سیصدوچهل‌وچهارمین برنامه شب خاطره - 3

راوی سوم برنامه 344 شب خاطره امیر آزاده و جانباز محمدحسن لقمانی‌نژاد متولد شهر مقدس مشهد بود. او پس از گرفتن دیپلم، برای دریافت رتبه خلبانی به آمریکا رفت. با شروع انقلاب، معلم خلبان هواپیمای جنگنده ـ بمب افکن اف4 و همچنین هواپیمای مسافری ‌شد. او جزو اولین‌ نفراتی است که در جنگ تحمیلی و در سال 1359 به اسارت درآمد و در آخرین روزها و در سال 1369 از اسارت آزاد ‌شد.

اخبار تاریخ شفاهی شهریور 1402

به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، «خبرهای ماه» عنوان سلسله گزارشی در این سایت است. این گزارش‌ها نگاهی دارند به خبرهای مرتبط با موضوع سایت در رسانه‌های مکتوب و مجازی. در ادامه خبرهایی از شهریور 1402 را می‌خوانید.

خاطرات یحیی عابدی

حجت‌الاسلام یحیی عابدی، مهمان دویست‌ و سیزدهمین برنامه شب خاطره (3 شهریور 1390) بود. او دو روایت برای حاضران تعریف کرد. سپس درباره امام موسی صدر خاطره گفت: آقا موسی خلق خوشی داشت. من هر چه هم در ذهنم بود با خاطرات دوستان، از یادم رفت. آقا موسی اگر اینجا بود با این چهره بشاش و شادمان، اجازه نمی‎‌داد شما ناراحت باشید. خاندان محترم صدر نورانی کردند منزل ما را دیدند که من تلویزیون ندارم رادیو هم ندارم هنوز مثل قدیم زندگی می‌کنم...

خاطرات امیر سرتیپ دوم اکبر فتورائی

پادگان قوشچی

شهریور سال 1359 به همراه همسر و دوست و همکارم آقای محمد‌دوست که افسر نیروی هوایی بود به مشهد مقدس مشرف شدیم. آقای محمددوست خانه‌ای در مشهد داشت که این مسافرت را در منزل وی ساکن بودیم. روز اول مهر ماه به تهران بازگشتیم. در طول مسیر ایستگاه راه‌آهن تا منزل، ازدحام جمعیت در مقابل نانوایی‌ها توجه ما را سخت به خود جلب کرد. با تعجب علت آن را از راننده تاکسی که ما را به مقصد می‌رساند، سؤال کردم. گفت: «مگر خبر نداری جنگ شده؟» پرسیدم: «جنگ کی با کی؟» با پوزخند پاسخ داد: «بَه، آقا رو، کی با کی نه، کجا با کجا.» و دوباره با همان لحن ادامه داد: «دیروز هواپیماهای عراقی مهرآباد رو بمب‌باران کردند، خبرش تو همه روزنامه‌ها و از رادیو پخش شده.»

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 66

چند شب قبل از حمله وسیع بیت‌المقدس، حادثه‌ای رخ داد که بسیار جال بود. آن شب یک گروهان کماندویی از گردان 3 تیپ 109 را در خط اول قرار داده بودند. این گروهان که قابلیت رزمی خوبی داشت با خط اول شما درگیر بود. طبق روش نظامی در مقابل خاکریز اول میدانهای فراوان مین قرار داشت ـ که خودتان می‌دانید برای جلوگیری از نفوذ نیروهای چریکی شما ایجاد می‌شود. آن شب صدای انفجاری از میدان مین برخاست فقط یک انفجار و حادثه دیگری در پی نداشت. فقط یک درگیری مختصر شروع شد که خیلی زود خاتمه پیدا کرد.

