هفتمین نشست مجازی تاریخ شفاهی ایران

اصول، چارچوب‌ها و استانداردهای انجام تاریخ شفاهی - 6

تنظیم: سایت تاریخ شفاهی ایران

25 آبان 1401


هفتمین نشست تاریخ شفاهی در کلاب‌هاوس و رومِ تاریخگر در روز شنبه 2 دی 1400 با مدیریت و میزبانی دکتر مهدی فراهانی منفرد و اجرای خانم مصفا برگزار شد. در این نشست دکتر ابوالفضل حسن‌آبادی، مرتضی رسولی‌پور، دکتر حبیب‌الله اسماعیلی و دکتر مهدی ابوالحسنی ترقی در خصوص موضوع استانداردهای تاریخ شفاهی در نظر و عمل سخن گفتند. بخش ششم این نشست مجازی در ادامه می‌آید.

در ادامه جلسه، دکتر فراهانی منفرد از دکتر ابوالحسنی خواست که درباره عنوان بحث یعنی اصول، چارچوب‌ها و استانداردهای انجام تاریخ شفاهی صحبت کرده و دیدگاهشان را درباره این که نسبت به موضوع چگونه فکر می‌کنند و اصول و چارچوب‌ها یا استاندارد‌های انجام تاریخ شفاهی را چه چیزهایی می‌دانند توضیح دهند.

دکتر ابوالحسنی: اولین اصل درباره چارچوب تاریخ شفاهی، بحث بازه زمانی است که تاریخ شفاهی می‌تواند پوشش دهد؛ با توجه به این نکته که محققین غربی تا سه نسل از راویان را به عنوان مراجعِ روایت تاریخ شفاهی قبول دارند. این که مثلاً من از پدرم و پدرم از پدربزرگش نقل کند و من به نقل از آن‌ها صحبت کنم. اولین اصل همین است که در بازه زمانی تاریخ معاصر و مخصوصاً بخش متأخر آن باشد. چون وقتی ما می‌گوییم تاریخ معاصر، فرض ما از ابتدای قاجار و از جنگ‌های ایران و روسیه است ولی مسلماً در آن بازه زمانی 200 یا 220 سال پیش، ما نمی‌توانیم از مکانیزم سازگار تاریخ شفاهی استفاده کنیم چون که آن کنشگران، فعالان، عاملان یا شاهدان حضور ندارند. این اولین و مهم‌ترین اصل در چارچوب تاریخ شفاهی است.

از این جهت می‌گویم که بعضاً در برخی از این همایش‌ها یا گروه‌های علمی که کار تاریخ شفاهی انجام می‌دهند یا برگزار می‌کردند، بعضاً فردی آمده بود درباره تاریخ شفاهی قنات‌های باستانی فلان منطقه سخن می‌گفت. اگر این قنات از دوره باستان است و کسانی که این قنات‌ها را حفر کردند از چندین قرن پیش هستند، ما اصلاً نمی‌توانیم در حوزه تاریخ شفاهی، بیاییم درباره مقنی‌ها و کسانی که کار حفر قنات انجام می‌دادند صحبت کنیم و بگوییم امروزه در قید حیات هستند. چنین چیزی ممکن نیست که تاریخ شفاهیِ آنها را داشته باشیم؛ اما می‌شود درباره تکنیک‌ها و فنونی که تا همین دوران اخیر هم استفاده می‌شده صحبت کرد. ولی این که درباره یک قنات هزار ساله، دوهزار ساله درباره آن صحبت کنند از این چارچوب خارج می‌شود.

مسئله دومی که گفتم باید همان کنشگران، فعالان، عاملین، ناظرین و شاهدان‌ حضور داشته باشند و به شرطی می‌توانیم در آن حوزه وارد شویم که یکی از این گروه‌ها در دسترس ما باشند. دقیقاً همان چیزی که در روش تحقیق هم ما می‌گوییم: یعنی این که آن موضوعی که می‌خواهید انتخاب کنید، قابل انجام باشد. منابع و مراجع و کتب اصلی و فرعی در مورد آن پیدا کنیم. در مورد تاریخ شفاهی هم این مسئله صدق می‌کند. در بحث موضوع‌یابی ما به حوزه‌های مختلف و میدان‌های مختلف از تاریخ سیاسی گرفته تا اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، آموزشی، هنری و شاخه‌های مختلف آن باید توجه کنیم.

