نگاهی دیگر پیرامون خاطره، خاطره‌نگاری و تاریخ (شفاهی) جنگ/ دفاع مقدس٭

علیرضا کمری


به یادآوردن گذشته‌ای که نتواند به حال مُبَدَّل شود بیهوده است ـ سورن کی‌یر کگارد (رساله ترس و لرز)

درباره‌ی خاطره، خاطره‌نگاری، خاطره‌نگاشته‌ها و تاریخ شفاهی طی دو سه دهه‌ی‌ گذشته مطالب متنوعی غالباً در قالب مقاله و خطابه و اکثراً برگرفته از فرایافته‌های علمی از طریق ترجمه به گفت و نوشت آمده است. هم‌روند‌ با این جریان تدریجاً تأملات اولیه راجع به مباحث موضوعه خاطره‌شناسی و متأخرتر تاریخ شفاهی معطوف به انقلاب و جنگ/ دفاع مقدس در صورت گفتارها و نوشتارها به عرضه و انجام رسیده است. به ویژه از سال 1383 تا به حال و در پی برگزاری سلسله نشست‌هایِ تخصصی تاریخ شفاهی ـ با پیشگامی گروه تاریخ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان و حضور و همراهی نهادهایِ‌ ذی‌ربط و پژوهشگران ـ مسائل قابل ملاحظه‌ای از دیدگاه‌ها و درنگ‌ها در ابواب این مبحث دست‌یاب شده و فراهم آمده است. مع‌الوصف به نظر می‌رسد فراورده‌های این تکاپوها چندان که می‌سزد انتشار نیافته و مدنظر قرار نگرفته است، بدین جهت ضرورت دارد بازبینی و تدوین مجموعه‌ی این تلاش‌ها و گفته‌ها و نوشته‌هایِ اظهار شده وجهه‌ی همت قرار گیرد. حاصل نخست این اهتمام دسترسی به فهرست‌واره‌‌ی اطلاعاتِ پراکنده‌ی موجود و نوع‌شناسی آنها را به شکل قاعده‌مند ممکن می‌کند. نتیجه‌ی ثانوی این اقدام معلوم خواهد ساخت که درک و دریافت پژوهندگان و شیوه‌هایِ عملِ مشتغلان در طرح مباحث نظری و گردآوری و نگارش و نشر خاطرات و تاریخ شفاهی ـ حسب تلقی و تصور شایع از این دو نامْ‌مفهوم ـ علی‌الخصوص مربوط به انقلاب و جنگ/ دفاع مقدس، بر کدام پسندها و پنداشته‌ها ابتنا یافته و بر چه مقاصد و کارکردهایی مترتب بوده است. نیز، آشکار می‌تواند شد که در آموزه‌هایِ موجود چه مقدار، چگونه و چرا تکرار و تشابه ـ و احیاناً تقلید و تواتر، بلکه اقتباس و انتحال ـ راه‌یافته و اندیشه‌ی بررسندگان و مواضع ذهنی و روشی آنان معطوف کدام نکته‌ها و متأثر از چه زمینه‌هایی بوده است.
گزارنده‌ی این مقال، در شمار اندک کسانی است که در مسیر و مقصد مطالعات معطوف به خاطره‌شناسی و تاریخ‌شفاهی ـ خاصه با نظرداشت گستره‌ی موضوعی جنگ/ دفاع مقدس ـ به قدر توان و تشخیص محدودش گام نهاده و به تجربه‌ی زیسته و اندیشیده‌ی خود به نکته‌ها و نادره‌هایی رسیده که به مرور ایام در هیأت گفت و نوشت و به اقتضای ضرورت به اجمال یا تفصیل عرضه و اظهار کرده است. فزون بر چشم‌اندازهای بدیع و شایسته‌ی تماشا در این گشت و گذار، دریغ و درنگ‌هایی نیز در رصدِ نگاه او واقع شده که فراخور مباحث پیشارٍویْ به عنوان تمهید بحثِ مدنظر بناگزیر و زودهنگام به مواردی از آن‌ها اشاره می‌کند. مؤکداً محض رفع شبهه و اتهام مُقدّر باید گفت قصد از بررسی منتقدانه‌ی موضوع با عنایت به آنچه ذیل عنوان آسیب‌شناسی از آن یاد می‌شود همانا تعرض و تعنت به اصل و اعتبار موجودیت موضوع ـ خاطره‌نویسی و خاطره‌نگاشته‌ها و تاریخ شفاهی مربوط و متصف و منتسب به جنگ/ دفاع مقدس ـ نیست؛ بلکه واقع‌بینی علمی همان‌گونه که انکار یا خوارداشت عرصه‌ی نوپدیدِ نهضتِ خاطره‌نویسی را برنمی‌تابد، پندارگرایی شورمندانه را در بازشناخت و نقد این جریان موجه و پذیرفتنی نمی‌داند؛ آنچه ذیلاً از این منظر شایسته‌ی تذکار است و سابقاً به اجمال و اشاره طرح و ارائه شده از این قرار است.

الف:
سیطره‌ی فرهنگ روایی و سنن شفاهی، تأثیرات کهنْ بنیاد آشکار و پنهان اخباری‌گری و اشعری مسلکی و تقدیرگرایی، جاذبه‌هایِ نقل و روایت قوام‌یافته بر دل‌ْداشته های آرمانی و عاطفی (و تَبرُز‌یافتگی این خصلت در اسلوب زبانی و اندیشگی) موجب غربت عقل و نقد و درایت و ناکارآمدی ـ یا کم تأثیری ـ ره‌یافته‌ها و رویکردهایِ شناختی/ معرفتی در فضای تولید متن‌هایِ مبتنی بر روایت و گزاره‌های روایی ـ از این نمط، خاطرات و افواهیّات ـ شده است. از این‌رو تلاش و توجه کوشندگانِ‌ کم‌شمار نقد و نظر ـ و فراگفت‌ و نوشت‌هایِ آنان ـ در این جریان مسلط منشأء تأثیر و محل اقبال نیست. در وضع مشهود مفارقت میان پایْ‌کاران عمل در عرصه تولیدات متنی/ خاطرات، و صاحبان نظر، به وجهی دیگر یادآور پدیداری است که فرنالد برودل از آن با عنوانِ «محاوره‌ی ناشنوایان» یاد کرده است ـ جدایی مورخان از جامعه‌شناسان.

ب:
وجود ملاحظات ناگزیر و رعایت محذورات گریبان‌گیر مانع پیدایی ـ بلکه وجاهت ـ ارزیابی متن‌هایِ منتشر شده با نام خاطرات و تاریخ شفاهی گردیده و جای آن را معمولاً تمجیدهایِ‌ احساسی تبلیغاتی ـ ذیل و ظلِ عنایات مقامات ـ گرفته است. خود مصون (و معصوم)‌انگاری مُتوهم به دانایی، غنا و قداستِ نام‌یافتگانِ موقعیت‌مند و نشر خاطره‌وارها مؤید به نام و جای ایشان ـ حسب مقاصدی که پیدا و پنهان از نشر خاطرات یا تاریخ شفاهی (بنا بر تصور رایج از این نامْ‌مفهوم) مدنظر و متوقع است، به وجه مُضاعف سبب احتیاط و مانع حضور اندیشوران در این عرصه شده است. پیداست در فضایی چنین جای‌گفته‌هایِ دربایستِ ناگفته مانده یا گفته و ناشنیده را حرف‌هایِ محفلی و اخوانی که مصرف خبری دارند بگیرد. تقلیل مفاهیم و تحریف معانی نتیجه‌ی غایی این رخنگاه آسیب است، اگر بپاید و استمرار بیابد. همسان و یکسان انگاشتن خاطره و تاریخ (شفاهی) از جمله نشانه‌های همین وضع و بدفهمی در شناخت مسأله است. تذکاراً به تأکید باید گفت در این‌جا ایراد وارد متوجه رسمیت‌یافتگی و رواج آن نوع خاطره گفت‌ونوشت‌هایی است که در بُن‌مایه و بافت متن سرشت دراماتیک پیدا کرده‌اند و برساخته‌هایی ذهنیْ زبانی هستند که در فرآوری خاطره‌یابی، خاطره‌گیری، خاطره‌سازی و تدوین ـ بعضاً با نام تاریخ شفاهی ـ از خاطرِ‌ خاطره‌داران (مراجع روایت) ستانده و ساخته، پرورده و پدیدار می‌شوند. در پَساذهن داستان‌گرایِ عاملانِ این پدیده‌ی تبلیغِ کارِ ارزش بنیادْ!، دگرسان‌سازی متن به مَدَد خیال و زبان عاطفی مجاز و ممدوح می‌نماید. این مشیِ ظاهرپسند، بی‌توجه به اهمیت و دلالتِ معنای متن در حفظ اصالت اِسنادی و اَسنادی خاطره‌ها و صیانت آن‌ها از هرگونه دگرگون‌نمایی و تصرف در اصل اثر، خواسته ناخواسته، دانسته یا ندانسته با آنچه «خاطره صاف‌کنی» یا «بی‌خطر کردن خاطرات»، «بهداشتی کردن/ پاستوریزاسیون خاطره» و حتی «خاطره به سبک ادبیات و بسان ایدئولوژی»، خوانده شده نسبت بلاانکار دارد. مسأله این است که خاطره چیست و چگونه می‌توان اصل‌مندی و اعتبار آن را در فرآیندهای موجود حفظ و حراست کرد؟ تاریخ چیست و چه نسبت و ربطی با خاطره دارد و «شناختِ واقعیت» در پرتو «فهمِ تاریخی» در قبال واقعه‌ها، سوانح و رویدادهای مندرج و معطوف به خاطره‌ها چگونه امکان‌پذیر می‌تواند شد. همین‌جا و بلادرنگ باید افزود و گفت، مَع‌هذا به حسب قاعده‌ی رجحان الوجود علی‌العدم همه انواع گزاره‌های برآمده و تولیدشده‌ی هموند و پیایند یاد و خاطره در مراتب و درجات متفاوت برای محققان و پژوهندگانِ دقیق‌النظر دستمایه‌ی تحقیق و موضوع مطالعه به‌شمار می‌آیند.

