سیصدوچهل‌وچهارمین برنامه شب خاطره-1

تنظیم: لیلا رستمی

21 شهریور 1402


سیصدوچهل‌وچهارمین برنامه شب خاطره، پنجشنبه 4 اسفند 1401 با حضور دلاورمردان نیروی هوایی ارتش در سالن سوره حوزه هنری برگزار شد. در این برنامه، امیر علیرضا رودباری،‌ سرتیپ دوم خلبان فریدون صمدی، امیر محمدحسن لقمانی‌نژاد و آزاده خلبان امیر سرتیپ محمد صدیق‌قادری به بیان خاطرات خود پرداختند. همچنین از کتاب «خلبان صدیق» با حضور حجت‌الاسلام سید محمدحسن ابوترابی‌فرد رونمایی شد. داوود صالحی اجرای این شب خاطره را برعهده داشت.

■        

امیر علیرضا رودباری، راوی اول شب خاطره 344 در ابتدای سخنانش به دو مطلب اشاره کرد و گفت: نشانه پیشرفت و توسعه هر کشوری کتاب و کتاب‌خوانی است. بسیاری از پیشرفت‌های جهان اسلام مدیون توجه خاص کشور عزیزمان ایران به علم و دانش است. در واقع می‌شود گفت دانشگاه جهان را در سرزمین ایران بنیان‌گذاری کردند و بخشی از تمدن پهناور اسلامی مدیون مردم ایران است. بنابراین بهتر است تمدن اسلامی را با نام «تمدنی ایرانی اسلامی» نامگذاری کنیم. سپس امیر رودباری با اشاره به پیشکسوتان و حماسه‌آفرینان دفاع مقدس گفتند: چه آنها که رفتند تا ما بمانیم و چه آنها که ماندند درسی هستند برای ما و نسل‌های بعد از ما.

او در ادامه با تقدیر از امیر «محمد صدیق‌قادری» و تفکیک نام او گفت: محمد، کلمه‌ای معنوی است، صدیق، صداقت، قادر و توانا هم معنای خاص خودش را دارد. وقتی کتاب «خلبان صدیق» را می‌خوانی که من بعضی از قسمت‌هایش را چند بار خواندم، حقیقتاً واژه‌های بسیار دقیق، پرمعنا و ارزشمندی ازجمله جوانمردی، بزرگی و از خودگذشتگی ما ایرانی‌ها را در وجود خودش دارد و نهادینه کرده است. مهمترین نیاز انسان‌ امنیت است که جزو مواهب الهی است و در قرآن کریم از آن به‌‌عنوان نعمت ویژه یاد شده و بر ما واجب است که مؤلفه‌های امنیت را شناسایی کنیم. مهمترین مؤلفه امنیت، قدرت است که ما باید آن را شناسایی و به آن دست پیدا کنیم تا به ما یورش نبرند. اگر قدرت نداشته باشیم، قطعاً مورد تهاجم دیگران قرار می‌گیریم. هشت سال دفاع مقدس بخشی از همین تاریخ بود که صدام و صدامیان در محاسبات غلط و نگاه خام‌اندیشان احساس می‌کردند که ما قدرتی نداریم و به همین دلیل حملة سراسری را برای ما اجرا کردند.

ایشان افزود: نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران جزو نیروهای خاصی بود که در این حوزه خوب درخشید. صفحه‌صفحۀ تاریخ نیروی هوایی چه قبل از انقلاب اسلامی، چه در زمان انقلاب و چه در زمان اکنون برگرفته از افتخارات بزرگی است. دوره هشت سال دفاع مقدس یک دوره خاص و بخشی از تمدن تاریخ این سرزمین است که تمام ملت ایران از هر نوع دین و مذهب، زن و مرد، پیر و جوان در آن شرکت چشمگیری داشتند، اما بعضی از قسمت‌ها، بعضی از سازمان‌ها، بعضی از آدم‌ها خاص‌تر بودند که یکی از آن‌ها نیروی هوایی کشور عزیزمان ایران است. نیروی هوایی سر تا سر افتخار و افتخارآفرین است و بسیاری از «ترین‌ها» را رقم زد؛ اولین شهید، اولین اسیر، طولانی‌ترین زمان اسارت برای اسیر. در واقع ما مدیون تیزپروازان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران هستیم. خواسته یا ناخواسته در روی کرة زمین و عمر چهار میلیون‌ساله آن بیش از چهار میلیارد نفر در طول جنگ‌های متمادی از دست رفته‌اند. بر اساس تحقیقاتی که انجام شده کمتر از 250 سال در روی این کرۀ خاکی جنگی نبوده است و در سال 1945 تا 1990 کمتر از سه هفته در روی کرۀ زمین جنگی صورت نگرفته است، بنابراین جنگ پدیدۀ اجتماعی و اجتناب‌ناپذیر است، خصوصاً برای کشور عزیزمان ایران که از نظر جغرافیایی دارای شرایط ویژه و خاصی هست و نیاز هست ما اسطوره‌هایی که در طول هشت سال دفاع مقدس نامشان جاودانه شده است به این مردم و به این سرزمین معرفی بکنیم. درواقع باید بگوییم رنج و سختی‌هایی که امثال محمد صدیق‌قادری در طول اسارتشان داشته‌اند به اعتقاد بسیاری از ما به قصرهایی از عزت و سربلندی و جوانمردی و گذشت تبدیل شده است. باید گفت در این کهکشان هستی مردانی همچون صدیق‌قادری بخشی از جلوه‌گاه، جمال و جلال خداوند متعال و مصداق آیۀ شریفۀ «و تبارک‌الله احسن‌الخالقین» هستند که باید نامشان جاودانه بماند و به نسل‌های بعد از ما و نسل جوان معرفی بشود که چنین مرد‌هایی بوده‌اند و از این سرزمین دفاع کرده‌اند که ان‌شاءالله بتوانیم نامشان را جاودانه و راهشان را ادامه بدهیم.



 
تعداد بازدید: 1671


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 126

من در خرمشهر اسیر شدم. شب حمله تمام نیروهای ما با وحشت و اضطراب در بندرِ این شهر مچاله شدند. از ترس و وحشت، رمق حرکت کردن نداشتند و منتظر رسیدنِ نیروهای شما بودند. حدود دو شبانه‌روز هیچ غذا و جیره‌ای نداشتیم. نیروهای شما که آمدند دسته‌دسته افراد به اسارت آنان در آمدند و من هم با پشت سر گذاشتن حوادث بسیار عجیب و حیرت‌آور سوار کامیون شدم و از شهر ویران شده خرمشهر خداحافظی کردم.