معرفی کتاب «سلوکی در پروا»
گذری بر حیات سیاسی و اجتماعی آیتالله حاج شیخ هادی باریکبین
فریدون حیدری مُلکمیان
24 مرداد 1400
در پشت جلد کتاب میخوانیم: «اثر پیش رو روایت زندگی سپری شده شخصیتی مذهبی – سیاسی در خطه قزوین است؛ کسی که بیش از سه دهه امامت جمعه در قزوین را بر عهده داشت؛ حاج شیخ هادی باریکبین در خردسالی رودررویی میان دو سبک از زندگی را تجربه کرده بود. آیین و مشی زندگی ایرانی در جامعه شهری که هادی از آن سر برآورد میان این الگو با هویت ایرانی پیوندی استوار داشت. آن زمان، هیئت حاکمهای که به صورتی مشکوک قدرت را در ایران قبضه کرده بود مردم را به باوری توهمآمیز واداشت تا برای رسیدن به پیشرفت و توسعه شیوه بومی خویش را کناری نهند و از سبکی به اصطلاح مدرن در زندگی دنبالهروی کنند.»
بعد از یادداشت کوتاه و مختصر «سخنی با خواننده» در آغاز کتاب که از سوی دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری قزوین آمده است، نگارنده در «مقدمه» با اشاره به اینکه «در این اثر قصد دارد فرایند تلاش یا همان در پیش گرفتن تدبیر، انتخاب، تصمیم، و عمل در مدیریتی اسلامی را با تکیه بر روش اسلامی، ایرانی، و انقلابی در عالِمی مسلمان بازخوانی کند» در ادامه به نکاتی چند به معرفی متن میپردازد.
فصل اول: شخصیت خودساخته و انقلابی در حرکت فراگیر امام
فصل اول سال های 1330 تا 1356 (که متأسفانه در سرفصل کتاب و نیز در پای تمام صفحات این فصل به اشتباه 1396 ثبت شده) را در بر میگیرد که با درآمدی بر معرفی حاج شیخ هادی باریکبین آغاز میشود. سپس آشنایی باریکبین با امام خمینی مطرح میشود و با ذکر بعضی مسائل مهم به سال 1356 میرسد که همزمان با نوید طلوعی در تاریکی است: «آن زمان جامعه ایران آبستن حوادثی بود و میرفت تا مشعل انقلاب در جامعه با یک جرقه روشن شود. بله واقعهای در راه بود... در قزوین مردم آماده شنیدن بیانات انقلابی و ضد رژیم بودند؛ این طیف از اظهارات خط قرمز سازمان امنیت ساواک بود.» (صفحه 41)
فصل دوم: پیدایش، پرورش، و راهسپاری در مسیر مبارزه
در این فصل که روی سالهای 1309 الی 1357 متمرکز میشود، با اشاره به خاندان باریکبین و دوران کودکیاش، به تحصیلات او در مدرسه دولتی تا حوزههای علمیه و ادامه تحصیل در نجف اشرف میپردازد: «سرانجام، شیخ هادی، با کولهباری از علم و دانش، تابستان 1337، از نجف به قزوین بازگشت. او در مدرسه التفاتیه برای طلاب مبتدی از عوامل و حاشیه درس میگفت. همچنین برای برخی طلاب درس سیوطی و معالم تدریس میکرد. البته، او در حوزههای درس در زمان حضور در قم مدت کوتاهی برای تعدادی از طلاب تدریس کرد.» (صفحه 63)
وی سپس ازدواج میکند و تشکیل خانواده میدهد: «شیخ هادی از حوزه نجف به انگیزه ازدواج و تشکیل خانواده در قزوین و بازگشت دوباره برای ادامه تحصیل در نجف به قزوین مراجعه کرد.» (صفحه 63) اما «در ایام تدارک ازدواج عروس و داماد در قزوین، در کشور عراق کودتا میشود و نظامیان عراقی علیه نظام سلطنتی کودتا میکنند و نظام جمهوری جایگزین نظام سلطنتی میشود. پس از این اتفاقات در عراق، ظاهراً مرزهای تردد میان دو کشور بسته میشود و رفتن به نجف به طور موقت غیرممکن میگردد. عروس و داماد تصمیم میگیرند پس از مراسم ازدواج به قم بروند. پدر و مادر عروس هم به سکونت آن دو در شهر قم رضایت میدهند. با ادامه وضعیت آشفته در عراق، شیخ هادی بهناچار از سفر به عتبات باز میماند و تصمیم به هجرت برای بار دوم به حوزه علمیه قم جهت ادامه تحصیل میگیرد. آنها زندگی مشترک را در قم شروع کردند.» (صفحه 66)
سپس کتاب به برخی مسائل دیگر به اختصار اشاره میکند؛ مانند: مرجعیت پس از ارتحال آیتالله العظمی بروجردی، هیئت علمیه و آرایش روحانیت در قزوین، حادثه مدرسه فیضیه قم، تلاش حکومت برای نفوذ در دستگاه روحانیت، احیای مدارس علمیه در قزوین، انتخاب مرجعیت و ترویج اعلمیت امام، مبارزات سیاسی باریکبین در دهه 1350، ارتباط با جوانان و نوجوانان، رویکرد علما در ارتباط با رژیم پهلوی، تبعید شدن شیخ هادی باریکبین از قزوین، بازگشت باریکبین به قزوین در تداوم جنبش، چاپ و توزیع اعلامیه و نوارهای سخنرانی، مدیریت انقلابی، دیدار رمزی کلارک با آقای باریکبین، تحصن در دانشگاه، کمیته استقبال، نوید ورود امام.