ج:
اگر به مطالب پیش‌گفته همچون مقدمات طرح یک قضیه‌ی منطقی نگریسته شود بعاجل‌الحال نتیجه‌اش این خواهد بود که در قلمرو شناخت و نظریه‌پردازی، توضیح واژگان و اصطلاحات پایه در خاطره‌شناسی و تاریخ شفاهی ـ به‌رغم کثرت گفتارها در این زمینه ـ موضوعیت و ضرورت دارد و هم بدین دلیل، بنای این مقال برآن است که ـ ولو به تکرار و بازگفت نوشته‌ها و گفته‌هایِ پیش‌بوده‌ی گزارنده ـ به تعریف و بازشناخت مفردات «خاطره»،‌ «تاریخ/ تاریخ شفاهی» و کیفیت ارتباط و تشابه و تفاوت میان آن‌ها بپردازد و در حد امکان و مجال، صورت مسأله را از سوءبرداشت‌های موجود بپیراید و در مقام عمل نیز لزوم جهد جدی برای تحقق تقریب میان صاحبان‌نظر و منتقدان با کوشندگان و نهادهای عامل در تولید و نشر خاطرات جنگ و دفاع مقدس ـ و چگونگی رسش و ارتقاء به تاریخ شفاهی از خاطره‌نگاری ـ را توضیح دهد. روش مختار گزارنده در طرح بحث متمرکز بر اندیشه‌ی تاریخ شناسی و شناخت تاریخی و رویکرد انتقادی است. با عنایت به این که معانی (ماوضع‌له) کلمات و عبارات ـ حتی مصطلاحات ـ در علوم انسانی و از آن جمله تاریخ شفاهی نزد کاربرندگان یکسان نیست و در عرضهْ داشت آراء و تعاریف به نحو اولی اختلاف و تباین پذیرفتنی است، یحتمل از اندک تا بسیار محتوا و مندرجات این مقال موضوع پرسش و اشکال و شایسته‌ی تنقیح و اصلاح باشد، هم از این‌رو طمع دارم به فضل و توجه حاضران و مخاطبان که برگفته‌ها و نکته‌هایِ صاحب‌گفتار به تأمل بنگرند و کاستی‌ها و ناراستی‌های آن را به صلاح آورند، بسا از این رهگذر حاصل جمع این مباحثه بتواند در ترسیم چشم‌انداز کلیات یا اصول موضوعه‌ی بحث با اجماع رأی اهل فن مرتبه‌ی قبول یابد. بعید نیست امعان نظر مخاطبان و دانشوران بر این گفتار موجب دست‌یافتن شیوه‌نامه‌ای متقن مبتنی بر ملاحظه‌ی جوانب موضوع، ناظر بر روش‌ها و رویکردهای خاطره‌شناسی/ تاریخ شفاهی از مبادی نظری تا راه‌کارهای عملی را فراهم آورد.


خاطره بِالاصاله موجودی ذهنی است که در نتیجه‌ی دریافت ذهن از مبادی شناختیْ ادراکی ـ حواس پنجگانه و اندریافت‎های فراحسی (رویاها و مکاشفات) ـ در قبال واقعات (بیرونی و دورنی) در حافظه/ یاد، ثبت و جای‌ْگیر می‎شود. از آنجا که وجود ذهنی خاطره، خاطر (حافظه، یاد، ذهن) را می‌انبارد و با آن ممزوج می‎گردد، چنین می‎نماید که حافظه/ یاد/ خاطر، با خاطره هستیِ یگانه‎ای دارد. بنابراین خاطره به‎سان مظروف و مصداق و موضوع، در ظرف خاطر ثبت و درج می‎شود. آن‎چه نطفه‌ی خاطره را در زهدان ذهن جایْ می‎دهد حاصل تلاقی قوه درّاکه و مُخَیّله از مبادی شناختی‌حسی و فراحسی است که در مواجهه با پدیده‎های درونی و پیرامونی به صورت حادثه، سانحه، واقعه رخ می‎دهد و آن را از دیگر امور مشهود و معلوم، متمایز و برجسته می‎کند و به عنوان خاطره، سزاوار و شناسای ثبت و اندراج می‎سازد. از میان همه موجودات، تنها نوع «انسان» خاطره‎مند است. اما خاطره‎ها/ خاطره‎داشت‎های انسان‎ها با یکدیگر، به‎رغم شباهت و اشتراک ظاهری ـ متفاوت است، تفاوتی از آن‎گونه که می‎تواند به سان مشخصات فردی هرکس شناسای او از افراد دیگر باشد، زیرا افراد در برابر واقعات بیرونی ـ و نه درونی که از این حیث هرکس جهانی دیگر دارد ـ تأثیرات ذهنی و بازتاب رفتاری یکسانی ندارند و بالتبع خاطره‎های آنان از امر واحد بیرونی متفاوت است. این مشخصه دلایل عدیده دارد و در حوزه‌ی مباحث معرفت‎شناسی به مسائل قابل توجهی ره‎ می‎برد، از آن جمله این که گرچه پدیدار مشهودْ واحد است، اما درک و دریافت آن منوط و متکی به اِدارک شناساست، کَاَنَّه آنچه مُدرَک است مُدرِک است و امر واقع آن است که فهمنده، آن را فهم می‎کند. بنابراین رخداد/ واقعه یا پدیداری ممکن است برای کس یا کسانی سبب زایش و موجودیت خاطره در ذهن ـ آن‎گاه اظهار یا روایت عینی نشانه‎ای (غالباً زبانی/ گفتاری یا نوشتاری) خاطره از سوی آنان شود و برای کسانی دیگر آن رخداد یا واقعه، اعتبار خاطره‎شدگی و جایْ‌‎گیری در ذهن را نداشته باشد. خاطره‎های ذهنی تا آن‎گاه که اظهار نشده‎اند موجودیتی مکنون دارند؛ در عین حال خاطره‎ها، یعنی موجودات ذهنی به خاطره سپرده شده از حیث تعلق و حساسیت و مراقبت‎ ذهن/ حافظه در مراتب و درجات وجودی خود متفاوت‎اند و بسا که در جریان گذر و گذارِ زمان و پالایش و پیرایش و دگرگشت‎های ذهن، از برخی تا بسیاری از آنها تدریجاً کم‎رنگ و محو و نابود شوند و بمیرند و یادها و خاطره‎های دیگر آنها را دگرگونه سازند و نابود کنند و جایشان را بگیرند. ذهن در این فرایند همچون آرشیو فعال، زهدان زنده و تپنده با نطفه و جنین خاطره رفتار می‎کند. این گشتاگشت یا حالت شَوَندگی غیر از آن است که دارنده‌ی یاد به اراده و عمد چنین بنمایاند که بعضِ داشته‎های ذهنی خود را از یاد برده و فراموش کرده است، زیرا فراموش‌کردنِ واقعی (نه تصنعی و تظاهری) ارادی نیست، اما در یادداشتن معطوف علل و زمینه‎ها و خصوصاً به یادآوردن قصد‎مندانه است.
وجود سیّال و شکل‎نایافته‌ی خاطره در ذهن، به دلایل و انگیزه‎ها و مقاصد متفاوت و متأثر از موقعیت‎های درونی و پیرامونی دارندۀ خاطره از وضع پنهان‎مانده‌ی ذهنی به صورت‎های متنوعِ عینی نشانه‎ایْ رواییْ، اظهار و پدیدار می‎شود. اظهار یا آشکارشدگی ـ تولد ـ خاطره اساساً و غالباً در ریخت‎ زبانِ گفتار و نوشتار رخ می‎دهد، اما این واقعه می‎تواند در صورتِ آوایی، تصویری، پیکره و حجم و شی (و دیگر دلالت‎های نشانه‎ای معناییِ نه چندان شناخته شده) حادث و نمایان شود. گرچه ممکن است دلالت یاد و خاطره در این صورت‌ها و نمون‎ها چندان فراگیر و عیان نباشد، امّا اساساً هر نوع برونْ داد/ برون شدِ ذهنیِ مبتنی بر یاد در تمامی صورت‎ها و شگردهای روایت‎نشانه، کم و بیش، پیدا و پنهان حامل و رسانای خاطره‎داشته‎های ذهنیِ گزارنده‌ی روایتْ‌‎نشانه است. از این‎ رو مکان‎ها و اشیاء که نشانگر وقایع گذشته و رابطه‌ی ذهنی دارنده، صانع و تماشاگر با آن‌ها هستند ـ و در واقع دارای معنا و کاربرد ثانوی شده‎اند و انگیزاننده و تداعی‎کننده و نشانِ خاطره‎هایند ـ توسعاً خاطره نامیده می‎شوند. (در گفتاوردی دیگر از این عناصر به عنوان اثرنشان یاد کرده و نام برده‎ام).(۱)  مع‎الوصف در میان همه صورت‌هایِ عینیِ روایت و اظهارِ خاطره، سخن/ کلام/ گفتار و آنگاه نوشتار، رساترین و فراگیرترین صورتِ نَقل خاطره است. سُخن، از این‎وجه مَجلای بروز مکنونات ذهنی است مُعرِّفِ هستی، یعنی اندیشه‌ی موجود انسانی است و سایر نمودهای نشانه‎ای روایت را ـ که بعضاً زبان دوم (زبان تصور، زبان موسیقی و ...) خوانده می‎شوند تفسیر می‎کند و توضیح می‎دهد. اجمالاً در اظهار یادبود‎ها و خاطره‎ها زبان کلام (گفتار) و آنگاه نوشتار نقش و کارکرد بنیادین دارد و از این‎رو واژه‌ی خاطره در عرف و تداول، معنای خاطره گفته/ خاطره‌ی ‎گفتاری/ خاطره‌ی بیانی ـ کلامی ـ سخنْ خاطره، خاطره‌ی شایسته نقل و گفت‎و‎شنود را تداعی می‎کند، آنگاه و سپس خاطره‎نوشته یا خاطره‌ی مکتوب را. چنان‌که پیش‌تر اشاره شد خاطره (خاطره‌گفته یا خاطره‌نوشته) ممکن است خودخواسته و خود اراده کرده از جانب دارنده‌ی خاطره، یا دیگر خواسته، به طوع و رغبت و شوق یا به الزام و ضرورت و حتی اکراه، به انگیزه‎ها و مقاصد گوناگون، در شکل‎هایِ بیانی زبانیِ گفتاری یا نوشتاریِ متنوع، تحت تأثیر موقعیت پیرامونی صاحب‎خاطره، اعاده، احیا و اظهار ـ یعنی گفته یا نوشته ـ شود. همه این عوامل ـ نیز موضوع و مضمون و محتوای مندرج در خاطره ـ در شکل یافتگی و تحقق نوع و موجودیت خاطره تأثیر تام دارد. به همین جهات خاطره در ذهن ماهیتاً سیال، شکل نایافته و ژله‎گونه می‎نماید و در صورت و ساختِ اظهار شده‌ی کلامی و نوشتاری است که قاب و قالب معین و مُجَسَّد پیدا می‎کند و در مرآ و منظر دیگران قرار می‎گیرد. با این وجود، درونْ بافتِ موجودِ عینیت یافته‌ی گفتاری و نوشتاری خاطره همچون گُدازه‎های پرتابی و سرازیر شده نیمه‌جامد و شکل‎پذیر است. بدین ترتیب نوزاد خاطره همچنان می‎تواند مراحل تکوین خود را در مقاطع زمان و موقعیت‎های پیش‎آینده نمایان سازد و از سوی صاحب‎خاطره ـ مرجع روایت ـ سطرهای ناگفته و نانوشته‌ی تولد نخستین برآن افزون گردد و متن/ اثر خاطره در نتیجه‌ی افزود و کاست‎های متوالی کسوتی نو بیابد. فزون بر این خاطره در معرضِ نگاه و خوانش و شنید مخاطب یا مخاطبان ـ به‌ویژه مخاطبان هم متن ـ به دلالت‎ها و معنی‎هایی که احتمالاً دیدرس گوینده و نویسنده و پردازنده خاطره نبوده ره می‎برد، بلکه غنا و گستردگی می‎یابد. خاطره‎ها از آن جهت که در نتیجه‌ی تعامل و تلاقی ذهن و زبان دارنده‌ی خاطره در مواجهه با واقعه بیرونی (عینی) یا درونی (نهانی) و در جغرافیای فرهنگیْ اجتماعی محیط بر آن به وجود و ظهور می‎رسند حاوی و حامل عناصر پدیدآور و شناسای آمیزه‌ی فرهنگ ـ اندیشه و تاریخ، زمان و باورهای خاطره‎داران و خاطره‎سازان دوران‎ها هستند.

