نظریه تاریخ شفاهی (4)

نظریه تاریخ شفاهی-۴نویسنده: لین آبرامزLynn Abramsمترجم: علی فتحعلی آشتیانی انگلیس و کشورهای اسکاندیناوی مسیر متفاوتی را در پیش گرفتند. دهه‌ها بود که در چنین کشورهایی به خاطر مزیتی که برای سند مکتوب قائل بودند به منبع شفاهی اعتنایی نمی‌شد تا اینکه سرانجام در دهه 1950 و 1960، سنت اروپایی قوم‌شناسی و گردآوری ادبیات عامیانه که کلام شفاهی را گنجینه سنت‌ها می‌دانست و بدان ارج می‌نهاد و بعدها نیز پیدایش تاریخ اجتماعی و جامعه‌شناسی تاریخی که تاریخ شفاهی را برای...

نظریه تاریخ شفاهی (3)

نظریه تاریخ شفاهی-۳نویسنده: لین آبرامزLynn Abramsمترجم: علی فتحعلی آشتیانی تاریخ شفاهی توانسته است نظریه‌پردازان و عوامل اجرایی رشته‌های مختلف را با وجود دیدگاه‌های گوناگون‌شان به هم نزدیک سازد. بزرگ‌ترین توفیق تاریخ شفاهی در عرصة علوم انسانی و اجتماعی و در بیرون از فضای آکادمیک، همین تأثیر فوق‌العاده سودمندش است زیرا متخصصان هر رشته طبیعتاً نظرات تخصصی خود را به این عرصه تزریق می‌نمایند. در نتیجه، یک رویة پژوهشی زنده و دائماً رو به تکامل پدید...

نظریه تاریخ شفاهی (2)

نظریه تاریخ شفاهی-۲نویسنده: لین آبرامزLynn Abramsمترجم: علی فتحعلی آشتیانی چیستی تاریخ شفاهیاصطلاح تاریخ شفاهی از جنس تعابیر مبهمی است که بر دو معنا اطلاق می‌شود. در یک معنا به فرایند انجام مصاحبه با مردم و ضبط گفته‌های آنان اطلاق می‌شود تا اطلاعاتِ انباشته در ذهن آنان، یعنی خاطرات‌شان از گذشته، بیرون بیاید. اما تاریخ شفاهی به خودیِ خود محصول همان مصاحبه نیز هست که در قالب گزارش روایی از رویدادهای گذشته متجلی می‌شود. پس می‌بینیم که هم یک شیوة پژوهشی...

نظریه تاریخ شفاهی (1)

نظریه تاریخ شفاهی-۱نویسنده: لین آبرامزLynn Abramsمترجم: علی فتحعلی آشتیانیتبدیل رویه عملی(1) به نظریهمقدمهتاریخ شفاهی را در عِداد رویه‌های عملی و به عبارت دیگر در ردیف شیوه‌های پژوهشی تعریف نموده‌اند. فعل تاریخ شفاهی به ضبط گفتارِ آن دسته از انسان‌هایی اطلاق می‌شود که پیام، گزارش یا خاطرة قابل توجهی برای گفتن دارند. تحلیل خاطرات گذشتة این مردم نیز در راستای همین فعل معنا می‌یابد. اما ابعاد نظری تاریخ شفاهی نیز همچون سایر رویه‌های عملی تاریخی باید به...

خـاطـرات احمـد احمـد (80)

خـاطـرات احمـد احمـد (۸۰)به کوشش: محسن کاظمیانتشارات سوره مهردفتر ادبيات انقلاب اسلامى انفجار نورپس‏از ورود حضرت امام، مدرسه رفاه، مركز هدايت و رهبرى نهضت شد. گرچه من ناتوان از هم‏پايى با ساير دوستانم بودم، ولى احساس كردم كه نبايد نشست و از بار مسئوليت شانه خالى كرد. شايد بتوان با همين‏حال، كار كوچكى صورت داد. به طرف مدرسه رفاه رفتم. جلو مدرسه، مردم ازدحام كرده بودند. حركت سخت و گاه ناممكن بود. آنچه كه برايم در نگاه اول خيلى جالب بود، حركتهاى...

خـاطـرات احمـد احمـد (79)

خـاطـرات احمـد احمـد (۷۹)به کوشش: محسن کاظمیانتشارات سوره مهردفتر ادبيات انقلاب اسلامى حركتهاى مردمىابتكار دوستان هيئتهاى مؤتلفه و حزب ملل اسلامى در برقرارى ارتباط با من، پس از آزادى و حمايت گسترده معنوى آنها، موجب شد تا از خطر بريدگى نجات پيدا كنم و دوباره، به صحنه‏هاى مبارزه بازگردم. به دنبال همان صحبت آيت‏الله خامنه‏اى «... مردم خودشان به حركت درآمده‏اند...»، بهترين صحنه مبارزه را در ميان مردم بدون هيچ وابستگى به گروه، جناح و سازمانى ديدم.سال...