فصل سوم: جمهوری اسلامی؛ تداوم راهسپاری و امامت جمعه قزوین
این فصل به سالهای 1357 تا 1394 میپردازد. در ابتدا به تشکیل نهادهای اسلامی مانند کمیته انقلاب، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی، جهاد سازندگی، حزب جمهوری اسلامی اشاره میشود. سپس در ادامه از رابطه شیخ هادی باریکبین با هیئت علمیه قزوین، قزوین و مجلس خبرگان قانون اساسی، مواضع آقای باریکبین مقابل بنی صدر، حکم امام به آقای باریکبین برای امامت جمعه و مسائل دیگر تا زمان همراهی شیخ هادی با جبهه و جنگ و حتی پس از جنگ سخن به میان میآید. همچنین اهم اقدامات عمرانی آیتالله باریکبین در دوران مسئولیتش بررسی میشود و مبنای حرکت سیاسی وی در پس از انقلاب مورد توجه قرار میگیرد. در ادامه به رویداد استان شدن قزوین و مسائل مربوط به آن تا زمان بستری شدن وی در بیمارستان اشاره میشود. بدین ترتیب، فصل سوم با استعفای وی از سمت امام جمعه قزوین خاتمه مییابد.
روایت / خاطره
در این بخش برخی از اعضای خانواده آیتالله باریکبین و همچنین تعدادی از افرادی که به نحوی به او نزدیک بودند یا با وی ارتباط داشتند به بیان سادهزیستی، زهد و تقوا و تواضع در منش، عقلانیت و اعتدال در شخصیت و عمل او میپردازند. در انتها نیز فرازی از وصیتنامه آیتالله باریکبین درج شده است: «... اما بعد، وصیت در اسلام از سنن لازمه است. لذا، این فقیر عاصی، هادی باریکبین، فرزند ابوالقاسم... از همه برادران و خواهران ایمانی، خصوصاً نزدیکان و بازماندگان، میخواهم که در همه حال خدای بزرگ را فراموش نکنند و اسلام را یاری کنند. در کشت بذر عمل صالحاً به طور کمی و کیفی بکوشند که همه ما در سرای باقی با محصول عمل خود حیات داریم. در این مسیر و برای رسیدن به این مقصد الهی کتاب شریف و زندگیساز قرآن در کنار سنت و سیره حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی، و اهل بیت پاک و مظهر او، صلی الله علیهم اجمعین، بهترین راهنما است...» (صفحه 307)
کتابنامه به همراه پیوست که تعداد قابل توجه از سند و عکس را شامل میشود بخش پایانی کتاب را تشکیل میدهد.
چاپ اول کتاب «سلوکی در پروا» (گذری بر حیات سیاسی و اجتماعی آیتالله حاج شیخ هادی باریکبین) که کار تحقیق و نگارش آن را مسعود آتشگران برای دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری استان قزوین به انجام رسانده، در 1399 توسط شرکت انتشارات سوره مهر (وابسته به حوزه هنری) در 360 صفحه و شمارگان 1250 نسخه با قیمت 75000 تومان منتشر و راهی بازار کتاب شده است.
تعداد بازدید: 3459