مسأله‌ی مهم در این‎جا چگونگی آگاهی و فهم از محتوای مندرج و منعکس در خاطره‎ها، حدود دلالت و اعتبارشان حسب موازین و معیارهای شناخت/ معرفت و در نهایت پی‎بردن به جایگاه آنها در نظام دانش است. رَسش به این موقعیت با راهبردهای معرفت شناختی فلسفی، فرایافته‎های تفسیری تأویلی مبنی بر مکاشفه‎های حضوری و ره‎یافت‎ها و رویکردهای علوم انسانی (در معنی متعارف و شایع کلمه)؛ تاریخ، ادبیات، زبان‎شناسی، روان‎شناسی و ... امکان‎پذیر است. شایان تذکار و توجه این‎که نباید تصور شود میان منظرهای بازگفته نمی‎توان به مقام جمع رسید، بلکه درست‎تر و شامل‎تر این است که به طریق تلفیق و همگرایی در بازشناخت جامع به وجوه گونه‎گون موضوع دست‎یافت و این معنی نه آرزویی دور و پنداری بی‎پایه است. در عین حال، بناگریز با توجه به لزوم محدود کردن دامنه بحث در این مقال، همان‌گونه که در تمهید مبحث بدان تصریح شد ـ نظر به شناخت خاطره‎های معطوف و مربوط به جنگ/ دفاع مقدس و تاریخ شفاهی متمرکز بر اندیشه‌ی تاریخ شناختی و شناخت تاریخی و رویکرد انتقادی است. متکی بر این آموزه لازم است خاطره به حیث متن‎شدگی و اثر بودگی‎اش تعریف شود: خاطره در معنی متن/ اثر، گفتار یا نوشتار یا گفتارْنوشتی است که در نتیجه‌ی تداعی، احیا و اظهار خاطره از مبداء یاد به ریخت و بافت زبان، نقل و عرضه و روایت می‎شود و بدین طریق تعاملات ذهنی زبانی دارنده‌ی آن را از مواجهه با واقعه‌هایی که در آن‌ها نقش و حضور داشته، یا مشاهده و شنود کرده، ـ و زمانی بر آ ن گذشته ـ آشکار می‎کند. در واقع، خاطره‎ها از دنیای حسب‎الحال و حدیث نفس گزارنده تا شرح مشهودات و مسموعات و کارنامه‌ی عمل مرجع روایت را دربرمی‎گیرند. متن خاطره‎ حاصلِ جمعِ مندرجات و موضوع در پیکره‌ی زبان گفتار یا نوشتار است، متن ـ به این ترتیب ـ برآمده و برشده‌ی تعامل ذهنیْ زبانیْ دارنده‌ی خاطره در نسبت با واقعه است. به عبارت دیگر واقعه‌ی مندرج در متن از زاویه دید و ذهنیتِ مرجع روایت به زبان می‎آید. بنابراین واقعِ واقعه در متن و اثر، نسبت به واقعه‌ی بیرونیْ عینی رخ داده در زمان و مکان (و حتی واقعه درونی) مع‎الواسطه است، تا آنجا که می‎توان گفت واقعه در متن خاطره مندمج و مُنبعث از ذهنیت ـ واقعیت ذهنِ ـ خاطره‎دار و مرجع روایت است. بنابراین واقعِ واقعیت (عینی و خارجی/ تاریخی) واقعِ روایت از واقعیت است. به این منوال مخاطب گزاره‎های روایی از جمله خاطره‎ها با دو واسطه و حائل به واقعه دسترسی پیدا می‎کند. واسطه و حائل نخست تلقی یا قرائت خاطره‎دار از واقعه است و واسطه دوم موضِع و ذهنیت مخاطب و خوانشگر متن است. شایان درنگ این‎که هر نوع اظهار و گفت و بود‎شده‎ای در عالم روایت محتملاً نشانگر اخفاها و نابودگردیده‎ها و نادیده‎ شده‎ها هم می‎تواند باشد، بدین معنی که سنخ هر گونه گزاره‌ی روایی همان سان که آشکار می‎کند پنهان هم می‎سازد.
«خاطرات» به عنوان شایع‎ترین و شهره‎ترین گستره‌ی روایی جنگ ـ خاصه در معنی دفاع مقدس ـ نه فقط به سبب خصلتِ روایی و رابطۀ مع‎الواسطه با واقعه؛ به دلیل ساختار زبانِ هنری و مضمون و موضوع آمیخته آنها با عواطف و احساسات و برانگیزانندگی‎شان به دنیای ادبیات متعلق هستند، بدین جهت خاطره‎ در معنی کلان کلمه و استعلا و رواج یافته‎اش ژرفا ساخت و بُنلاد ادبیات جنگ ـ در معنی دفاع مقدس ـ محسوب می‎شود. تلقی عام و کارکردی که از خاطره‎های جنگ و خاطره‎نویسی و خاطره‎گویی آن متوقع و جاری است همین معنا را به روشنی به ذهن متبادر می‎کند. نام و عنوان/ تعبیر «دفاع مقدس» از برای جنگ هشت ساله ایران ـ عراق، مبین تام و تمام خوانش خاطره‎انگارانه و ادبی/ ادب آمیخته/ ادب آگین، از این رویداد است. دانستنی است در ترتیب پیدایی و تکوینِ انواع (ژانرها) ادبیات دفاع مقدس خاطره در جایگاه میانین شعر و داستان قرار دارد، شعر ـ خاطره ـ داستان. اساساً ذهنیت غالب نسبت به فهم و خوانش جنگ در فضای فرهنگِ دینیْ انقلابی و در ریختارِ زبانیِ ادبیات پدیدار شده و در این پدیدارشدگی و سامان‎پذیری، خاطره/ خاطره‎گفته‎ها و خاطره‎نوشته‎ها، نقش و موقعیت کانونی دارند. به عبارت دیگر، جنگ ـ به‎رغم وجوه گونه‎گونه‎اش و امکان جای‎ْْْگیری در ظرفیت‎های متنوع اندیشگی و مطالعاتی ـ اساساً در قاب خاطره و نام دفاع مقدس به تماشا درآمده و مجال بروز یافته است، هم از این‎روی حتی از حاصل مطالعات اندک‎شمار و کم‎رونق تاریخی، اقتصادی، سیاسی و ... مربوط به جنگ، مقاصد و اهداف مترتب بر ادبیات دفاع مقدس مُتوقع است، موجه می‎نماید و مطالبه می‎شود. احصای بسامد کاربرد عنوان «تاریخ جنگ»، در تداول گفتارها و نوشتارها، نه فقط مؤید این نظر است، بلکه حدود توقع رو به تزاید خاطره‎انگارانه/ ادبی از جنگ را ذیل عنوان دفاع مقدس معلوم می‎کند. با این همه اما خاطره‎ها سرشت و ماهیتی ترکیبی و مشترک دارند ـ ادبیات و تاریخ ـ ، و به همین لحاظ نه فقط از زمره‌ی منابع و مدارک یا شواهد مهم (ذهنی و احتمالاً زبانی، شفاهی، گفتاری و مکتوب) تاریخ محسوب می‎شوند بلکه می‎توانند شناسای رویدادهای تاریخی باشند. نظر به این معنا معلوم باید کرد که خاطره/ خاطرات جنگ و دفاع مقدس در مَنصه‌ی تاریخ‎نگری و تاریخ‎نگاری چه جایگاه و کارکردی می‎توانند داشت. به عبارت دیگر مسأله معطوف نوع تعامل خاطره و تاریخ‎ و چگونگی رابطه این دو با ملاحظه‌ی مصادیق موجود است. از آنجا که شگردهای شدایندی و اَشکال نوعیه و پدیدآوری خاطره‎ها در شناخت کیفیات تعامل وجوه تاریخی (تاریخ‎شناختی) و ادبی آنها اهمیت بسزا دارد لازم است صورت‎های اصلی و سه‎گانه متنیت خاطره به اختصار دانسته و شناخته شود؛

