با راویان دویستوهشتادوهفتمین شب خاطره
«یعقوبیان» از اسارت گفت و «جهانگیری» از شهیدان مدرسه مفید
نمیتوانستم حتی در مورد یک نفرشان هم ننویسم؛ گروهی که با اعزام دانشآموزی در سال سوم دبیرستان به جبهه رفتند و در دانشگاه طوری درس میخواندند که زمان عملیات بتوانند خودشان را به منطقه جنگی برسانند. آنان کسانی هستند که در جبهه، درسخواندن را راه انداختند و اعزام دانشجویی به جبههها را پایهگذاری کردند.خاطرهگویی در گردهمایی سالانه رزمندگان گردان انصار
شوخطبعیهای جبهه به روایت نویسنده جنگ
یکتنه سلاح دوشکا را روی دوش میگذاشت و از بلندیها بالا میرفت. وقتی دشمن به سوی گردان ما گلولههای شیمیایی شلیک کرد، آنقدر بچهها با او شوخی کرده بودند که باور نمیکرد واقعاً شیمیایی زدهاند. به عارضه شیمیایی دچار شد و مدتها در بیمارستان تنها بود، زیرا...خاطرهگویی ماشاءالله آخوندی، مرتضی سرهنگی و مسعود دهنمکی
سنگر پلنگها و استثناهایی که همیشه دیده میشوند
شاید جنگ ما تنها جنگی باشد که فرمانده در آن محبوب است. شما اگر آثار جنگهای دیگر را بخوانید، میبینید که سرباز از فرماندهاش متنفر است، چون میگوید که او در آخر من را به کشتن خواهد داد.میخواهم فارسی یاد بگیرم!
نزدیک غروب روز دوشنبه 15 آبان 1396 در عمود 35 از نجف به کربلا، ابواحمد راهمان را سد کرد. راستش این که قبل از وی نیز سه نفر دیگر از ما خواسته بودند مهمان آنها شویم. حرف همه آنها این بود: «حمامات، وایفای، منام موجود، استراحت.» که نپذیرفته بودیم، ولی این آخری چنان برخورد کرد که دیگر نمیشد درخواستش را نپذیرفت.نمایشگاه مطبوعات، شب خاطره داشت
خاطرات دو خبرنگار و عکاس از میدان جنگ
به خاطر فرشید تا تبریز رفتم و خانوادهاش را پیدا کردم. پدرش پیر بود. وقتی وارد منزلشان شدم، عکس امام خمینی(ره)، عکس شهید بهشتی و... به دیوار بود. پدرش از جاماندههای مشروطه بود. من از او پرسیدیم که...برگزاری برنامه 285 شب خاطره دفاع مقدس
مهارت و شجاعت خلبانان به روایت خاطرات
در روز موعود با رادار هواپیمای خفاش، حرکت میگ 25 را تشخیص دادیم. زمانی که از مرز رد شد، 12 دقیقه زمان داشتیم تا برسد و از آن 12 دقیقه تنها 4 دقیقه برای انجام کارهایمان فرصت داشتیم. در آن 4 دقیقه تنظیمات لازم را انجام دادیم و...خاطرهگویی غلامرضا امامی در نشستهای 22 و 23 «تاریخ شفاهی کتاب»
تاریخ شفاهی، ارتباط ما را با گذشته برقرار میکند
علی شریعتی با دیدن یادداشت جلال آلاحمد در آن دفتر، خواست تا زمینه دیدارش را با جلال فراهم کنم. من به جلال گفتم و روز بعد به همراه دکتر شریعتی به دیدن جلال رفتیم. در این دیدار، علی شریعتی از فعالیتهایش در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی گفت و...بیستمین جلسه «تاریخ شفاهی کتاب» میزبان مدیر انتشارات زوّار بود
سختیهای ادامه حرفه پدر
مادرم بسیار علاقه داشت تا انتشارات، پابرجا بماند و به قول خودش «چراغ را روشن نگه داریم.» او انجام این کار را از من خواست، زیرا برادرانم جرأت نه گفتن را داشتند و من این جرأت را نداشتم.خاطراتی از یک ناشر
کتاب و روحیه ماجراجوی من
چاپ این کتاب در آن زمان بسیار خطرناک بود. ترجمه این کتاب در اتاقم بود که ساواک به خانه ما در خیابان نواب آمد. مادرم متوجه شد. ترجمه را برداشت و زیر تخت خودش گذاشت. از آنجایی که او زخم بستر داشت، زیر تخت او را جستوجو نکردند.سفر به گذشتهها با خاطرات اصغر نمازیان
پروازهای ترابری هوایی، در جنگ و بعد از جنگ
در مرداد سال 1369 وقتی آزادگان به وطن بازگشتند، مأموریت رساندن این عزیزان به شهرهایشان با یگان C130 بود. در کرمانشاه این عزیزان را سوار میکردیم و با آن شور و هیجان خاصی که در کشور بود، آنها را به شهرهایشان منتقل میکردیم......
34
...
آخرین مطالب
پربازدیدها
- از نادیده گرفتنِ حقوق راوی تا اِعمال سلیقه در متن
- سیصدوپنجاهویکمین شب خاطره -1
- مرجعیت علمی و صنفی؛ چشمانداز انجمن تاریخ شفاهی ایران
- تلاش گروه تاریخ دانشگاه اصفهان، برای تأسیس رشته تاریخ شفاهی
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 97
- خاطرات محمد زقوت
- ما منتظر صدای تاریخ شفاهی از دانشگاهها هستیم
- سیصدوپنجاهویکمین شب خاطره -2