معجزه کتاب در اثرگذاری آن بر سرنوشت انسان‌هاست



معصومه آباد، نویسنده «من زنده‌ام» و عضو شورای اسلامی شهر تهران در سی‌و یکمین نشست هم‌اندیشی بانوان راوی گفت: برخی خاطرات فقط در کلمه‌ای که نوشته شود می‌گنجد؛ نه در کلمه‌ای که بیان شود. گاهی بیان خاطرات در قالب کتاب سرنوشت انسا‌ن‌ها را تغییر می‌دهد و این تفاوت میان کتاب و کلام و معجزه کتاب است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، سی‌و یکمین نشست هم‌اندیشی بانوان راوی، عصر گذشته، سوم شهریورماه 1392 با حضور معصومه آباد، نویسنده کتاب «من زنده‌ام» و عضو شورای اسلامی شهر تهران و با همراهی بانوان راوی هشت‌سال دفاع مقدس در گالری اتفاق حوزه هنری برگزار شد.

معصومه آباد در ابتدا با قدردانی برای راه‌اندازی انجمن بانوان راوی دفاع مقدس گفت: راه‌اندازی این مجمع سبب می‌شود که تجربه هشت‌ سال دفاع مقدس را به برگ‌های زرینی تبدیل کنیم که نسل‌های آینده به‌ صورت ارزنده‌ای از آن بهره‌مند شوند.

وی درباره اهمیت روایتگری دفاع مقدس توضیح داد: در روایتگری دفاع مقدس اگر رویکرد صرفا تاریخی داشته باشیم و به خاطره‌گویی بسنده کنیم، کار چندانی انجام نداده‌ایم و از بار رسالت سنگینی که بر عهده داریم، شانه خالی کرده‌ایم زیرا این خاطرات هرچند در برهه‌ای از زمان اتفاق افتاده است، اما بنا به فرمایش مقام معظم رهبری دفاع مقدس «گنجینه» است. گاهی با مرور این خاطرات گمان می‌کنم که قدرت مقابله با آن حوادث را ندارم؛ گویی این حوادث از جنس آدمیان اهل زمین نبود.

عضو شورای اسلامی شهر تهران با اشاره به نشست بانوان راوی، گفت: امروز در میان افرادی هستم که ابزارشان کلمه است. همان که خداوند معجزه پیام‌آورش قرار داد و فرمود که با «کلمه» با مردم سخن بگو. این کلمات در کنار هم گردآمدند و کتابی را شکل داده‌اند که معجزه پیامبر دینمان شد. زمانی که کتاب «من زنده‌ام» را می‌نوشتم، گاهی با کتاب می‌گریستم و با خود می‌گفتم که مگر این کتاب و خاطرات من نیست؟ پس چرا با نگارش آن‌ها می‌گریم؟ گمان می‌کنم برخی خاطرات فقط در کلمه‌ای که نوشته شود می‌گنجد؛ نه در کلمه‌ای که بیان شود و این تفاوت میان کتاب و کلام است. این در حقیقت معجزه کتاب است.

وی ادامه داد: بیان خاطره در قالب کتاب می‌تواند مسیر و سرنوشت زندگی انسان‌ها را تغییر دهد درحالی که گاه بیان همان خاطرات در قالب کلام این قدرت و اثرگذاری را ندارد. در دفاع مقدس منظومه اسارت داشتیم. اسیران ایرانی در حقیقت سفیرانی برای انتشار فرهنگ انقلاب و اندیشه‌های امام خمینی‌(ره) بودند. در هنگام اسارت، بازجویی‌ها را شبیه به تست روانشناسی می‌دیدم که آرمان‌ها و انگیزه‌هایمان را زیر و رو می‌کردند تا انقلابمان را تحلیل کنند. زمان بسیاری طول کشید تا به یقین رسیدند که این اعتقادات بخشی از وجودمان شده است و از ما جدا نمی‌شود.