الف:
خاطره‎گفته: خاطره در قالب صوت و گفتار/ کلامِ مرجع روایت یا صاحب خاطره، خاطره‌ی شفاهی. متن و ماده این نوع خاطره کلام و گفتار صوتی و احتمالاً تصویری است که نمایانگر زبانِ گفتار، گویش، لهجه، جنس صدا و تکیه‌ی کلام و زبان اشارت و بدن صاحب خاطره می‎تواند بود و هم از این‎رو دلالت معنایی خاطره‎گفته‎های صوتی تصویری نسبت به متن مکتوب حائز دقائق و ظرائف خاص خود است. در این شیوه میان مرجع روایت و روایت فاصله‎ای مشهود نیست و رابطه کلام و متکلم و موضوع تقریباً مستقیم و بلاواسطه است. این‎که بیان مکنونات ذهنی به گفتار یا نوشتار ـ کدام‌‎ یک ـ قابلیت و گنجایی جای‎گیری و انتقال به غیر دارد، مستلزم طرح بحث مستوفاست، اما هم به این اقل کفایت باید کرد که سنخ زبانی‎ای که در خاطره‎های جنگ به اصل واقعه و نقل آن نظر می‎توانند کرد وجه کلامی و گفتاری دارند، فی‎الواقع کتابت خاطره ما‌به‌ازاء نقلِ گفتاری و زبانی آن است. به این ویژگی توجه باید داشت که طریق خاطره‎نویسی، تابعِ خاطره‎گوییِ مبتنی بر سنت نقل است؛ این سُنَّت در پیشینیه و پشتوانه‌ی خود تجربه‌ی حکایت‎گویی، مقامه‎پردازی، مجلس شنوی/ خطابه و ... را از سر گذرانده است. اما احساس شکوه‎مندی نسبت به خط و کتاب، دوام و ثبات و رسمیت اثر مکتوب، ماهیت و موجودیت متن را در هیأت کتابت و «کتاب» ممکن و جلوه‎گر کرده و دانسته و اهمیت «کتاب‎گفته»، «کتاب کلام» را چندان که باید در نظر نداشته است. ناگفته نماناد که البته در گذشته تنها امکان ماندگاری و قید متن کتابت بوده است و بس، همین انحصار و محدودیت سبب استیلا و استعلای نوشتن بوده و شده است. به این مهم توجه باید داشت که صورت‌های نوعیه‌ی نوپدید در طریق نقل و انتقال اطلاعات، همچون صوت و تصویر، به سبب تأثیر و تعیین نوع محتوا و شیوه انتقال به مخاطب باعث بر انقلاب‎های فکری و جهش‎های علمی بوده و شده است. مع‎هذا چندی است اقبال به متن‎های گفتاری (صوتی) و تصویریْ به جای کتابْ کاغذ، و تبدیل آثار ادبیِ کهنِ مکتوب به کتابْ کلام/ کتاب آوا/ «کتاب گویا» اهمیت و کارآیی کلام/ سخن را به جای ـ یا در کنار کتابت ـ نشان داده است. این طرز در تولید و نشر خاطره‎های جنگ ـ جز مواردی اندک‎شمار، آن هم به صورت انتخاب شده و چینش‎یافته ـ به کار نیامده و بحث در باب مواهب و ضرورت آن در این‎جا موضوعاً منتفی است.

ب:
خاطره‎نگاشته‎، خاطره‌ی خودنوشت، خاطره در ریختارِ کتابت مرجع روایت و دارنده‌ی خاطره. سنخ زبان نگارش و متن اثر در این شیوه تابع زبانِ نوشتار متعارف است. زین جهت که غالباً دارنده‌ی خاطره «نویسنده» به معنی دقیق، حرفه‎ای و صنفی کلمه نیست خاطره‎های مکتوب به قلم صاحب خاطره نه تنها فاقد وجه متمایز کننده ـ سبک ـ است، بلکه ممکن (و حتی رواست) که متن خالی از ایرادات و سهوهای نگارشی ـ در قیاس با زبان مکتوب معیار و سخته ـ نباشد. استثنای این وضعِ غالب در مواردی رخ می‎دهد که دارنده‌ی خاطره نویسنده یا در نوشتن مکنونات ذهنی خود از تبحر و توانایی ذاتی بهره‎مند بوده باشد. معمولاً زبان متن خاطره‎نگاشته‎ها از قیود ملاحظات دستوری و نگارشی آزادند. در خاطره‎های خودنوشت ـ حتی ـ ملاحظات ناشر در متن نوشته چندان مرئی نیست. رعایت این ملاحظات غالباً ـ و نه همیشه ـ به صورت طرفینی و تعاملی انجام می‎پذیرد، یا به حسب اعتماد صاحب‎خاطره به ناشر واگذار می‎شود. مسأله این است که در این‌جا معیارهای تصحیح و تحقیقِ متن با نظرداشت به بایست‎ها و نبایست‎های علمی، تاریخ شناختی، با صوابدیدهایِ سلیقه‎ای مصلحت‎انگارانه ناشر چگونه جمع می‎تواند شد. به این مشکل در ادامه بحث ـ در جای مناسب ـ باز خواهم گشت.

