نظریه تاریخ شفاهی (55)

نویسنده: لین آبرامز
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی

11 شهریور 1394


گفته‌های یک مرد که دوران کودکی‌اش را در سال‌های جنگ در لندن سپری کرده بود خاطرات شخصی را به زیبایی در چارچوبی گنجانده که یادآور بازنمایی‌های ملایم سینمایی از آن رویداد جهانی می‌باشد. وی در اینجا فضای پدیدآمده متعاقب حملة آلمان به فرانسه را یادآوری می‌کند:

«در ماه می سال 1940 که آلمانی‌ها به فرانسه وارد شدن، یادم می‌یاد با نگرانی به نقشة فرانسه و متلاشی شدن ارتش‌مون نگاه می‌کردم. با سقوط دانکرک، رادیوی دولتی به مردم می‌گفت خودشون رو برای هجوم آلمانی‌ها به انگلستان آماده کنن. همه تابلوهای جاده‌ها رو برداشتن و هر کسی که مقصدی رو می‌پرسید به‌اش مشکوک می‌شدن. همه جا شایع بود که جاسوس‌ها و چتربازای آلمانی با لباس راهبه‌ها نفوذ کردن توی کشورمون. من و دوستام به جستجوی جاسوس‌ها ملحق شدیم و هر کسی رو که به‌اش مشکوک می‌شدیم، تعقیب می‌کردیم. راهبه‌ها غالباً در پلامستد رفت و آمد نداشتن ولی هر کدوم رو که می‌دیدیم می‌افتادیم دنبالش. با اینکه خیلی وقتا مطمئن بودیم لانه جاسوس‌ها رو پیدا کردیم اما جیگرش رو نداشتیم تا اون جاهای مشکوک رو به پاسبان‌های منطقه‌مون لو بدیم[1]

ترکیب و به هم آمیختن خاطرة عمومی از جنگ با تجربیات شخصی فرد در اینجا به خوبی قابل تشخیص است. گویی تابلوی بزرگی از یک چشم‌انداز وسیع در برابرمان ایستاده که راوی خود را همچون نقطه‌ای روی آن نقاشی می‌کند.

مردم برای بیان خاطرات‌شان در قالب کلام از روش‌ها و ترفندهایی کمک می‌گیرند که دربارة آنها تاکنون مطالب مفصلی خواندید. اما نباید این تصور به وجود بیاید که اتکاءپذیری روایتِ خودزیست‌نامه‌ای و علاقة مورخ به چنین مقوله‌ای را از یاد برده‌ایم. مردم داستان‌های‌شان را برای پژوهشگر «سر هم‌بندی نمی‌کنند»، بلکه محتویات انبار ذهن‌شان را در پیش او بیرون می‌ریزند. همة ما به این مقوله علاقمندیم. خدشه‌پذیری خاطره نه تنها مسئلة غامضی برای مورخ محسوب نمی‌شود بلکه فرصتی است تا او بفهمد که چرا بعضی از خاطرات به یاد انسان می‌آیند و بعضی دیگر از صفحة ذهن او پاک شده یا به حاشیه رفته‌اند. وی تلاش می‌کند تا به درک عمیقی از نحوة تأثیرگذاری گفتمان‌های عمومی و بستر اجرای مصاحبه بر خاطرات انسان برسد.

خاطره/حافظه و افزایش سن

طبق بعضی از شواهد و دیدگاه‌های نه چندان معتبر، قدرت یادآوری انسان‌ها با افزایش سن‌شان دچار نوسان می‌شود. مصاحبه‌شوندگان مسن‌تر در یادآوری واضح خاطرات کودکی و نوجوانی‌شان مشکل چندانی ندارند؛ در حالی که فراخوانی وقایع دیروز از حافظة کوتاه‌مدت‌شان به سادگی ممکن نیست. با این وجود، نتایج تحقیقات دربارة رابطة افزایش سن و حافظه/خاطره به ما ثابت کرده است که عملکرد حافظة انسان مادامی که آسیبی به سلامت او وارد نشده باشد، با افزایش سن تحلیل نمی‌رود.

در جایی از بزگسالان مسن خواستند تا «خاطرات روشن» یعنی خاطراتی که تصاویر زنده‌ای از آنها در ذهن و حافظه‌شان حک شده بود را نقل کنند. خاطرات سنین 21 تا 30 سالگی بیشترین درصد یادآوری را از آن خود ساخت.[2]در واقع توانایی سالمندان در به یاد آوردن دقیق و مفصل روزگار جوانی‌شان را دو عامل توجیه می‌کند: نخست اینکه دوام خاطرات نوجوانی و جوانی انسان بیشتر است، و دوم اینکه افراد مسن بسیار بهتر از نوجوانان و جوانان قادر به روایت گذشته‌شان هستند. نتایج تحقیقات روی افراد مسن ثابت کرد که حدود 80 درصد خاطراتی که آنان در پاسخ به «آزمون کلمة آنی»[3] بیان می‌کردند مربوط به خاطرات اخیرشان می‌شد. مع‌ذلک، پدیدة «مرور زندگی»[4] یا تجدید خاطرات گذشته یکی از پدیده‌های شایع در میان سالمندان است. از دهه 1960 بدین سو موضوع مرور زندگی یا تجدید خاطرات گذشته را از اتفاقات مثبت افزایش سن به شمار آورده‌اند، در حالی که تا پیش از آن زمان، افزایش سن را مساوی با زوال معرفتی (قوة شناختی)[5]می‌پنداشتند.[6]افراد مسن از ملزومات فعالیت مورخ شفاهی به شمار می‌آیند، به همین علت نیز دیدگاه‌ها و نظرات کارشناسی متخصصان اعصاب و روانشناسان معرفتی (شناختی) برای عوامل این حرفه بسیار سودمند است. هیچ دلیل و مدرکی نیست که ثابت کند حافظة افراد مسن به شفافیت و اتکاءپذیری حافظة جوانان عمل نمی‌کند. ما در هر سن و سالی که باشیم، خاطرات مهم زندگی‌مان را به یاد می‌آوریم.[7]