نویسنده «من زنده‌ام» با بیان خاطره‌ای از یک اسیر همدانی که انگشتش را در برابر سرگرد محمودی(از فرماندهان زندان‌های عراق که در ساواک آموزش دیده بود و به سختی اسیران ایرانی را شکنجه می‌داد) با تیغ از بدن خود جدا کرده بود تا نشان‌ دهد که اگر اسیران ایرانی را بندبند هم کنند، دست از اعتقادشان به انقلاب اسلامی بر نخواهند داشت؛ گفت: سرگرد محمودی پس از این واقعه می‌گفت که این‌ها عاشق‌ و دیوانه‌اند. معتقدم که اسارت یعنی عشق، همه‌چیز را خوب دیدن و خوب فهمیدن. آن‌ها به یقین رسیده‌ بودند که سربازان ایرانی هم مانند فرماندهانشان اعتقاد راسخی به انقلاب اسلامی دارند.

آباد، هدف از خاطره‌گویی راویان دفاع مقدس را زنده‌نگه‌ داشتن روحیه ایثار و مقاومت عنوان کرد و افزود: با ثبت لحظه‌های مقاومت در کتاب‌ها و ادبیات خود با هر روش، ادبیات و احساسی که داریم، می‌توانیم روحیه پایداری و مقاومت را زنده‌ نگه‌ داریم. نباید گمان کرد که مقاومت تنها به زمان جنگ مربوط می‌شود. امروز که در وضعیت دشوار اقتصادی به سر می‌بریم نیازمند روحیه پایداری بیشتر و شنیدن روایت راویان از لحظه‌های مقاومت در دفاع مقدس هستیم تا بتوانیم در برابر این اوضاع ایستادگی کنیم.

این بانوی آزاده در پایان تاکید کرد: بحث دفاع مقدس را به برهه‌ای از زمان گذشته اختصاص ندهیم زیرا خاطرات زمانی باقی می‌مانند که آثارشان باقی بماند و آثار مقاومت و ایثار در دفاع مقدس باید این باشد که بتواند نشان دهد ما هنوز هم اهل ایستادگی و پایداری هستیم.

این هم‌اندیشی با پرسش‌های حاضران درباره نحوه سپری‌شدن دوران اسارت معصومه آباد ادامه یافت.

جلسه‌های هم‌اندیشی بانوان راوی دفاع مقدس به صورت ماهانه و با حضور راویانی چون سیده زهرا حسینی، راوی کتاب «دا»، شمسی سبحانی راوی کتاب «از چنده‌لا تا جنگ»، معصومه رامهرمزی، راوی کتاب «یکشنبه آخر»، زهره ستوده راوی کتاب «پاییز 59»، شهلا غیاثوند راوی کتاب «اینک شوکران3»، مینا کمایی راوی کتاب «دختران اُ پی دی»، فرشته ملکی راوی کتاب «اینک شوکران1» و ... برگزار می‌شوند.

خبرنگار : شیما دنیادار رستمی



 
تعداد بازدید: 3647


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 96

آفتاب داشت غروب می‌کرد که پیرمرد و پسربچه در مقابل چشمان حیرت‌زده ما اسلحه‌ها را زمین گذاشتند، تیمم کردند و رو به قبله ایستاده نماز خواندند، انگار که در خانه‌اند. با طمأنینه و به آرامی نماز خواندند، در مقابل 550 نفر از نظامیان دشمن. نمی‌دانم خداوند چه قدرتی به نیروهای شما داده است که ذره‌ای ترس در دلشان نیست. بعد از تمام شدن نماز، پیرمرد سفارشات دیگری به ما کرد و گفت:‌ «به هیچ عنوان به کسی ساعت، پول، یا انگشتر ندهید. هر کس از شما خواست، بدانید که از رزمندگان اسلام نیست و بگویید که آن پیرمرد بسیجی به ما سفارش کرده است که به هیچ کس چیزی ندهیم. زیرا اینها لوازم شخصی است.»