خود من چون دارم تاریخ اجتماعی کار می‌کنم سعی می‌کنم موضوعاتی که کمتر به آن‌ها پرداخته شده یا اصلاً ممکن است درباره آن‌ها منبع مکتوبی، گزارشی، خاطره‌ای، سفرنامه‌ای یا حتی سندی هم نداشته باشیم، کارکنم. یک مورد که خودم کار کردم، بحث تاریخ شفاهی هیئت‌های مذهبی اصفهان است. این هم به خاطر این بود که درباره هیئت‌های مذهبی در اصفهان کار نشده بود و تقریباً در هیچ سند و مدرکی هم از این هیئت‌ها به طور مشخص گزارشی نداشتیم. به دلیل اهمیت و جایگاه آن‌ها در حیات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی شهر اصفهان این کار را انجام دادم.

در تهران در مورد آن چیزی که در مرکز اسناد انقلاب اسلامی تحت عنوان هیئت‌های مذهبی کار شده است، بدین ترتیب است که به طور مشخص روی برخی از آن هیئت‌ها که نیروهای انقلابی یا برخی از آن گروه‌ها مثل نیروهای مؤتلفه در این هیئت‌ها حضور داشتند کار کردند و به نوعی گزینش کردند و باز به مسائل سیاسی توجه داشتند. در تاریخ شفاهی هیئت‌های مذهبی، به نفس و ماهیت اصلی آن‌ها که تشکل‌های مردمی بودند و نحوه شکل‌گیری آن‌ها در تاریخ معاصر مخصوصاً از سال 1300توجه نشده ‌است. محدوده زمانی که من کار کردم از سال 1300 تا 1357 یعنی تا وقوع انقلاب اسلامی است و خوشبختانه راویانی را هم که انتخاب کردم با توجه به این که تجربه زیستی هم خودم داشتم، از آن‌ها شناخت کافی داشتم. رِنج سنی راویان من بالای 70 سال بود. حتی راویانِ 102 ساله، 100 و 98 ساله هم پیدا کردم و اصول کار را سعی کردم رعایت کنم.

این موضوعی است که اصلاً کار نشده و اکنون از دل آن نکات بسیار زیادی بیرون می‌آید. مثلاً در خود اصفهان، از همین جا سرنخ‌ نقش هیئت‌های مذهبی در دوران ملی شدن صنعت نفت در تجمعات و میتینگ‌ها را پیدا کردیم و بعد سراغ اسناد رفتیم. یعنی دقیقاً عکس آن چیزی که ما خیلی وقت‌ها به آن توصیه و سفارش می‌کنیم که ما می‌‌رویم پژوهش می‌کنیم، اسناد و مدارک را می‌بینیم و با تحقیق به موضوع اِشراف نسبی پیدا می‌کنیم، آنگاه سراغ مصاحبه‌ها می‌رویم. خیلی وقت‌هاست که قضیه عکس این می‌شود. یعنی ابتدا ما باید مصاحبه‌های مقدماتی را انجام دهیم، سرنخ‌ها را پیدا کنیم و بعد دنبال اسناد در آن محدوده‌ها و مقاطع زمانی برویم.

مورد دیگر باز در بحث تاریخ اجتماعی، فرهنگی، یخچال‌های سنتی اصفهان است که اصلاً کار نشده بود. باز تاریخ شفاهی آن را کار کردم ولی در آن اندازه نبود که بخواهم به طور مستقل آن را به عنوان تاریخ شفاهی یخچال‌های سنتی اصفهان منتشر کنم. از داده‌های آن طرح که یک موضوع ناب هم بود و به هیچ عنوان درباره آن کار نشده بود استفاده کردم. به خاطر این که یخچال‌های سنتی اصفهان از یخچال‌های یزد، کرمان، سمنان و جاهای دیگر متفاوت است. آن‌ها گنبدی و دهلیزی هستند ولی شکل یخچال‌های سنتی اصفهان به سبب شیوه تولید یخ فرق می‌کرده است. این هم باز به نظرم آمد که موضوعی بود که واقعاً خاطره‌‌‌ای از آن در اذهان و سینه کهن‌سالان باقی مانده بود و در شهرهایی مثل اصفهان یا حتی تهران یا شهرهای دیگر، هنوز معابر و کوچه‌ها و گذرهایی به نام یخچال داریم و امروزه  اگر از ساکنین آن‌ها هم بپرسیم نمی‌دانند چرا اسم آنها را گذاشته‌اند یخچال.

در حوزه تاریخ اجتماعی سراغ این مسائل رفتم که از دل آن، موضوعات فرهنگی خیلی جالبی از فرهنگ عوام و آن چیزی که ما به آن فولکلور می‌گوییم پیدا شد. در بحث تاریخ شفاهی بازار اصفهان هم من با این مساله رو به رو بودم و به نظرم خروجی‌های آن خیلی زیاد بود و ارزش افزوده‌ای که از این موضوعات بیرون می‌آمد خیلی خوب بود. آن چارچوب‌هایی که ما در این بحث تاریخ‌های اجتماعی داریم، یعنی بومی بودن مصاحبه‌کننده یا مصاحبه‌گر، آن کسی که طرح را می‌دهد، طراحی می‌کند، اجرا می‌کند، بومی بودن، آشنایی با فرهنگ آن منطقه، تاریخ محلی را دانستن، تاریخ معاصر را دانستن، این‌ها از اصول اولیه‌ای است که فکر می‌کنم در طرح‌های تاریخ شفاهی که به نوعی با تاریخ محلی هم در ارتباط است  قابل اعتناست. یعنی ‌از اصول اولیه است که اگر می‌خواهد یک موفقیت نسبی‌ای کسب کند می‌بایستی رعایت شود.

