خاطرات اشرف‌السادات سیستانی


15 تیر 1395


وقتی دفتر ادبیات و هنر مقاومت کارش را در اتاق کوچک پیش‌ساخته‌ای در فضای سبز محوطه حوزه هنری شروع کرد، برای معرفی کتاب‌های دفتر، هر هفته در نماز جمعه، بساط کتاب‌فروشی برپا بود. روزی خانم باوقاری کتاب خرید و گفت: «من مادر شهید هستم و دارم خاطرات پسرم را می‌نویسم. شما چاپش می‌کنید؟»

کتاب «کنار رود خیّن» همان خاطراتی بود که خانم اشرف‌السادات مساوات (سیستانی) به دفتر سپرد. پیکر فرزند این مادر صبور و قهرمان، در شلمچه کشف و تحویل خانواده‌اش شد.

در چهارمین برنامه شب خاطره (19 فروردین 1372) این بانو از خاطراتش گفت که می‌بینید.

تاکنون 269 برنامه شب خاطره از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری حوزه هنری برگزار شده است. برنامه آینده 7 مرداد 1395 در تالار اندیشه برگزار می‌شود.

آرشیو

دانلود

 



 
تعداد بازدید: 5706


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 97

یک ربع یا نیم ساعت به حمله نیروهای شما مانده بود. به اتفاق سرباز وظیفه عزیز زهیر، اهل بغداد، در سنگر نشسته بودیم. چند شب بود آماده‌باش کامل داده بودند و ما می‌ترسیدیم استراحت کنیم. شبها با ترس و دلهره زیادی صبح می‌شد. داخل سنگر مسلح نشسته بودیم و از ترس نمی‌توانستیم حرف بزنیم. گاهی چرت می‌زدیم،‌ گاهی یکدیگر را نگاه می‌کردیم، گاهی سرمان پایین بود و به حمله نیروهای شما فکر می‌کردیم و از خود می‌پرسیدیم «چه خواهد شد؟ آیا امشب آخرین زندگی است؟ آیا زخمی خواهیم شد؟ فرار خواهیم کرد؟