ج:
خاطره‌ی دیگرنوشت، (این تعبیر و نامگذاری خالی از خلل نیست، گرچه میان شماری از بررسان ـ داوران ـ خاطرات در جشنواره‎های انتخاب کتاب سال دفاع مقدس باب و رایج است)، خاطره گفته‌ی مکتوب شده، خاطره‌ی شفاهیِ مکتوب. از آنجا که نوشتن (به دلایل متعدد، به ویژه غلبه فرهنگ شفاهیْ شنیداری) برای بسیاری، حتی درس خواندگان کار سهل الوصول و زود انجامی نیست، بخش معتنابهی از خاطرات جبهه رفتگان، رزمندگان و جنگ دیدگانِ باسواد (توانا به خواندن) از طریق ضبط شفاهی/ گفتاری و مصاحبه با آنان و سپس نگارش و تدوین گفته‎های ایشان از سوی مدون و ناشر به انجام می‎رسد. صورت‌ها و شِگردهای متنوعی در این طریق از حیث چگونگی آگاهی مدون و ناشر از دارنده‌ی خاطره، برقراری ارتباط با وی و نحوه‌ی رابطه و عمل طرفین به ظهور می‎رسد که در ماهیت متن و کیفیت اثرِ فراهم شده نهایی جهت‎دهنده و تعیین‌کننده است و تا به حال هم تقریباً هیچ نوع نقد و نظارتِ سامان‎مند و هوشمندانه‎ای بر این جریان ننگریسته است. (قریب به بیست سال قبل در بخش سوم مقاله‌ی اول کتاب یادمانا به فَقره‌هایی از مسأله‌ی تحقیق و تصحیح خاطرات اشاره‎هایی کرده‌ام).(۲)  این طرز و طریق در شناسایی و نشر خاطرات جنگ اساساًَ بر تجربه، تشخیص و پسند ناشر و همراهی و توان مدون انجام می‎پذیرد. نبود شیوه‎نامه‎ای متقن، مُصَّرح و مُؤکَّد به معیارهای علمی در شناسایی، دست‎یابی، تدوین و نشر خاطرات به ویژه نحوه‌ی تعامل و ساز و کار گفت‎وگو با دارنده‌ی خاطره ـ و یادکرد حقوق مادی و معنوی ناشر، مُدَّون و مرجع روایت، موجب گیر و گرفتاری‎های عدیده در این ماجرا شده و حرف و حدیث‎هایی هم در پی‎ داشته است. در خاطراتِ دیگرنوشت اطلاع مخاطب متن بر موضوع و محتوای مندرج در اثر، مع‎الواسطه است زیرا این‎گونه «خاطره دگرنوشت‎های، در اصل شفاهی بوده» و حاصل «باز»خوانی، «باز»روایی، «باز»نگری، «کوشش» و «اهتمام» ناشر و مدون هستند. بعضاً صورت و کالبد متن این خاطرات به سبب افزوده‎ها و توضیحات مکمل مُصحح مدون، سیاق اثر تحقیقی و تألیفی ـ خاطره پژوهش ـ را به نظر می‎آورند. مسأله این است که در این «باز»کاری‎ها و «کوشش‎»ها ـ با عنایت به منظرِ نگاه اخباری، ادبی ناظر بر شکل‎گیری متن، اثر به حاصل آمده با ملاحظه اصول علمیِ تاریخ‎پژوهی و نسخه‎پردازی ذیل کدام نام و عنوان جای می‎تواند گرفت؛ شگفت‌تر این‎که شباهت ظاهری عمل مصاحبه/ گفت‌وگو، در این شیوه با رویکرد و روش مصاحبه‎گر فعال آگاه به تاریخ‎شناسی، یعنی «مورخ شفاهی/ مورخ پُرسا» موجب این وهم و التباس گردیده که خاطره‌ی شفاهی مکتوب شده و دیگرنوشت، تاریخ شفاهی است. تعویضِ نام بخش یا واحد خاطرات در بعض نهادهای فعالِ تولید کننده و انتشاراتی خاطرات انقلاب و جنگ/ دفاع مقدس ـ به بخش یا واحد تاریخ شفاهی ـ بیانگر همین تصور، تشبه و آرزوخواهی و ـ در تلقی خوش‎بینانه ـ عزم بر ارتقاء بینش و دانش کوششگران این مجموعه‎ها از برای عبور از «خاطره‎کاری» به «تاریخ شفاهی» می‎تواند بود. به این نکته‎‌ی نادره‌ در جای خود پرداخته خواهد شد که دست‎یابی به این مهم، عمیقاً مستلزم فهم تاریخ ـ تاریخ‌شناسی و آشنایی درست با انواع متون و گزاره‌های تاریخی/ تاریخ‌نوشته‌هاست. مبتنی بر این نقطه‌ی ثقل یا گرانیگاه، بحث از خاطره‎شناسی نیز بدون اعتنای تمام به راهبردهای شناخت تاریخی ناممکن است. بنابرآنچه اجمالاً درباره صورت‌های سه‎گانه‌ی خاطرات مکتوب جنگ گفته آمد، به نظر می‎‎رسد خاطره‎های خودنوشت به دلیل اصالتِ‌نسبی به زبانِ کتابت و دلالت بلاواسطه‌ی متن با مرجع روایت بر خاطراتِ مکتوبِ دیگرنوشت برتری دارد، اما صرفِ این ویژگی نمی‎تواند موجب رجحان خاطره‎نگاشته‎ها بر خاطره‎گفته‎های مکتوب شده باشد، زیرا اعتبار خاطرات از نظر تاریخ شناختی معطوف محتوا، اطلاعات مندرج در متن و صِحّت اثر و ارزش اِسنادی و اَسنادی آنهاست. وانگهی همان گونه که اشاره شد می‎توان گفت خاطره‎های خودنوشت نیز به معنی تام کلمه خودنوشت و مستقل از تصرف ناشر نیستند.

یکی از راه‎های احراز و تشخیص میزان اعتبار و ارزش تاریخْ شناختی خاطره، داده‎ها و یافته‎هایی است که مشخصاً از طریق گفت و شنود مصاحبه کننده‌ی خبره با مرجع روایت به دست می‎آید. بنابراین بسا که خاطره‎های مکتوب شده‌ی شفاهی، بر نوعِ خاطره‎های مکتوب خودنوشت مرجح باشند. مع‎الوصف، این منزلت و ترجیح آنگاه رخ می‎دهد و مضاعف تواند شد که متن دیگرنوشت از سوی مصاحبه کننده توانا و ناشر خبره به تاریخ و تاریخ شفاهی ـ نه دلبسته‌ی ادبیات و گزاره‎های احساسی عاطفی ـ و براساس نظامنامه/ شیوه‎نامه‎ای متقن و موجه و آشکار شده انجام ‎گیرد. این فرایندی است که می‎تواند خاطره ذهنی را از مرحله خفای جنینی تا تولد زبانیْ نشانه‎ای روایی ـ خاطره‎گفته و خاطره‎‎نوشته ـ حتی با نظرداشتِ جنبه‎های آرمانی، ادبی احساسی و انگیزشی ـ در طی مراتب و منازل‎ هماوایی و مناسبات میان خاطره و تاریخ به عرصه‌ی تاریخ (شفاهی) نزدیک کند و حتی به آن برساند. و باید گفت نیل به این مقصود و اهتمام به این ضرورت در گرو تغییر و تکانشِ شناختیْ معرفتی فعالان و پای‎کاران ـ خاصه مدیران نهادهای ذی‎ربط ـ بلکه اهتمام ایشان به لزوم فراگیری آگاهی‌های اولیه‌ی تاریخ‌پژوهی و تاریخ‌شناسی است! علی‎العجاله ـ با عنایت به وضع مشهود موجود ـ در سیر خاطره‎یابی و خاطره‎گیری و مصاحبه و تدوین و نشر ـ هر قدر که «صاف‎کاری» و «فیلترینگ» در خاطره‎گفته‎ها و خاطره‎نوشته‎ها، فارغ از ملاحظات و سلایق غیرضرور و من عندی و مخرب، متوجه اکتشاف و به تماشاگذاردن «من بی‎رتوش» صاحب‎خاطره در مواجهه و تعامل او با جهان باورهای درونی و عالم عین بیرونی و پیرامونی‎اش باشد، مقدمات تحقق این مرحله‎ی گذار فراهم خواهد شد. در این مسیر ضرروت دارد همه‌ی انواع خاطره‎های خودنوشت و دیگرنوشت، به پیوست قرائن و ادله و مستنداتی که امکان نقد و مقابله آنها را با اصل روایت مرجع روایت و صاحب خاطره ممکن می‎سازد فراهم و ارائه شود. به این معنی که دسترسی به همه و اصل سخن گوینده یا اصلِ نوشت صاحب خاطره برای خوانندگان و پژوهشگران فراهم گردد. بسا ضرورت داشته باشد کارشناسان ثِقّه بر صحت ترتیب نقل از ابتدا تا انتها نظارت و گواهی کنند. نیز بایسته است در مقدمه‌ی کتاب‌های خاطرات، ناشر و مدون به روشنی و اتقان چگونگی دست‎یابی به مرجع روایت و تدوین متن را از ابتدا تا انتها توضیح دهد. نیز لازم می‎آید که با استفاده از دست‎مایه‎های نقد دورنی متن، با عنایت به آموزه‌های علم رجال و درایه، میزان اعتبار قول راوی و روایت وی سنجیده و ارزیابی شود.


