صدای شیون کودکان یتیم و بیسرپرست و ضجههای همان بیوهزنها و خانوادههای داغدیده عراقی که نمیدانند جوانشان یا پدرشان چه شده است برای صدام و حقوق بشریها لذتبخش است. بسیاری از این جوانها و پدرها را دیدم که توسط بعثیها اعدام شدند و بعد هیچ نشانی از آنها به دست نیامد.
دریافت من در مورد فرق خاطره و تاریخ این است که در تاریخ شفاهی یک مورخ یا یک کارشناس و آشنا به موضوع با طرح قبلی و با مسئله و سؤالهای دقیق سعی میکند اطلاعات را استخراج کند. این خیلی فرق دارد با خاطرهای که یک نفر آن را میگوید تا از خودش دفاع کند. ممکن است در این متن هم این کار انجام شود ولی ما موقعی که میخواهیم متن را منتشر کنیم، در حاشیه، گویاسازی و خیلی از کارها را میتوانیم انجام دهیم.
عزتالله شاهی یا عزتالله مطهری یا عزت شاهی از مخالفان حکومت پهلوی بود که پس از دستگیری به ۱۵ سال حبس محکوم شد و در جریان انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد. او در سال ۱۳۶۳ نام خانوادگی خود را به مطهری تغییر داد. عزت شاهی، مهمان صدوهفتادونهمین برنامه شب خاطره(بهمن 1387) بود. او درباره عکس سه در چهاری که ساواک از او خواسته بود و ماجرای ارائه رسید آن عکس خاطره گفت. این روایت را ببینیم.
روایت سیدیحیی صفوی (جلد دوم – از شرق بصره تا مهران)
موضوع اصلی جلسۀ بیستونهم (که این جلد کتاب با آن آغاز میشود) ادامۀ جنگ پس از فتح خرمشهر است. بهزعم راوی، مسئولان سیاسی و فرماندهان نظامی در آن زمان معتقد بودند که لازمۀ دفاع از خوزستان و جلوگیری از حملۀ مجدد ارتش عراق به ایران، ورود به خاک عراق با هدف رسیدن به خط پدافندی مناسب و تحمیل ارادۀ سیاسی جمهوری اسلامی به رژیم بعث، برای استیفای حقوق ملت ایران است.
آخرین سفر جبهه ما بعد از این که در تهران مستقر شدیم در زمان عملیات مرصاد بود. آن موقع در دانشگاه درس میدادیم که ناگهان خبر شروع عملیات مرصاد را به ما دادند. حضرت امام حکم دادند که بروند و جلوی منافقین را بگیرند. چون منافقین تا اسلامآباد هم جلو آمده بودند. خبر که به ما رسید، بچههای دانشگاه، فرماندهان و اساتید همراه با کارکنان دانشگاه امام حسین(ع) و دانشکده فرماندهی و ستاد، معروف به دافوس، راه افتادیم. شب در مسجد اعلام کردم که امر حضرت امام است و منافقین در حال سوءاستفاده از موقعیت قطعنامه هستند و دارند در مرزهای کشور جلو میآیند.
در یکی از این روستاهای اشغال شده که قسمتی از آن ویران شده بود هنوز عدهای از سکنه بودند. وقتی به این روستا رسیدیم و مستقر شدیم با سکنه کاری نداشتیم زیرا بسیاری از آنها افراد مسن و از کارافتاده بودند و جوان در این دهکده نبود. بیشتر پیرزنها و پیرمردها و تعداد زیادی، بیش از حد معمول، کودک بودند. میدانید که عربها پراولادند.
باید راوی را مثل یک منبع تاریخی نگاه کنیم و باید سؤالهایی مطرح کنیم که اطلاعات لازم را به ما بدهد. بعد از این که این سه فرض را رعایت کردیم، معتقدم متنی که به هنگام مصاحبه تولید میشود باید به مثابه یک سند در نظر بگیریم؛ سندی که البته شفاهی است و بعداً تبدیل به نوشتار هم خواهد شد. در واقع گفتار در تاریخ شفاهی به مثابه سند است.
محمدباقر قالیباف، ششمین رئیس مجلس شورای اسلامی و از فرماندهان دوران دفاع مقدس، مهمان صدوهفتادوپنجمین برنامه شب خاطره(مهر 1387) بود. او درباره انجام کارهای اجرایی عملیات والفجر3 و رفتن به دشت مهران در صبح زود خاطره گفت. این روایت را ببینیم.
صدای شیون کودکان یتیم و بیسرپرست و ضجههای همان بیوهزنها و خانوادههای داغدیده عراقی که نمیدانند جوانشان یا پدرشان چه شده است برای صدام و حقوق بشریها لذتبخش است. بسیاری از این جوانها و پدرها را دیدم که توسط بعثیها اعدام شدند و بعد هیچ نشانی از آنها به دست نیامد.