خـاطـرات احمـد احمـد (78)

خـاطـرات احمـد احمـد (۷۸)به کوشش: محسن کاظمیانتشارات سوره مهردفتر ادبيات انقلاب اسلامى ازدواج مجدداز همان روزهاى اول آزادى، در نشست و برخاستها و آمد و شدها، گوشم براى شنيدن يك خبر تيز بود. خبرى كه از وضعيت و سرانجام فاطمه حكايت كند. گاهى كه تنها مى‏شدم، به او و آنچه كه بر سرمان گذشت خيلى فكر مى‏كردم. برخى دوستان و آشنايان كه متوجه سرگشتگى و افسردگى‏ام بودند، دلداريم مى‏دادند.مادرزنم بيشتر از همه به ديدنم مى‏آمد و از فاطمه هم هيچ نمى‏گفت. حدس...

خـاطـرات احمـد احمـد (77)

خـاطـرات احمـد احمـد (۷۷)به کوشش: محسن کاظمیانتشارات سوره مهردفتر ادبيات انقلاب اسلامى فرش فروشىسه هفته پس از آزاديم، روزى حاج يوسف رشيدى ـ از دوستان حزب ملل اسلامى ـ تماس گرفت و گفت: «احمد! نبايد در خانه بمانى. بايد كار كنى، من مغازه‏اى نزديك امام‏زاده معصوم عليه‏السلام ـ دو راهى قپان گرفته‏ام، بيا برو بنشين آنجا.»گفتم: «يوسف من كه پا ندارم. نمى‏توانم اين طرف و آن طرف بروم. گفت: «دكان براى داداشم هست و من شريك تو هستم و با توام، نگران نباش، تو...

خـاطـرات احمـد احمـد (76)

خـاطـرات احمـد احمـد (۷۶)به کوشش: محسن کاظمیانتشارات سوره مهردفتر ادبيات انقلاب اسلامى نغمه‏هاى اميد شكست توطئه تحليل من اين بود كه ساواك درصدد ايجاد جنگ روانى و شكستن و خرد كردن من است. آنها با چندين بار زندان، شكنجه و بازجويى نتوانسته بودند مرا تسليم خود كنند و يا از پاى درآورند. ساواك به اين نتيجه رسيده بود كه ماندن من در زندان، مايه صبر، اميدوارى و روحيه براى ساير زندانيان است. همچنين باعث تحريك روحيه انتقامجويى مبارزين بيرون از زندان مى‏شود....

خـاطـرات احمـد احمـد (75)

خـاطـرات احمـد احمـد (۷۵)به کوشش: محسن کاظمیانتشارات سوره مهردفتر ادبيات انقلاب اسلامى آزادى و توهم بايكوتدفعات قبلى كه در زندان بودم، با وجود آن همه كتك، شكنجه و بازجويى و دادگاه، چشم اميد به آزادى و ادامه راه و مبارزه داشتم. اما اين بار زندان فرق بسيارى با دفعات قبلى داشت، نه شكنجه‏اى، نه بازجويى و نه دادگاهى و نه كورسوى اميدى. از نظر روحى و روانى به هم ريخته و افسرده بودم. از نظر جسمانى نيز خيلى تحليل رفته و از ناحيه پا صدمات جدى ديده و معلول بودم....
...
48
...
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 96

آفتاب داشت غروب می‌کرد که پیرمرد و پسربچه در مقابل چشمان حیرت‌زده ما اسلحه‌ها را زمین گذاشتند، تیمم کردند و رو به قبله ایستاده نماز خواندند، انگار که در خانه‌اند. با طمأنینه و به آرامی نماز خواندند، در مقابل 550 نفر از نظامیان دشمن. نمی‌دانم خداوند چه قدرتی به نیروهای شما داده است که ذره‌ای ترس در دلشان نیست. بعد از تمام شدن نماز، پیرمرد سفارشات دیگری به ما کرد و گفت:‌ «به هیچ عنوان به کسی ساعت، پول، یا انگشتر ندهید. هر کس از شما خواست، بدانید که از رزمندگان اسلام نیست و بگویید که آن پیرمرد بسیجی به ما سفارش کرده است که به هیچ کس چیزی ندهیم. زیرا اینها لوازم شخصی است.»