گفته شد خاطره‎ها اساساً موجودیتی سیال و ماهیتی مشترک در میانه‌ی ادبیات و تاریخ دارند و به روایت، یعنی جهان ذهن و زبان در مواجهه و ارتباط با پدیدارهای عینی، متعلق‎اند؛ بررسی صورت‌های نوعیه رابطه‌ی دوگانه تاریخ و ادبیات در خاطره‎ها و چگونگی رسش خاطره‎ به ساحت تاریخ (شفاهی) مستلزم ورود به مقوله فهم و تعریف تاریخ است. مسأله این است که اگر تاریخ را ـ در معنی متن و گزاره ـ حاصل شناخت و انتقال عین رخداد گذشته شده‌ی تاریخی به مدد مدارک و اسناد بدانیم، آیا واقعیتِ واقعه مستقل از ذهن است و می‎توان آن را به تمامی شناسا کرد یا نه؟ آیا عینیت در تاریخ به معنی تطابق دریافت ذهن از واقعه مطابق با واقع نفس‎الامری امکان‎پذیر است؟ اجمالاً در این‌جا می‎توان به سه دیدگاه توجه کرد: نگرش سنتی و کلاسیک به تاریخ مدعی است که می‎توان به واقعیت‎های تاریخی دسترسی پیدا کرد و آن را در گزاره‎ها انعکاس داد و عرضه کرد، این بدان معنی نیست که مورخان گذشته در یافته‎ها و اظهارات خود قائل به سهو و خطا نبوده‎اند، یا بر همه‌ی آنچه رخ داده تسلط و آگاهی پیدا کرده‎اند، بلکه آن‌ها تاریخ را فی‎الواقع گزارش وقایع ـ نه گزارش از وقایع ـ خوانده‎اند. در نگرش مدرن به تاریخ ـ تاریخ‌نگاری علمی ـ تأکید مورخ بر شناخت و چینش مدارک و اسناد بدون دخالت دادن عواطف و احساسات فردی ـ است، شعار تاریخ‌نگری مدرن تأکید بر دست‌یابی به واقعیت ـ آن‌چنان که رخ داده است ـ متمرکز بود. برخلاف و مقابل این نگرش‌ها، تاریخ‎پژوهان نسبی‎گرا ـ به ویژه پست مدرن‌ها ـ دست‎یابی به واقعیت را ناممکن می‎دانند، وجه افراطی این دیدگاه برآن است که تاریخ هرگز بی‎غرضانه گفته و خوانده و نوشته نمی‎شود. اما در این میان، نگرش مُعتدل دیدگاهِ سوم بر آن است که تاریخ حاصل بازخوانی، بازیابی ـ به ویژه گفت و گو/ دیالکتیک مستمر ـ میان رخداد و مورخ و گذشته و حال به مدد مدارک و شواهد است. در این رویکرد به ابتنایِ میان دریافت و کنش‎گری ذهن و عین توجه توأمان وجود دارد. این نگرش به جای جزمیت‎انگاری متعصبانه به تاریخ در خوانش واقعه یا نفی معرفت و دست‎یابی به تاریخ در مطالعه رویدادهای گذشته، تاریخ را حاصل تعاطیِ حال‎هایِ متوالیِ سپری شده و به اکنون رسیده و «بحثی بی‎پایان و بخشی مهم از گفت‎وگوی بشر» می‎خواند (استنفورد/ فلسفه تاریخ). بنابراین واقعیتی مستقل از ذهن وجود دارد که قابل شناخت و انتقال به دیگران است. به این ترتیب تاریخ در معنای متن و گزاره، توضیح‎دهنده و بازشناساننده‌ی رویداد و حاوی داده‎ها و اطلاعاتی است که مورخ پژوهنده در فرایند بازبینی و بازفهمی و نقد همان داده‎ها و یافته‎ها و بوده‎ها، شناخت موضوع را از موضع و منظر اکنون خود میسور می‎سازد. نکته‌ی دیگری که از مفهوم این منطوق حاصل می‎شود این است که فی‎الواقع به یادآوردن گذشته به خودی خود فاقد اهمیت و ارزش تاریخ شناختی است؛ (البته می‎توان بر این معنی نیز درنگ کرد که به یادآوردن گذشته به خودی خود ممکن است یا به هر حال هر نوع به یادآوردن و بازگرایی ذهنی دانسته و نادانسته معلول‎انگیزه‎ها و محرک‌های بیرونی و درونی است). به هر روی صِرف گذشته‎گرایی یا رجوع به داشته‎ها و بوده‎های پیش سپری شده و برساخته‌های اعاده‌شده‌ی ذهنی و بروز احساسات غم غربتانه (نوستالژیک) ممکن است بیشتر برونْ دادِ نوعی ابتلایِ روانی و ذهنی از برای تسکین و تسلای حالِ اکنونِ به یادآورنده و خوش کردن وقت با اِعراض از وضعِ حال و مشهود باشد و این یکی از عوارض خاطره‎گرایی صرف و مفرطانه و از جمله موارد متمایزکننده‌ی خاطره از تاریخ ـ در معنی جدید کلمه ـ است؛ زیرا مسأله در تاریخ به حال آوردن گذشته به اکنونِ منظرِ فهمِ مورخ است، و اکنون امری است دائمی و در پویش مدام و پایان‎ناپذیر؛ حال آنکه در خاطره‎گرایی اکنون به گذشته احاله می‎شود و زمان کانونی ذهن درگیرِ موضوع، امر سپری شده ـ گذشته ـ است. (همین ابتلا، دامنه دید و گستره‌ی اندیشه و عمل در ادبیات پایداری/ مقاومت را که اعم از ادبیات جنگ و دفاع مقدس است به ادبیات دفاع مقدس معطوف و متمرکز بر جنگ هشت ساله ایران ـ عراق، در محدودۀ باورهای نوستالژیک مصداقیِ خاطره‎گرایانه دچار تقلیل و فروبستگی کرده است). نیز فرایاد باید داشت که موضوع محوری و بنیادین در تاریخ کنش اجتماعی حیات انسانی است و نه فردیت منسلخ او از پیکره‌ی جامعه و اجتماع. با نظرداشت ملاحظاتی از این دست، در نحوه تعامل و کیفیت ارتباط میان تاریخ به معنی امروزی و مدنظر آن و خاطره ـ با عنایت به تلقی و کارکرد شایع از آن، ـ ادبیات ـ ، و بالعکس، صورت‌های نوعیه‌ی ذیل متصور و ممکن می‎شود؛

الف:
خاطره (ماهیت دوگانه)/ ادبیات/ ادبی، (اعتبار بالاصاله)، به حسب بافت متن و زبان، انگیزانندگی عواطف و احساسات، و نسبت تام با ماهیت شعر و داستان و آثار تعلیمی و تربیتی متأثر از آن.
تاریخ (اعتبار بالعرض) به حسب مندرجات، مضمون و محتوا و موضوع یا داده‎ها/ اطلاعات
در این پدیدار که وجه غالب خاطره‎نوشته‎ها و خاطره‎گفته‎های معطوف به جنگ/ دفاع مقدس است خاطره با ادبیات نسبت تام و تمام می‎یابد و هم بدین جهت خاطره، فرد اعتلای ادبیات جنگ محسوب می‎شود و تلقی از وجه یا ارزش تاریخی خاطره‎ها ذیل سنت تفوق ادبیات بر تاریخ/ تاریخ نقلی، مراد و منظور می‎گردد.

ب:
خاطره (ماهیت دوگانه)/ ادبیات/ ادبی، (اعتبار بالعرض)
تاریخ، (اعتبار بالاصاله)
در این صورت خاطره با معنی و مفهوم تاریخ نسبت تمام و مستقیم می‎یابد و ذهن و زبان گزارنده و خوانشگر متن اساساً معطوف موضوع و مندرجات ـ اطلاعات ـ متن است.

ج:
تاریخ (ماهیت دوگانه)/ ادبیات (اعتبار بالعرض)
تاریخ (اعتبار بالاصاله)
معنی و مقصود امروزی از تاریخ ـ با عنایت به جنبه‌ی شناختی و معرفتی از تاریخ در این پدیدار حاصل می‎شود.

د:
تاریخ (ماهیت دوگانه)/ ادبیات (اعتبار بالاصاله)
تاریخ (اعتبار بالعرض)

تاریخ در گذشته ـ و معطوف به گذشته‌گرایی، که آثار و تبعات آن تا به اکنون نیز کمابیش تدام یافته است ـ دم‌دست‌ترین پدیداری است که ادبیات آن را تسخیر و از آن خود کرده است؛ می‌توان گفت شأنیت‌یافتگی مستقل تاریخ از ادبیات ـ بلکه فهم این معنا ـ رویدادی اندیشگی و معاصر است. تفوق سنتی و دیرپای ادبیات بر تاریخ و جای‎داشتگی تاریخ ذیل ادبیات دلایل و نشانه‎های خود را دارد و موضوع این گفتار نیست، اما یادآوری این نکته که افسانه‎ها، اسطوره‎ها، داستان‌ها، روایات خوارق‌گون ـ متأثر (از) و متکی به باورهای آیینی و مناسک از زمره‌ی گزاره‎های شکل‎دهنده‌ی تاریخْ ادبیات/ ادبیاتْ تاریخ، در واقع پیشینیه و پشتوانه‌ی تاریخ به حساب آمده‎اند با موضوع بحث ارتباط دارد. بدین سبب خاطره/ خاطرات که در اصل سرشته و برآمده‌ی ذهن و زبان در قالب روایت منبعث و متأثر از فضای دیرینه‌ی فرهنگ ایرانی اسلامی و همذات با ادبیات هستند و پیوسته‌ی این حال و هوا و موقعیت، توسعاً تاریخ دانسته و خوانده می‎شوند.
به وجهی دیگر نیز ادبیات را «آئینه‌ی عصر» و «تاریخ راستین» هم دانسته‎اند، در این سخن البته نگرش توده/ مردم‎گرایانه/ اجتماعی ـ متأثر از ایدئولوژی چپ ـ چپ ادبی سیاسی، مدخلیت داشته است. در اینجا هم مسأله معطوف ادب عامه، فلکلور و روایات شفاهی، داستان‌ها و افسانه‎ها/ سنن شفاهی و افواهی است. دانستنی است درهم‎آمیزی ادبیات و تاریخ در مجلای خاطره، ـ ضمن اعتنا به وجه اجتماعی مردمی آن تحت تأثیر نوع اندیشه‌ی بازگفته ـ در فضای اندیشگی اعاده شده و بازیافته‌ی باورهای دیرینه و کهنْ بنیاد شکل‎پذیرفته، قبول و وجاهت گسترده و عام پیدا کرده است. این نگرشِ بازگشت گون به فضای اندیشگی دنیای سنت در ادبیات دفاع مقدس ذیل عنوان نئوکلاسیزم به نام آمده و تفسیر شده است. طُرفه‎تر این که زبان روایت، دل‎آویختگی و پیوستگی اندیشه ـ حتی ـ به خاطره و دنیای گسترده‌ی خاطرات، فراتر از افواهیات و ادب عام و پذیرش همگانی و به وجود و ظهور رساندن جمهوریت ادبی/ ادبیات جنگ/ دفاع مقدس در خاطره‎گویی، خاطره‎نویسی، خاطره‎شنوی، خاطره‎خوانی و ... خاطره‎خواهی و خاطره‎اندیشی، بر شکل‎گیری و پویش‎سامانه‎ها (نهادها، مجموعه‎ها، تشکل‎های دولتی و غیردولتی) و فراورده‎ها و پژوهانه‎های مربوط به نهادهای مطالعاتی علمی/ دانشگاهی تأثیر و جهت‎دهندگی تام داشته و گذاشته است. مؤید مدعا را می‎توان در مقالات و پایان‎نامه‎های رو به تزاید و پرشمار سال‌های اخیر ردگیری کرد.