در مورد کارِ خودم می‌گویم بدون شک هیچ کاری عاری از ایراد و اشتباه نخواهد بود. حال اگر ما بخواهیم در مسائل دیگر و ریز آنها وارد شویم خیلی مفصل است. من یک سری مقالات کوتاهی درباره این‌که مصاحبه را از کجا و چگونه شروع کنیم و ویژگی‌های مصاحبه چیست دارم که در هفته‌نامه تاریخ شفاهی منتشر شد. نکاتی که خودم به آن باور دارم و در طرح‌هایم هم دقیقاً به آن عمل می‌کنم.

 یکی از نکاتی که در هر طرحی که می‌خواهم اجرا کنم به آن بسیار پایبند هستم این است که راویان خودم را در جلسات اول مصاحبه به هیچ عنوان سراغ موضوع اصلی نمی‌برم؛ بلکه همانطور که در یک تحقیق و پژوهش تاریخی پیشینه تحقیق و مقدمه چینی و زمینه‌های تاریخی‌اش را فراهم می‌کنیم و بعد به موضوع می‌پردازیم،  اول می‌روم سراغ اصل و نسَب راوی، ریشه‌های خانوادگی، زادگاه و محیط اجتماعی که در آن شکل گرفته ‌است. این شیوه کار که من انجام می‌دهم نتیجه خوبی هم به بار می‌آورد. یعنی در قضیه‌ای که ما به آن می‌گوییم جلب اعتماد راوی، اگر به این شکل عمل کنیم، اعتماد فرد مقابل خیلی جلب می‌شود، به خاطر این که به نوعی او به یاد گذشته و بزرگانش می‌افتد.

آن چیزی که ما یاد گذشته، نوستالژی و غم گذشته می‌گوییم اینجا خودش را نشان می‌دهد. آن تاریخ‌درمانی که به آن اعتقاد داریم و به عنوان یکی از فواید مطالعه تاریخ به آن می‌پردازیم، اینجا خودش را نشان می‌دهد و رضایت راوی را جلب می‌کند که همین رضایت ابتدایی باعث می‌شود تا اعتمادش به ما بیشتر شده و ادامه مصاحبه تسهیل شود. حالا می‌خواهد راوی یک رزمنده باشد، یا یک بازاری یا یک فعال در هیئت‌های مذهبی باشد یا حتی یک فرد سیاسی. البته نمونه‌هایی که افراد به هر دلیلی از این که بخواهند پیشینه خانوادگی را بگویند فرار می‌کنند هم هست. آن‌ها هم فوت و فن‌ها و مهارت‌های خودش را دارد که به چه صورتی و درچه مقطعی از جلسات مصاحبه ما از آن فوت و فن‌ها استفاده کنیم.

ادامه دارد

اصول، چارچوب‌ها و استانداردهای انجام تاریخ شفاهی - 1

اصول، چارچوب‌ها و استانداردهای انجام تاریخ شفاهی - 2

اصول، چارچوب‌ها و استانداردهای انجام تاریخ شفاهی - 3

اصول، چارچوب‌ها و استانداردهای انجام تاریخ شفاهی - 4

اصول، چارچوب‌ها و استانداردهای انجام تاریخ شفاهی - 5



 
تعداد بازدید: 2326


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 125

دو تا از این سربازها تقریباً بیست ساله بودند و یکی حدود سی سال داشت. و هر سه آرپی‌جی و یک تفنگ داشتند. آنها را به مقر تیپ سی‌وسه آوردند. سرتیپ ایاد دستور داد آنها را همان‌جا اعدام کنند. اعدام این سه نفر سرباز به عهده ستوانیار زیاره اهل بصره بود که من خانه او را هم بلد هستم. خانه‌اش در کوچه‌ای است به نام خمسه میل که خیلی معروف است. در ضمن این ستوانیار جاسوس حزب بعث بود. او افراد ناراضی را به فرمانده معرفی می‌کرد. سه نفر سرباز شما را از مقر بیرون آوردند و ستوانیار زیاره آنها را به رگبار بست و هر سه را به شهادت رساند. آنها را همان‌جا در گودالی دفن کردند.