خاطرات زهرا حسینی


06 دی 1401


سیده زهرا حسینی، امدادگر دوران دفاع مقدس و راوی کتاب دا، مهمان صد و هشتاد و نهمین برنامه شب خاطره بود. او درباره زمانی که ارتش بعث وارد خرمشهر شد و روی دیوار نوشت: آمده‌ایم که بمانیم، خاطره گفت. او گفت پسری به نام بهنام بود که به خطوط دفاعی خرمشهر می‌رفت و اطلاعات جمع می‌کرد و وقتی نیرهای بعثی او را می‌گرفتند گریه می‌کرده و رهایش می‌کردند. ادامه این روایت‌‌ را ببینیم.

تاکنون 342 برنامه شب خاطره دفاع مقدس از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری و دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری برگزار شده است. برنامه آینده 6 بهمن 1401 برگزار می‌شود.

آرشیو



 
تعداد بازدید: 2405


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 125

دو تا از این سربازها تقریباً بیست ساله بودند و یکی حدود سی سال داشت. و هر سه آرپی‌جی و یک تفنگ داشتند. آنها را به مقر تیپ سی‌وسه آوردند. سرتیپ ایاد دستور داد آنها را همان‌جا اعدام کنند. اعدام این سه نفر سرباز به عهده ستوانیار زیاره اهل بصره بود که من خانه او را هم بلد هستم. خانه‌اش در کوچه‌ای است به نام خمسه میل که خیلی معروف است. در ضمن این ستوانیار جاسوس حزب بعث بود. او افراد ناراضی را به فرمانده معرفی می‌کرد. سه نفر سرباز شما را از مقر بیرون آوردند و ستوانیار زیاره آنها را به رگبار بست و هر سه را به شهادت رساند. آنها را همان‌جا در گودالی دفن کردند.