به هر روی خاطرهْ بنیادی و خاطرهْ محوری در نگرش و خوانش جنگ ـ فزون بر دلایل یادشده، ادله و جهات گوناگون دارد که به شرح در جای و مجال دیگری به آن می‎توان پرداخت ـ امری انکارناپذیر، بلکه به رأی‎العین مشهود است. این موقعیت ویژه از دیدگاه نقد و نظر تاریخ شناختی و شناخت تاریخی بالاصاله ـ تاریخ بنیادانه ـ قابل بحث و بررسی است و از جمله نتایج این نگرش، تاریخ به ما هوالتاریخ ـ نه مابه‎‌ازاء و متأثر و معطوف به ادبیات ـ این است که اندیشه و عمل در تاریخ‎نگری و تاریخ‎نگاری جنگ ـ به‎رغم وجود نشانه‎هایی دال بر ورود به فضای تبیین و تحلیل فارغ از نقل خاطره‎گویان رویدادها و رخدادهای جنگ و موضوعات تاریخی آن ـ همچنان تحت تأثیر سنت نقل، روایت، خاطره‎گرایی قرار دارد. به این ترتیب بعضاً حتی خلوص اندیشه و استقلال بالذات در تاریخ‎نگری و تاریخ‎نگاری نه فقط محل خدشه، بلکه انکار قرار گرفته است. نمی‎توان انکار کرد و نادیده گرفت ـ به‎رغم برخی کوشش‎ها و درنگ‎ها در جهت پیدایی و رشد تفکر تاریخیْ شناختی به جنگ ـ بعض ملاحظات امنیتی، سیاسی و مصلحت‎اندیشی‎ها (که هنوز قاعده‌ای برای درست و نادرست و مبنایی برای تشخیص مصادیق و موارد موضوعی آنها وضع یا آشکار نشده است) در محقق نشدن چارچوب نظری مطالعات تاریخ‎شناسی جنگ، نه فقط بی‎تأثیر نیست که دلیل و مانعی بیّن می‎تواند بود. از این‎رو ـ بالتبع ـ تاریخ جنگ در صورتی مقبول و مفهوم ـ بلکه ممکن ـ می‎نماید که ریختار رواییِ خاطره‎گون/ ادبی و ارزش‎گرایانه داشته باشد. به نمودی و نشانی دیگر حاصل این نگرش در زندگی‎نامه‎ها و زندگی‎نامه‎نویسی نامداران و نام‎یافتگان جنگ/ دفاع مقدس قابل مشاهده است که به سیاق تذکره‎نویسی و داستان‎پردازی (ادبی) فراهم می‎شوند و مخاطبان پرشماردارند. بنابر آنچه اجمالاً گفته آمد، اقبال به شعر و خاطره ـ سپس داستان (اما داستان معطوف به خاطره، نه داستان به ماهو داستان)، و اعراض و تحذیر از ورود به مسائل و مباحث تاریخ جنگ/ به ماهوالتاریخ از این جهت قابل درک و توجیه است. حسب ملاحظه‌ی وضع موجود، یعنی ابتنا و معنایافتگی تاریخ در خاطره و ریختار ادبیات ـ برابر نمون «الف» و «د» یک وجه/ جنبه‌ی جزئی و البته بسیار مهم از جنگ (یعنی دیده‎ها، شنیده‎ها و کنش و واکنش انسان‌های درگیر در متن واقعه حسب دریافت و منظر آنها، از ورای زبان و ذهن و باور ایشان = خاطرات) به کُل کَلان ـ که تمامت هستی و وجوه گونه‎گون جنگ را (از جمله خاطرات) در برمی‎تواند گرفت ـ تعمیم داده شده و تغلیب یافته است. به تعبیر دیگر، نگاه اندرونی جنگ (خاطرات) ـ اگر تمثیل رسا و دقیق باشد ـ مجال تماشا به لایه‌های بیرونی و افق‌های دوردست جنگ را بازستانده است. از این وضع و حال می‎شود به مقایسه‌ی نگاه میان «جنگ» و «دفاع مقدس» هم نظر کرد. برخلاف نگرش و پیمایش موسع و فراپوی تاریخ به ما هوالتاریخ، تاریخ جنگ محدود و منعطف به خاطره، تاریخ خاطره‎گرایانه، تاریخ خاطره محور، تاریخ نقلی روایی/ ادبی دفاع مقدس ـ و نه جنگ ـ خواهد بود. این سخن نه تنها به هیچ‌وجه منکر و مشکک فواید و آثار مترتب بر داده‌‎های معناییْ شناختیْ تاریخیْ خاطره‎گفته‎ها و خاطره نوشته‎های جنگ ـ در تمامی انواع و اقسام و مراتب درجات اعتبار آنها ـ نیست، بلکه کفایت و شایانی و سزاواری منحصر به فرد آنها را در پیکره‎مندی تاریخ و مطالعات تاریخی جنگ معلوم خواهد نمود و ضرورت صیانت و سلامت آنها را از تصرفات ذوق‌ورزانه و مخیّل تأکید و تضمین و حاصل خواهد کرد. اما مراعات و نظرداشتِ اصل‎انگاری یا ابتنایی تاریخ ـ مطالعات تاریخی ـ برابر نمون «ب» و «ج» و رعایت انگاره‎های تاریخ شناختی، به عکس وضع پیش‌گفته و تقریباً جاری، نتیجه‌ی بحث را از لونی دیگر خواهد کرد.
ورود به این بحث مقدمتاً مستلزم توجه به تعریف تاریخ و مفهوم آن (چنان‌که به اشارت گذشت)، جنگ، تاریخ‎شناسی جنگ و تعریف تاریخ جنگ و قلمرو‎های آن است. سوال مقدر این است که آنچه ذیل عنوان تاریخ جنگ تولید و عرضه می‎شود تاریخ است یا داده‎های تاریخ شناختی؟ و تاریخ جنگ چگونه و در کدام شرایط و موقعیت نوشته می‎شود؟ درگیر شدن در جدل‎گاه این سؤال چندان موجه و بلکه مسأله‌ی اصلی و کانونی نیست، صراحتاً می‎توان گفت میان تاریخ ـ به معنی متن و اثر و داده‎ها و اطلاعات تاریخی، این همانی دو سویه‎ای وجود دارد؛ با عنایت به نو بودن ورود به مباحث تاریخ‎پویی جنگ و مفهوم و معنا یافتگی تاریخ به گفت‎وگوی مستمر میان مورخ و موضوع و منابع، عنوان درخور برای وضع موجود «مطالعات تاریخی» جنگ و برای جنگ است. مقصود از تاریخ جنگ ـ مطالعات تاریخی ـ و حاصل آن، صِرف نقل رخداد و گزارش صورت حوادث نیست، گرچه دست‎یابی به وجه نقلی متن واقعه و رخداد اهمیت وافر دارد، اما تاریخ فراتر از نگاه سیاسی نظامی و شرح عملکرد نظامیان، بررسی و فهم معنای گسترده‌ی جنگ را ـ به وجوه گونه‎گون واقعه ـ خارج از ملاحظات و مخذورات درنظر می‎گیرد. این مسأله دو موضوع مقدر را فراپیش می‎آورد؛ جنگ ـ نیز جنگ هشت‎ساله‌ی ایران ـ عراق ـ چیست و چگونه شناسایی و تعریف می‎شود، و دیگر این‎که آیا جنگ به پدیداری تاریخی و موضوعی برای مطالعه و بازشناسی تبدیل شده است یا نه؟ این سخن به معنی تاریخی نبودن جنگ (هشت ساله‌ی ایران ـ عراق) نیست، تاریخی شدن ناظر به امکان بازشناسی، تحلیل و تبیین تمامیت این رویداد از منظر مطالعات تاریخی و امکان دسترسی آزاد محققان به اسناد و مدارک مربوط به این رخداد است. تاریخ/ مطالعات تاریخی جنگ حول نظریه شکل می‎گیرد و ابعاد مسأله را فراتر از کیفیّات روحانی کنشگران واقعه، یا بازشناخت تاکتیک‎های به کار رفته در نبردها و تفسیرها و تأویل‎های سیاسی نظامی در نظر می‎آورد. مع‎الوصف، تا به حال دو رویکرد اصلی در خوانش جنگ، علی‌الطلاق موجودیت یافته است: رویکرد سیاسی نظامی به روش توصیفی و تحلیلی بسته و دیگر، رویکرد ارزشی ـ معنوی که در ادبیات جنگ جلوه کرده است، آنچه به عنوان رویکرد سوم ـ سیاسی انتقادی ـ از آن به عنوان ره‎یافت و منظری مستقل یادشده، در واقع رویکرد مطالعاتی جنگ نیست و می‎تواند ذیل منظر نخست جای داده شود. در سطح کلان، بحث از تاریخ‎ جنگ با ملاحظه‌ی تعاملات قدرت، سیاست، نظام بین‎الملل در عرصه منطقه‎ای و جهانی و مطالعات معطوف به اقتصاد و جنگ شایان توجه است. با یادآوری نقطه عزیمت بحث، با اعتنا به نگاه تاریخ‎شناسانه، و بحث از فرایندهای عبور و ارتباط خاطره به تاریخ، سه وضعیت قابل رسش و مشاهده است؛ الف: خاطره‎گفته‎ها و خاطره‎نوشته‎ها، در هر نوع و گونه پدیدار شده، حائز مندرجات تاریخ‎شناختی هستند که قاعدتاً از طریق نقد و تحلیل درون و بیرون متنی به تاریخ‎پژوهی جنگ مدد می‎رسانند، گرچه معمولاً محتوای آنها انعکاس‎دهنده‌ی ذهنیات کنشگران واقعه‌اند ـ و به همین ملاحظه از جمله منابع مهم ـ بلکه منحصر به فرد ـ برای انسان‎شناسی جنگ به‌شمار می‎آیند. پیش‌تر اشاره شد از دیدگاه تاریخ‌شناختی وجه مستند خاطره‎گفته‎ها و نوشته‎های جنگ مستلزم آن است که منِِ صاحب‎خاطره/ مرجع روایت، در متن به تمامیت بروز و ظهور برسد و عمل ناشر و مُدَّون تابع نظام تعریف و اعلام‌شده صورت پذیرد. هر