تمایز اتکاءپذیری و اتکاءناپذیری منابع و مدارک را رد کرد. طبق نظر او همه مدارک و شواهد را اجتماع می‌سازد، همه آنها محصول یک هدف هستند، و بسیاری از اسناد متعمداً به طریقی شکل داده می‌شوند تا تصویر یا تفسیر خاصی از یک رویداد یا پدیده را به دیگران ارائه دهد.[2]پس با چنین تعریفی دیگر نمی‌توان مصاحبة تاریخ شفاهی را که متکی بر خاطره است و خلاصة مذاکرات مجلس را که آن نیز مبتنی بر خاطراتِ ذخیره‌شده در ذهن نویسنده از گفته‌ها بازسازی می‌شود، متفاوت فرض نمود؛ در واقع، خاطرة مشارکت‌کنندة عادی جامعه از صراحتی برخوردار است که «بی‌طرفی» تصنعی گزارش‌نویس جلسات پارلمان فاقد چنین خصوصیتی می‌باشد.

با این وجود، تاریخ شفاهی در نخستین روزهای ظهورش نیاز داشت تا در برابر شکاکانی که آن را تصدیق‌ناپذیر، ذهنی و حکایتی[3] می‌دانستند از خود دفاع کند. در برابر چنین دفاعی گاهی می‌شنیدند که مدارک شفاهی هم مانند سایر منابع بوده و پیرو الگویی موسوم به «الگوی متنی»[4] هستند یا اینکه مدارک شفاهی نیز تفاوتی با متن یا دیگر اسناد مکتوب ندارند.[5]بعضی از مورخان شفاهی برای جا انداختن تاریخ شفاهی در حرفة تاریخ به شدت درگیر موضوع عینیت شدند. عده‌ای دیگر می‌کوشیدند تا با ارجاع متقاطع[6] به منابع مکتوب معاصرِ خود، صحت و سقم گفته‌های مصاحبه‌شوندگان‌شان را اثبات کنند. البته می‌توان به سراغ منابع مکتوب رفت تا معلوم شود که مصاحبه‌شونده‌مان «حقایقی» مانند تاریخ وقوع رویدادها و اسامی شخصیت‌های تاریخی را به درستی بیان کرده است. اما در این مسیر نباید دچار افراط شد زیرا به قول ترِوور لومیس:«خاطره، پدیدة پیچیده‌ای است که با اِعمال بعضی از قواعد نمی‌توان حقیقت آن را محک زد».[7]

لذا عموم مورخان شفاهی می‌گویند که تصدیق صحت و سقم خاطره به روش‌های عینی امکان‌پذیر نیست. اصلاً خاطره میدان نبرد معانی متفاوت و متقابل است. پورتلی در بحث خود پیرامون نحوة یادآوری مرگ یک کارگر کارخانة فولاد به نام لوئیجی تراستولی در سال 1949 مسئلة فوق را به روشنی گشوده و اثبات می‌نماید. از اسناد تاریخی مکتوب چنین فهمیده می‌شود که به دنبال اعتصاب کارگران کارخانه‌ای در آمبریای[8]ایتالیا در اعتراض به پیوستن دولت این کشور به پیمان ناتو، بین کارگران و پلیس درگیری‌هایی رخ  داد که مرگ تراستولی را رقم زد. اما اقاریر شفاهی عدة زیادی از کارگران عادی که سی سال بعد با آنها مصاحبه شده بود تاریخ قتل او را به روزی منتسب می‌کند که بیش از 2000 کارگر در سال 1953 اخراج شدند و همین امر نیز موجب اعتصاب و درگیری خیابانی آنها با پلیس شد. همان‌طور که در توصیفات پورتلی آمده است، علت این یادآوری غلط را نمی‌توان به فراموشی یا اختلال حافظة مصاحبه‌شوندگان نسبت داد؛ بلکه راویان می‌خواستند مرگ او را از زمان و مکانی که یادآور شکست و تحقیر بود جدا نموده و به متنی که عزت نفس آنان را زنده می‌کند، بیاورند. وی در ادامه می‌نویسد:«مغایرت مذکور بین حقیقت و خاطره در نهایت همان ارزش اسناد تاریخی را به منابع شفاهی نیز می‌بخشد. علت بروز این مغایرت ربطی به خطا و اختلال در یادآمده‌های راوی ندارد ... خاطره و قوة تخیل ما چنین مغایرتی را فعالانه و خلاقانه می‌سازد تا رویدادهای حساس و اساساً خودِ‌ تاریخ را به خوبی بفهمد و بفهمانَد.»[9]تفسیر ساده‌تر سخن پورتلی این می‌شود که خاطره به موضوع رابطة بین حقایق مادی و ذهنیت فردی انسان‌ها می‌پردازد، و دقیقاً تعامل بین یادآمده‌های ما و نحوة یادآوری آنها با علت آن یادآوری‌هاست که عقل و هوش را از سر مورخان شفاهی ربوده است.[10]

 

 

 


[1]-diaries

[2]-P. Thompson, The Voice of the Past (3rd edition, Oxford, 2000), pp. 118-28.

[3]-anecdotal

[4]-textual model

[5]-J. Fentress and C. Wickham, Social Memory (Oxford, 1992), p. 2.

[6]-cross-referencing

[7]-Trevor Lummis, Listening to History: The Authenticity of Oral Evidence (London, 1988), p. 130.

[8]-Umbria

[9]-A. Portelli, ‘The Death of Luigi Trastulli: Memory and the Event’, in The Death of Luigi Trastulli and Other Stories: Form and Meaning in Oral History (Albany, NY, 1991), pp. 1-26; p. 26.

[10]-A. Portelli, The Order Has Been Carried Out: History, Memory and Meaning of a Nazi Massacre in Rome (Basingstoke, 2007), p. 16. See Portelli’s comment on the ‘memory debates’, in A. Portelli, The Battle of Valle Guilia: Oral History and the Art of Dialogue (Madison, Wisc., 1997), pp. 293-4, note 8.



 
تعداد بازدید: 4465


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 125

دو تا از این سربازها تقریباً بیست ساله بودند و یکی حدود سی سال داشت. و هر سه آرپی‌جی و یک تفنگ داشتند. آنها را به مقر تیپ سی‌وسه آوردند. سرتیپ ایاد دستور داد آنها را همان‌جا اعدام کنند. اعدام این سه نفر سرباز به عهده ستوانیار زیاره اهل بصره بود که من خانه او را هم بلد هستم. خانه‌اش در کوچه‌ای است به نام خمسه میل که خیلی معروف است. در ضمن این ستوانیار جاسوس حزب بعث بود. او افراد ناراضی را به فرمانده معرفی می‌کرد. سه نفر سرباز شما را از مقر بیرون آوردند و ستوانیار زیاره آنها را به رگبار بست و هر سه را به شهادت رساند. آنها را همان‌جا در گودالی دفن کردند.