خاطره و جنسیت

با تکیه بر آزمایش‌هایی که از حافظة انسان‌ها گرفته شده فرق چندانی بین عملکرد حافظة زنان و مردان دیده نشده است؛ همه شواهدی که بر تفاوت بین زن و مرد انگشت می‌گذارند، تفاوت‌های مذکور را در مرحلة رمزگذاری[8] می‌دانند.[9]بدین معنا که تفاوت روند اجتماعی‌شدن هر جنس در شیوة رمزگذاری خاطرات آنها در ذهن و حافظه مؤثر است.

مورخان شفاهی گاهی اوقات می‌گویند که زنان در قیاس با مردان با مهارت بیشتری از زندگی خانوادگی خود سخن می‌گویند و در یادآوری نام‌ها و تاریخ رویدادهای خانوادگی عملکرد مطلوب‌تری نشان می‌دهند. یکی از دانشجویان من که دربارة زندگی خانوادگی در دهه 1950 و 1960 با عده‌ای مصاحبه کرده بود می‌گفت امورات منزل و چینش اسباب و اثاثیه با جزئیات بیشتر و روشن‌تری به یاد زنان می‌آمد در حالی که مردان این گونه عمل نمی‌کردند. شاید علت این امر به خاطر وجود مشغله‌های متفاوت مردان در زمینة شغل و معاشرت‌های اجتماعی‌شان بود که مدت‌زمان حضور آنان در خانه را کمتر و خاطرات‌شان را رقیق‌تر می‌کرد. از منظر دیگر، شاید مردان به خاطر نقش‌های جنسیتی کلیشه‌ای که همواره خانه را «حوزة استحفاظی» زن تلقی کرده است در خود این قدرت را نمی‌دیدند که با قاطعیت از خانه حرف بزنند، به خصوص وقتی که همسرشان نیز در حین مصاحبه در کنارشان نشسته باشد.[10]از مردان و زنان راجع به چگونگی شکل‌گیری ارتباط عاطفی‌شان پرسیدند که معلوم شد زنان در مقایسه با مردان، با طول و تفصیل و وضوح بیشتری خاطراتی مثل نخستین ملاقات‌شان را به یاد می‌آورند. خودِ مردان نیز بدین موضوع معترف بودند.[11]از این بیان می‌توان به تفاوت فرهنگی پی برد. زنان در فرهنگ غرب عموماً «متخصص روابط عاطفی» هستند؛ آنان طبق تربیت اجتماعی‌شان به روابط صمیمی و عاطفی توجه ویژه‌ای نشان می‌دهند؛ ارتباط‌شان را با خویشاوندان حفظ می‌کنند، و شاید به همین علت باشد که اکثر آنها رویدادهای مهم زندگی مانند روز تولد و سالگردها را به یاد دارند. بعضی از شواهد نیز حاکی از دست بالای زنان در بیان احساسات و عواطف‌شان است اما این توجیه را نیز نمی‌توان صد در صد ناشی از تفاوت عملکرد حافظة مرد و زن از لحاظ معرفتی دانست، بلکه صرفاً ناشی از الگوهای جنسیتی اجتماعی‌شدن است.[12]

 


[1]-Henry R. J. Pilott, ‘WW2 People’s War’. ‘WW2 People’s War is an online archive of wartime memories contributed by members of the public and gathered by the BBC. The archive can be found at www.bbc.uk/ww2peopleswar (accessed 1 September 2009).

[2]-J. M. Fitzgerald, ‘Intersecting Meanings of Reminiscence in Adult Development and Ageing’, in Rubin, Remembering our Past, pp. 367-8.

[3]-prompt-word test

[4]-life review

[5]-cognitive deterioration

[6]-J. Bornat, ‘Reminiscence and Oral History: Parallel Universes or Shared Endeavour?’, in Perks and Thompson, Oral History Reader, pp. 654-73; p. 460.

[7]-V. R. Yow, Recording Oral History: A Guide for the Humanities and Social Sciences (2nd edn, Walnut Creek, Calif., 2005), pp. 38-9.

[8]-encoding

[9]-For an overview of oral history research on this issue, if slightly dated, see S. Leydesdorff, L. Passerini and P. Thompson (eds), Gender and Memory (Oxford, 1996). 

[10]-Yvonne McFadden, oral history research for project on gender and home in the Scottish suburbs, University of Glasgo.

[11]-M. Ross and D. Holmberg, ‘Recounting the Past: Gender Differences in the Recall of events in the History of a Close Realationship’, in J. M. Olson and M. P. Zanna (eds), Self-Inference Processes: The Ontario Symposium (1990), pp. 135-52.

[12]-G. Daniel and P. Thompson, ‘Stepchildren’s Memories of Love and Loss: Men’s and Women’s Narratives’, in Leydesdorff et al., Gender and Memory, pp. 165-86.



 
تعداد بازدید: 4097


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»