نوع کوشش و اهتمام در نسخه‎پردازی نیز می‎باید به قاعده علمی و متفن متکی باشد. ضرورت دارد مستندات متن خاطره ـ از جمله صوت صاحب گفتار و تصویر مدارک و مستندات پیوست متن ـ به ضمیمه اثر در اختیار قرار گیرد. بهره‎گیری از علم‎الحدیث، درایه و رجال، برای احراز صحت و سقم قول راوی و گفته‎های وی، چنانکه گفته شد و گواهی مطلعان کارشناس و ثقه بر صحت متن ـ به ویژه تمامت آن مبنی بر داشته‎ها، گفته‎ها و نوشته‎های مرجع‎ روایت ضرورت بلاانکار دارد. داستانی کردن، پردازش داستان‎گرایانه، ویرایش و تصرفات متنی و زبانی و ساختاری در خاطره‎ها ـ گرچه وجه ادبی آن‌ها را آشکارتر و تأثیرات احساسی، عاطفی و تبلیغاتی‎شان را بیش‌تر و پربارتر می‎کند، اما منزلت و دلالت تاریخی و و تاریخ‎شناختی آن‌ها را مخدوش، بلکه بی‎اعتبار می‎سازد. سپردن خاطره‎گیری و خاطره‎پردازی به دست داستان‌گرایان، چنانکه به شرح گفته آمد سبب ایجاد اخلال و پارازیت در خاطرات شده و می‎شود. ب: خاطرات گفته و نوشته شده جنگ و دفاع مقدس به‌ویژه، در صورت رعایت ملاحظات تاریخ‎شناختی مترتب بر نحوه‌ی شناسایی تا انتشار آن‌ها ـ منبع سرشار ـ بلکه یگانه‎ای ـ از برای مطالعه بازخورد و تعامل جهان ذهن و عین کنشگران این واقعه در بستر زبان و دست‎یابی به نحوه‌ی درک و تفکر و شیوه‌ی رفتار و عقاید کسانی است که در این دوران براساس آن زیسته و پای به میدان عمل گذاشته‎اند. این مهم از طریق «تاریخ فرهنگی» که از حوزه‎های نوپدید مطالعات تاریخی است میسور می‎شود. با توجه به حضور طبقات اجتماعی در جبهه‎های جنگ به عنوان تنه‌ی اصلی جامعه‌ی جبهه رفته و رزمنده، پیوستگی رخداد جنگ با ماهیت انقلاب اسلامی و بن‎مایه‎های اعتقادی، اندیشگی و فرهنگی این واقعه، تاریخ فرهنگی جنگ با داده‎هایی که خاطرات می‎تواند در اختیار آن قرار دهد، مطالعه نسبت وثیق تاریخ و فرهنگ در این رخداد را ممکن می‎سازد. تاریخ فرهنگی بر آن است بداند و بشناساند که چرا مردم در قبال رویدادهای فراگیر به صورت‎هایی خاص می‎اندیشند و عقاید و سِرّ رفتار آن‌ها از کجا و متأثر از چه عواملی است، تاریخ فرهنگی، تاریخ عقاید و تاریخ اندیشه‎ها است. ج: بنابر آنچه گذشت با فهمیدن معنا و مفهوم تاریخ ـ تاریخ به ما هوالتاریخ ـ است که می‎توان از تاریخ (شفاهی) جنگ سخن گفت و تفاوت‎ها ـ تشابهات و نسبت آن را از خاطره (خاطره‎‎های شفاهی، سنت‌های شفاهی و غیر آن) بازشناخت. با ابتنا به معنی تاریخ، جنگ نیز به عنوان یک پدیده اجتماعی و کنش بشری، قابل شناخت و حتی مطالعات تطبیقی براساس ره‎یافت‌های علمی است که فارغ از موضع‌گیری‎ها محدود و تأویلی می‎توان و می‎یابد به همه جنبه‎ها و ابعاد موضوعی آن، براساس رویکردهای متعدد نگریست. بنابراین همان‎گونه که حصر و محدودیت نگاه به جنگ از دیدگاه سیاسی، نظامی کفایت از نگرش تاریخ شناسانه نسبت به این رویداد نمی‎کند، رویکرد صرف به جنبه‎های ارزشی معنوی مندرج در خاطره‎ها سبب تحریف واقعیت، حقایق و معنای جنگ می‎شود (درودیان/ روایت پایداری صص 68 و 69). توجه به جنبه‎های اعتقادی دینی فرهنگی به جنگ هشت ساله ایران ـ عراق، نباید مطالعات تاریخی را از زمینه‎های تاریخی، سیاسی، موقعیت جغرافیایی، شرایط مناسبات اقتصادی و سیاسی، روان‎شناختی طرفین درگیر و مسائل ریز و درشت دیگر باز‎‎دارد. همچنان که در سطح مطالعات سیاسی و نظامی توجه به استراتژی ـ راهبردها و آموزه‎های طرفین نبرد و نتایج و تجارب حاصل از آن موضوع تاریخ جنگ ـ در سطح تبیین و تحلیل رویدادها اهمیت بسزا دارد. مطالعات تاریخی جنگ نه فقط امکان تحقیق تاریخی شناختی را در هر یک از موضوعات بازگفته به‌طور مجزا فراهم می‌کند بلکه زمینه را برای نگرش همپوشان و جامع به تاریخ (مطالعات تاریخی) جنگ، با نظرداشت رویکردهای متعدد ممکن می‎کند. تاریخ شفاهی (مطالعات تاریخی معطوف به روش شفاهی) اهتمامی است نظام‎مند و پیوسته و پیگیر از برای شناسایی وقایع و موضوعات مربوط به جنگ، گردآوری اطلاعات و شناخت و تحلیل آن‌ها از طریق گفت‎وگو/ محادثه/ همپرسگی روشمند و فعال مورخ شفاهی/ مورخ پُرسا با نقش‎آفرینان، شاهدان و مطلعان این رویداد. در رویکرد تاریخ شفاهی یافته‎ها و داده‎ها ضمن در اختیار نهادن اطلاعات پایه در تاریخ‌شناسی جنگ امکان بهره‎مندی از نظرگاه‌های متفاوت و متعدد را فراهم می‎آورد و همین ویژگی امکان شناخت هر چه بیش‌تر واقعه را برای محققان میسر می‎کند. بنابر آنچه گذشت خاطره‎گفته‎ها و خاطره‎نوشته‎های جنگ برای رسش به عرصه‌ی تاریخ شفاهی جنگ می‎باید فراتر از ماهیت و کارکرد ادبی ـ ادبیات دفاع مقدس ـ در معنی تاریخ با عنایت به گستره‌ی موضوعی تاریخ جنگ، موجودیت و سرشتی دیگر یابند، آنچه اکنون توسعاً با عنوان تاریخ شفاهی از آن یاد می‎شود، خاطرات شفاهی‎ای است که در فضای مسلط ادبیات جنگ فراهم می‎شود. مع هذا در صورتی که این اهتمام به درستی صورت پذیرد، حاصل آن می‎تواند در مطالعات تاریخی/ تاریخ فرهنگی و تاریخ جنگ، به عنوان بخشی از اطلاعات و داده‎های جنگ، در بازخوانی و بازشنایی این رویداد به کار آید ... .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
٭ این متن، گزینه‌ای است از گفتارنوشت یا صورت مکتوب اظهارات شفاهی اینجانب درباره‌ی بازشناسی، نقد و آسیب‌شناسی خاطره‌نگاری و تاریخ‌شفاهی جنگ/ دفاع مقدس که مقرر بود در دومین همایش ملی تاریخ شفاهی ایران در تاریخ 7 و 8/7/1389 در محل سازمان اسناد و کتابخانه‌ی ملی ایران ایراد شود. متن کامل این گزینه در کتاب نگاه سوم چاپ و منتشر خواهد شد.
۱  ـ کمری، علیرضا. «اثرنشان؛ رویکرد نشانه‌شناختی به مفهوم سند جنگ/ دفاع مقدس و گونه‌شناسی آن»، در اولین نشست تخصصی اسناد، برگزار کننده: مرکز ملی اسناد و کتابخانه‌ی دفاع مقدس با همکاری اداره‌ی کل امور ایثارگران وزارت جهاد کشاورزی، مکان: ساختمان شماره‌ی 2 وزارت جهاد کشاورزی، سالن برادران شهید جم، 22/9/1388. و نیز رک: کمری، علیرضا (به اهتمام). نام‌آورد (دفتر دوم)، بیست مقاله و گفتاورد درباره‌ی مطالعات نشانه‌شناختی جنگ/ دفاع مقدس، «درآمدی بر مطالعه‌ی نشانه‌شناختی جنگ/ دفاع مقدس»، صص 23 ـ 36، در دست چاپ.
 ۲ ـ رک: کمری، علیرضا. یادمانا (پنج مقاله درباره‌ی خاطره‌نویسی و خاطره‌نگاشته‌های جنگ و جبهه/ دفاع مقدس)، فصل سوم مقاله‌ی «درآمدی بر خاطره‌نویسی و خاطره‌نگاشته‌ها در گستره‌ی ادب مقاومت و فرهنگ جبهه» با عنوان «بررسی شیوه‌های مختلف تصحیح و بازبینی خاطره‌نگاشته‌ها»، صص 44 ـ 59، 1381.


کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 161، مهر 1390، ص 118


 
تعداد بازدید: 5033


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 124

شبِ عملیات فتح‌المبین فرا رسید. حمله ساعت دوازده آغاز شد. مزدوران اردنی، مصری، سودانی و... را جایگزین واحد ما کردند و ما بلافاصله به خط مقدم آمدیم. این مزدورها کینه عجیبی از نیروهای شما داشتند. امکان نداشت اسیری را زنده بگذارند. تا ساعت سه بعد از نیمه‌شب حمله‌ای روی موضع ما نبود ولی از موضع دیگر صدای توپ و خمپاره به شدت شنیده می‌شد. ساعت سه صدای تیراندازی و الله‌اکبر بلند شد.