سیصدوچهل‌وچهارمین برنامه شب خاطره-2

راوی دوم برنامه سیصد‌وچهل‌وچهارم شب خاطره، سرتیپ دوم خلبان فریدون صمدی بود. وی که در ابتدا به دلیل علاقه به پزشکی دانش‌آموز رشته طبیعی بود، روزی با دیدن عبور هواپیمایی که در حال ریختن اعلامیه‌‌های فراخوان سربازی به پایین بود، مسیر زندگی‌اش تغییر ‌کرد. او برای این‌که خلبان‌ شود، رشته‌‌اش را به ریاضی تغییر داد. وی در سال 1340 وارد نیروی هوایی ارتش و در سال 1345 خلبان شد. جزو اولین نفرات دوره‌دیده خلبانی بود که بعدها استاد درجه یک خلبانی شد. او همچنین جزو اولین نفراتی است که با هواپیمای مافوق صوت پرواز کرده است. وی در آغاز جنگ تحمیلی جانشین فرمانده پایگاه بوشهر و افسر عملیات پایگاه شکاری بوده است.

کیفی‌سازی آثار تاریخ شفاهی -2

تعامل بیشتر با مخاطب: پیشرفت فناوری ابزارهایی در اختیار تولیدکنندگان کتاب‌های تاریخ شفاهی قرار داده است که با کمک آنها می‌توان تعامل بهتر و بیشتری با مخاطب داشت. به طور مثال می‌توان به‌جای چاپ عکس‌ها و سندها در انتهای کتاب، این تصاویر در فضای مجازی بارگذاری شوند؛ سپس می‌توان با استفاده از رمزینه پاسخ سریع‌، پیوند تصاویر را در اختیار مخاطب قرار داد.

خاطرات علی موسوی گرمارودی

سیدعلی موسوی گرمارودی، شاعر، نویسنده و حافظ پژوه، مهمان دویست‌ و سیزدهمین برنامه شب خاطره (3 شهریور 1390) بود. او درباره همسایه‌های خانه کودکی خود در قم خاطره گفت: کودکی من تا 14، 15 سالگی در «کوچه‌حرم» گذشت. سمت چپ کوچه دیوار بود. سمت راست چهار خانه بود. خانه اول، منزل آیت‌الله صدربود. خانه دوم منزل پدربزرگ حجت‌الاسلام ابوترابی؛ آزاده مشهور، خانه بعدی منزل آیت‌الله خوانساری بود.

خاطرات افسر اطلاعاتی از حکومت نظامی شاه

شروع جنگ و باز هم سردشت

یگانه سرافراز با کمترین تلفات وارد شیراز شد. مردم و همکاران استقبال خوبی از ما کردند و پس‌از چند روز مرخصی و استراحت، به بازسازی و تجدیدقوای نیروها پرداختیم. در آخر شهریور 1359 جنگ تحمیلی عراق علیه ایران درگرفت و تهاجم ارتش بعث از زمین و هوا و دریا به کشور عزیزمان شروع شد. همه فکر می‌کردیم به جنوب اعزام می‌شویم؛ ولی اوایل مهر 1359 به واحد ما ابلاغ شد که آماده‌ی حرکت به‌طرف آذربایجان غربی و شهر سردشت باشیم. دستور ابلاغ شد و گردان 158 هوابرد از طریق زمین عازم مراغه شد.
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 66

چند شب قبل از حمله وسیع بیت‌المقدس، حادثه‌ای رخ داد که بسیار جال بود. آن شب یک گروهان کماندویی از گردان 3 تیپ 109 را در خط اول قرار داده بودند. این گروهان که قابلیت رزمی خوبی داشت با خط اول شما درگیر بود. طبق روش نظامی در مقابل خاکریز اول میدانهای فراوان مین قرار داشت ـ که خودتان می‌دانید برای جلوگیری از نفوذ نیروهای چریکی شما ایجاد می‌شود. آن شب صدای انفجاری از میدان مین برخاست فقط یک انفجار و حادثه دیگری در پی نداشت. فقط یک درگیری مختصر شروع شد که خیلی زود خاتمه پیدا کرد.