خاطرات غلامرضا شیرالی


05 تیر 1403


غلامرضا شیرالی، رزمنده آزاده دوران دفاع مقدس، مهمان دویست‌ و بیست‌وششمین برنامه شب خاطره (مرداد 1391) بود. او درباره چگونگی به جبهه رفتن و اسیر شدن خود با زبان طنز و لهجه اهوازی خاطره گفت. او گفت وقتی به جبهه می‌رفتم 13 سال داشتم. شناسنامه‌ام را با تیغ دستکاری کردم. دفعه اول، متولد 1347 بودم و نوشتم 1350؛ نمی‌دانستم باید سال تولدم را کم کنم. تنبیه شدم و... دفعه بعد یادم رفت همان سال تولد را به حروف هم تغییر بدهم. باز هم موفق نشدم...

او ادامه داد: خلاصه به جبهه رفتم. کمک‌امدادگر شدم. یک بار از وسط عراقی‌ها رد شدم. چون نمی‌دانستم عراقی هستند، اسیر نشدم. با برانکارد زخمی‌ها را برمی‌گرداندم. بالاخره در عملیات کربلای 4 اسیر شدم.

در ادامه، این روایت را ببینیم.

تاکنون 356 برنامه شب خاطره دفاع مقدس از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری و دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری برگزار شده است. برنامه آینده 7 تیر 1403 برگزار می‌شود.

آرشیو

 



 
تعداد بازدید: 1446


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 126

من در خرمشهر اسیر شدم. شب حمله تمام نیروهای ما با وحشت و اضطراب در بندرِ این شهر مچاله شدند. از ترس و وحشت، رمق حرکت کردن نداشتند و منتظر رسیدنِ نیروهای شما بودند. حدود دو شبانه‌روز هیچ غذا و جیره‌ای نداشتیم. نیروهای شما که آمدند دسته‌دسته افراد به اسارت آنان در آمدند و من هم با پشت سر گذاشتن حوادث بسیار عجیب و حیرت‌آور سوار کامیون شدم و از شهر ویران شده خرمشهر خداحافظی کردم.